یادداشت/

عصریخبندان؛ فیلمی تلخ اما دوست داشتنی

جدیدترین اثر مصطفی کیایی به ارتباطات آدم‌ها، تنهایی و اعتمادهای خاکستر شده می‌پردازد.

حوزه سینما  گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان شیما شفیعی؛ مسائل اجتماعی چندین سال است که سوژه‌ی محبوب و مورد علاقه فیلم‌سازان ایرانی شده است. معضلاتی که در بطن جامعه وجود دارد و ممکن است مصداق‌های آن را بارها در اطرافمان دیده یا شنیده باشیم.

سینمای ایران با وجود موضوعات زیاد که اتفاقاً قابلیت مانور زیادی هم دارند، از فقر سوژه رنج می‌برد. فیلم سازها یا اجتماعی می‌سازند یا کمدی؛ که البته کمدی هم رگه‌هایی از اجتماعی دارد ولی به گونه‌ای که دیگر از معضلات جامعه ناراحت نمی‌شویم و در این سبک فیلم‌سازی به آن‌ها می‌خندیم.

پرداختن به معضل اعتیاد که جمعیت گسترده‌ای را درگیر کرده است موضوعی است که نباید از آن غافل شد بلکه اتفاقاً باید آن‌قدر برجسته‌اش کرد که موجب هوشیاری مردم و جوانان شود.

بعد از پدید آمدن مواد مخدر صنعتی مثل شیشه، کراک و... کسانی که قبلا از افیون‌های سنتی استفاده می کردند هم به سمت این مواد جدید آمدند چون تاثیرات مخدرات صنعتی مخفی است و در ظاهر فرد بروز پیدا نمی کند.

اعتیاد که در چند دهه اخیر مخصوصا دهه هشتاد تا به امروز ناهنجاری‌های زیادی را در جامعه موجب شده است باعث افزایش آمار طلاق و سرگردانی کودکان و نوجوانان بسیاری شده است. قربانیانی که یا باید با مادر زندگی می‌کردند و با محدودیت تنگناهای مالی مواجه بودند یا با پدر و ناهنجاری‌های مشکل اعتیاد می‌ساختند و چه بسا آینده خودشان هم اینگونه رقم می‌خورد.

اثر جدید مصطفی کیایی «عصر یخبندان» در عین نشان دادن تلخی‌های جامعه‌ این بار این معضل خانمان برانداز را به تصویر می‌کشد.

«عصر یخبندان» فیلمی است که در عین نشان دادن تلخی‌های جامعه با به کار بردن الفاظ جالب و ایجاد موقعیت‌های کمدی، تلخی تند نقد را متعادل می‌کند.

جامعه هدف کیایی را افرادی تشکیل می‌دهند که از پشتوانه محکم و قدرتمندی برخوردارند، اغلب آن‌ها از نظر اقتصادی به فساد مالی متهم هستند و با رانت‌های آن چنانی از موقعیت خطر قسر در می‌روند.

کیایی عامل عمده خطاهای اجتماعی مثل اعتیاد به انواع مواد مخدر را وجود چنین قشر خاصی در جامعه می‌داند که می‌توانند مجازات‌های سنگین قضایی را به جرایم نقدی ناچیز تبدیل کند.

«عصر یخبندان» قصه آدم‌هایی است که با خلاء عاطفی یا مالی در زندگی‌شان درگیرند، خلاء‌هایی که تلاش می‌کنند با مصرف مواد مخدر، برقراری ارتباط موازی و اجیر افراد ثروتمند شدن پر کنند اما مثل مردابی که هرچه تقلا کنند بیشتر آن‌ها را فرو می‌برد،‌ بلعیده می‌شوند.

جدیدترین فیلم کیایی اثری خوب و قابل دفاع و البته تلخ است تلخی که درصد آن با نقش آفرینی محسن کیایی برادر کارگردان،‌ متعادل شده و البته در بطن هم‌چنان نهیب زننده است.

در میان نقش آفرینی بازیگران فیلم، ایفای نقش مهتاب کرامتی در نقش (منیر یا یلدا)  که یک زن متأهل و معتاد است که رابطه‌ای موازی را ایجاد کرده بیشتر به چشم می‌آید. علاوه بر گریم خوب این نقش حالات عصبی روحی و فیزیکی،‌ نوع نگاه کردن و بیان و واکنش‌هایش به مسائل مختلف زندگی، به خوبی یک فرد معتاد به مواد مخدر صنعتی را تداعی می‌کند.

چهره سرد و بی‌تفاوت و الفاظ و رفتار‌های بهرام رادان هم به عنوان فردی از یک خانواده با نفوذ که در کار قاچاق و توزیع مواد مخدر است نشان می‌دهد کیایی در انتخاب بازیگران اصلی خود دقت نظر زیادی به خرج داده است.

یک نقش فرعی که ایفای آن بر عهده آنا نعمتی است در فیلم وجود دارد که به نظر می‌رسد در موقعیت‌های مهمی که ابراز احساسات و بروز حالات خاصی در آن ضروری است با چهره سرد و بی تفاوت نعمتی مواجه‌ایم. موقعیت‌هایی که در صورت بازی بهتر و حرفه‌ای‌تر از نعمتی می‌توانست نقش وی را نیز مثل کرامتی درخور تحسین می‌کرد.

عنوان فیلم، سنخیت و تناسب خاصی با محتوای فیلم دارد و از طرفی کنایه ‌با نمکی به عنوان یک کارتون پر طرفدار هم می‌زند. این نام، نشان دهنده موقعیت‌هایی است که ارتباط آدم‌ها با هم فقط در شناسنامه و به عبارتی روی کاغذ خلاصه می‌شود. آدم‌هایی که در یک خانه در یک محل در یک شهر  و حتی با یک فرهنگ مشترک زندگی می‌کنند اما دل‌هایشان یک دنیا از هم فاصله دارد. این آدم‌ها می‌خواهند که فاصله‌ها را با چیزهایی پر کنند که اتفاقا باعث عمیق‌تر شدن شکاف ها هم می‌شود؛ خیانت!

«عصر یخبندان» فیلم جوانی است که می‌توان به جرأت گفت هر جوانی که مخاطبش شود ناراضی از سالن بیرون نمی‌آید چون اشاره‌هایش دغدغه جوانان جامعه است. آموزنده است چون فرجام رذالت، پستی و بی‌تفاوتی انسان‌ نسبت به همدیگر در آن نشان داده می‌شود.

ندامت به بار می‌آورد و هراس از اینکه راه خطایی که ادامه می‌دهیم به کجا ختم می‌شود. نشان می‌دهد در برخی موقعیت‌ها شرایط و ارتباطات، اندکی دلهره،‌ترس و احتیاط نه تنها بد نیست بلکه می‌توان از فجایع بزرگی جلوگیری کند.

«می ترسم تمام فکر‌هایی که می‌کنم واقعیت داشته باشد» این جمله شعار تبلیغاتی فیلم «عصر یخبندان» بود. شعاری که کاملاً از دل محتوای فیلم برخاسته بود. دلهره چشیدن طعم تلخ حقیقت چیزی است که خیلی‌ها را از شنیدن و رویارویی با آن منصرف می‌کند. دلخوش کردن به دلخوشی‌های ظاهری و فرار از آنچه که هست و نمی‌دانیم و حتی نمی‌خواهیم بدانیم.

«عصر یخبندان» دوره زندگی آدم‌هایی است که اعتماد می‌کنند، خیانت می‌کنند چاره‌ای ندارند و باز هم اعتماد می‌کنند تا کاخ پوشالی‌شان به کله متروک تبدیل نشود.


انتهای پیام/
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار