پس از پایان ملاقات با مارک، ابوفرح همانطور که قول داده بود اجازه داشت مرا تا نزدیک فلکه حرم ببرد. برای اولین بار توانستم با فاصله 5 متری از حرم، آن دو امام را از درون ماشین زیارت کنم. فاصله من تا ضریح کاظمین شاید کمتر از 25 متر بود. سلام و عرض ادب به ساحت آقا موسی بن جعفر (ع) و امام محمد تقی (ع) کردم و از آنها گشایش خواستم و گفتم اگر صلاح است هر چه زودتر با بدنی سالم به ایران برگردم.
هواپیمای بوئینگ 767 خطوط هواپیمایی عربستان سعودی با 315 سرنشین که از شهر مشهد مقدس عازم مدینه منوره بود، در فرودگاه شاهزاده محمد بن عبدالعزیز دچار سانحه شد، اما با مهارت خلبان موفق شد سالم در این فرودگاه به زمین بنشیند.
هیجان اتفاقی که افتاده بود آنچنان روی من اثر گذاشت که ۳۶ ساعت از خوشحالی خوابم نمیبرد. ۲ روز به علت عدم تمرکز، برنامههای روزانهام به هم خورد. کم کم همه چیز به روال خودش برگشت و در روزهای آینده وقتی را هم در برنامه روزانهام برای خواندن نامهها و دیدن عکسها در نظر گرفتم.
عکس اول همسرم بود در کنار مرد جوانی که پسرم بود. نمیتوانستم باور کنم این جوان همان پسر 4 ماههای است که وقتی از او جدا شدم حتی نمیتوانست درست بنشیند. خدایا چه لحظه شیرینی و چه لطف خوبی نصیب من کردی!
لحظهای که نامه من را همسرم میبیند چه حالی دارد. پسرم برای اولین بار دست خط پدر را مشاهده میکند، درباره پدر چه نظری دارد. او که 16 سال فقط با واژه پدر آشنا بوده و یا گاهگاهی هم به آلبوم خانوادگی مراجعه و به بهانههای مختلف میخواسته پدر را ببیند ولی چیزی جز یک عکس از پدر در آلبوم ندیده است.
مارک یک برگ کاغذ نامه فرم صلیب سرخ را درآورد و به من داد. گفت: میتوانی برای خانوادهات نامه بنویسی. اگر چه از خوشحالی در پوستم نمیگنجیدم، ولی سعی کردم ظاهرم را حفظ کنم و آرام و متین باشم. آنقدر حرف داشتم که برای خانودهام بزنم ولی باید همه را در چند جمله خلاصه میکردم. به هر سختی که بود چند خط نوشتم و به دست مارک سپردم.
آیا این همه برنامهریزیهای دقیق برای زنده ماندن و برگشتن به وطن و خانواده نیست؟ نباید عقلم را از دست بدهم تا اگر روزی خدا خواست و به ایران برگشتم و اگر خانوادهای مانده بود، موفق به دیدار آنها شوم و با عقل سالم و روحیهای شاداب آنها را ملاقات کنم.
پايگاه اينترنتي روزنامه المنار فلسطين اعلام کرد رژيم صهيونيستي از آلمان خواسته است با وساطت نزد ايران از این کشور کمک بگیرد تا به اطلاعاتي درباره سرنوشت خلبان ناپديد شده اسرائيلي در لبنان دست پيدا کند.
اگر به سازمان بپیوندید فقط سلول خودتان را مقداری بزرگتر کردهاید؛ چون سازمان خودش در بغداد زندانی است. تا بیشتر آلوده نشدهاید برگردید به کشور خودمان. شماجوان هستید و آینده روشنی دارید. چند روز دیگر عید فرا میرسد و شما باید پیش خانوادههای چشم انتظار خود باشید.
اگر به سازمان بپیوندید فقط سلول خودتان را مقداری بزرگتر کردهاید؛ چون سازمان خودش در بغداد زندانی است. تا بیشتر آلوده نشدهاید برگردید به کشور خودمان. شماجوان هستید و آینده روشنی دارید. چند روز دیگر عید فرا میرسد و شما باید پیش خانوادههای چشم انتظار خود باشید.
رژیم عراق هم به خاطر سرگرم کردن مردم محاکمههای نمایشی در رادیو و تلویزیون ترتیب میداد. روزی چند نفر را به جرم اختلاس و کلاهبرداری محاکمه میکردند و سپس چند روز بعد تعدادی را به جرم چاپ اسکناس جعلی به دار میآویختند...
مدیر فرودگاه یاسوج تصریح کرد: خود من نیز در این هواپیما حضور داشتم و خدا را شکر می کنم که مهارت و درایت خلبان مانع از سقوط این هواپیما و سلامتی همه مسافرین این پرواز شد.
مهارت خلبان در هدایت هواپیمای مسافربری ، موجب نجات جان ۶۰ مسافر پرواز یاسوج – تهران شد. نقص فنی در این هواپیما موجب از کار افتادن موتور هواپیما شده بود .