گپی نوستالژیک با خالق قصه های مجید

هوشنگ مرادی کرمانی در سال 1353 « قصه‌های مجید» را برای برنامه‌ی "خانه و خانواده" رادیو نوشت. قصه‌‏های مجید انعکاس زندگی حقیقی مرادی بود که همراه با "بی‌‏بی" پیر زن مهربان، زندگی می‌‏کرد. به این بهانه پای صحبت هایش نشستیم.

مجله شبانه باشگاه خبرنگاران:

هوشنگ مرادی کرمانی در سال 1323 در روستای سیوچ از توابع بخش شهداد کرمان متولد شد و تا کلاس پنجم ابتدایی در آن روستا درس خواند سپس به کرمان رفت. دوره دبیرستان را در یکی از دبیرستان‌های شهرستان کرمان گذراند و سپس وارد دانشگاه شد. دوره دانشکده هنرهای دراماتیک را در تهران گذراند و در همین مدت در رشته ترجمه زبان انگلیسی نیز لیسانس گرفت. وی فعالیتهای هنری خود را از سال ۱٣٤٠ با رادیو کرمان آغاز کرد و بعد این فعالیت را در تهران ادامه داد.

مرادی برای جلد دوم "قصه‌‏های مجید" در سال 1360، لوح تقدیر شورای کتاب کودک را دریافت کرد. و در سال 1364، همین قصه‌ها جایزه‌ی مخصوص «کتاب برگزیده سال1364» را نصیب وی ساخت.

استفاده از ضرب‌المثل‌‏ها و آداب و رسوم عامه، کاربرد واژگان محاوره‌‏ای، آمیختگی نظم و نثر از ویژگی‌‏های بارز آثار هوشنگ مرادی کرمانی است.

کرمانی در سال 1992 از سوی داوران جایزه جهانی "هانس کریستین اندرسن" در برلین به دلیل تاثیرعمیق و گسترده در ادبیات کودکان جهان به عنوان "نویسنده‌ی برگزیده سال 1992" انتخاب شد. وی همچنین عنوان نویسنده‌ی برگزیده کشور کاستاریکا، جایزه‌ی "خوزه مارتینی"، نویسنده و قهرمان ملی آمریکای لاتین را در سال 1995 میلادی از آن خود کرد. همچنین از سوی شورای کتاب کودک، نامزد دریافت جایزه یادبود "آسترید لیندگرن 2007" شد. شورا، این نویسنده‌ی بزرگ ایرانی را به سبب خلق آثار ماندگار و تاثیرگذار برای دریافت این جایزه معرفی کرد؛ آثاری بیادماندنی با طنزی قوی که شخصیت های داستانی محبوبشان چون مجید و بی‌بی بدون احساس سرافکندگی و شکست در نهایت فقر و نیاز به زندگی لبخندمی‌زنند.

گپ نوستالژیک ما با این نویسنده توانا را در ادامه بخوانید.

از نوشتن برای ما بگویید و اینکه چرا نویسنده شدید؟

برای من رنج نوشتن زیباترین رنج‌‏هاست. من به دنیا نیامده‌‏ام که برج بسازم یا رئیس جمهور شوم. من به دنیا آمده ام که نویسنده شوم. بهترین دوست من قلم و کاغذ است. زمانی که می‌‏نوشتم، هیچ وقت فکر نمی‌‏کردم آن قدر بزرگ شوم که دیگران برای من دست بزنند یا برای گفت وگو به دانشگاه دعوت شوم. مهم آن بود که خود را با نوشتن خالی می‌‏کردم و لذت می‌‏بردم."

چطور شد كه براي كودكان و نوجوانان شروع به نوشتن كرديد؟


كاملا تصادفي بود و قبلش هيچ كتاب كودك و نوجواني نخوانده بودم. سال 1353 كه در راديو مطلب مي‌نوشتم پيشنهاد كردم قصه‌هاي مجيد را بنويسم. آن موقع در برنامه خانواده سه‌شنبه و پنجشنبه‌ها حضور داشتم و بيشتر درباره مسائل خانوادگي و ارتباط زوج‌هاي جوان مي‌نوشتم، پيشنهاد دادم براي عيد، قصه بچه يتيمي را كه با مادربزرگش زندگي مي‌كند بنويسم كه اتفاقات جالبي برايش رقم مي‌خورد.

با من مخالفت كردند و گفتند فضاي زندگي يك بچه يتيم گريه مردم را درمي‌آورد و براي عيد مناسب نيست. گفتم طوري مي‌نويسم كه خنده‌دار باشد. گفتند نمي‌شود چون حرف يتيم كه بيايد مردم اشكشان درمي‌آيد. در نهايت آنها را راضي كردم. اين بود كه اولين قسمت قصه‌هاي مجيد را با عنوان كت اهدايي نوشتم.

از عوامل آن برنامه كسي يادتان هست؟

يك برنامه راديويي بود كه پخش زنده داشت. من متن را مي‌دادم و گوينده آن برنامه كه پرويز بهادر بود آن را مي‌خواند.

چه مدت براي آن برنامه، قصه‌هاي مجيد را نوشتيد؟

من شش سال براي آنها نوشتم. از اولين قسمت خوششان آمد و گفتند براي 13 روز عيد بنويس. نشان به آن نشان كه شش سال طول كشيد.

درباره اين‌كه چطور نويسنده كودك و نوجوانان شديد، مي‌گفتيد.

وقتي در راديو مي‌نوشتم به من مي‌گفتند كه بچه‌ها و خانواده‌ها‌يشان از قصه‌هاي من خوششان آمده و اين طور بود كه وارد جرگه نويسندگان كودك و نوجوان شدم.

چرا در حال حاضر نسل نوجوان سريال‌هايي مثل قصه‌هاي مجيد ندارد كه با آن همذات‌پنداري كند؟

ما بايد به روز شويم. چيزي كه من نوشتم و كيومرث پوراحمد كاركرد يكجور نوستالژي يا غم غربت و به قول فرهنگستاني‌ها ياد و دريغ آن زمان بود كه به دل خيلي‌ها نشست. ساختمانش ساختمان ذهن يك بچه ايراني بود كه خيلي‌ها خودشان را در آن مي‌ديدند و در زمان خودش جواب داد. يك نكته ديگر را هم مي‌توان درباره موفقيت قصه‌هاي مجيد گفت كه هرگز گفته نشده. ما جنگ خيلي وحشتناكي داشتيم كه مردم در تنگنا قرار داشتند و فضا بشدت ايدئولوژيك بود. در آن فضا مردم مجيد را مي‌ديدند كه تهي از اين مسائل بود. جامعه آمادگي چنين چيزي را داشت و مزه‌اش به دلش نشست. دليل ديگر بازي‌هاي خيلي قوي بود. از طرفي فيلمبرداري و كارگرداني هم خيلي خوب بود.

از آخرين داستان خودتان با عنوان آب انبار بگویید، برخلاف داستان‌هاي قبلي شما كه در زمان حال رخ مي‌دهد، اتفاقات اين كتاب در زمان گذشته است و المان‌هاي زمان گذشته را دارد. المان‌هايي مثل شيخ، مكتب، آب انبار، سقا، حاكم و... حتي در روستاها هم امروز ديگر چنين فضاهايي را كمتر مي‌بينيم. علت اين رويكرد شما چه بود؟

جرقه اين داستان زماني خورده شد كه درسي به اسم ادبيات عاميانه در دانشگاه سوره داشتم. آنجا موضوعاتي از جمله ادبيات كودك و نوجوان انتخاب مي‌كرديم. داستان كوتاهي در قابوسنامه هست كه قصه‌اي شبيه آب‌انبار دارد. يك بچه پولدار و يك بچه فقير در داستان هستند كه بچه ثروتمند به آن بچه فقير مي‌گويد اگر مي‌خواهي به تو حلوا بدهم، بايد صداي سگ دربياوري. من از اين داستان خوشم آمد و به دانشجويانم گفتم اين قصه را بنويسند. خودم هم به آن فكر كردم تا داستاني در اين مورد بنويسم. يعني نوشتن اين داستان را به خودم سفارش دادم. قرار بود داستان كوتاهي باشد كه بتدريج چيزهاي بيشتري به آن اضافه شد و سرانجام اين چيزي شد كه مي‌بينيد.

كارهاي آينده شما چيست؟ آيا باز هم سراغ موضوعات پرخطر و متفاوت با كارهاي قبلي‌تان مي‌رويد؟

مطمئن باشيد تا وقتي كه مي‌نويسم، هميشه به اين فكر مي‌كنم كه مطلب تازه و متفاوتي بنويسم. من همان هستم كه در كلاس، انشاي معروف «خدمتگزار اجتماع مرده‌شور است» را نوشتم و از مدرسه اخراج شدم. از انشا تجديد شدم به جرم آن‌كه مي‌خواستم چيز تازه‌اي بنويسم. هنوز اين حس در من هست.

در پایان نیز برای دوستداران قصه های مجید فایل صوتی یکی از داستان های این مجموعه را انتخاب کرده ایم .

کتاب صوتی "چکمه"

نویسنده: هوشنگ مرادی کرمانی

زمان: ۱۸ دقیقه


دانلود با لینک مستقیم

برچسب ها: هوشنگ ، مرادی ، کرمانی ، قصه های ، مجید ، گپ
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار