زیر و بم شکل‌گیری سازمانی مخوف در ایران با حمایت آمریکا و اسرائیل/همه‌چیز درباره درنده دست‌نشانده‌ای که به جان مردم کشور افتاد!

زیر و بم شکل گیری سازمانی مخوف در ایران با حمیات آمریکا و اسرائیل/درنده دست نشانده ای که به جان مردم افتاد!روایتی درباره جنایات سازمان ساواک علیه مردم ایران را از نظر می گذرانید.


به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،  کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ و در پی آن سقوط دولت دکتر مصدق، سرآغاز عصر دیکتاتوری محمدرضا پهلوی بود؛ این موضوعی است که بیشتر مورخان، اعم از ایرانی و غیرایرانی، به آن باور دارند. تردیدی نیست که نقش اصلی را در بازگرداندن شاه به قدرت، آمریکایی‌ها ایفا کردند؛ دلار‌های آن‌ها بود که عملیات «آژاکس» را به نتیجه رساند. آن‌چه یانکی‌ها را از آن سر دنیا، متوجه ایران کرد، حساسیتی بود که انگلیسی‌ها درباره نفوذ کمونیسم در ایران به وجود آوردند. برای آمریکا که خود را به عنوان پرچمدار نظام سرمایه‌داری پس از جنگ جهانی دوم معرفی می‌کرد، پذیرش این موضوع امکان نداشت. مماشات‌هایی که آمریکایی‌ها با مصدق می‌کردند، همین‌طور وعده‌هایی که به او می‌دادند، با گزارش‌های سازمان‌های اطلاعاتی انگلیس و به ویژه پس از تظاهرات هزاران نفری حزب توده در تهران، رنگ باخت و این آغاز یک دیکتاتوری جدید را رقم زد. درست از همین زمان بود که آمریکایی‌ها به فکر ایجاد یک سازمان امنیتی و اطلاعاتی مدرن در ایران افتادند.

سازمانی برای آمریکایی‌ها

تأسیس ساواک در سال ۱۳۳۶، با حمایت آمریکایی‌ها انجام شد. تا پیش از آن، فعالیت‌های اطلاعاتی و امنیتی را، ارگان‌هایی مانند رکن دو ارتش یا اطلاعات شهربانی سامان دهی می‌کرد. دلیل تأسیس ساواک، اولاً ایجاد هماهنگی میان دستگاه‌های اطلاعاتی و ثانیاً، به وجود آوردن روندی پایدار، منسجم و سازمان یافته برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم در ایران بود. در واقع آمریکایی‌ها، ساواک را برای ایفای نقش، در تقابلشان با شوروی به وجود آوردند و تجهیز کردند؛ اما بعدها، مأموریت‌های دیگری مانند کنترل مخالفان رژیم و همکاری‌های منطقه‌ای با موساد نیز، برای ساواک در نظر گرفته شد. به نوشته «حسین فردوست»، رئیس دفتر ویژه اطلاعات محمدرضا پهلوی، آمریکایی‌ها، پس از آن‌که خیالشان بابت نفوذ کمونیسم در ایران راحت شد، ترجیح دادند ساواک را به سمت موساد، سازمان اطلاعات و امنیت رژیم صهیونیستی، سوق دهند. همکاری‌های اطلاعاتی ساواک و موساد، برای صهیونیست‌ها بسیار حیاتی بود؛ چرا که مأموران ساواک می‌توانستند بدون برانگیختن حساسیت دولت‌های مخالف رژیم صهیونیستی در منطقه، اطلاعات مورد نیاز را به دست آورند و در اختیار سازمان‌های اطلاعاتی رژیم اشغالگر قدس بگذارند. بی‌اغراق می‌توان بخش عمده‌ای از فعالیت‌های برون مرزی ساواک را در همین زمینه دانست. اما آن‌چه باعث شهرت ساواک شد، فعالیت‌های این سازمان برای تثبیت دیکتاتوری محمدرضا پهلوی در ایران بود؛ فعالیت‌هایی که به ساواک چهره‌ای مخوف بخشید و باعث دامن زدن به انزجار داخلی از رژیم پهلوی شد.


بیشتر بخوانید:شکست ساواک در پروژه تخریب چهره امام خمینی + سند


شکنجه سیستماتیک!

«حسین فردوست» در خاطراتش مدعی است که تا پیش از ورود او به عنوان معاون سازمان به ساواک، هر آن‌چه از بازداشت شدگان به دست می‌آمد، به زور کتک و شکنجه بود. ادعای او، البته گزاف نیست، اما واقعیت آن است که باید این رویه را به تمام دوران فعالیت ساواک تعمیم بدهیم؛ در واقع مأموران ساواک برای گرفتن اطلاعات از بازداشت‌شدگان، راهکاری جز شکنجه را نمی‌شناختند. تیمور بختیار، نخستین رئیس ساواک که بعد‌ها خود به دلیل جاه‌طلبی‌هایش و به دستور شاه، توسط مأموران ساواک از میان برداشته شد، عزم جزمی در نهادینه کردن شکنجه‌های نامتعارف در این سازمان اطلاعاتی مخوف داشت. او پیش از تأسیس ساواک، این راهکار را برای کسب اطلاعات در راستای انهدام شبکه‌های مختلف حزب توده به کار گرفته و ظاهراً توانسته بود به نتیجه‌های مد نظر شاه و آمریکایی‌ها نیز، برسد. در واقع، تندروی‌های بختیار در برخورد با اعضای سازمان افسران حزب توده، مانند «خسرو روزبه»، دستمایه وی برای استفاده از شکنجه در ابعاد وسیع‌تر شد. شاه که نتایج این رویکرد را موافق طبع خود می‌دید، نه تنها با این روش وحشیانه مخالفت نکرد، بلکه به حمایت از آن نیز، پرداخت. شکنجه‌ها در ابتدا سیستماتیک نبود. بازجو به فراخور نیاز خودش در بازجویی، از لگد و سیلی برای به حرف آوردن بازداشت‌شده استفاده می‌کرد. گاه زیاده‌روی‌ها به فوت فرد شکنجه شده می‌انجامید. اواخر دهه ۱۳۴۰ و اوایل دهه ۱۳۵۰ و در راستای سیاست آمریکا مبنی بر نزدیک شدن ساواک به موساد، کار آموزش بازجویان سازمان اطلاعات و امنیت شاه، به مأموران سازمان موساد سپرده شد و تعداد زیادی از مأموران ساواک، برای طی دوره‌های شکنجه‌گری و همچنین، فراگیری فنون مربوط به فعالیت‌های اطلاعاتی و امنیتی، به فلسطین اشغالی اعزام شدند. رفته‌رفته، شکنجه در ساواک به صورت کاری سیستماتیک درآمد. مهم نبود که فرد اصلاً کاری کرده باشد یانه، اطلاعاتی داشته باشد یا نه، او به هر حال باید طعم تلخ شکنجه‌های به اصطلاح علمی مأموران ساواک را می‌چشید. به احتمال زیاد، بازجو‌ها و شکنجه‌گرانی مانند «هوشنگ ازغندی»، «همایون کاویانی دهکردی» (معروف به کاوه)، «محمدحسن ناصری» (معروف به عضدی)، «ناصر نوذری» (معروف به رسولی)، «رضا عطارپور مجرد» (معروف به حسین‌زاده)، «منوچهر وظیفه‌خواه» (معروف به منوچهری)، «محمد علی شعبانی» (معروف به حسینی) و «بهمن نادری‌پور» (معروف به تهرانی)، در همین دوره تحت آموزش‌های ویژه قرار گرفتند و به تدریج به عنوان شکنجه‌گران معروف ساواک شهرت پیدا کردند. عملکرد تند این افراد در شکنجه مخالفان رژیم، چنان مورد توجه شاه قرار گرفت که با اعطای نشان «کوشش» به آن ها، پس از انتقالشان به کمیته مشترک ضد خرابکاری و تشدید آزار و اذیت بازداشت‌شدگان، موافقت کرد.

منابع:

۱- خاطرات عزت شاهی؛ تدوین محسن کاظمی ۲-ساواک؛ کریستین دلانوآ؛ ترجمه: عبدالحسین نیک‌گهر ۳-ظهور و سقوط سلطنت پهلوی؛ خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست ۴- ساواک و دستگاه اطلاعاتی اسرائیل؛ عبدالرحمان احمدی

منبع:خراسان

انتهای پیام/

ساواک؛ درنده ای که به جان مردم افتاد

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار