مشاور و درمانگر حوزه کودک گفت: اضطراب و خشم و ترس، از جمله احساسات بسیار زیاد در کودکان است که به شکل متداوم و شدت‌یافته‌اش، می‌تواند نشان دهنده مشکلات جدی‌تر باشد.

باشگاه خبرنگاران جوان- در خیابان بودم که یک هواپیمای مسافربری از بالای سرم رد شد. مثل همیشه که ممکن بود هر کجا ایستاده بودیم، هواپیمای مسافری، آسمان را بشکافد و با فاصله‌ای دور یا نزدیک، صدایش را بشنویم و سرمان را بالا بگیریم و گذرش را از آسمان بالای سر و شهرمان تماشا کنیم؛ اما در آن لحظه، دو سه تا از بچه‌هایی که توی آن خیابان مشغول فوتبال بازی بودند با اضطراب به طرف درِ خانه‌هایشان دویدند و رنگی به صورتشان نمانده بود!

در آن لحظه نکته‌ای که توجهم را جلب کرد و البته آشفته‌ام کرد این بود که پسربچه‌ها به جای واکنش طبیعی و مرسومِ دنبال رد هواپیما دویدن و برایش دست تکان دادن، با اضطراب بسیار شدیدی به خانه‌هایشان پناه بردند و مثل یک صحنه جنگی، به جای لذت تماشای هواپیما، از آن فرار کردند. انگار که تجربه جنگ برای آنها تمام نشده بود و وقتی دیدم که چطور یکی‌شان با چشم‌های خیره ناخن‌هایش را می‌جوید تصمیم گرفتم که درباره این موضوع با «زهرا خزایی، مشاور و درمانگر حوزه کودک» گفت‌وگویی داشته باشم. 

آنچه در ادامه می‌خوانید، حاصل گفت‌وگوی مفصل من با این روان‌شناس کودک است تا برای ما از نشانه‌های پس از جنگی بگوید که اگر در کودکمان هست باید او را به مشاوره بیاوریم؛ و البته راهکار‌های طلایی‌اش هم خواندنی است.

 سلام. به نظرتان ترس آن کودکان ناشی از تجربه روز‌های جنگ دوازده روزه بود؟ و چه تاثیری بر سلامت روان آنها دارد؟

خزایی:  در موضوع ترس، خشم و نگرانی کودکان از جنگ مراجعه‌های زیادی داشتم. در ابتدا باید بررسی کنیم که اضطراب و ترس و خشم چه تاثیراتی بر زندگی کودکان دارد. اضطراب و خشم و ترس، از جمله احساسات بسیار زیاد در کودکان است که به شکل متداوم و شدت‌یافته‌اش، می‌تواند نشان دهنده مشکلات جدی‌تر باشد. به همین دلیل مراجعه به مشاور و روان‌شناس در این روز‌ها به شدت ضروری است.

 چه کمکی از دست مشاور و روان‌شناس برای بهبود وضعیت کودکانمان برمی‌آید؟ و چه زمانی باید کودک را برای مشاوره آورد؟

خزایی: مشاوره با ارائه راهکار‌های تخصصی به کودک و خانواده، در مدیریت احساسات و بهبود سلامت روان کودک کمک می‌کند. اما سوالی که شاید برای پدر‌ها و مادر‌ها پیش بیاید این است که چه زمانی کودکشان را برای مشاوره بیاورند؟

جواب این است، زمانی که کودک اضطراب‌های بیش از حد دارد، زمانی که کودک به شکل مداوم نگران و مضطرب است، مهم‌ترین نشانه وقتی است که می‌بینیم کودک به صورت مرتب سوال‌هایی را با حالت اضطراب و نگرانی از والدین و اطرافیان می‌پرسد، در واقع آن زمان باید به مشاوره مراجعه کرد.

به عنوان کارشناس حوزه روان کودک، ممکن است نشانه‌های بیشتری را برای تشخیص بهتر والدین بگویید؟

خزایی: بله. اگر هم شاهد این بودیم که مشکلاتی در خواب کودکمان ایجاد شده، مثل عدم توانایی در خواب راحت، بد خوابیدن، کابوس‌های شبانه، دیر خوابیدن و یا حتی زود از خواب بیدار شدن می‌تواند یکی از علائم اضطراب و ترس در کودکان باشد. 

نشانه بعدی، مشکلات در تمرکز کودک است؛ یعنی عدم تمرکز و توجه منجر به مشکلات تحصیلی و آموزشی و دریافت اطلاعاتشان شده است. 

به این نشانه هم باید توجه کرد که معمولا تحریک‌پذیر و عصبانی هستند و در این روز‌های پس از جنگ بیشتر از حد معمول بهانه‌گیری‌های کودکانه و بداخلاقی دارند و تحریک‌پذیر شده‌اند. برای مثال بهانه و لجبازی‌های زیادی دارند، پرخاشگری می‌کنند، باعث آسیب رسیدن به خودشان و دیگران می‌شوند، و ترس‌هایشان خیلی غیرطبیعی شده است. ترس‌هایی مثل ترس از تاریکی و ترس از تنهایی یا موقعیت‌های خاص، روی زندگی کودک تاثیر گذاشته باشد. 

نشانه قابل توجه دیگر این است که ببینیم کودکمان دچار مشکلات رفتاری شده است. دروغگو می‌شوند. زورگو می‌شوند. با همسالان خودشان به شکل زیاد و شدیدی دچار چالش می‌شوند؛ و در برقراری ارتباط مشکل پیدا کرده‌اند.

مراجعه به موقع، تاثیری در روند درمان اضطراب و ترس کودکان، آن هم پس از جنگ دارد؟

خزایی: وقتی پدر و مادر در زمان مناسب به مشاور مراجعه می‌کنند، تشخیص زودهنگام این اختلالات و مسائل می‌تواند به طرز ویژه‌ای از تشدید آنها در کودک جلوگیری کند و درمان با روند کوتاه‌تر و راحت‌تری پیش می‌رود؛ که در نهایت، خیلی سریع‌تر ما را به نتیجه مطلوب می‌رساند. 

بهبود سلامت روان و عزت‌نفس کودک با مراجعه به مشاوره، می‌تواند افزایش پیدا کند و آن مشکلات عاطفی و احساسی‌اش درمان می‌شود.

آیا تشخیص زودهنگام تاثیری بر جلوگیری از حاد شدن این تجربه تلخ در ذهن کودک آن هم در سنین بالا و بزرگسالی‌اش دارد؟

خزایی: تشخیص و درمان به موقع مشکلات روانی کودکان، می‌تواند از بروز مشکلات جدی‌تر در بزرگسالی جلوگیری کند. اما ما چطور می‌توانیم به کودکانمان کمک کنیم؟ می‌توانیم با گوش دادن و درک احساسات کودک به او کمک کنیم. یعنی چگونه؟ 

پدر و مادر به حرف‌های کودکشان گوش دهند و احساساتش را کاملا درک کنند. لازم نیست جلوی بچه اقرار کنند که «نه مسئله‌ای نیست، نگران نباش عزیزم» فقط کافی است احساسات کودک را درک کنید و به او نشان دهید که برای شنیدن حرف‌هایش وقت می‌گذارید و یک محیط امن برایش ایجاد کنید.

منظورتان از محیط امن چیست؟ ممکن است بیشتر توضیح دهید؟

خزایی: محیط امن، خانه‌ای است که کودک بتواند در آن حرف‌هایش را بزند، در نتیجه در این محیط، احساس امنیت و آرامش بیشتری می‌کند.

 اگر کودک تمایلی به حرف زدن درباره احساساتش نداشت پدر و مادر چه کنند؟

خزایی: سعی کنید کودکانتان را تشویق به بیان احساساتشان کنید. تا بدون ترس احساسشان را بیان کنند. به کودکتان مهارت‌های مقابله با ترس، اضطراب و خشم را آموزش بدهید و به آنها یاد دهید زمانی که با اینچنین موضوعاتی روبه‌رو می‌شوند چه کار‌هایی انجام دهند. با ایجاد یک روتین یا همان روال روزانه، به کودک کمک کنید تا احساساتش را پیش‌بینی کند یعنی برایش قابل پیش‌بینی و کنترل شود. همچنین می‌توانید به یک مشاوره متخصص هم مراجعه کنید.

 در شرایط جنگی، کودکان آسیب‌پذیرتر هستند یا بزرگسالان؟ این سوال را از این لحاظ پرسیدم که بعضی‌ها می‌گویند «این بچه‌ است، اصلا چیزی حالیش نیست.»

خزایی: کودکان به دلیل ویژگی‌های خاص جسمی و روانی که دارند، یکی از گروه‌های آسیب‌پذیر در شرایط جنگی هستند. آنها نه تنها در معرض خطرات جسمی مستقیم هستند بلکه ممکن است جراحاتی را ببینند و از لحاظ روحی و جسمی مرگ ببینند و در شرایط مواجهه با آن قرار بگیرند. معمولا اثرات جنگ می‌تواند تا طولانی‌مدت و حتی در آینده آنها هم باقی بماند و بر سبک زندگی‌شان تاثیر بگذارد.

آیا ترس از جنگ در کودکان طبیعی است؟ و علت آن را چه می‌دانید؟

خزایی: ترس از جنگ در کودکان یک واکنش طبیعی می‌باشد؛ و گاهی باعث کابوس‌های شبانه، هراس و نگرانی در کودکان ما می‌شود. اما علت ترس کودکان از جنگ چیست؟

کودکان وقتی مواجهه مستقیمی با خشونت و صحنه‌های جنگ دارند، تاثیرات به شدت بدی را بر روحیه آنها می‌گذارد و باعث ایجاد اضطراب و احساس ناامنی از محیط پیرامونشان می‌شود. شنیدن خبر‌های ناراحت‌کننده از خانواده و دوستان و اطرافیان و رسانه‌ها، می‌تواند عامل اضطراب و ترس کودکان باشد. 

گاهی ممکن است در این روزها، کودکان تماشای مرگ عزیزان، انسان‌ها و یا آوار‌ها را در حافظه‌شان داشته باشند که این عامل، به تنهایی، برای فروپاشی ذهنی و روانی کودک به شدت تاثیرگذار است. اما در این میان چه چیزی شرایط کودک را حادتر می‌کند؟ عدم فهم کودک و نگرانی‌هایش، باعث می‌شود که کودک خیلی بیشتر از آنچه فکر و تصورش کنیم احساس ناامنی کند.

آیا راهکاری وجود دارد که پدر و مادر، تا قبل از مراجعه به مشاور، شرایط کودکشان را تا حدی کنترل و نزدیک به مساعد کنند؟

خزایی: ما یک سری راهکار‌ها را باید ایجاد کنیم تا قبل از مراجعه به مشاور، شرایط کودکمان حاد نشود. در قدم اول، همان‌طور که در ابتدای گفت‌و‌گو اشاره کردم باید یک فضای امن را در خانه و حتی محیط‌های دیگری که کودک در آن رفت‌وآمد دارد و قرار می‌گیرد ایجاد کنیم.

صحبت‌ها و سوال‌هایی که کودک از ما می‌پرسد را سعی کنیم که حتما به شکل ساده و صادقانه پاسخ دهیم؛ ببینید پدر‌ها و مادر‌ها توجه کنند که خیلی هم لازم نیست که در جواب‌ها به همه چیز و ریز به ریز اشاره کنند و در واقع مثل اقرار باشد ولی سعی کنند که با جوابی صادقانه و همزمان گوش دادن به حرف‌های کودک، احساس امنیت را به او بدهند.

در قدم دوم، پدر‌ها و مادر‌ها سعی کنند که بازی‌ها و فعالیت‌های هنری را برای کودکشان ایجاد کنند؛ و محیط خانه را شاد کنند. دنبال هنر‌هایی بروند که برای کودکشان تازگی دارد. نقاشی. موسیقی. آشپزی و یا هر هنر نیازمند فعالیت ذهنی و جسمی دیگر. 

قدم سوم تمرین تنفس‌های عمیق و تمرکز کردن با کودک است. سعی کنیم این تمرین‌ها را به صورت روزانه با کودکمان داشته باشیم. این راهکار به شکل خارق‌العاده‌ای می‌تواند در بهبود سلامت روان کودک تاثیرگذار باشد.

برای خود والدین هم راهکاری دارید؟ بالاخره اگر آنها آرامش نداشته باشند نمی‌توانند به کودکشان آرامش بدهند.

خزایی: یک مجموعه از راهکار‌ها هم برای خود والدین می‌باشد تا بتوانند آرامش روان کودکشان را در شرایط پس از جنگ حفظ و کنترل کنند. مهم‌ترین قدم این است که شنیدن اخبار، گفت‌و‌گو درباره اتفاقات جنگ و پساجنگ و همه این موضوعات را به فضایی جز در برابر کودک و یا حداقل هنگام بیداری‌اش موکول کنند. اما آیا باید صحبت درباره جنگ را کلا حذف کرد؟

خیر. اجازه بدهیم کودک حرف و احساساتش را درباره روز‌های جنگ بگوید. اما این گفت‌و‌گو نباید به سمت مسائل تنش‌زای بزرگ‌تر‌ها پیش برود و باید به همان سادگی کودکانه باشد. یعنی شرایط سنی کودکمان را در نظر بگیریم و متناسب با سنش درباره جنگ و موضوعات آن و دغدغه‌هایی که دارد گفت‌و‌گو کنیم. 

در قدم بعدی، والدین تعصبشان را کنار بگذارند. با تعصب درباره جنگ و موضوعات پیرامون آن با کودک صحبت نکنید. همچنین شدت شنیدن اخبار را خیلی محدود کنید و سعی کنید کودک اخبار را نشنود. به شرایط روان کودکتان خیلی اهمیت بدهید و تا آنجا که می‌توانید به آن توجه کنید آن هم با این راهکار که مکالمه‌هایتان را درباره جنگ، اتفاقات ناگوار و خسارت‌ها تمام کنید، یعنی محدود هم نه که تمام کنید. 

همچنین روی موضوع مهربانی و کمک کردن، سعی کنید که تمرکز بیشتری داشته باشید تا توجه کودکان به سمت امن شدن فضا برود و از تجربه و اضطراب روز‌های جنگ خارج شوند. سعی کنید دسترسی کودک به اخبار را از طریق تلویزیون، ماهواره، رسانه‌ها و روزنامه را قطع کنید.

از همه مهم‌تر اینکه سعی کنید دروغ نگویید و کتمان نکنید، اگر کودک با صحنه‌های ناگواری مواجه شده است، این جملات را که «چیزی نیست.» «اتفاقی نیفتاده.» «نه، اینها همه‌اش الکیه!» را به کودکمان نگوییم. بلکه پدر و مادر سعی کنند در یک فضای صادقانه، احساس امنیت را به کودک منتقل کنند و ضمن اینکه او را آرام می‌کنند خیلی نامحسوس ذهنش را از آن فضا دور کنند و با کار دیگری سرگرم‌اش کنند.

 و حرف آخر اینکه پدر و مادر در نهایت باید چه اقدامی در پساجنگ برای آرام کردن کودکشان داشته باشند؟

خزایی: پدر‌ها و مادر‌ها موظفند که آرامش را متناسب با سن کودکشان ایجاد کنند و این شرایط ایجاد نمی‌شود مگر با تلاش برای بیرون‌رفت از روز‌ها و تجربه جنگ و بازگشت به روال زندگی معمولی. ان‌شالله که جنگ از همه به دور باشد و شادی و لبخند و امنیت را در کنار کودکانمان تجربه کنیم.

منبع: فارس

برچسب ها: کودکان ، شرایط بحران
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار