نویسنده معروف کتاب های هری پاتر چند روز پیش برای هرس درختان خانه خود خیابان اصلی را به مدت چند روز با استفاده از چراغ های راهنمایی بسته و مشکلات بسیاری را برای ساکنان منطقه ایجاد کرده است.
اوایل نویسندگی برای من حکم تفنن را داشت،اما در سالهای اخیر به عنوان یک حرفه و شغل به آن نگاه کردم. به هر حال تخصصی هست و میشود به آن به چشم یک حرفه هم نگاه کرد.
«من از گورانیها میترسم» اثر بلقیس سلیمانی داستان زندگی زنی میانسال است که در تقابل با سنتهایی قدیمی است، لحظهای دوستشان دارد و لحظهای از آنها گریزان است.
در اهمیت نوشته و نوشتن همین بس که سندی است ماندگار، عمیق و دقیق و فکر نویسنده و صاحب قلم است که بر روی کاغذ مینشیند و میتواند هدایتگری بشری را عهدهدار باشد و یا ذلت آن را رقم بزند.
نویسنده نباید هوشمندتر از كتاباش باشد ولی در حال حاضر خلاف این ماجرا اتفاقی می افتد یعنی نویسنده باید پشت سر كتاب همه جا حضور داشته باشد و از آن دفاع كند.
کتابدار کارش فقط جابجا کردن کتاب نیست بلکه باید کتابخوان و کتابشناس حرفهای باشد تا بتواند به مخاطب از هر سن و طیفی کتابهای مناسب معرفی کند، چیزی که امروز کمتر میبینیم.