مروری بر هفته نامه های افغانستان

هفته گذشته افغانستان شاهد حملات خونین انتحاری، دخالت مستقیم آمریکا در موازنه قدرت و واکنش های مختلف پیرامون آنها بود و برخی هفته نامه های این کشور در سرمقاله آخرین شماره خود درهفته جاری به این موضوع ها پرداخته اند.

مروری بر هفته نامه های افغانستانبه گزارش حوزه افغانستان باشگاه خبرنگاران جوان، هفته گذشته افغانستان شاهد حملات خونین انتحاری، تنش های سیاسی بین ارگ ریاست جمهوری و والی بلخ، دخالت مستقیم آمریکا در موازنه قدرت و واکنش های مختلف پیرامون آنها بود و برخی هفته نامه های این کشور در سرمقاله آخرین شماره خود درهفته جاری به این موضوع ها پرداخته اند.

*سطرول اونیزه 
این هفته نامه در زیر عنوان « بالآخره این فضای وحشت و ماتم چه هنگامی پایان می یابد؟» به تحلیل حملات انتحاری اخیر در کابل و آثار آن پرداخته است.
دراین مطلب آمده است : مردم درد دیده و ستم کشیده افغانستان جنگ زده افغانستان طی هفته گذشته یک بار دیگر شاهد بدترین وضعیت جنگ و خون ریزی از پایتخت این کشور گرفته تا اطراف و اکناف این کشور بودند که متأسفانه باز هم جان عده زیادی از هموطنان مظلوم و برخی از اتباع خارجی را گرفت.
این سلسله اسفبار وحشت و خون ریزی از شنبه گذشته30 دی با یک حمله‌ پیچیده طالبان بر هتل اینترکانتیننتال، یکی از هتل‌های بزرگ پایتخت آغاز شد و تا اخر هفته گذشته سلسله آن در اطراف و اکناف کشور ادامه یافت.
جنگ خونین در هتل اینترکانتیننتال برای تقریباً پانزده ساعت مسلسل ادامه یافت. پس از پایان حمله وزارت بهداشت ، مرگ حداقل 20 تن و زخمی شدن 12 تن را تأیید کرد که از میان کشته‌ شدگان 13 تن آنها خارجی‌های مستقر در این هتل بودند.
اما با گذشتن هر روز حتی تا روز پنجشنبه که پنج روز از پایان حمله می گذشت رسانه ها گزارش دادند که چهار امریکایی و از جمله یک تن از افراد کمپین انتخاباتی دونالد ترامپ رئیس جمهوری کنونی امریکا نیز در جمع کشته شده ها در اینتر کانتیننتال بوده است .
هنوز کشته شده ها در هتل اینترکانتیننتال معین و مشخص نشده بودند که در روز چهارشنبه چهارم بهمن ، گروهی از مهاجمان به سازمان خیریه «حمایت از کودکان » در شهر جلال‌ آباد، مرکز استان ننگرهار حمله ور شدند.
به گفته سخنگوی فرماندهی پلیس استان ننگرهار، در این رویداد یک غیرنظامی کشته و 12 تن دیگر زخمی شدند.
کشته شده های این رویداد نیز همچون حادثه کانتیننتال کابل، اغلب افراد عادی و افغان های بی گناه بودند که یا در این نهاد مشغول ایفای وظیفه بودند یا در کنار تعمیر دفتر این مؤسسه منزل یا دوکان داشتند.
مسؤولیت این حمله خونبار را داعش بدوش گرفت. به علاوه این دو واقعه بزرگ در مرکز و شرق کشور، دهها مورد انفجار و انتحار در گوشه و کنار این کشور طی هفته گذشته به وقوع پیوست که ضمن آن دهها تن از افغان های بی گناه و یا مسؤولین امنیتی کشته و مجروح شدند.
هر چند این بار نخست نبود و آخرین هم نخواهد بود که خون افغان های بی گناه ضمن این گونه حملات خونبار ریخته می شود ولی پرسشی که ذهن هر افغان و هر ساکن این سرزمین را بخود مشغول ساخته این است که بالآخره این وضعیت تا چه هنگامی ادامه خواهد یافت؟
آنچه هویدا است این است که این بازی وحشت بار نتیجه جنگ تحمیلی و نیابتی بیگانگان در سرزمین ما است که متأسفانه همه روز از ما قربانی می گیرد و همه روز مادران و خواهران ما را در سوگ فرزندان و برادران شان می نشاند.
این که این جنگ نیابتی و تحمیلی چه هنگامی و چگونه پایان خواهد یافت، بحثی است که شاید این سطور تاب گنجایش آن را نداشته باشد، ولی بالآخره باید به این همه پرسش ها پاسخ گفت و بالآخره راهی را یافت تا این فضای وحشت و خون ریزی در کشور در دیده ما پایان یابد.
*خرد
هفته نامه خرد در این شماره واکنش مقام های دولتی را نسبت وقایع تروریستی مورد انتقاد قرار داه و زیر عنوان «پس از هر حمله تروریستی؛ دولت وظیفه خانگی می‌گیرد مردم فراموش می‌کنند!» نوشته است :
همواره ریاست جمهوری کشور پس از انجام هر حمله تروریستی که در کابل یا استان های افغانستان صورت می‌گیرد، اعلامیه مطبوعاتی صادر می‌کند و انجام این چنین حملات را کار دشمنان مردم افغانستان خوانده و در اعلامیه‌ها تاکید می‌شود که هیأت یا کمیسیون را جهت بررسی این رویداد موظف ساخته و بزودی نتایج آن را اعلام خواهند کرد.
این برنامه آن ‌قدر تکرار شده است که هر ازگاهی که حمله تروریستی در پایتخت یا یکی از استان های کشور صورت می‌گیرد، در پهلوی تبصره‌ها و نوشته‌های که در رسانه‌های اجتماعی نگاشته می‌شود، بیشتر فعالان رسانه‌های اجتماعی به صورت طنز و کنایه می‌نویسند که «ارگ تاکنون اعلامیه صادر نکرده است و یا این که رئیس جمهوری هنوز این حمله را محکوم نکرده است؟» 
از حدود یک‌سال گذشته ده‌ها حمله تروریستی و مرگ‌بار از سوی گروههای هراس افکن «طالب و داعش» در پایتخت و استان های کشور انجام شد که بر بنیاد گزارش‌ها هشتاد در صد تلفات ناشی از این حملات را غیر نظامیان به شمول زنان و کودکان وارد شده است، ریاست جمهوری کشور با وجودی که اندکی پس از انجام هر حمله تاکید به بررسی این حملات داده است، اما تاکنون نتیجۀ هیچ یک از بررسی‌های هیأت و کمیسیون‌های حقیقت یاب حملات تروریستی رسانه‌ای نشده و با گذشت چند روز همه چیز به فراموشی سپرده شده است.
حمله بر راهپیمایان جنبش روشنایی در جاده دهمزنگ کابل، حمله به پایگاه اردوی 209 شاهین در استان بلخ، حمله خودرو در خیابان هفدهم وزیر محمد اکبر خان، و ده‌ها حمله تروریستی دیگر که جان هزاران شهروند این کشور را گرفت، تنها با محکوم کردن و وعده بررسی از سوی ارگ نشینان به فراموشی سپرده شد.
ریاست جمهوری کشور در پهلوی صادر کردن اعلامیه‌ها و ابرازمراتب تسلیت و همدردی به خانواده‌های قربانیان حوادت و وعده سپردن بررسی رویدادهای تروریستی، مردم را خاموش ساخته و حتی در بسیاری اعلامیه‌های خود نام مشخص از طالب و داعش را نمی‌برد و به گونۀ مبهم با نوشتن «دشمنان مردم افغانستان» بر جنایت‌های طالبان تروریست نیز سرپوش گذاشته است.
از سویی هم شهروندان افغانستان نیز در خصوص پیگرد قضایا و حملات تروریستی، دست کم‌تر از ارگ نیشنان ندارند، زیرا در روزهای نخست با احساسات محض و آتشین دامن دولت را می‌گیرند و بدون قید و شرط خواستار شناسایی عاملان این حملات از سویی دولت می‌شوند، اما با گذشت چند روز نیز همه چیز را به فراموشی می‌سپارند و دست دولت و ارگ نیشنان هم از گذشته کرده درازتر می‌شود و با کمال و خاطر آسوده همه چیز را پایان یافته می‌پندارند.
حملات تروریستی و پدیده تروریسم مشکل جهانی است و بدون شک در شماری از کشورها حتی ابرقدرت از نظر نظامی اتفاق بیفتد و تروریستان موفق به انجام حملات خود شوند، اما آن گونه که دیده می‌شود، درهیچ کشوری و هیچ دولتی در دنیا به اندازه دولتافغانستان در امر تحقیق پیرامون عوامل حمله‌های تروریستی بی‌تفاوتی نمی‌کند و هیچ ملتی به اندازه ملت افغانستان در امر بازخواست از دولت پیرامون عوامل حمله‌های تروریستی سهل‌انگاری نمی‌کند.
راستی وقتی مردم نپرسند که تحقیقات پیرامون فلان حمله تروریستی به کجا رسید، دولت چرا باید حاضر به پاسخگویی باشد؟ دولتی که صد مشغله دیگر دارد و ضعف و ندانم‌ کاریش هم شهره آفاق است!
حکومت افغانستان می‌بایست در برابر تروریستان مبارزه و اقدامات عملی نماید و ضمن نابودی پناهگاه‌های آنها، فشارها را بالای حامیان‌شان نیز افزایش مزید بخشند.
پس باید گفت همین ملا و همین مکتب؛ از ماست که برماست.
*نننی افغانستان 
«خلاء بدیل و خطر نگرش براندازانه» عنوان سرمقاله هفته نامه افغانستان امروز در این شماره است و این نشریه نیز وضعیت جاری کشورش را تحلیل کرده و راهکار را در نقش افرینی مردم برای تداوم اصلاح خلاصه کرده است.
دراین متن می خوانیم : وقتی مصائب سنگین جنگ بر جامعه تحمیل و یأس بر مردم، مستولی می شود طبق معمول انگشت های ملامت به دولت و نهادهای مسئول نشانه می رود.
خشم ، یاس، کینه و نفرت مردم مانند معجون به هم آمیخته ای می شود که جلو هرگونه تعقل و برخورد خرد محور نسبت به رویدادهای خونین و دلخراش را می گیرد.
حقیقت این است که ذهن زخمی و قلب شکافته مادران و پدرانی که فرزندانشان را از دست می دهند به سادگی تسکین نمی شود قاتلین و عاملین مستقیم و غیرمستقیم بدبختی را نمی بخشد و نسبت به هر چی و هرکسی بدبین و بی اعتماد شده و حالت روانی شان دچار زیان و آشفتگی می شود.
در چند روز اخیر که شهر کابل براثرحملات خونین انتحاری شکننده است و بسیاری از خانواده ها در شوک نشسته اند فضای حاکم بر جامعه نفرت و ضدیت با نظام حکومتی گردیده است.
برخی خواهان استعفای رهبران حکومت می شوند برخی ستون پنجم و خارجیان را عامل حملات تروریستی می دانند، برخی ها بیکاری دولت و فساد را سبب ضعف نهادهای امنیت می دانند.
مشخصه وضعیت کنونی کشور در درماندگی عمومی ناکامی دولت بن بست امنیتی و ابهام در سیاست و استراتژی همکاران بین المللی خلاصه می شود و به همین دلیل مردم دارای یک مرجع واحد فکری و مدنی نیستند تا در برابر دولت و وضعیت موجود موضع سالم و سازنده اتخاذ کنند.
دولت ناکارای موجود نیز وقتی میربیند که چیزی از مردم ساخته نیست با خیال راحت در توجیه و دوام ضعف ها و ناقابلی هایش می کوشد حتی وزیر کشور در کنفرانس مطبوعاتی می گوید : هر وقت مردم نسبت به ما کسان لایق شایسته تری پیدا کردند من استعفا می دهم.
آقای استانکزی رئیس امنیت ملی هم اظهار نمود که استعفا راه حل نیست اما نگفت که راه حل در چه نهقته است .
اگر به این نتیجه رسیده باشیم که نظام دولتی از نعمت ظرفیت اصلاحات در خودش محروم بوده و اصلاح شدنش بعید و دشورا می نماید و یا اگر بپذیریم که این نظام جایگزین بهتر از خودش ندارد که واقعا هم ندارد، پس ناگزیر باید به گزینه های دیگر فکر کرد و به این اندیشید که با این وضعیت چگونه باید کنار آمد و با چه راهکاری می توان حداقل نوعی کارایی در دولت و گذار از حالت موجود را ایجاد نمود. 
فکر براندازی حکومت ، استعفای مسئولین بی کفایت نفرت پراکنی، اتهام زنی های بی اساس و تقابل آفرینی فقط چرخیدن بی حاصل بر محور خود است.
واقع بینانه ترین عملکرد و فکر این است که تا بدیلی قابل اجماع و اعتماد برای نظام کنونی پیدا نشده است تا زمینه برای تغییر نظام پدید نیامده باشد و صلاح کشور نیست که طرح ها و نگرش های براندازانه را پیشکش نموده و در تضعیف هر چه بیشتر نهاد ها و نیروهای کشور بپردازیم بلکه محور توجه ما باید این باشد که چگونه نیروهای متعهد و پیشتاز سیاسی و مدنی را بسیج کنیم تا توان ارائه طرح و راهکار جامع برای برون رفت از بحران را پیدا کنیم .
ما گزینه های زیادی برای بیرون رفت از مشکلات نداریم یا دست به دست هم می دهیم و با ایجاد قوت جامع ملی روی دولت اثر می گذاریم تا قابلیت اصلاح و بهبود را دریابد یا این که حرفه تابوت سازی و تدفین میت را رونق تازه بخشیده و برای آرمان های بزرگ و ملی خود نیز گور بزرگی حفر می کنیم. 
*صدای مردم 
هفته نامه صدای مردم با اشاره به شرایط ایجاد شده میان استانداری بلخ و ریاست جمهوری بر سر ماندن یا رفتن از استانداری ؛ پیشنهاد داده که مردم خود را از این نوع ارباب سالاری نجات دهند و برای آینده خود درست انتخاب کنند.
این هفته نامه زیر عنوان « تنش بلخ و کابل و فراموشی مرگبارمردم » نوشته است : از آغاز تنش میان بلخ و کابل چهل روز می گذرد در این مدت نه تنها حکومت کابل در معرفی استاندار جدید و کنار گذاشتن آقای نور ازمقام استانداری بلخ موفق نبود بلکه حنجال ها مرزهای کشور را در نوردید و تا سطح ثدرت های بزرگ جهان بالا رفت .
روزها تنش و فرستادن پیام های تهدید آمیز به آدرس همدیگر ثبات سیاسی و وضعیت عمومی را به شدت آسیب پذیر ساخت در شرایطی که بن بست به وجود آمده و اوضاع را از مدیریت خارج می کرد، سرانجام کاخ سفید پا پیش گذاشت و با نشر اعلامیه ای طرف های دخیل خواست ، تا موضوع انتقال قدرت به یک استاندار جدید را به گونه ای سریع و مسالمت آمیز حل کنند .
در این میان اما آن چه جالب است عدم توجه به نقش و اراده ی مردم است.
هم جانب ارگ هم آقای نور و هم حامیان آنان کمترین بهایی به مردم نداده انگار در این سرزمین تنها صاحب و شریک حکومت زندکی می کند و افرادی غیر از این ها وجود ندارد در همین رابطه به دو نکته اشاره می کنم.
اول : تداوم سنت خان و خان سالاری در سیاست کشور برای مردم افغانستان قابل قبول نیست 
حتی اگر فرض را بر این بگیریم که عده ای از خان های سیاسی آدم های صادق مدیران شایسته و سیاست گران معتدل و محترم اند.
اما سایه این سنت ارباب - رعیتی نا چه زمانی بالای سیاست در این سرزمین پهن باشد ؟ 
پیش از هر چیز دیگر باید اساس این سنت نابجا شکسته شود و بنیاد چنین نگاه نسبت به سیاست و سیاست ورزی تغییر کند درغیر این صورت فرهنگ زورگویی تاراج و ارباب سالاری هم چنان ادامه خواهد یافت و خان زاده ها بنام حزب ، قوم ، سمت و زبان امکانات ملی را در اختیار منافع شخصی شان قرار خواهند داد و برای مردم به جز بدبختی ذلت و بیچارگی هیچ چیزی نخواهد رسید.
دوم : بدون شک یک بخش چنین وضعیت به خود مردم بر می گردد، زیرا متاسقانه در طول تاریخ مردم افغانستان نه قدرت انتخاب داشته و نه در برابر نگاه حقیر پندارانه ی یک اقلیت زورگو ایستاده است.
وقتی نگاه پرسش گرانه و فرهنگ باز اندیشی در جامعه تا حدی استحاله یابد.
مردم افغانستان باید بپذیرد که همیشه ناسنجیده انتخاب کرده؛ نادانسته به صداهای اربابان سیاست گوش داده و کورکورانه در راستای منافع بیگانگان و تیکه داران قدرت تفنگ به دست گرفته است .
سیطره ی چنین باور معیوب بر افکار افغانستانی ها تا حدی است که نمی توان آن را به سادگی کنار زد. 
روی این مبنا قبل از هر چیز دیگر باید مردم به خود آیند و بنام قوم و قبیله زمینه ی حکومت پاره ای ازعوام فریبان را بر سرنوشت خود محیا نسازند.
جنجال غنی و نور هم در ذیل همین نگاه به وجود آمده است نه غنی هدف خیرخواهانه و برنامه ی اصلاح گرایانه دارد و نه عطا آخرین سنگر و سپه سالار تاجیک هاست .
بلکه شعار اصلاح گرایی بهانه ای است برای ایجاد زمینه ی یکه تازی در سیاست و قدرت افغانستان و شعار مدافع حقوق یک قوم روپوشی است برای تداوم سو استفاده های شخصی از منابع و امکانات ملی.
بنا براین قبل از فوت فرصت های بیشتر باید شهروندان این سرزمین جایگاه واقعی شان را بدانند و در یک مشارکت همگانی خودشان تصمیم بگیرند و نگذارند امکانات عمومی و فرصت های رشد و سازندگی بیشتر از این قربانی سیال داری اربابان سیاسی شود.

انتهای پیام/

 

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار