گفت‌وگو با هادی مقدم‌دوست به بهانه اکران «سر به مهر»

حکمت خاص هادی

دوره طلایی سینمای ایران به سر رسیده و فیلم‌هایی که روی پرده سینما نمایش داده می‌شوند سینمایی نیستند....

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران، دوره طلایی سینمای ایران به سر رسیده و فیلم‌هایی که روی پرده سینما نمایش داده می‌شوند سینمایی نیستند. تولیدات سینمای ایران از حیث اپتیکال،فیزیکال و محتوا بسیار به تولیدات تلویزیونی شباهت دارد. آنچه به این نزدیکی و قرابت دامن می‌زند مواردی است که با دستمایه قرار دادن فیلم سر به مهر با هادی مقدم‌دوست در میان گذاشتیم که این گفت‌وگو از حیث آسیب‌شناسی به نگره‌های نزدیک تله‌فیلم و سینما می‌پردازد.  
 
اگر با طرح ادعایی این موضوع را طرح کنیم که فیلم سر به مهر تله فیلم است، شما این ادعای ما را چگونه پاسخ خواهید داد؟  
 
نمی‌شود منکر تفاوت‌های فیزیکال و اپتیکال سینما و تلویزیون شد. اول باید بررسی کنیم که ادعای شما براساس چه مولفه‌های علمی و آکادمیک است و بعد روی جزئیات بحث کنیم. شما می‌توانید ادعا کنید با توجه به تعاریفی که خارج از مصاحبه ارائه کردید سینما بازتاب است و تلویزیون تابش. اگر این تفاوت‌ها را ارائه کنید در تمام حوزه‌هایی که به سینما و تلویزیون مربوط می‌شود بحث بهتر پیش می‌رود. ما تفاوت‌ها را ابتدا فهرست می‌کنیم که این تفاوت‌ها چیست.  
 
نگره نخست محتوایی است؟ یعنی فیلمنامه می‌تواند روی کاغذ سینمایی و تلویزیونی باشد؟  
 
اینکه چگونه داستانی می‌تواند سینمایی یا تلویزیونی باشد به مظروف بستگی دارد. یعنی شرط لازم برای رسیدن به نتیجه‌گیری این است که تفاوت‌های دو محتوای سینمایی و تلویزیونی را مشخص کنیم و شرط لازم برای پیدا کردن این تفاوت این است که هر دوی اینها را به صورت جداگانه بشناسیم.  
 
قبول دارید که قصه سینمایی باید قواعد نگره‌های یک رویداد جهانشمول را داشته باشد؟  
 
این ادعا چه دلیلی می‌تواند داشته باشد چون سایز معدل تلویزیون‌ها با سینما متفاوت است اما در عصر ما مدیوم تلویزیون جهانشمول‌تر از سینماست.  
 
تفاوت سینما و تلویزیون را هیچ وقت علمی وآکادمیک مطرح نکردیم. آیا تفاوت این دو مدیوم دغدغه تو بوده است؟  
 
برای اینکه مستند صحبت کنیم به این مساله نگاه کنیم که مخاطب بر چه اساسی توقعاتش از سینما و تلویزیون تعریف می‌شود. ما گفتیم تفاوت اپتیکال و طبیعی قضیه و تفاوت‌ها در بخش توقع مخاطب را بررسی کنیم. یعنی تماشاچی توقعاتی از سینما دارد. این توقعات تفاوت دارد با توقعاتی که از تلویزیون دارد. به نظر این زاویه بهتری برای قائل شدن تفاوت میان سینما و تلویزیون و نتیجه‌گیری است.  
 
قصه سینمایی (فیلمنوشت) باید دارای رویکرد جهانشمول بوده و با نگره‌های مخاطب جهانی همسو باشد که بتواند حداکثر مخاطب را جذب کند.  
 
در ادبیات و منطق، نگرش شما به فیلمنوشت یک ادعا به شمار می‌رود. فرضیه شباهت برخی فیلم‌های سینمایی از جمله فیلم من به تله فیلم احتیاج به اثبات دارد.  
 
دنیای صبا در فیلم سر به مهر، پرسه‌زنی در جهان وب است. این رفتار را به چند درصد از جامعه تعمیم بدهیم که کلیت جهانشمول قابل درک باشد؟ اصلا در فضای بومی دغدغه صبا در فیلم سر به مهر را به چند درصد مردم می‌توانیم تعمیم دهیم؟  
 
بیایید ریاضی‌وار مساله را بررسی کنیم. منظور شما این است که سر به مهر و مفاهیم و مصادیقی که ارائه می‌کند چون جهانشمول نیست پس سر به مهر سینمایی نیست. اگر صددرصد مولفه‌های روایی فیلم جهانی باشد جهانشمول به شمار می‌رود، پس سینمایی است.  
 
اما موضوع قابل بررسی در فیلم سر به مهر چند درصد جامعه را در بر می‌گیرد و چه مقدار از مردم با این فیلم ارتباط برقرار می‌کنند؟  
 
برای چند درصد از مردم موضوع ترس به عنوان هسته مرکزی داستانی سر به مهر دغدغه‌ای جهانشمول نیست؟ یعنی مخاطبین فیلم ما با این مولفه که به صورت روایی در فیلم طرح می‌شود سر و کار ندارند. چند درصد ممکن است با موضوع عهد سر و کار داشته باشند و چند درصد ممکن است با موضوع تقابل، عهد و اضطراب سر و کار داشته باشند؟ با اثبات این گزاره‌ها مفروضات شما ابطال می‌شود. چون درباره مثلا فیلمی خاص همه به اجماع رسیدند که سینمایی است. وقتی درباره تله‌فیلم یا سینما حرف می‌زنیم در واقع تفاوت‌ها را باید به صورت مستقل تفکیک و بررسی کنیم. از 1970 ساخت  
 
تله فیلم امری رایج است. طی 10 سال اخیر ساخت فیلم تلویزیونی در کشور ما باب شده است، چگونه تله‌فیلم بودن یا نزدیک بودن به ساختار تله یا سینمایی قابل تفکیک است.  
 
آن زمان خط‌کش فرم داشتیم. موج‌نویی‌های فرانسه مرز باریک تلویزیون و سینما را نزدیک کردند. استفاده از تکنیک‌های تلویزیونی توسط این موج فیلمسازی معادله‌ها را بهم ریخت اما در فیلم شما نمایش‌های محدود و جهانی ذهنی صبا عامل پیش‌برنده داستانی است. دغدغه‌های جمعی و خرده‌روایت‌های متصل، به محور داستان اصلی ورود پیدا نمی‌کند. جهان ذهنی و سیال صبا روایتی محدود و فردی از دریچه نگرش یک پرسوناژ است. دیوید ممت فیلمنامه‌نویس درباره برخی فیلمنامه‌های چارلی کافمن که به روایت سر به مهر شباهت دارد به این مهم اشاره و اثبات می‌کند روایت جهان فردی در فضای امروز دیگر سینما نیست.  
 
من از طرح موضوع جهانشمول توسط شما همچنان اقناع نمی‌شوم. فکر می‌کنم خیز برداشتن برای یک گفتمان جهانی در فیلمی مثل سر به مهر نیاز به مولفه‌های روایی بومی دارد. جهانشمول الزاما به این معنی نیست که یک مساله و مولفه روایی را طرح کنیم که هیچ ردی از مشخصات بومی در آن مستتر نباشد. دستمایه سینمایی یعنی اینکه همه مخاطبین با صددرصد موضوع ارتباط برقرار کنند و بتوانند خودشان را در آن فیلم ببینند. درباره «سر به مهر» باید ببینیم چند درصد مولفه‌های داستانی می‌تواند جهانشمول باشد؟ پس دست به تفکیک موضوعات مطروحه در فیلم می‌زنیم. در فیلم خجالت وجود دارد، نماز خواندن در قالب بحث عبادت موضوع اصلی است. دغدغه‌های وبلاگ‌نویسی از موضوعات کلیدی مرتبط به داستان می‌شود. به هر کدام از این دغدغه‌ها درصدی را اختصاص بدهیم، چند درصدش جهانی است؟ مولفه‌هایی را که در فیلم عنوان کردیم می‌تواند به جهانشمول بودن این قصه بیفزاید یا کم کند. عبادت مفهومی جهانشمول است که در بطن قصه قرار دارد. مصداق عمده عبادت در کشور ما نماز خواندن، دعا و ذکر است. ما عبادت را از زاویه‌ای جهانشمول در این فیلم بررسی کردیم.  
 
بومی بودن فیلم دال بر ضعف و قوت جهانشمولی مفاهیم نیست.  
 
من سوال شما را با یک سوال پاسخ می‌دهم. آیا عبادت مفهومی متغیر است که از زاویه جهانشمول با چاشنی مولفه‌های بومی نمی‌توان آن را بررسی کرد؟  
 
ما از روایت ترس علنی شدن نماز خواندن صبا و پنهان شدن او در قالب شخصیتی وبلاگی به یک برداشت عمومی همگانی نمی‌رسیم. شما مناسک را با معنویت اشتباه گرفتید.  
 
نماز خواندن اجرای معنویت است البته می‌تواند ریاکارانه یا مخلصانه باشد. شما قبول دارید معنویت یک موضوع  
 
جهانشمول است؟  
 
حتما.  
 
معنویت را به صورت مفاهیمی کلی نمی‌توان نمایشی کرد. در این فیلم نماز خروجی مهم معنویتی است که سبب نجات می‌شود. پس پیام کلی فیلم جهانشمول است که جای حرف دارد. ما گفت‌وگو را از ناحیه‌ای شروع کردیم که اثبات سینمایی بودن یا نبودن سر به مهر را به بحث بگذاریم و نخستین گزاره سینمایی بودن را در عصر امروز طرح موضوعات جهانشمول مطرح کردید و فکر می‌کنم به جواب رسیدیم. آیا مبحث نماز در این فیلم رهیافتی به معنویت هست یا خیر؟ قطعا هست، پس نگره‌های جهانشمول در آن بارز است.  
 
من اعتقاد دارم به معنای حقیقی معنویت در تنگناهای شخصیتی و زیستی آدمی را لبریز از قرار و آرامش می‌کند. اگر نماز حس اعتماد به نفس می‌دهد، تردیدهای بعدی صبا عملا بی‌معنا خواهد بود!  
 
ابتدا خودمان را به حکمتی خاص بسنده کنیم و بعد درباره معنویت نماز صحبت کنیم و بعد آن را با فیلم سر به مهر تطبیق بدهیم اما سوال تو از زاویه‌های مختلفی قابل پاسخ است اما من به این سوال اکتفا می‌کنم که آیا صبا با خواندن اولین نماز باید تردیدهایش برطرف شود؟ تعبیری ملموس و جذاب در میان عامه مردم وجود دارد، «نمازی که بالا می‌رود» شاید منظورتان این نماز است که موجب می‌شود تردیدهای درونی و دلمشغولی دنیایی، پایان پیدا کند. یکبار در مسجدی پارچه انداخته بودند روی زمین و جهت قبله معلوم نبود. من خیلی با زاویه نماز خواندم. از روحانی مسجد پرسیدم من به جهت اشتباه نماز خواندم. گفت «چقدر بود؟» گفتم: مثلا 40 الی 50 درجه اشتباه. گفتند بار دیگر نماز بخوان. گفتم تکلیف نماز قبلی چه می‌شود. پاسخ داد کار خوب زیاد کردی، حمد و سوره خواندی، ذکر گفتی اما نماز نخواندی. نماز خوب مشخصات خودش را دارد، نه به این دلیل که اغنا می‌کند، بلکه مشخصاتی دارد. شخصیتی مثل صبا یا شخصیت‌هایی مثل او شروع به نماز خواندن می‌کنند اما ممکن است هر کاراکتری مثل صبا نماز بخواند اما پذیرفته شدنش از جانب خدا خیلی مهم است. شاید در قدم نخست نمازهای صبا نماز کاملی نباشد. اینجا وارد مفهومی می‌شویم که من اسمش را بردار جابه‌جایی گذاشتم. اولین نماز که هرکس می‌خواند می‌تواند نماز خوبی باشد اما پذیرفته شدنش مهم است. نماز خوب بستگی به این درجه ایمان دارد و اخلاص بیشتری می‌طلبد. نمازی که حواسمان به آن نیست نماز خوبی نیست. فرض کنید اول فیلم تقریبا همین است اما نکته مهم بردار جابه‌جایی است. با این توصیفات آغازی داریم که می‌خواهد به انتها و سرانجام برسد. هر کسی که شروع به نماز خواندن می‌کند با آداب واقعی اجرا فاصله دارد و اگر نمره نماز خوب 100 باشد ما حد فاصل نزدیک شدن به معنویت صبا را در حد فاصل منفی یک و عدد پنج به صورت نمایشی در فیلم‌ آوردیم. الزاما نخستین نماز نمی‌تواند نماز خوبی باشد که به همه تردیدها پایان دهد. اولین نماز ممکن است فرض کنید، نماز اجباری باشد.  
 
نماز خوب قطعا خروجی‌اش یک اعتلاست همراه با والایش، رأفت و توام با یک عمق است. اینجا شخصیت اصلی با همان نمازهای اولیه رشد می‌کند و رفیع می‌شود اما وقتی روایتی با چنین مولفه‌هایی که جزئیات آن را با شما مطرح کردم به جایی می‌رسد که نماز خواندن این آدم نمی‌تواند عالی و درجه یک باشد، تاثیری شگفت‌انگیز و دگرگون‌کننده بر همه زندگی صبا نمی‌گذارد. رعایت اندازه و حدود درباره بردار جابه‌جایی این شخصیت درام را شکل می‌دهد.  
 
من اعتقاد دارم طی این فرآیند درام اتفاق می‌افتد.  
 
این فیلم درباره تغییر یک آدمی است که شهامت نماز خواندن ندارد. از موقعی که شروع به نماز خواندن می‌کند در اولین نماز و قبل از نماز خواندن ما می‌فهمیم که نماز خواندش همراه با پنهان‌کاری است. یعنی انگار دارد کاری مخفیانه انجام می‌دهد. اولین نمازی که می‌خواند تماشاچی خوب پنهان‌کاری را می‌بیند که با ترس همراه است و این دشواری را نشان می‌دهد. پس نمی‌توانیم بگوییم که نماز صد درصدی است ولی در انتها نماز با ترس خواندن را کنار می‌گذارد. یعنی این یک مرتبه است شاید نمازی که در ابتدا می‌خواند، اول وقت باشد اما توأم با ترس است. در این فیلم اولین نمازی که می‌خواند نماز اول وقت است، قطعا آخرین نمازی هم که در فیلم می‌بینیم نماز آخر وقت است، نماز قضا شده است اما نماز بعدی را اول وقت می‌خواند. نماز ظهر صبا قضا شده است، اصطلاحا مافی‌الذمه است. یا دیگر قضا شده است اما نماز بعدی را اول وقت می‌خواند. این اولین نماز بدون پنهان‌کاری است. بعد حالا معادله‌های تازه‌ای شروع می‌شود. می‌شود او را با آدم‌های نمازخوان سنجید. البته کسانی هستند که نماز اول وقت خوان هستند اما درجات ایمان متفاوتی دارند که موضوع بحث ما نیست. مثلا در فرض حواسشان نباشد یا حتی دقت نکرده باشند مثلا نماز جماعت باشد.  
 
ترس این آدم به صورت فردی چیست؟ترس صبا غیرقابل توجیه است.  
 
علت نماز خواندن صبا برای رفع ترس فردی نیست. او به دلیل غلبه بر مشکلات نماز نمی‌خواند. نماز خواندن صبا برای رفع مشکلات عرفی- اجتماعی نیست. صبا در شرایطی قرار دارد که به معنویت پناهنده می‌شود و قطعا حاصل ارتباطش با خدا به نماز خوب بدل خواهد شد. نماز خواندنش به خاطر رفع ترس نیست. نماز خواندن به خاطر این است که به موقعیت اضطرار رسیده است . در موقع اضطرار است که عده بیشماری به مواد مخدر پناه می‌برند. در این شرایط است که معنویت کارکرد خواهد داشت و دست به دامن خدا شدن سبب نجات فرد می‌شود. جنس صبا لزوما متفاوت است. او نماز می‌خواند برای اینکه آرام شود، برای اینکه در معیت خداوند باشد. مساله‌ اعتماد به خداوند ششدانگ شروع نمی‌شود. باید بدانیم کسی که نماز می‌خواند توکل ششدانگ در وجودش دانلود نمی‌شود. اگر ششدانگ توکل کند باید امتحان پس بدهد.  
 
آن چیزی که شما از اعتماد و توکل می‌گویید عده‌ای از سکولارها اعتقاد دارند متعلق به صد سال قبل است.  
 
این مفهوم سر جایش همچنان استوار است اما پدیده‌هایی که ذهن ما را پرت مسائل کم‌ارزش می‌کند بیشتر شده است.  
 
نماز بچه‌ای که امروز به تکلیف می‌رسد و شروع به خواندن می‌کند با نمازی که پدربزرگ من در دوران بلوغ می‌خواند تفاوت‌های کلان دارد.  
 
امروز ممارست و مواظبت بیشتری می‌طلبد تا اجر نماز مثل صد سال قبل باشد.  
 
همیشه موانعی برای رسیدن به عبادت متعالی هست. مثلا در قرآن استهزا و تمسخر مطرح است. همیشه موانع وجود داشته است. اینطور نیست که بگوییم خانه‌های آنچنانی نبود، ماشین نبود، مردم گل می‌گفتند و می‌شنیدند و زندگی‌ها راحت‌تر بود. همیشه موانعی بوده برای اینکه آدمی متوکل شود. درجاتی می‌طلبد و درجاتی هم به آدمی اعطا می‌شود تا در معرض امتحان قرار ‌گیریم. آدم بخواهد دیپلم بگیرد باید امتحان بدهد. گواهینامه توکل با ترک نماز اعطا نمی‌شود. با نماز رشد می‌کنیم، رافت حاصل شده و عمیق‌تر می‌شویم.  
 
این تدریج را چگونه سینمایی توصیف می‌کنید؟  
 
آدم رویش نمی‌شود که روبه‌روی بقیه نماز بخواند. یک مراتبی پشت سر می‌گذارد. آخرش شهامت پیدا می‌کند نمازش را با توکل و اقتدار بخواند. این فرآیند آیا سینمایی نیست؟ در هر مولفه‌ای که عنصر حرکت باشد به ذات سینماست. وقتی شما به جابه‌جایی اشاره می‌کنید با توجه به مولفه‌هایی که اشاره کردم مفهوم فیلم جهانشمول می‌شود و لحن شما حتما سینمایی خواهد بود.  
 
علیرضا داوودنژاد در مصاحبه‌ای فرضیه‌های سیدفیلدی را رد کرد و تولید براساس قاعده‌های محتوایی بومی را مطرح کرد و فرمول‌های سید فیلدی را منتسب به نظام سرمایه‌داری دانست. جهان‌بینی علمی شما نسبت به فرآیند فیلمنامه در نسبت با سر به مهر چگونه است؟  
 
مبانی غیرقابل تغییر است اما به تدریج با گذشت زمان مولفه‌هایی به این مبانی اضافه می‌شود. مبانی سینما در واقعه تدریجی صاحب متغیر‌های تازه‌ای می‌شود. فیلمنامه سینمایی اولا باید به ذات تصویری باشد. منظورم بصری نیست. تصویری مفهوم دیگری است و عنصر حرکت مولفه‌ای است که روی آن تاکید دارم. تصور می‌کنم اینها مبانی سینماست. بقیه مفروضات ساخته‌های دیگران است. چیزهای دیگری هم می‌تواند در ذاتش باشد که من نمی‌شناسم.  
 
یعنی قائل به این مساله نیستی که جنس حرکتی سینما باید استاندار‌دهای سینمایی داشته باشد؟  
 
دیدی که با سرعت بالایی شکفتن گل را نشان می‌دهند. این حرکت سینمایی رویدادی سینمایی است. رویدادی که از قابلیت‌های سینما برخوردار است. شاید به صورت طبیعی ذات این حرکت متعلق به طبیعت است اما نوع حرکت سینمایی است. چون به‌زعم من در خود حرکت دارد.  
 
فیلم شما دو وجه دارد که در دنیای سینمای دو وجه متعارض است. یکی عشق به معبود و دیگری عشق به جنس مخالف.  
 
مولوی به این می‌گوید مصالحت.  
 
در دنیای سینما و جهان طرح دو مولفه داستانی اینچنین با یکدیگر هم‌شأن نیست.  
 
مفاهیمی مثل کشمکش، بحران، گره‌افکنی و گره‌گشایی از مجادله به وجود می‌آید. از مناقشه به وجود می‌آید، از درگیر شدن دو نیروی مختلف و دو قطب حاصل می‌شود. 

منبع:روزنامه وطن امروز

انتهای پیام/
 

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.