پارسیان در منطقه ماراتون پیاده شده و اردو زدند. در برابر آنها، حدود ۹۰۰۰ سرباز پیاده‌نظام سنگین‌اسلحه، همراه با نیرو‌های سبک و یاران شهر پلاته، صف‌آرایی کردند.

باشگاه خبرنگاران جوان- با مرگ کوروش بزرگ (۵۳۰ پیش از میلاد) و مشکلات پیش آمده میان فرزندانش و خودکشی جانشین و پسر بزرگش کمبوجیه در تابستان ۵۲۲ پیش از میلاد در راه بازگشت از مصر در جایی نزدیک به دَمشق و در پی آن شورش‌های داخلی در شاهنشاهی هخامنشی، شاید همگان می‌اندیشدند که آتش شکوهی که از ایران به واسطه کوروش برخاسته بود دیگر رو به خاموشی رفته، اما داریوش بزرگ [عموزاده کوروش بزرگ] به‌سرعت تاج پادشاهی ایران را در پاییز ۵۲۲ پیش از میلاد بر سر نهاد و تمام ایالت‌های سرکش را با شدت سرکوب ونظم ایرانی را بر سراسر مرز‌های شاهنشاهی هخامنشی دوباره استورا نمود. اما در حدود ۵۰۰ سال پیش از میلاد، داریوش بزرگ که پس از سرکوب شورش‌های داخلی، همچنان درگیر تثبیت قدرت و خاموش کردن جرقه‌های شورش در گستره پهناور امپراتوری بود با چالشی جدید مواجه شد! شورش ایونیان [Ionian Revolt]که در مستعمرات یونانی در سواحل آسیای صغیر رخ داد. داریوش بزرگ نیک می‌دانست که این شورش تنها مشکلی محلی نیست؛ این حرکت ایونیان می‌توانست بهانه‌ای برای دخالت و نفوذ سایر دولت‌شهر‌های یونان باشد. به همین خاطر پادشاه ایران تصمیم گرفت با قاطعیت با این شورش برخورد کند و آشکارا به همگان پیام دهد که تحمل سرکشی را نخواهد داشت.

زمینه‌های تاریخی و سیاسی شورش ایونی

پیش از آغاز رسمی شورش ایونی‌ها، داریوش در حال گسترش قلمروی خود به اروپا بود؛ او تراکیه را تحت سلطه درآورده و مقدونیه را به عنوان یک مستعمره پذیرفته بود. از نگاه داریوش که پادشاهی توسعه‌طلب بود، پیش‌روی به سمت یونان در عین حال که جذاب بود، گریزناپذیر می‌نمود، اما شورش ایونیان ناگهانی و با تهدید مستقیم، به دولت مرکزی ایران هشدار داد که اتحاد گسترده‌اش شکننده است. شروع شورش از جزیره ناکسوس که یکی از جزایر مهم دریای اژه بود رقم خورد؛ در این نبرد، آرتافرنه یکم ، حاکم ایرانی لیدی و آریستاگوراس حاکم پیشین شهر میلتوس ، نقش داشتند. جزیره ناکسوس در برابر حمله ایرانیان به فرماندهی آرتافرنه [حاکم ایرانی لیدی]مقاومت کرد و در نتیجه نیرو‌های ایران نتوانستند آن را تصرف کنند، اما این آغاز ماجرا بود. آریستاگوراس که خود به دلایل سیاسی در لبه پرتگاه قرار داشت، تصمیم گرفت میلتوس را به عنوان یک دولت دموکراتیک اعلام کند. این اقدام وی جرقه‌ای بود تا سایر شهر‌های ایونی نیز دست به دموکراتیزه کردن حکومت خود بزنند و حاکمان منصوب ایرانی را اخراج کنند. بدین ترتیب شورش رنگی ملی و گسترده‌تر به خود گرفت. اما شورش بدون کمک‌های بیرونی نمی‌توانست ادامه یابد. آریستاگوراس به سرزمین اصلی یونان چشم دوخت و از دولت‌شهر‌های آن، به ویژه آتن و اترِریا [۱۰]، درخواست یاری کرد. پاسخ این درخواست هرچند محدود، اما کافی بود تا شعله شورش بیشتر شعله‌ور شود.

حمایت آتن از شورش ایونی ریشه در شرایط سیاسی داخلی آن داشت، در اواخر قرن ششم پیش از میلاد دموکراسی در آتن به تازگی شکل گرفته بود. در سال ۵۱۰ پیش از میلاد با یاری کلیومن اول، پادشاه اسپارت، هیپیاس، حاکم ظالم آتن از شهر بیرون رانده شد. خانواده پیسیستراتوس [۱۱]که نیم قرن حاکم آتن بودند با هدایت هیپیاس قصد داشتند حکمرانی را ادامه دهند، اما ناکام ماندند. آریستاگوراس که خود در آتن به دنبال قدرت بود، نزد آرتافرنه پناه برد و قول داد که در ازای کمک ایرانیان کنترل آتن را به دست گیرد. در داخل آتن رقابت‌های شدید سیاسی بین کلیستن، رهبر خاندان آلکمایونیدها، و کلومنس، پادشاه اسپارت‌گرای حامی حاکم مستبد وجود داشت. درنهایت، کلیستن با بهره‌گیری از حمایت مردم و اعمال اصلاحات عمیق توانست آتن را به سمت دموکراسی واقعی سوق دهد. این تحول سیاسی باعث شد که آتنی‌ها حساسیت خاصی نسبت به هر گونه دخالت خارجی و استبداد داشته باشند و از آن‌جا که در نگاه ایشان ایرانِ هخامنشی نماد استبداد و سلطه بودند مخالفت آنان با هخامنشیان شدت گرفت.

اتفاقات پس از آغاز شورش و گسترش آن

با شروع شورش، آتنی‌ها و اریتره‌ای‌ها ناگزیر به ارسال نیروی کمکی به ایونیان شدند. این حمایت نظامی اولیه باعث شد تا ایرانیان ابتدا متعجب شوند، اما با تجدید قوای دشمن مواجه شدند. ارتش ایرانیان با فرماندهی آرتافرن [۱۲]به سوی قبرس حرکت کرد و پس از نبرد‌های سخت، قبرس به دست ایران افتاد. شکست سنگین قبرسی‌ها وحشت را در دل شورشیان و یاوران‌شان ایجاد کرد. داریوشِ بزرگ که عزم خود را برای سرکوب شورش جزم کرده بود، لشکری عظیم تحت فرماندهی دامادان خود دوریزس [۱۳]، هیمه [۱۴]و مردونیه [۱۵]، آماده ساخت و آنها را برای پاک‌سازی مناطق شورشی اعزام نمود، این نیروها، شهر‌های ایونی را یکی پس از دیگری تصرف و ویران کردند؛ از افسوس [۱۶]گرفته تا لاده [۱۷]. یکی از تراژیک‌ترین لحظات این جنگ، محاصره و سقوط شهر میلتوس بود که بعد‌ها در قالب نمایش‌نامه‌ای به نام «سقوط میلتوس» در تئاتر‌های یونان به تصویر کشیده شد. این نمایش‌نامه چنان حزن‌انگیز بود که تماشاگران را به گریه واداشت ولی پس از مدتی دولت آتن پخش آن را ممنوع کرد و برگزارکنندگانش محکوم به جریمه نقدی شدند. آریستاگوراس که دیگر امیدی به پیروزی نداشت به تراکیه گریخت، اما سرانجام توسط مردم محلی به قتل رسید و شورش در سال ۴۹۴ پیش از میلاد به پایان رسید.

پیامد‌های سیاسی و نظامی شورش ایونی

حضور آتن و اریتره در شورش، علی‌رغم شکست نهایی، دشمنی شدید داریوش بزرگ را برانگیخت. او سوگند یاد کرد که این دو شهر را مجازات کند و چنین کرد. پیروزی پارسیان در نبرد دریایی لاده [۱۸]در سال ۴۹۴ پیش از میلاد، پایان شورش ایونی را رقم زد و ناوگان ایرانی توانست آخرین مقاومت‌ها را در ۴۹۳ پیش از میلاد سرکوب کند. داریوش پس از این، مرز‌های شاهنشاهی را به جزایر شرقی دریای اژه گسترش داد و آرامش نسبی را به مناطق شورشی بازگرداند. اما نگرانی‌هایش از تهدید یونانی‌ها همچنان پابرجا بود و برای مقابله با آنها لشکرکشی‌های تازه‌ای را برنامه‌ریزی کرد.

