
باشگاه خبرنگاران جوان - انقلاب مشروطه فقط یک انقلاب سیاسی برای برپایی مجلس و تدوین قانون اساسی نبود؛ پیش و بیش از آن، یک انقلاب ذهنی و فرهنگی بود. سلاح اصلی این انقلاب نه تفنگ و باروت، که سرب و کاغذ بود. روزنامهها و مجلات، این فرزندان نوپای مدرنیته به مرور به اصلیترین میدان نبرد میان کهنه و نو، استبداد و آزادی و سنت و تجدد تبدیل شدند. امروز در سالگرد تولد یکی از خردمندترین آن صداها، فرصتی دست داد تا سفری به آن دوران پرآشوب کنیم تا ببینیم آن کلمات در آن روزگار چه کردند و مهمتر از آن، پژواک صدایشان در روزنامهنگاری امروز ما چه تأثیری برانگیخته است و چرا مطبوعات به مهمترین سنگر مشروطه تبدیل شدند؟ برای درک اهمیت مطبوعات مشروطه باید جامعه آن روز ایران را تصور کنیم. کشوری با جمعیتی عمدتاً روستایی و عشایر و با درصد بسیار پایین سواد. در چنین جامعهای، کلمه قداستی داشت. هنوز رادیو و تلویزیونی در کار نبود و ارتباطات محدود بود. روزنامه، پنجرهای بود که رو به دنیایی جدید باز میشد؛ دنیایی که در آن مفاهیمی چون ملت، قانون، وطن، حق یا مسئولیت برای اولین بار به گوش مردم عادی میرسید.
تا پیش از مشروطه، ادبیات سیاسی محدود به نصیحتالملوکهایی بود که شاهان و وزرا را پند میدادند (البته بدانیم که نصیحهالملوک کتابی است با موضوع حکمت عملی بر مبنای دین در هدایت و راهنمایی پادشاهان، وزیران و درباریان که محمد غزالی آن را در حدود ۵۰۳ به سلطان سنجر سلجوقی تقدیم کرده است). اما حالا مخاطب این کلمات نه شاه، که خود مردم بودند. روزنامهها به زبان سادهای که مردم میفهمیدند، توضیح میدادند که چرا باید مجلس وجود داشته باشد، چرا مالیات باید قانونمند باشد و چرا سفارتخانههای روس و انگلیس نباید در سرنوشت کشور دخالت کنند. آنها یک حوزه عمومی ساختند. یعنی فضایی که در آن مردم میتوانستند درباره سرنوشت مشترکشان بخوانند، فکر کنند و حرف بزنند. این بزرگترین دستاورد مطبوعات آن عصر بود. همین تبدیل رعیت به شهروند، به بیان آن زمان. این نشریات فقط خبر نمیدادند، بلکه آموزش میدادند، هویت میساختند و بسیج میکردند. آنها به مردم کلماتی را آموختند که با آن بتوانند آرزوهای اجتماعی خود را بیان کنند و برای تحققشان بجنگند.
خردورزی و اعتدال در میانه آشوب
در میان صداهای پرشور و گاه احساسی آن دوران، «نوبهار» نماینده عقلانیت و تفکر تشکیلاتی بود. محمدتقی بهار، ملقب به ملکالشعرا، شاعر، ادیب، مورخ و سیاستمداری بود که به خوبی نبض زمانه را در دست داشت. او که خود در قلب حوادث مشروطه در خراسان بود، دریافته بود که انقلاب برای پیروزی و ماندگاری، علاوه بر شور به شعور و سازماندهی نیاز دارد.
اولین شماره نوبهار در سال ۱۲۸۹ خورشیدی یا ۱۹۱۰ میلادی در مشهد منتشر شد، زمانی که کشور از زخم استبداد صغیر رنج میبرد و نیروهای انقلابی دچار تفرقه شده بودند. بهار این نشریه را تأسیس و تلاش کرد تا به جای هیجانات زودگذر، بر تفکر استراتژیک و کار حزبی تمرکز کند. لحن نوبهار برخلاف بسیاری از نشریات همعصرش، تحلیلی و متین بود. بهار در سرمقالههای قدرتمند خود، مسائل روز را ریشهیابی میکرد، به نقد عملکرد دولت و مجلس میپرداخت و برای مشکلات کشور راهحل ارائه میداد. نوبهار چند ویژگی مهم داشت که آن را از دیگران متمایز میکرد. نخست، ترویج ملیگرایی مدرن. بهار با نگاهی عمیق به تاریخ و ادبیات ایران سعی در بازسازی هویت ملی ایرانیان بر پایه فرهنگ مشترک و مقابله با نفوذ بیگانگان داشت.
دوم، اهمیت دادن به کار تشکیلاتی. نوبهار فقط یک رسانه نبود، بلکه ابزاری برای سازماندهی یک جریان سیاسی مشخص (حزب دموکرات) بود. این نشریه به ما نشان داد که مطبوعات چگونه میتوانند به بازوی فکری و تبلیغاتی احزاب برای روشنگری و دستیابی به حقوق مردم تبدیل شوند. سوم، ورود مفاهیم سیاسی و اجتماعی به ادبیات فاخر بود. بهار با تسلط بینظیر خود بر ادبیات فارسی، توانست شعر و نثر را به خدمت اهداف سیاسی- اجتماعی روز جامعه درآورد. بسیاری از اشعار مشهور و حماسی او که به نمادهای مبارزات آزادیخواهانه تبدیل شدند، اولین بار در نوبهار به چاپ رسید. نوبهار بارها توقیف شد و بهار طعم زندان و تبعید را چشید اما هر بار مصممتر از قبل بازگشت. این نشریه الگویی از روزنامهنگاری تحلیلی و متعهد را بنا کرد که هدفش فقط تهییج نبود، بلکه تربیت یک نسل آگاه بود.
هزینه آزادی چه بود؟
روزنامهنگاری در دوران مشروطه، فعالیتی پرهزینه و پرخطر بود. نویسندگان و روزنامهنگاران نامدار، تلخی مبارزه را چشیدند و متحمل هزینههای شخصی سنگینی شدند. بسیاری از نشریات به دلیل انتشار محتوای تند و تیز، با تکفیر، تهدید و تعطیلی اجباری روبهرو شدند. به عنوان نمونه، علاه بر روزنامه نوبهار ملکالشعرای بهار که بارها توقیف شد، در جریان استبداد صغیر (کودتای محمدعلی شاه)، روزنامههای مهم بسیاری قربانی شدند و تعطیلی آنها نتیجه مستقیم به توپ بستن مجلس بود. با این حال، این مقاومت ادامه داشت. استبداد صغیر اگرچه یک شکست فیزیکی برای مطبوعات بود اما روحیه روزنامهنگاری را شکست نداد. بهار پس از توقیفها، روزنامههای جدیدی با همان محتوا، مثل زبان آزاد و تازهبهار منتشر کرد و جریان نقد و آگاهی را ادامه داد. این مقاومت نشان داد که ایده آزادی دیگر قابل خاموش شدن نیست و مطبوعات از یک ابزار خبری صرف، به نمادی از فرهنگ پایدار مبارزه ارتقا یافته بودند.
از آن صداها تا همهمه امروز
بیش از یک قرن از آن روزها گذشته و دنیای رسانه زیرورو شده. دیگر کسی برای خواندن تحلیل یک رویداد، یک هفته منتظر چاپ مجله نمیماند. اخبار در کسری از ثانیه در تلفنهای هوشمند ما مخابره میشوند و تحلیلها در چند خط توییت خلاصه میشوند. مجلات که روزگاری راهنمای فکری جامعه بودند به حاشیه رفته و برای بقا میجنگند. اما آیا این به معنای بیاهمیت شدن میراث آن جنبش مطبوعاتی است؟ به هیچ وجه. اگر امروز ما از مفاهیمی چون انتخابات، جامعه مدنی، حقوق شهروندی و نقد قدرت حرف میزنیم، این گفتوگو را مدیون آن نسل از روزنامهنگارانی هستیم که برای اولین بار این کلمات را در فضای عمومی ایران طرح کردند. میراث مطبوعات مشروطه نه در قالب کاغذی آن، که در کارکرد بنیادین آن نهفته است. میراث مطبوعات مشروطه بعد از گذشت بیش از یک قرن، هنوز در پیکره رسانههای ما زنده است. سبک سادهنویسی و بهکارگیری طنز انتقادی که پیشگامانی چون دهخدا و بهار آن را بنا نهادند، همچنان در ستونهای روزنامههای امروز جاری است. طنز، یکی از کارآمدترین قالبها برای انتقال انتقاد و حرف دل مردم باقی مانده است. با این حال، مطبوعات معاصر ما با چالشهایی دست و پنجه نرم میکنند که با آنها آشناییم. چالشهایی که ریشه در همان دوران مشروطه دارند. بحرانهای اقتصادی در کنار پیشرفت رسانههای دیجیتال، حیات نشریات چاپی را به مخاطره انداخته و تیراژ روزنامهها در ایران را با کاهشی محسوس روبهرو کرده است (کاهش از ۱.۲ میلیون به کمتر از ۸۰۰ هزار نسخه در یک دوره چهارساله در میانه دهه ۹۰).
شاید دیگر روزنامههای کاغذی آن قدرت گذشته را نداشته باشند اما روح روزنامهنگاری مشروطه یعنی تعهد به حقیقت، شجاعت در نقد و مسئولیت در قبال مردم، باید در هر قالب جدیدی، از پادکست و وبسایت خبری گرفته تا کانالهای تلگرامی، بازتولید شود.
یک تحول به مثابه انقلاب قلم
در فضای خفقانآور واپسین سالهای حکومت قاجار، پیش از صدور فرمان مشروطه، مطبوعات حضوری محدود و اغلب وابسته به دربار داشتند. نشریاتی همچون وقایع اتفاقیه بیشتر ثبتکننده رویدادهای رسمی بودند تا صدای مردم. اما با پیروزی جنبش مشروطه و تثبیت قانون اساسی، شاهد تولد ناگهانی رکن چهارم مشروطیت بودیم. انتشار روزنامه به صورت یک موج فراگیر درآمد و زندگی سیاسی و اجتماعی جامعه ایرانی را به شکلی نوین دگرگون کرد. هدف اصلی مطبوعات جدید این بود که «هرکس صلاحاندیشی در نظر داشته باشد در روزنامه عمومی بنگارد تا هیچ امری از امور در پرده و بر هیچکس مستور نماند».
یکی از ماندگارترین میراث مطبوعات مشروطه، تغییر بنیادین سبک نوشتار فارسی بود. نثر فارسی پیش از آن، خصوصاً در روزنامهها، مملو از الفاظ مسجع، پرتکلف و اغلب خالی از محتوای عمیق و سودمند برای عامه مردم بود. نویسندگان عصر مشروطه بهخوبی دریافتند که برای آگاهسازی تودهها، بهویژه در جامعهای که عمده مردم بیسواد بودند، باید زبان را به شکلی ساده و صمیمی درآورند. در واقع، ادبیات دوران مشروطه یک استراتژی بقای سیاسی بود؛ متون باید چنان روان نوشته میشدند که برای خواندن با صدای بلند در قهوهخانهها و محافل عمومی مناسب باشند تا مفاهیم به سرعت جذب شوند.
در این مسیر، طنز و تمثیل به بهترین ابزار برای نقد و آگاهیرسانی تبدیل شدند. استفاده از زبان عامیانه، امثال و اصطلاحات کوچه و بازار، شیوه نقد را دگرگون کرد و ادبیات را از انحصار طبقه خاص خارج کرد. یکی از پیشگامان بزرگ این حوزه، علیاکبر دهخدا بود که با قلم طنز سیاسی-اجتماعی خود توانست تلخترین حقایق را با بیانی شیرین و کارآمد منتقل کند. محمدتقی ملکالشعرای بهار نیز در روزنامهنگاری، سهم بزرگی در این تحول داشت. او که در قصیدهسرایی پیرو سنتهای کلاسیک بود، در نثر روزنامهای سبک ساده مطبوعاتی را در پیش گرفت. نثر روان و ساده بهار، خلاف بسیاری از روزنامهنگاران زمانهاش بود و مقالات او اغلب آمیخته به فلسفه اجتماع و شورآفرینی بودند. او از تمثیلسرایی، حتی با الهام از ادبیات اروپایی برای طرح مضامین اخلاقی و اجتماعی استفاده میکرد و به شکلگیری شعر تعلیمی نوین در ایران کمک کرد. این سادگی و روانی، پایه و اساس نثر معاصر فارسی را بنا نهاد.
زرادخانه کلمات
در دوران کوتاه اما پربار مشروطه اول (۱۲۸۵ تا ۱۲۸۷) و سالهای پس از آن، بیش از ۲۰۰ نشریه در سراسر ایران منتشر شد. هر کدام با لحن و مرام خود ظاهر شدند اما همگی در سودای ایرانی آباد و آزاد برآمدند. آشنایی با چند نمونه برجسته، تصویری بهتر از این چشمانداز رنگارنگ به ما میدهد.
روزنامه قانون (لندن): پیش از آغاز انقلاب، میرزا ملکمخان (سفیر مستعفی ایران در لندن) از لندن با انتشار روزنامه «قانون»، بذر اندیشههای نو را در دل نخبگان ایرانی کاشت. قانون، چنانچه از نامش پیداست، بر حاکمیت قانون به جای اراده فردی شاه تاکید داشت و بسیاری از رجال مشروطهخواه، الفبای سیاست مدرن را از آن آموختند.
حبلالمتین (کلکته و تهران): این نشریه که ابتدا در کلکته برای ایرانیان خارج از کشور منتشر میشد، یکی از تاثیرگذارترین روزنامههای دوران بود. با نگاهی اسلامگرایانه و در عین حال مترقی، به دنبال اتحاد مسلمانان و مبارزه با استعمار و استبداد بود و نقشی کلیدی در بیداری ایرانیان داشت. مدیریت هر دو چاپ روزنامه در تهران و کلکته بر عهده سید جلالالدین حسینیکاشانی متخلص به ادیب و ملقب به مویدالاسلام بود.
مساوات (تهران): به مدیریت سیدمحمدرضا مساوات، این نشریه تریبون انجمنهای سری و گروههای رادیکالتر مشروطهخواه بود. زبانی تند و آتشین داشت و بیپروا به دربار و بهطور مشخص، محمدعلی شاه حمله میکرد. مساوات نماد شور انقلابی و بیقراری برای تحقق تماموکمال آرمانهای آزادیخواهانه بود.
نسیم شمال (رشت و تهران): صدای فرودستان جامعه. سید اشرفالدین گیلانی با زبانی ساده، شاعرانه و گاه طنزآمیز، دردهای مردم عادی را بازگو میکرد. اشعار ساده و روان او که در «نسیم شمال» چاپ میشد، بر سر زبانها میافتاد و این نشریه را به یکی از محبوبترین رسانههای آن دوران تبدیل کرد و البته روزنامه نوبهار.
شاید جالب باشد بخشی از نقل قول سعید نفیسی، زبانشناس، پژوهشگر ادبیات فارسی، تاریخنگار، نویسنده، مترجم و شاعر را درباره سید اشرفالدین بخوانیم: «او از میان مردم بیرون آمد، با مردم زیست و در میان مردم فرو رفت… او نه وزیر شد، نه وکیل شد، نه رئیس اداره شد، نه پولی بههم زد، نه خانه ساخت، نه ملک خرید، نه مال کسی را با خود برد، نه خون کسی را به گردن گرفت. شاید روز ولادت او را هم کسی جشن نگرفت و من خود شاهد بودم که در مرگ او ختم هم نگذاشتند. سادهتر و بیادعاتر و کمآزارتر و صاحبدلتر و پاکدامنتر از او من کسی ندیدهام.»
اینها تنها چند مورد از مجموع نشریاتی بودند که برای مدتی کوتاه، آسمان تاریک مطبوعات و نیز عرصه عمومی ایران دوران مشروطه را روشن کردند.
منبع: مهر