
باشگاه خبرنگاران جوان؛ مهدی سیف تبریزی* - در حاشیه هشتادمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد در نیویورک، دیروز ۲ مهر ماه، دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، در دیدار با ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین، مواضعی اعلام کرد که چرخشی آشکار از سیاستهای پیشین او بود. برخلاف اظهارات قبلی که بر مذاکره سریع با مسکو و پایان جنگ اوکراین تأکید داشت، ترامپ اینبار از «حمایت بیقیدوشرط از اوکراین تا پیروزی کامل» و بازپسگیری تمامی سرزمینهای تحت تصرف روسیه سخن گفت.
او همچنین خواستار تحریمهای گستردهتر علیه مسکو شد و در سخنرانی خود در مجمع عمومی، کشورهای غربی را به دلیل ادامه خرید نفت و گاز از روسیه مورد سرزنش قرار داد و آن را «شرمآور» خواند. این تغییر موضع، که زلنسکی آن را «نشانهای از درک عمیق» ترامپ از شرایط اوکراین توصیف کرد، به ظاهر گسترش چتر حمایتی آمریکا بر سر کییف است، اما در واقعیت، نشانهای از جنگطلبی پنهان آمریکا است که میتواند درگیری را طولانیتر و فاجعهبارتر کند.
دلایل چرخش: معامله تا فرصتطلبی ژئوپلیتیک؟
برای فهم این تغییر ناگهانی در موضع ترامپ، باید به فشارهای داخلی و محاسبات ژئوپلیتیکی او نگریست. در داخل آمریکا، کنگره تحت تسلط جمهوریخواهان میانهرو، از ادامه کمکهای نظامی به اوکراین حمایت میکند. از سال ۲۰۲۲، بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار کمک نظامی و مالی به کییف ارسال شده که نه تنها به دفاع اوکراین کمک کرده، بلکه چرخهای صنعت تسلیحاتی آمریکا را روان نگه داشته است. نظرسنجیها نشان میدهند که ۶۰ درصد آمریکاییها از این کمکها حمایت میکنند، هرچند خستگی از هزینههای جنگ در حال افزایش است. ترامپ، که خود را «رئیسجمهور صلح» معرفی کرده، نمیتواند این اجماع داخلی را نادیده بگیرد، بهویژه در آستانه انتخابات میاندورهای ۲۰۲۶ که ممکن است پایگاه سیاسی او را متزلزل کند.
در سطح بینالمللی، فشارهای اروپا نیز نقش داشته است. در اجلاس ناتو در ژوئن ۲۰۲۵، کشورهای اروپایی متعهد شدند بودجه دفاعی خود را به ۲.۵ درصد تولید ناخالص داخلی افزایش دهند، که این امر بار مالی آمریکا را کاهش داد. این تغییر، به ترامپ اجازه داد تا بدون افزایش مستقیم هزینههای داخلی، از «پیروزی کامل اوکراین» سخن بگوید. زلنسکی نیز با اشاره به پیشرفتهای اخیر ارتش اوکراین در خارکوف و خرسون، این تصور را تقویت کرد که روسیه در موضع ضعف قرار دارد. اما این ادعاها، بیش از آنکه واقعبینانه باشند، به نظر بخشی از یک نمایش سیاسی هستند. ایده «پیروزی کامل»، که نیازمند بازپسگیری کریمه و دونباس است، عملاً به جنگی طولانی و فرسایشی منجر میشود که هزینههای انسانی و اقتصادی آن بر دوش اوکراین و اروپا خواهد افتاد.
از منظر ژئوپلیتیک، این چرخش بخشی از استراتژی گستردهتر آمریکا برای مهار رقبای جهانی است. تحریمهای کنونی، صادرات انرژی روسیه را ۴۰ درصد کاهش داده و اقتصاد این کشور را تحت فشار قرار داده است. ادعای ترامپ مبنی بر «تحریمهای گستردهتر» – مانند قطع کامل دسترسی بانکهای روسی به سوئیفت یا فشار بر هند و چین برای توقف خرید نفت – ظاهراً برای تضعیف مسکو طراحی شده است. اما این سیاست، بیش از آنکه به نفع اوکراین باشد، به نظر میرسد ابزاری برای تقویت هژمونی اقتصادی آمریکا باشد.
در سخنرانی مجمع عمومی، ترامپ کشورهای غربی را به دلیل خرید نفت و گاز از روسیه سرزنش کرد و این اقدام را «تأمین مالی جنگ» خواند. این انتقاد، در حالی که ظاهراً اخلاقی به نظر میرسد، در واقع تلاشی برای تضعیف رقبای اقتصادی آمریکا در اروپا است، جایی که ایالات متحده از طریق صادرات گاز طبیعی مایع (LNG) سود کلانی به جیب زده است.
این مواضع نشاندهنده دورویی آشکار غرب است. آمریکا، که خود از افزایش قیمت انرژی سود میبرد، اروپا را به قطع کامل روابط اقتصادی با روسیه واداشته، در حالی که آلمان و دیگر کشورهای اروپایی با تورم دو رقمی و اعتراضات اجتماعی دستوپنجه نرم میکنند. این سیاست، نه تنها به اقتصاد اروپا آسیب زده، بلکه اوکراین را به ابزاری برای رقابت ژئوپلیتیک تبدیل کرده است. ادعای «حمایت از دموکراسی» در اوکراین، در واقع پوششی برای منافع اقتصادی و نظامی آمریکا است که جنگ را به فرصتی برای سلطه تبدیل کرده.
واکنش روسیه: خویشتنداری استراتژیک در برابر لفاظی غرب
مقامات روس، از جمله دمیتری پسکوف، ماریا زاخارووا و دمیتری مدودف، به اظهارات ترامپ با لحنی تمسخرآمیز پاسخ دادند. پسکوف، سخنگوی کرملین، اظهار داشت: «غرب امروز هر پیشنهادی برای صلح را به سخره میگیرد، اما فردا، با تغییر شرایط میدان نبرد، برای بازسازی مواضع خود به تقلا خواهد افتاد.» زاخارووا، ترامپ را «سیاستمداری ناپایدار» خواند که «تصوری از واقعیتهای جنگ ندارد»، و مدودف در شبکههای اجتماعی نوشت: «تحریمهای جدید؟ این مانند پرتاب سنگ به سمت دیوار است.» این واکنشها، بخشی از استراتژی روسیه برای حفظ ظاهر قدرت و بیاعتنایی به تهدیدات غرب است.
با این حال، پشت این لفاظی، نشانههایی از نگرانی وجود دارد. با این وجود، کرملین به جای واکنش عجولانه، بر «صبر استراتژیک» تکیه کرده است. این رویکرد، که در تحولات میدانی مانند تثبیت مواضع در دونباس دیده میشود، نشاندهنده اعتماد به فرسایش تدریجی حمایت غرب از اوکراین است.
در مورد تهدید ترامپ مبنی بر هدف قرار دادن پهپادها یا هواپیماهای روسی توسط ناتو، روسیه احتمالاً به چند روش پاسخ خواهد داد. یکی از گزینهها، افزایش پروازهای شناسایی نزدیک مرزهای ناتو – مانند لهستان یا رومانی – است تا واکنشهای غرب را آزمایش کند، بدون اینکه مستقیماً وارد درگیری شود. این تاکتیک، که در دریای سیاه و بالتیک بارها استفاده شده، میتواند تنش را افزایش دهد و به «حوادث تصادفی» منجر شود، مانند سقوط یک پهپاد در حریم هوایی ناتو. گزینه دیگر، پاسخ نامتقارن است: حملات سایبری به زیرساختهای انرژی اروپا و گزینه سوم، که خطرناکتر است، میتواند شامل حملات محدود به پایگاههای نظامی در اوکراین باشد، بدون عبور از مرزهای ناتو، برای ارسال پیام به واشنگتن.
این تهدیدات ترامپ، که به نظر میرسد برای ارعاب طرف روس طراحی شدهاند، در واقع خطر درگیری مستقیم را افزایش میدهند. اجازه شلیک به پهپادهای روسی، میتواند به سرعت به یک رویارویی نظامی گسترده تبدیل شود، بهویژه با توجه به زرادخانه هستهای روسیه. غرب، که خود را مدافع «نظم جهانی» موجود میداند، با این تهدیدات بیپروا، جهان را به لبه پرتگاه میکشاند.
جنگطلبی غرب و دورویی آمریکا
مواضع جدید ترامپ و سیاستهای کلی غرب در قبال اوکراین، نه تنها غیرسازنده، بلکه عمیقاً جنگطلبانه و ریاکارانه است. ترامپ که در کمپین انتخاباتیاش وعده «صلح از طریق قدرت» داده بود، اکنون با شعار «پیروزی کامل»، عملاً درهای یک جنگ بیپایان را باز کرده است. این رویکرد، که ریشه در ایدئولوژیهای نئوکانها دارد، پیروزی نظامی را تنها راهحل میبیند، بدون توجه به هزینههای انسانی: بیش از یک میلیون کشته و میلیونها آواره از آغاز جنگ در ۲۰۲۲. غرب، که ابتدا بر «تحریمهای هوشمند» تمرکز داشت، اکنون با ارسال تسلیحات تهاجمی مانند موشکهای دوربرد و تانکهای پیشرفته، اوکراین را به میدان نبرد نیابتی علیه روسیه تبدیل کرده است.
تناقض بزرگتر در دورویی اقتصادی غرب نهفته است. ترامپ کشورهای اروپایی را به دلیل خرید انرژی از روسیه سرزنش میکند، اما آمریکا خود از افزایش قیمت گاز و نفت سود کلانی برده است. صادرات LNG آمریکا به اروپا، که جایگزین گاز روسیه شده، میلیاردها دلار درآمد برای شرکتهای آمریکایی ایجاد کرده، در حالی که اروپا با تورم ۱۰ درصدی و اعتراضات اجتماعی دستوپنجه نرم میکند. این سیاست، که به نام «حمایت از اوکراین» پیش میرود، در واقع ابزاری برای سلطه اقتصادی آمریکا است. اروپا، که مجبور به قطع روابط با روسیه شده، حالا با بحران انرژی و کاهش قدرت خرید شهروندانش مواجه است.
از منظر اخلاقی، این مواضع غیرقابل دفاع هستند. اوکراین، که به عنوان «سنگر دموکراسی» معرفی میشود، در واقع به قربانی رقابتهای ژئوپلیتیک تبدیل شده است. کودکان اوکراینی که زیر بمباران جان میبازند، یا خانوادههایی که خانههایشان را از دست دادهاند، تنها مهرههایی در بازی قدرت غرب هستند. غرب، که ادعای دفاع از حقوق بشر دارد، پیشنهادهای دیپلماتیک برای آتشبس – مانند غیرنظامی سازی اوکراین یا مذاکره بر سر مناطق مورد مناقشه – را به طور کامل رد کرده و جنگ را به تنها گزینه تبدیل کرده است. این رویکرد، یادآور تهاجم آمریکا به عراق در ۲۰۰۳ است، جایی که «دموکراسیسازی» به فروپاشی اجتماعی و هرجومرج منجر شد.
علاوه بر این، تهدیدات ترامپ مبنی بر هدف قرار دادن پهپادهای روسی، خطر یک درگیری مستقیم با روسیه را افزایش میدهد. چنین اقدامی میتواند به سرعت به یک جنگ گسترده منجر شود، با پیامدهای فاجعهبار جهانی. غرب، که خود را نگهبان صلح جهانی میداند، با این سیاستهای بیپروا، جهان را به سوی یک جنگ سرد جدید – یا حتی بدتر، یک درگیری هستهای – سوق میدهد.
چشمانداز آینده: صلح یا فاجعه؟
چرخش ترامپ در حمایت از اوکراین، اگرچه برای کییف امیدبخش به نظر میرسد، بدون پشتیبانی عملی – مانند افزایش چشمگیر کمکهای نظامی – به شعاری توخالی تبدیل خواهد شد. روسیه، با تکیه بر صبر استراتژیک و بهرهبرداری از خستگی غرب، منتظر فرصتی برای تضعیف اجماع ناتو است. این تحولات نشاندهنده شکست دیپلماسی و غلبه جنگطلبی است. غرب، به جای سرمایهگذاری در مذاکرات چندجانبه – شاید با میانجیگری کشورهایی مانند ترکیه یا هند – بر تشدید تنشها تمرکز کرده است. این رویکرد، نه تنها به زیان اوکراین، بلکه به ضرر کل جهان است.
برای دستیابی به صلح، غرب باید از لفاظیهای جنگطلبانه دست بکشد و به دیپلماسی واقعی روی آورد. مذاکره، حتی اگر دشوار باشد، تنها راه جلوگیری از فاجعه است. در غیر این صورت، مجمع عمومی سازمان ملل، که باید بستری برای صلح باشد، به صحنهای برای نمایش قدرت و تشدید درگیری تبدیل خواهد شد.
*کارشناس مسائل روسیه و قفقاز