لشکرکشی‌های پارسیان به یونان و مقدمات جنگ‌های بزرگ

در سال ۴۹۲ پیش از میلاد داریوش بزرگ، مردونیه داماد خود را به یونان فرستاد تا بار دیگر کنترل تراکیه را در دست گیرد و مقدونیه را تحت سلطه پارسی‌ها نگاه دارد. با وجود موفقیت نسبی، ناوگان پارسیان در طوفانی سهمگین متحمل خسارات جدی شد و بازگشت. اما داریوش در سال ۴۹۰ پیش از میلاد لشکری بزرگ با حدود ۶۰۰ کشتی و هزاران سرباز را به فرماندهی آرتافرنه دوم و داتیس به سوی یونان اعزام کرد. هدف اصلی این لشکرکشی، مجازات جزیره ناکسوس [۱۹]و سپس اترِریا و آتن بود. این عملیات گسترده با تصرف جزایر دریای اژه و سوزاندن اریتره آغاز شد و سرانجام ایرانیان به سواحل آتیک [۲۰]رسیدند تا ضربه نهایی را به آتن وارد کنند.

پس از شکست سپاه ایران در نبرد ماراتن و پیروزی نیرو‌های آتن، یکی از جنگاوران یونانی به نام «فیلیپی‌دس» با پوشش کامل جنگی، مسیر نزدیک به ۴۲ کیلومتر از دشت ماراتن تا آتن را بی‌وقفه دوید تا پیام پیروزی را به شهر برساند. او با ورود به آتن و فریاد «ما پیروز شدیم» بر زمین افتاد و جان سپرد.

تدارکات جنگ بزرگ ماراتون

داریوش بزرگ، که اکنون تهدید واقعی را در یونانیان می‌دید پیش از آغاز جنگ سفیرانی به یونان فرستاد و از آنها خواست تا اطاعت خود را اعلام کنند. اکثر دولت‌شهر‌ها ازجمله اسپارت و آتن واکنشی متفاوت نشان دادند؛ اسپارت به دیپلمات‌های ایرانی حمله کرده و آنها را به چاه افکند! این رفتار وحشیانه اسپارت‌ها اسباب خشم شاهنشاهِ بزرگ را فراهم ساخت. آتن که دریافته بود حمله قریب‌الوقوع است، به‌سرعت خود را آماده دفاع کرد و از اسپارت درخواست کمک نمود؛ اما اسپارتی‌ها به بهانه جشن‌های مذهبی با تأخیر پاسخ دادند. داریوش در این میان لشکری عظیم را تجهیز کرد و فرماندهی آن را به داتیس و آرتافرنه دوم سپرد. ناوگان جنگی نیروی دریایی ایرانِ هخامنشی که تا آن زمان بزرگ‌ترین ناوگان دریایی جهان بود عازم شبه‌جزیره آتیک شد، پارسیان در منطقه ماراتون پیاده شده و اردو زدند. در برابر آنها، حدود ۹۰۰۰ سرباز پیاده‌نظام سنگین‌اسلحه [هوپلیت (۲۱)]آتنی، همراه با نیرو‌های سبک و یاران شهر پلاته، صف‌آرایی کردند. فرماندهی ارتش آتن را میلاتیدس [۲۲]بر عهده داشت. نبرد ماراتون با تاکتیکی نوآورانه و حمله ناگهانی نیرو‌های آتنی، ایرانیان را غافلگیر کرد. نظامیان سنگین‌وزن آتن توانستند صفوف پارسیان را درهم شکنند و درنهایت شکست سختی به آنان تحمیل کردند. نیرو‌های ایران مجبور به عقب‌نشینی شدند و ناوگانشان نیز مجبور به ترک سواحل آتن شد. پس از شکست سپاه ایران در نبرد ماراتن و پیروزی نیرو‌های آتن، یکی از جنگاوران یونانی به نام «فیلیپی‌دس» [۲۳]با پوشش کامل جنگی، مسیر نزدیک به ۴۲ کیلومتر از دشت ماراتن تا آتن را بی‌وقفه دوید تا پیام پیروزی را به شهر برساند. او با ورود به آتن و فریاد «ما پیروز شدیم» بر زمین افتاد و جان سپرد. این داستان که رنگ و بوی حماسی دارد، در روایت هرودوت بیشتر با هدف کوچک کردن ایرانیان و برجسته کردن برتری یونانیان نگاشته شده است. بعدها، مسابقه مشهور دوِ ماراتن را به یاد این رخداد و به عنوان نمادی از پیروزی غرب بر ایران برپا کردند.

پیروزی ماراتون، پیامد‌های گسترده‌ای داشت؛ نخست این‌که روحیه مردم یونان به‌شدت تقویت شد و امید به مقابله با شاهنشاهی بزرگ هخامنشی پیدا کردند همچنین این نبرد نخستین شکست ایرانیان در مواجهه با یونانیان را رقم زد و ثابت کرد که مقاومت در برابر ایرانِ هخامنشی ممکن است. داریوش بزرگ که آن زمان بیمار و در حال مرگ بود، نتوانست خود شخصا واکنش نشان دهد. ولی پسرش خشایارشا آن زمان که شاهنشاه ایرانِ هخامنشی شد، عهد کرد که این شکست را جبران کند و انتقام گستاخی یونانیان به پدرش را بگیرد و برخی مورخان گفته‌اند: او [خشایارشا]دستور داده بود که هنگام غذا خوردن، یک نفر در کنارش بایستد و به او یادآوری کند که باید انتقام شکستِ پدرش [داریوش]در نبرد ماراتون از یونانیان را بگیرد.

نبرد ماراتن از بزرگ‌نمایی غربی تا واقعیت ایرانی

نبرد ماراتن که در دفتر هرودوت و دیگر تاریخ‌نگاران مغرب‌زمین با افسانه و رنگ‌پردازی درآمیخته، بی‌گمان برای آتنیان پیروزی بود؛ چراکه آنان خانه و کاشانه خویش را از دست‌درازی بیگانه نگاه داشتند و دل‌شان را به پایداری اندکی سپاه در برابر انبوه لشکر دشمن خوش کردند. اما برای شاهنشاهی هخامنشی، این رویداد هرگز شکست به معنای فروریزی قدرت یا گسستن هیبت شاهنشاهی نبود. گستره فرمانروایی داریوش بزرگ از رود سند تا کرانه‌های نیل، از دشت‌های سغد تا کرانه‌های لیبی، چنان پهناور بود که چند جزیره کوچک در دریای اژه و چند شهر بر خاک یونان در برابر آن، چون سنگ‌ریزه‌ای بر کنار دریای بی‌کران می‌نمود.

شاهنشاه، که پیش‌تر سرزمین‌های بابل، مصر، لودیه و سرزمین‌های پهناور آسیای کوچک را به فرمان آورده بود، لشکر به ماراتن فرستاد نه از سر نیاز حیاتی، برای آن‌که مرز‌های غربی را استوار و راه بازرگانی دریا‌ها را بی‌خطر کند. آری، آتنیان در ماراتن برای «بود» خویش می‌جنگیدند؛ هر سنگری که فرو می‌افتاد خانه‌ای بود که به آتش کشیده می‌شد و کانونی که به تاراج می‌رفت. این انگیزه‌ای است که، چون خون در رگ، دل سپاهیان را گرم می‌کند و پای‌شان را استوار می‌دارد. لیکن سپاه شاهنشاهیِ ایرانِ هخامنشی، که هزاران فرسنگ از تختگاه خویش دورتر آمده بود برای حفظ تاج و تخت یا بقای کشور نمی‌جنگید، بلکه مأموریتی در پیش داشت که اگر کامیاب می‌شد بر اقتدار شاهنشاهی‌اش می‌افزود و اگر ناکام می‌ماند خللی در بنیاد آن نمی‌انداخت. هرودوت و پیروانش، ماراتن را، چون دیواری می‌نمایانند که جلوی سیل خروشان شرق را گرفت! حال آن‌که آن سیل پس از این واقعه نیز در دیگر کرانه‌ها جاری بود. داریوش و جانشینانش پس از ماراتن، همچنان به کار سامان دادن ایالات، اصلاح مالیات‌ها، آبادانی راه‌ها و بنادر و گسترش بازرگانی مشغول بود. لشکر او در جبهه‌های دیگر پیروزی‌های بزرگ به دست می‌آورد و پرچمِ ایرانِ هخامنشی همچنان بر فراز بیش از نیمی از جهان شناخته‌شده در اهتزاز بود.

درواقع شکست در ماراتن بیش از آن‌که ضایعه‌ای برای ایران باشد فرصتی برای یونانیان بود تا خود را در آینه تاریخ ببینند و اسطوره پایداری‌شان را بسازند. پس ماراتن را باید چنان دید که هست؛ پیروزی‌ای بزرگ برای مردمی که همه هستی خویش را در گروی آن نهاده بودند و در عین حال رخدادی کوچک در کارنامه شاهنشاهی که سرزمینش از دل آسیا تا مرز‌های اروپا گسترده بود...

منبع: خبرآنلاین

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار