راوی کتاب «سرباز کوچک امام» در گفتگو با خبرنگار باشگاه خبرنگاران جوان:

صدای انفجار، برایمان آهنگ زندگی و حیات بود

طحانیان اظهار داشت: نمی دانم چه سِری بود که هرچه خشونت جنگ را می دیدیم، عاشق تر می شدیم و ترسی نداشتیم.

مهدی طحانیان، آزاده جنگ تحمیلی و  راوی کتاب «سرباز کوچک امام» در گفتگو با خبرنگار حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛  اظهار داشت: این کتاب از دوران کودکی شروع شده و به خاطرات عدیده کودکی من گریزی زده و بعد از آن به دوران انقلاب، مقطع جنگ تحمیلی، ورود من به جبهه ها و بعد هم مقطع اسارت پرداخته شده است.

وی ادامه داد: در دوران دفاع مقدس ورود من به جبهه بسیار سخت بود، زیرا 13 ساله بودم و خیلی سخت فرمانده ها را مجاب کردم که من هم می توانم بجنگم. در نهایت به لطف خدا چون تک تیرانداز کم داشتند، بلافاصله به عنوان تک تیر انداز به جبهه اعزام شدم.

طحانیان تصریح کرد: نمی دانم چه سری بود که هرچه خشونت جنگ را می دیدیم، عاشق تر می شدیم و ترسی نداشتیم؛ حتی بیشتر روز شماری می کردیم که کی عملیات می شود تا به خط مقدم برویم. ما لحظه به لحظه عاشق می شدیم و صدای انفجار برایمان آهنگ زندگی و حیات  بود.

وی افزود: اتفاقات زیادی رخ داد که من اسیر شدم و البته جزئیات آن را می توانید در کتاب بخوانید. حتی یکی از شهدا به من گفته بود که مهدی تو به هیچ وجه اسیر نشو، زیرا بعثی ها برای تبلیغاتشان از تو سوء استفاده می کنند؛ اما اسارت اتفاق افتاد.

طحانیان درباره ای مصاحبه اش با خبرنگار هندی در دوران اسارتش گفت: در شرایطی که من از قبل تهدید شدم که جواب خبرنگاران را ندهم، اما خبرنگار هندی بسیار پیگیر مصاحبه با من بود. من هم دیدم با آن شرایط حجاب نامناسب این خبرنگار علاقه ای به مصاحبه ندارم و شرط مصاحبه را حجابش گذاشتم. خیلی ناراحت شد، اما در نهایت شرط من را پذیرفت و حجابش را رعایت کرد و سوال پرسید انگیزه ات از آمدن به جبهه چه بوده؟ من هم گفتم انگیزه ای ما حفظ اسلام است. پرسید شما آتش بس میخواهید؟ گفتم: نه ما فقط پیروزی حق بر باطل را می خواهیم.

وی با شاره به تقریظی که مقام معظم رهبری برای کتاب نوشتند، خاطرنشان کرد: من واژهایی را در تقریظ ایشان دیدم که زبانم الکن است از آقا تشکر کنم. ایشان ما را با این عبارات تقریظ شرمنده و سرافراز کردند. هر بار این متن را میخوانم برایم تازگی دارد. حتی عزیزترین اقوام من کتاب را نخواندند، اما خیلی جالب است که مقام معظم رهبری با این همه مشغله آنقدر خوب کتاب را خوانده اند که در دیداری که با ایشان داشتیم، جزء به جزء کتاب را برایم تعریف می کردند.

«سرباز کوچک امام»؛ داستان  پایداری و استقامت یک نوجوان  که جانش در دستش بود

فاطمه دوستکامی نویسنده کتاب «سرباز کوچک امام» در گفتگو با خبرنگار حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛  درباره  چگونگی شروع این کتاب در سال 88 اظهار داشت: سال 87 در موسسه پیام آزادگان مشغول فعالیت بودم. این موسسه تنها متولی امور فرهنگی آزادگان است، به همین دلیل آزاده های زیادی در آنجا رفت و آمد دارند آقای طحانیان هم یکی از آن افرادی بود که گهگاه آنجا می آمد. جدای از این‌، بارها فیلم او را در پاسخ به خبرنگار هندی در اردوگاه آزاده ها دیده بودم؛  در نهایت  آقای طحانیان را به من معرفی کردند و گفتند که او همان آقای طحانیان معروف است که حاضر نشد با خبرنگار هندی بی حجاب مصاحبه کنند؛ همانجا بحث تعریف خاطرات ایشان مطرح شد. خوب من هم خیلی اشتیاق داشتم و به شروع این پروژه دعوت شدم.

وی ادامه داد: به دلیل آنکه کار پژوهش در حوزه دفاع مقدس را انجام میدادم، می دانستم که این مصاحبه با خبرنگار هندی برآیند و چکیده ای از یک روحیه ای خاص است.  ولی خوب نمی دانستم که اصل ماجرا از چه قراراست و شناخت کاملی نداشتم. یک انگیزه دورنی باعث شد که کار را شروع کردم.

دوستکامی تصریح کرد: روایت کتاب «سرباز کوچک امام» به درخواست من از دوران کودکی طحانیان بوده؛ در واقع برایم خیلی مهم بود که نوجوانی در 16 سالگی چنین حماسه ای را خلق کرده، نباید کودکی ساده ای داشته باشد. به طور حتم بصیرت و  آگاهی در کلام او بوده است.

وی افزود: آقای طحانیان کودک بازیگوشی بوده و در مدرسه ای درس می خوانده که کادر مدرسه شاه دوست بودند و طحانیان به گونه ای خواهان شرکت در تظاهرات دوران انقلاب بوده است. کاربه جایی می رسد که این مدرسه  را تعطیل می کنند و بعد از آن به راحتی با دوستانش در تظاهرات ها شرکت می کرده است. بعد از پیروزی انقلاب، بلافاصله وارد بسیج می شود و در اردوهای مختلف آموزش بسیج شرکت می کند. جنگ که شروع می شود، خیلی در تب و تاب جبهه رفتن بوده اما به دلیل سن کم و جثه خیلی ریز نمی توانسته به جبهه برود و ناامیدانه پیگیر حضور در جبهه بوده که اتفاقاتی رخ می دهد و به خواست خدا وارد جبهه می شود.

نویسنده کتاب «سرباز کوچک امام» بیان کرد: آن سرباز کوچک، 50 روز در جبهه ها حضور پیدا می کند و حماسه ها می آفریند. در سه عملیات بیت المقدس شرکت کرده و مورد توجه رزمنده های خودمان قرار می گیرد. در آستانه عملیات بیت المقدس چهار به اسارت نیروی بعثی در می‌آید که آنجا شروع یک ماجرای تازه در زندگی اش است .

دوستکامی تاکید کرد: این کتاب به نوعی پایداری و استقامت یک نوجوان است که از اول بر عهد انقلاب بوده و هیچ ابایی هم نداشته؛ یعنی جان طحانیان در دستش بوده است. وقتی او با خبرنگار هندی مصاحبه می کند، نیروهای بعثی او را تهدید به مرگ می کنند، اما می گوید من جانم را با خدا معامله کردم.

وی ادامه داد: مهدی طحانیان وقتی به اسارت نیروهای بعثی در می آید، بسیاری از فرمانده هان بعثی خوشحال می شوند، چراکه به زعم خودشان یک خوراک تبلیغاتی خوبی برای حزب بعث پیدا کرده بودند. او را در جبهه های مختلف بین سربازان عراقی می چرخاندند که بگویند سربازان خمینی اینطوری هستند، شما چرا می ترسید.

دوستکامی با اشاره به بخش اصلی کتاب و فیلم معروف مصاحبه طحانیان با خبرنگار بی حجاب هندی عنوان کرد: وقتی هر خبرنگاری وارد اردوگاه می شد آنها بلافاصله مهدی طحانیان را معرفی می کردند، اما با ایمانی که خدا به او داده، همیشه نقشه های عراقی ها را نقش برآب می‌کرد. جدای از عشق به امام و انقلاب، سرباز کوچک 13 ساله در زمان اسارت ارتباطی با نهج البلاغه و قرآن داشته و  به قول خودشان این 2 کتاب مرحمی در دوران اسارتش بوده اند.

وی درباره تقریظ مقام معظم رهبری بر این کتاب بیان کرد: لطفی که حضرت آقا به کتاب «سرباز کوچک امام» داشتند، ورای انتظار همه ما بود. واژه به واژه ای تقریظی که ایشان برای این کتاب نوشتند، جای تفسیر دارد. مخصوصا که در انتها به سست پیمان های مغلوب دنیا اشاره می‌کنند که خوب است این اثر را بخوانند تا شاید مورد رحمت الهی قرار بگیرند.

گزارش از عطیه آقابابایی

انتهای پیام/

برچسب ها: ادبیات ، دفاع مقدس
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار