
باشگاه خبرنگاران جوان، سمیه خلیلی - ژاکوبین در گزارشی تحلیلی و انتقادی نشان میدهد که آنچه امروز بهعنوان «انقلاب هوش مصنوعی» تبلیغ میشود، بیش از آنکه پاسخی فناورانه به نیازهای واقعی بشر باشد، پروژهای سرمایهدارانه برای بازسازی روابط کار به سود شرکتهای بزرگ است. برخلاف هیاهوی رسانهای، اکثریت پروژههای هوش مصنوعی شکستخوردهاند، اما این شکستها نه به توقف، بلکه به تشدید تلاشها برای تحمیل AI به محیطهای کاری منجر میشود. به بیان ساده، بحث بر سر بقای فناوری نیست، بلکه بر سر این است که این فناوری در خدمت چه کسی قرار میگیرد: سود شرکتهای انحصاری یا رفاه عمومی؟
یک گزارش تازه از MIT نشان داده که ۹۵ درصد پروژههای مبتنی بر هوش مصنوعی مولد شکست خوردهاند. این رقم تکاندهنده است. فناوریای که قرار بود پاسخ همه مشکلات باشد، هنوز نتوانسته در محیط واقعی کسبوکار کارآمد باشد. اما نکته کلیدی در اینجاست: این آمار به معنای شکست قطعی AI نیست، بلکه به معنای آن است که ادغام آن در ساختارهای موجود شکست خورده است.
به قول تحلیلگران، ابزارهای عمومی مانند ChatGPT نمیتوانند با جریانهای کاری تثبیتشده در محیطهای شرکتی سازگار شوند. نتیجه؟ بهجای کنار گذاشتن فناوری، شرکتها تصمیم گرفتهاند محیط کار و حتی خود شغلها را تغییر دهند تا با AI هماهنگ شوند. این یعنی وارونه کردن رابطه: انسان نه معیار فناوری، بلکه قربانی سازگاری با فناوری میشود.
سرمایهگذاری عظیم، کارگران قربانی
حتی شرکتهایی مثل متا، با وجود توقف استخدام در بخش هوش مصنوعی یا اخراج نیروها، باز هم میلیاردها دلار روی این فناوری سرمایهگذاری کردهاند. فضای رسانهای پر شده از گمانهزنی درباره ترکیدن حباب هوش مصنوعی. اما ژاکوبین هشدار میدهد: این عقبنشینیهای مقطعی نباید کسی را فریب دهد. مسیر کلی سرمایهداری روشن است: اصرار بر استفاده از AI برای کاهش هزینههای کار، حذف مشاغل، و افزایش «کارایی» به قیمت فشار بر نیروی کار.
هماکنون دهها هزار شغل از دست رفته و پیشبینی میشود میلیونها شغل دیگر در آینده نزدیک نابود شود. تناقض اینجاست که همان AI که مشاغل را حذف میکند، خود نیازمند حجم عظیمی از کار انسانی پنهان است: برچسبگذاری داده، نظارت بر محتوا، رفع اشکال، و هزاران کار ریز دیگر که اغلب با دستمزد پایین و شرایط دشوار انجام میشود.
چرا توقف در کار نیست؟
ساده است: سرمایهداری «پات کامیتد» شده است. صدها میلیارد دلار سرمایهگذاری، یک منطق درونی ایجاد کرده که دیگر راه بازگشت وجود ندارد. حتی اگر AI ناکارآمد باشد، فشار برای استفاده از آن ادامه خواهد یافت، چون این صنعت حالا به استراتژی ژئوپلیتیکی و اقتصادی بدل شده است.
برای همین است که ژاکوبین تأکید میکند، نباید فریب تیترهایی مانند «حباب ترکید» را خورد. این فقط یک عقبنشینی یا بازآرایی است، نه شکست. شرکتهای بزرگ، بهویژه در آمریکا، با تکیه بر نفوذ سیاسی و رسانهای، خود را آماده کردهاند که حتی شکستها را هم به فرصت تبدیل کنند.
پرسش اصلی کجاست؟
به زعم ژاکوبین، پرسیدن اینکه «آیا AI کار خواهد کرد یا نه؟» پرسش درستی نیست. پرسش واقعی این است: این فناوری به چه هدفی بهکار گرفته خواهد شد؟ به نفع چه کسانی؟ و تحت کنترل چه کسانی؟ پاسخ روشن است: در وضعیت کنونی، کنترل در دست الیگارشها و شرکتهای انحصاری است. دولتها نیز به جای ایفای نقش مستقل، عملاً نقش مُهر تأییدکننده منافع آنها را بازی میکنند.
در چنین شرایطی، خطر بزرگ این است که تصور ترکیدن حباب، مردم را به خواب غفلت ببرد. تصور اینکه «این موج خودبهخود از بین میرود» به معنای تسلیم شدن است. واقعیت این است که AI در شکلی یا شکلی دیگر باقی خواهد ماند. پرسش فقط این است: چه کسی آن را کنترل خواهد کرد؟ کارگران یا سرمایهداران؟
ژاکوبین نتیجه میگیرد که خوشبینانِ ضد-AI اگر به امید شکست فناوری بنشینند، در واقع خود را فریب دادهاند. آینده نه در انتظار فروپاشی حباب، بلکه در سازماندهی سیاسی و اجتماعی برای کنترل دموکراتیک این فناوری رقم میخورد. هوش مصنوعی، مانند موجهای پیشین اتوماسیون، از بین نمیرود؛ مسئله اصلی این است که آیا قرار است ابزار سلطه شرکتهای بزرگ بماند یا میتواند در خدمت جامعه قرار گیرد.