عناوین ویژه روزنامه‌ها؛

هامون خون گریست / سختی مصلحت

در این مطلب یادداشت، سرمقاله، عناوین و گزارشات ویژه بیست و هفتم بهمن‌ماه روزنامه‌ها و جراید سراسر کشور را مطالعه می‌کنید.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، روزنامه‌ها در صفحات خود اخبار، یادداشت، سرمقاله و عناوین ویژه و اختصاصی دارند که بر اساس اتفاقات روز منتشر می‌شود. همچنین جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای در رسانه‌ها نیز دارد.

از بعثت انقلاب تا هوشیاری در روابط تهران و بغداد/ «اینستکس» دریچه‌ای که می‌تواند بازتر شود

یادداشت، سرمقاله، عناوین و گزارشات ویژه روزنامه‌های و جراید سراسر کشور بیست و هفتم بهمن‌ماه به شرح زیر است:


 
دشمنِ خود را بشناس

محمدحسین محترم در یادداشت امروز کیهان با عنوان " دشمنِ خود را بشناس " نوشته؛ پیام راهبردی رهبر معظم انقلاب دارای نکات بسیار مهمی برای ملت ایران و مسئولان امروز و جوانانی که فردا مسئولیت اداره کشور را برعهده می‌گیرند، بود و شاید نیاز به ده‌ها مقاله و جلسه برای تبیین این پیام با تکیه بر تقابل دوگانه جدید «اسلام و استکبار» لازم باشد و جوانان و تشکل‌های انقلابیِ آتش به اختیار باید به این ضرورت همت گمارند. هرچند این پیام همچون آبی سرد بر تمام سیاه‌نمایی‌ها و واژگون‌سازی‌های دشمنان و جنگ روانی– رسانه‌ای آمریکا و متحدانش علیه ملت ایران در یک‌سال گذشته بود و نشست ورشو را به‌عنوان ماحصل تمام این تلاش‌های خبیثانه به محاق برد، اما در این مجال محدود به این فراز و سؤال اصلی پیام حضرت آقا می‌پردازیم که چرا «ملّت‌هایی که به پا خاسته و انقلاب کرده‌اند به‌جز تغییر حکومت‌ها، نتوانستند آرمان‌های انقلابی خود را حفظ کنند، امّا انقلاب پُرشکوه ملّت ایران توانسته به حرکت خود ادامه دهد»؟! علاوه بر عوامل مختلف، محوری‌ترین عامل و آنچه که توانسته بزرگ‌ترین انقلاب جهان را بدون خیانت به آرمان‌هایش به چلّه پُرافتخار خود برساند، بصیرت مردم و رهبری انقلاب در مورد اهداف و سیاست‌های پشت پرده نظام سلطه و استکبار جهانی و عدم اعتماد به هرگونه مذاکره و نتایج آن با دشمنان ملت ایران و در رأس آن‌ها آمریکا و در یک کلمه «دشمن‌شناسی» است. نسلی که انقلاب را به‌وجود آورد و آن را در گام دوم تحویل نسل بعدی داده، با استفاده از تجارب گذشته در سطوح ملی، منطقه‌ای و در صحنه بین‌المللی، آگاه بود که علت نافرجام همه انقلاب‌های دنیا که نتوانستند آرمان‌های خود را حفظ کنند و از مسیر و اهداف اصلی خود منحرف شدند و شکست خوردند، انفعال و تسلیم برخی از انقلابیون دیروز و سیاستمداران امروزشان بوده است.
 
1
 
در انقلاب‌های گذشته جهان و به‌ویژه انقلاب مشروطه ملت ایران اگر سران آن‌ها تسلیم فشار‌ها و پذیرش توافقات تحمیلی نظام سلطه نمی‌شدند و به مردم و آرمان‌های انقلابشان پشت نمی‌کردند و یا انقلابیون تحت تاثیر فضاسازی‌های دروغین نظام سلطه و خیانت دنباله‌های داخلی آن‌ها قرار نمی‌گرفتند، قطعا آن انقلاب‌ها و از جمله انقلاب مشروطه ایران نیز به انحراف کشیده نمی‌شد. اگر از تن دادن انقلاب‌های الجزایر و کبیر فرانسه و اکتبر شوروی به جاه‌طلبی‌های استعمار و استثمار مردم و همچنین وادادگی و بعضاً، خیانت پشت پرده و جهالت برخی از سران انقلاب مشروطه ایران که منجر به ادامه تسلط استبداد و استکبار بر ملت ایران تا سال ۵۷ شد، بگذریم، مذاکرات پشت پرده برخی از شخصیت‌های متزلزل انقلابی با آمریکایی‌ها در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی و بعد از آن را باید مصادیقی از جهالت و یا خیانت آن‌ها برای به انحراف کشاندن انقلاب اسلامی از آرمان‌هایش دانست که با هوشیاری و درایت رهبری انقلاب و دشمن‌شناسی و موقعیت‌شناسی مردم انقلابی خنثی و موجب حرکت انقلاب در مسیر آرمان‌های اولیه و اصیل خود تاکنون شده است. خیانت‌های دولت موقت و بنی صدر و قرارداد الجزایر در اوایل انقلاب و ماجرا‌هایی مثل مک فارلین و ایران کنترا در طول جنگ تحمیلی و پذیرش سیاست‌های تعدیل اقتصادی بانک جهانی و سیاست کنار زدن نیرو‌های انقلابی از صحنه مدیریت کشور با دستورالعمل صندوق بین‌المللی پول در دولت سازندگی و مذاکرات و نامه‌های ذلت‌بار محرمانه به آمریکایی‌ها در دولت اصلاحات و اکنون تلاش‌های موذیانه جریان غربگرای نفوذی برای تحمیل قرارداد‌های تحمیلی همچون سند ۲۰۳۰ و معاهده پاریس و برجام و اف‌ای‌تی‌اف و اینستکس و... همگی بخشی از مصادیق فشار‌های سیاسی- اقتصادی - رسانه‌ای نظام سلطه برای تحمیل زیاده‌خواهی‌های خود در پای میز مذاکره و به انحراف کشاندن انقلاب اسلامی است، اما تاکنون به مدد وجود رهبری آگاه و تیزبین و مردمی هوشیار و بصیر و حاضر در صحنه نتوانسته است.
 
در صحنه بین‌المللی نیز به‌عنوان یک نمونه آنچه که باعث شده شصت سال پیروزی انتفاضه ملت فلسطین به تاخیر بیفتد و رژیم صهیونیستی به اشغالگری و جنایت‌های خود ادامه دهد، همین خیانت و نشستن پشت میزه مذاکره با این رژیم و پذیرش قرارداد‌های تحمیلی از سوی برخی سران خائن و سازشکار فلسطینی است. انقلاب‌های موسوم به بهارعربی بویژه خیانت محمد مرسی در انقلاب مصر نیز مصادیق ملموس سال‌های اخیر است. در مقابل آنچه باعث شده که امروز بعد از چهل سال روسیه به تجربه و سیاست درست جمهوری اسلامی مبنی بر عدم مذاکره با آمریکا و فریبکاری این کشور در مذاکرات برسد و اعلام کند هرگاه سران آمریکا به بلوغ رسیدند، حاضر به مذاکره با آنهاست، نشان می‌دهد که یک کشور چگونه بدون باج دادن به آمریکا در پای میز مذاکره، می‌تواند با مقاومت منافع ملی خود را حفظ کند و با قدرت و استقلال در صحنه ملی و منطقه‌ای و بین‌المللی حضوری تاثیرگذار داشته باشد؛ لذا در انقلاب اسلامی ایران از همان آغاز نهضت تاکنون اولا رهبری آن با آگاهی کامل از نقشه‌های دشمنان هیچ‌گاه به مذاکرات خیانت‌بار با دشمنان تن نداده و تسلیم فشار‌های نظام سلطه نشده و به وعده‌های آمریکا و چند کشور اروپایی که به دروغ خود را جامعه جهانی القاء می‌کنند، اعتماد نکرده و برعکس با مقاومت خود، نهال مقاومت را در اعماق جان و دل ملت ایران و بلکه ملت‌های منطقه و جهان بارور کرده است. ثانیا هرگاه برخی انقلابیون دیروز در لباس سیاستمدار تجدیدنظرطلبِ امروز پشت پرده و به دور از دید مردم با دشمنان ملت به مذاکره و داد و ستد آرمان‌های انقلاب پرداختند، مردم با آگاهی بخشی رهبری انقلاب و حضور هوشمندانه در صحنه از تحقق سیاست‌های استکباری به انقلابیون متزلزل و غربگرای داخلی تحمیل شده است جلوگیری کرده‌اند.
 
ثالثا اگر براساس مصلحت جامعه و کشور و برای دفاع از امنیت مردم و تامین منافع ملی جایی حاکمیت اجازه مذاکره در موضوعی خاص را داده، اولا با اطلاع مردم بوده و ثانیا نتایج آن را صادقانه به اطلاع مردم رسانده و ثالثا بدون هیچگونه «تجدیدنظرپذیری در اصول و آرمان‌های انقلاب و انفعال»، مردم را به عبرت آموزی از نتایج آن مذاکرت فراخوانده است؛ لذا مقاومت و تسلیم نشدن مردم و رهبری انقلاب اسلامی درمقابل پیشنهاد‌های وسوسه انگیز و فریبکارانه آمریکا برای مذاکره بر سراصول و آرمان‌های انقلاب، موجب «صیانت از اصالت شعار‌های انقلاب» و «ورود انقلاب به دوّمین مرحله خودسازی و جامعه‌پردازی و تمّدن‌سازی» و زمینه‌ساز «ورود نسل جوان امروز به فرایند بزرگ و جهانیِ چهل سال دوّم» شده است تا به جهان اعلام کند «آرمان‌های این انقلاب الهی تاریخ مصرف ندارد و افول پذیر نیستند». این یک قاعده اساسی است که انقلاب اسلامی با «بی‌مبالاتی به خطوط اصلی» خود و با «عمل انفعالی» و «مذاکره پشت پرده با دشمنان» نمی‌توانست چهل سال در مقابل دشمنان ایستد و از «نظریّه نظام انقلابی» دفاع کند، بلکه با «عمل انقلابی و پایبند بودن به اصول خود و مرزبندی با دشمنان» از این نظریه با افتخار دفاع کرده است، چون برایش مهم است که «چرا و چگونه بماند»؛ لذا جوانان عزیز که پیمودن گام دوم انقلاب اسلامی به آن‌ها سپرده شده، باید بدانند «برای برداشتن گام‌های استوار در آینده، باید گذشته را درست شناخت و از تجربه‌ها درس گرفت» تا آینده مورد تهدید‌های ناشناخته قرار نگیرد. دراین خصوص اولین و مهم‌ترین تجربه ملت ایران بی‌اعتمادی کامل به دشمنان و در راس آن‌ها آمریکا و چند کشور خبیث اروپایی و پرهیز از حیله‌گری آنهاست، چرا که تجارب صد ساله گذشته و به‌ویژه چهل سال بعداز انقلاب نشان می‌دهد آمریکا و انگلیس و فرانسه در هیچ مذاکره‌ای با کشور‌های مختلف به تعهدات و وعده‌های خود عمل نکرده‌اند و جز امتیاز گرفتن و فریبکاری، از میز مذاکره برای طرف مقابل چیزی باقی نگذاشتند.
 
در کشور خودمان حداقل در سال‌های اخیر ده‌ها تجربه از جمله مذاکرات سعدآباد و برجام و اس پی وی و اینستکس اکنون پیش ملت ایران و جوانان ما قرار دارد و ملت ایران در هرگونه مذاکره‌ای جز خسارت هیچ نفعی نبرده است. براین اساس رهبری تصریح دارند: «پیشنهاد‌های سران نظام سلطه عموماً شامل فریب و خدعه و دروغ است وامروز ملّت ایران علاوه بر آمریکای جنایتکار، تعدادی از دولت‌های اروپایی را نیز خدعه‌گر و غیرقابل اعتماد می‌داند و دولت جمهوری اسلامی نباید از تهدید‌های پوچ آنان بهراسد». دومین تجربه که جوانان باید به آن واقف و مصر باشند این است که در دنیای کنونی برداشتن گام‌های استوار و تحقق اهداف انقلاب اسلامی و حمایت از ملت ایران و ملت‌های مظلوم منطقه و جهان جز با قوی شدن و مدیریت جهادی میسر نیست و باتکیه به این اصل هرگونه مذاکره بر سر قدرت دفاعی و موشکی کشور کاملا بیخردانه و غیرممکن است. سومین تجربه ملت ایران این است که هرگاه مسئولان در مقابل فشار‌های دشمنان بر اصول انقلاب پای فشردند، توانسته‌اند با پیشرفت کشور مشکلات مردم را حل کنند، و هرگاه دل به مذاکره با دشمنان برای حل مشکلات بستند! و مرعوب فضاسازی‌های آن‌ها شدند، آنگونه که رهبری تاکید کردند «اگر بی‌توجّهی به شعار‌های انقلاب و غفلت از جریان انقلابی در برهه‌هایی از تاریخ چهل‌ساله نمی‌بود بی شک بسیاری از مشکلات کنونی وجود نمی‌داشت»؛ لذا جوانان آینده ساز کشور باید بدانند «همه راه حل‌ها در داخل کشور است» و این تحلیل سراپا غلط که «علت مشکلات اقتصادی و تحریم‌ها مقاومت ضدّ استکباری و تسلیم نشدن در برابر دشمن است»، از القائات نظام سلطه است که از سوی جریان نفوذی به تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران و افکار عمومی کشور القاء می‌شود.

دست بالای ائتلاف سه‌جانبه در روند مذاکرات صلح منطقه

قاسم محبعلی مدیرکل اسبق خاورمیانه وزارت امور خارجه در یادداشت امروز ایران با عنوان " دست بالای ائتلاف سه‌جانبه در روند مذاکرات صلح منطقه " نوشته؛ نشست سه‌جانبه ایران، روسیه و ترکیه در حالی روز پنجشنبه گذشته در «سوچی» روسیه برگزار شد که پیش از آن سه کشور در نشست تهران درباره منطقه ادلب و پاکسازی آن از گروه‌های تندرو و افراطی و نحوه حاکمیت دولت دمشق بر این منطقه به تفاهماتی دست یافته بودند. اما این در حالی است که روند تحولات جاری منطقه بر پایه این تفاهمات پیش نرفت و برعکس، نیرو‌های تندرو که پیشتر تحت عنوان جبهه النصره و جریان‌های وابسته به القاعده تغییر نام داده بودند، با اشکال جدید و نام‌های جدید شکل گرفتند و بعد از نشست تهران و نشستی که پوتین و اردوغان درباره این منطقه داشتند، کوشیدند موقعیت خودشان را در آن منطقه تقویت کرده و گسترش دهند.
 
1
 
در همین راستا از آنجایی که روس‌ها نسبت به تحولات جاری و رویکرد ترکیه ابراز نارضایتی کرده بودند، یکی از محور‌های مورد گفتگو در نشست سوچی به موضوع «ادلب» و ترسیم آینده عاری از تنش برای این منطقه اختصاص یافت. محور مهم دیگر این نشست مسأله منطقه شرق سوریه بود، یعنی مناطقی که اینک در کنترل کرد‌های تحت حمایت امریکا قرار دارد که بعد از خروج احتمالی امریکا از آنجا، سرنوشت آنجا مورد بحث و گفتگو قرار دارد. این در حالی است که پیرامون این موضوع میان دولت سوریه، ترکیه و خود کرد‌ها اختلاف نظر وجود دارد و کرد‌ها مایل هستند حتی با دولت دمشق به تفاهم برسند. در اینجا میان ایران از یک سو و دولت سوریه و روسیه از سوی دیگر با ترکیه اختلاف نظر وجود دارد که این موضوع هم با لزوم حفظ تمامیت ارضی و توجه به برطرف کردن نگرانی‌های ترکیه در بیانیه سه کشور مورد توجه قرار گرفت.
 
البته این نشست نشان داد که ایران می‌کوشد با موضوع کرد‌ها به صورت نرم تری برخورد کند، اما درمقابل ترکیه با شدت عمل، خواستار براندازی و حذف هرگونه نقشی برای کرد‌ها در آینده سوریه است که طبیعتاً نقطه اختلاف نظر است. اما در مقابل این تحول، دو مسیر دیگر هم قرار دارد که یکی تحت مدیریت و حمایت ائتلاف تحت رهبری امریکاست و دیگری، مسیر سازمان ملل است که بر قطعنامه این نهاد بین‌المللی متکی است. اینکه کدام یک از مسیر‌ها آینده سوریه را تعیین می‌کند، یک بحث است، اینکه آیا یک تفاهمی میان این سه راه حل صورت بگیرد، یا ترکیبی از این‌ها باشد، بحث بعدی است. نگاهی به بیانیه سوچی نشان می‌دهد که برای نخستین بار در بیانیه سه کشور اشاره‌ای به قطعنامه سازمان ملل نشده است و آینده سوریه را براساس راه حل سیاسی مورد تفاهم دولت و گروه‌های سیاسی پیش‌بینی کرده است. اما در مقابل در حاشیه اجلاس ورشو، جلسه‌ای میان امریکا و ۳ کشور دیگر که شامل مصر و عربستان و اردن بوده است، برگزار شده و پس از آن بیانیه‌ای صادر شده و در آن از راه حل شورای امنیت و نماینده سازمان ملل دفاع شده است.
 
این دو مسیری است که آینده سوریه را به نحوی از انحاء تعیین می‌کند و این امر یا از طریق تفاهم تعیین می‌شود یا از طریق اینکه کدام طرف در میدان دست بالا را داشته باشند و بازی را در میدان نظامی تمام کنند. یعنی علی رغم اینکه در هردو بیانیه با راه حل نظامی مخالفت شده، اما در عمل به نظر می‌رسد درحال حاضر ائتلاف به رهبری روسیه، ایران و دولت سوریه دست بالا را دارد و اگر این روند ادامه یابد، بعد از خروج احتمالی امریکا از شرق سوریه، باید منتظر تحولات جدیدی در وضعیت شرق سوریه و همچنین ادلب بود. کوشش برای حل بحران‌های منطقه‌ای از سوی بازیگران مؤثری، چون ایران، روسیه و ترکیه در حالی است که امریکا همزمان می‌کوشد از طریق شکل دادن به ائتلاف‌های منطقه‌ای و بین‌المللی، بر نقش‌آفرینی مؤثر ایران سرپوش بگذارد و حتی آن را کشور بی ثبات کننده منطقه معرفی کند. چنان که امریکا یکی از اهداف اصلی خود در نشست اخیر ورشو را برقراری صلح در خاورمیانه از طریق مقابله با ایران اعلام کرد.
 
اما پیگیری چنین رویکردی از سوی امریکا در حالی است که هدف اعلام نشده این کشور پیگیری پروژه صلح خاورمیانه و حل و فصل مناقشات اعراب و اسرائیل است. برای این کار امریکایی‌ها نیاز دارند ایران را به عنوان تهدید مشترک و اول منطقه، هم علیه اسرائیل وهم علیه کشور‌های عربی، به صورت همزمان تعریف و آن را به عنوان نقطه مشترک یا حاصل اتفاق نظر مشترک اسرائیل، اعراب و کشور‌های عرب همسایه اسرائیل تبدیل کنند تا به این طریق بتوانند پروژه‌ای که برای حل و فصل اختلافات اسرائیل و فلسطینی‌ها دارند، پیش ببرند. اما اگر آنان موفق شوند که این ائتلاف را تشکیل دهند، طبیعتاً فشار‌ها بر ایران افزایش پیدا می‌کند و در کنار محاصره اقتصادی که امریکایی‌ها دنبال آن هستند، ممکن است یک محاصره سرزمینی هم علیه ایران به وجود بیاورند؛ بنابراین برای اینکه چنین اتفاقی نیافتد، ایران باید سیاست هوشمندانه‌ای را چنانکه تاکنون در پیش گرفته، ادامه دهد و مناسبات خود را در درجه اول با اروپایی‌ها و از سوی دیگر با بخش دیگری از قدرت‌های دنیا مانند چین و روسیه توسعه دهد و همچنین با کشور‌های همسایه عرب جنوب خلیج فارس وارد یک دیالوگ شود تا همزمان نگرانی‌هایی را که به ویژه از سوی امریکایی‌ها دامن زده می‌شود، کاهش دهد. رویکردی که در نهایت می‌تواند سیاست تندرو‌های دولت ترامپ از جمله مایک پنس، معاون رئیس جمهور امریکا، مایک پمپئو، وزیر امور خارجه و جان بولتون، مشاور امنیت ملی این کشور را با مشکل مواجه کند. چنان که تلاش‌های امریکا در ائتلاف سازی منطقه‌ای و جهانی تاکنون ذیل دیپلماسی مؤثر ایران در عرصه منطقه‌ای و بین‌المللی از لفاظی علیه کشورمان فراتر نرفته و امریکایی‌ها تاکنون نتوانسته‌اند یک ائتلاف بین‌المللی مؤثر علیه ایران تشکیل دهند.

 

الزامات نه‌گانه شروع گام دوم انقلاب
 
عبدالله گنجی مدیرمسئول روزنامه جوان در سرمقاله امروز این روزنامه با عنوان " الزامات نه‌گانه شروع گام دوم انقلاب " نوشته؛ اولین ظلم به پیام مقام معظم رهبری این است که دست روی دست بگذاریم و زبان باز کنیم که عجب پیام مهم، راهگشا، بی‌نظیر و... است، اما فراتر از به‌به و چهچه هیچ اقدام دیگری صورت ندهیم. این نگرش ممکن است در بین اصولگرایان بیشتر دیده شود که باید به شدت از آن پرهیز کرد.
 
دومین و بزرگ‌ترین ظلم به این پیام الهی - مردمی این است که طوری آن را تفسیر کنیم یا بخش‌هایی از آن را طوری برجسته کنیم که حقانیت خود و نقطه‌ای که خود ایستاده‌ایم را تأیید نماید. به تعبیر دیگر عدم فهم جامع‌نگرانه از آن ظلم به کلیت و اساس و بنیان‌های معرفتی و راهبردی آن است که این نگرش در اصلاح‌طلبان بیشتر است. اما راه صحیح این است که همه معتقدین به انقلاب اسلامی و عزت ایران، بخش مربوط به گذشته را منصفانه و همه‌جانبه بفهمند و برای بخش آینده هر آنچه می‌توانند انجام دهند و از تکرار ادبیات آن تا مرز تولید زدگی خودداری نمایند. برای تحقق بخش فرامینی این پیام می‌توان برنامه‌های یک تا ۱۰ ساله و ۵۰ ساله تدوین نمود و فرجه‌های کوتاه مدت را ریل برنامه‌های بلند‌مدت قرار داد. اما آنچه پرداختن به آن در شروع اولیه هم در حوزه حکومتی و هم در حوزه عمومی زیربنایی و حیاتی اهمیت دارد را می‌توان در محور‌های زیر خلاصه کرد. ادامه این راه پر بهجت به برنامه‌هایی نیاز دارد که در کشاکش خود سرمایه اجتماعی نظام را رو به تزاید ببرد و شیرینی پیشرفت همه‌جانبه آن را ملت با همه وجود درک کند.
 
1
 
۱- اولین نیاز شناخت کامیابی‌ها و ناکامی نظام اسلامی در ۴۰ سال گذشته است. بدون شناخت این دو مسئله اولویت‌های قابل تقویت گم خواهد شد. دلیل دیگر این مهم آن است که در چله دوم از بی‌تجربگی گذشته‌ایم و حق آزمون و خطا از ما سلب است. باید راه‌های روشن را انتخاب و الزامات سفر را متناسب با چهار فصل و دشت و گردنه پیش‌بینی نمود.
 
۲- دومین نیاز بنیادین، تفاهم نخبگان کشور و خصوصاً مدعیان امام و اندیشه انقلاب اسلامی و اسلام سیاسی بر سر معنادهی به مفاهیم اصلی شناخت جمهوری اسلامی است. کج‌تابی مفاهیم بنیادین همچون آزادی، دشمن، مردم‌سالاری، حقوق شهروندی، مرزبندی‌ها، چیستی منافع ملی، نفوذ و... می‌تواند حرکت را کند نماید و اگر تفاهم بر سر معنای واحد آن‌ها صورت نگیرد، چرخش نخبگان در قدرت به تغییر ماهوی جهت‌گیری‌ها و سیاست‌های کلی نظام منجر خواهد شد. بدیهی است سیاست‌های کلی نظام اساس این معنادهی و تفسیر است، اما سکوت یا برخورد نفاق‌آلود در قبال سیاست‌های کلی و ایجاد ریل‌های سلیقه‌ای لطمه‌ای جبران‌ناپذیر به پیشرفت کشور می‌زند و موجب استمرار آزمون و خطا خواهد شد.
 
۳- ابعاد فکری نظام جمهوری اسلامی و مدل تمدن‌ساز آن نیاز جدی به چار‌چوب نظری و تئوریک و فلسفی دارد. این مهم در چله اول مورد توجه قرار نگرفت، اما در نقطه مقابل نه تنها اسلام سیاسی بلکه مبانی و مسلمات اسلام و تشیع با روش‌های علمی برون دینی کاویده شد. نیرو‌های فکری انقلاب سنگر‌های خود را ر‌ها کردند و به کف خیابان آمدند تا سیاست‌ورزی کنند و لیست انتخاباتی بسازند و عملیات سیاسی انجام دهند. به همین دلیل هنوز مردم‌سالاری دینی در عرصه تئوریک لاغر است. اهتمام به این مهم از اولویت‌های شروع چله دوم انقلاب است.
 
۴- اشتغال و معیشت بستری است که سرمایه اجتماعی را تولید می‌کند یا می‌کاهد. در نقطه مقابل، دشمنان درصدد هستند تا ناکارآمدی‌ها را به ماهیت اعتقادی نظام ارجاع دهند؛ بنابراین میدان اصلی برنامه‌ریزی کشور باید بر این دو عنصر مهم تمرکز یابد که در بند‌های هفت‌گانه بیانیه رهبری اقتصاد به عنوان یک عنصر مستقل و مهم آورده شده است. دولت‌های سه دهه اخیر به اقداماتی روی آورده‌اند که چشم پرکن و عوام بپسندند باشد تا دوباره رأی بیاورند، به همین دلیل کار عمیق و پایدار در حوزه اشتغال مولد صورت نمی‌گیرد و عدم نظارت بر استاندارد‌سازی، قدرت رقابت با خارج را نیز از بین می‌برد.
 
۵- عدالت توزیعی و فساد‌ستیزی باید با ایجاد اتاق‌های شیشه‌ای در همین یکی دو سال اول چله دوم خودنمایی کند. اشرافی‌گری هرچند فراگیر نیست، اما همین قدر هم زیبنده نیست و با فساد معنادهی می‌شود و اصل عدالت را به چالش می‌طلبد. این مهم از اساسی‌ترین نیاز‌های نظام جمهوری اسلامی است.
 
۶- برای جوانان که مخاطب اصلی نامه هستند باید زمینه‌های اساسی ظهور و بروز را تدارک کرد. نمی‌توان آنان را صرفاً در حوزه عمومی کشور یا امور داوطلبانه دید. اولین اقدام آن است که «جوانان همتراز انقلاب اسلامی» در همه اعصار تربیت شوند. اگر در همه اعصار افرادی نباشند که از جهت مبانی و اعتقادی مانند خالقان اولیه انقلاب فکر کنند، انقلاب اسلامی از جهت کادر اداره خود لاغر خواهد شد. اکنون این تربیت به صورت میدانی صرفاً در برخی تشکل‌های دانشجویی وجود دارد، اما کمیت آن قابل دفاع نیست. بصیرت، مهارت و معرفت سه رکن اصلی برای تربیت جوانان همترار انقلاب اسلامی است که باید در مقیاس فراگیر برای آن چاره‌اندیشی کرد. جهت نقش‌آفرینی جوانان در قالب ساختار‌های حاکمیتی نیز باید برنامه مشخصی تدوین شود.
 
باید ضوابط و قوانین این ظهور و بروز در سال‌های اولیه چله دوم به وجود آید، به طور مثال چگونه باید جوانان در چرخه مردم‌سالاری در اولویت انتخاب مردم قرار گیرند؟ آیا باید کف و سقف سن انتخاب شوندگان را پایین آورد؟ آیا باید در واگذاری امتیازات مدیریتی در حوزه حاکمیتی و خصوصی اولویت‌هایی قائل شد؟ اگر چنین نشود و محوریت جوانان صرفاً در حوزه عمومی و حداکثر در قالب مطالبات دانشجویی و نقادی به رسمیت شناخته شود، عرصه مدیریتی کشور از آنان بهره‌ای نخواهد برد و کادرسازی برای نظام متناسب با تغییر نسلی اتفاق نخواهد افتاد.
 
۷- استقلال تمدنی و هویتی نیاز به استاندارد‌سازی روش‌ها و معنادهی مستقل و بومی به مفاهیم جهانی دارد که در این باره کمتر کار شده است. اکنون مقولاتی مانند حقوق بشر، آزادی، دموکراسی، تروریسم، صلح، خلع سلاح هسته‌ای، محیط زیست و گفتمان جهانشمول هست، اما منظور، معنا و تفسیر از این مفاهیم با فاصله ۱۸۰ درجه‌ای در جهان انجام می‌شود. به طوری که ایران بعد از شش سال جنگ با تروریست‌ها و تقدیم هزاران شهید به جرم حمایت از تروریسم تحریم می‌شود. مدعای تمدنی به ما گوشزد می‌کند که باید درباره این مقولات فهم مستقل و استاندارد‌سازی بومی صورت گیرد و نگاه‌های واگرا در درون کشور به استانداردسازی بومی احترام بگذارند، در غیر این صورت غرب مفاهیم خود را به بهانه جهانی‌سازی به ما قالب خواهد کرد، به طور مثال هنوز برخی نخبگان و رسانه‌ها در جایگزینی واژه «پیشرفت» به جای «توسعه» مقاومت می‌کنند، زیرا پیشرفت اعم از توسعه است و جنبه‌های غیرمادی را دربر می‌گیرد، اما بعضاً اصرار دارند که حکومت صرفاً وظیفه توسعه مادی را بر عهده دارد ولاغیر. در این صورت مسیر تمدن‌سازی مخدوش و عاریتی خواهد بود، شاید برای حل این مهم لازم باشد نخبگان فکری جناحین انقلاب که درون نظام تعریف می‌شوند، اتاق فکر مشترک تشکیل دهند یا با فرهنگستان‌های مختلف چفت و بست شوند تا صبغه آکادمیک نیز بر تفاهمات سایه افکند.
 
۸- امام بنیانگذار و اندیشه ایشان فونداسیون نظام اسلامی است. تأکید همه‌جانبه بر اندیشه و آرمان‌های امام کلید حرکت در صراط مستقیم انقلاب اسلامی است. خوشبختانه در ایران همه مدعی امام هستند و این می‌تواند به تفاهمات کمک کند. شرط اصلی این است که بخشی از امام را پنهان نکنیم. اندیشه امام در اسلام سیاسی، وظایف حاکمیت، جهان اسلام، عالم مستضعفین، استکبار و جهانخواران، محرومان، مرفهان بی درد، استقلال سیاسی – اقتصادی، ولایت فقیه، تقدم ملاک‌ها در انتصابات و انتخابات، مردم‌سالاری و... باید به صورت غیرگزینشی و غیرکاریکاتوری مبنای حرکت نظام جمهوری اسلامی باشد تا از تحریف، استحاله و توقف پیشگیری شود.
 
۹- غرب به عنوان گفتمان و تمدن رقیب درصدد از جاکندن گفتمان انقلاب اسلامی است. از سوی دیگر التقاط با آن نیز از بعد تمدنی و هویتی مخدوش‌کننده است. اراده غرب نیز ناکامی کشور‌های اسلامی است که پاکستان، مصر و ترکیه به عنوان نمونه مقابل ماست. سیاست فاصله بین اروپا – امریکا و کار با اروپا هم با برجام باطل شد، بنابراین در جهان چندقطبی لاجرم باید جهت‌گیری‌های تعاملی با غرب کم‌رنگ و از ظرفیت‌های غیرغربی برای رفع نیازمندی‌های خود استفاده کنیم. ۴۰ سال گذشته و خصوصاً شش سال اخیر نشان می‌دهد معبر غرب مسیر اطمینان بخش و پایداری نخواهد بود.  بدون توجه به این ریل‌گذاری‌ها و اولویت‌ها هرگونه حرکت در چله دوم انقلاب ناقص است و ممکن است موجب سرخوردگی و احساس ناکامی شود. اتاق‌های فکر نظام می‌توانند چگونگی این اولویت‌ها را در دستور کار قرار دهند.

 

راه طی شده و باده‌های ناخورده

محمدعلی وکیلی نماینده مردم تهران در دوره دهم مجلس شورای اسلامی در سرمقاله امروز ابتکار با عنوان " راه طی شده و باده‌های ناخورده " نوشته؛ هفته گذشته پیام مهم و راهبردی رهبر انقلاب به مناسبت پایان چله اولِ جمهوری اسلامی صادر شد. هرچند خطاب این نامه سوی جوانان بود، اما درس‌ها و بصیرت‌هایی برای همگان داشت. نامه ایشان دو فراز داشت؛ در فراز اول، راه طی شده را روایت کرد و فراز دوم راه مانده و باده‌های ناخورده را نشان داد. این نامه بلند و مهم حاوی نکات بسیاری بود که به احصای این نوشته کوتاه نمی‌آید، اما چند نکته در نظر نگارنده برجسته‌تر و نمایان‌تر بود.
 
1
 
۱- روایت معظم له از کارنامه جمهوری اسلامی در این چهار دهه، اصلاً فانتزی و شعاری نبود. ایشان هرچند مطابق گرایش مالوف روایتی امیدباره داشتند و روز‌های خوش را اصل گرفتند، اما از عیوب این چهار دهه هم غافل نشدند. به درستی از شتاب رشد علمی گفتند، اما منصفانه از فاصله زیادی که با قلّه‌های علم داریم هم سخن گفتند. از نفوذ منطقه‌ای و قدرت ملّی که تولید کرده سخن گفتند، اما غفلت نظام در استفاده از اقتصاد ملّی برای تولید قدرت ملّی را هم قبول کردند. روایت ایشان از کارنامه نظام اینسان منصفانه و البته امیدوارانه بود.
 
۲- این نامه، مرز میان انعطاف و تجدیدنظر طلبی را به خوبی نشان داد. در واقع با این تبیین، راهِ انعطافِ درستِ نظام در چالش‌های جهانِ پیش‌رو را مشخص کردند. ایشان انفعال گریزی و نقدپذیری را از عناصر انقلاب تعریف کردند و البته از انقلابی سراغ گرفتند که با نظم سیاسی و اجتماعی در ستیز نیفتد و به تعبیر دیگر حکومت قانون را نقض نکند. درواقع با این تعریف، راه انقلاب را از انقلابی‌نما‌های ناقض نظم و قانون جدا کردند.
 
۳- ایشان صادقانه و شجاعانه بخشی از هزینه‌های گزاف در اداره کشور را به اتخاذ سیاست خاص نظام در استکبارستیزی مربوط دانست و پذیرفت که این هزینه‌ها به تعبیر ایشان محصول «شنا در جهت خلاف جریان» است. این البته انتخاب ما بود که در جریان تماماً مادی و نظام ناعادلانه جهان کاملاً حل و هضم نشویم.
 
۴- نکته مهم دیگر در این مانیفست، تاکید چندباره بر قرائت «اخلاقی» از انقلاب اسلامی است. ایشان وجه ممیزه حکومت دینی را حضور معنویت دانست و این معنویت را به طور خلاصه و خاصه به اخلاق گره زد. درواقع در فحوای این نامه، «معنویت» ضامن دینی بودنِ حکومت و جامعه انگاشته شد و در صدرِ این معنویت، اخلاق را نشاندند. حتی همین نکته را وجه تشخص انقلابِ اسلامی در جهان معاصر معرفی کردند. یعنی در جهان معنا و معنویت‌زدایی شده، انقلابی معنابار رخ می‌دهد که منادی اخلاق است. تاکید چندباره بر معنویتِ اخلاق‌باره، راه را بر هرگونه خوانشِ دیگری می‌بندد.
 
۵- در این پیام راهبردی، اول از همه مراد ایشان از جامعه دینی روشن می‌شود (یعنی همان جامعه اخلاقی)؛ سپس تولید جامعه اخلاقی را موقوف به حضور حکومت اخلاقی می‌بیند (همان اسلام سیاسی) و در انتها نقش و نقشه حکومت در اخلاقی کردنِ جامعه را در دو چیز معرفی می‌کند: اول اینکه حکومت خود باید اخلاقی باشد و دوم اینکه حکومت باید با حمایت از نهاد‌های اجتماعیِ مروجِ اخلاق، بسترِ جامعه اخلاقی را مهیا کند. باوجودِ روشنیِ این تعابیر، اما برای جلوگیری از هرگونه برداشتِ کج از پیامِ ایشان، صراحتاً تاکید می‌کند که پیاده کردنِ دین (به معنای اخلاق) کاملاً باید بدون «قدرت قاهره» باشد.
 
۶- جالب است که این مانیفستِ روشن، هیچ نسبتی با ایده‌های تئوریسین‌های خودخوانده‌ای که اوجِ دیانت‌شان را با پیش‌بینی برگزاری زیارت عاشورا در کاخ سفید نشان می‌دهند، ندارد. به نظرم این پیام، راه را از بی‌راه در تعریف و ادعای انقلابی‌گری نشان می‌دهد.
 
۷- تعاریف ایشان بدعت دیگری را نیز افشا کرد؛ کسانی که انقلاب را همچون بنیادگرایی خشن معرفی کرده بودند. در پیام رهبر انقلاب، انقلاب آمیختن دین به دنیا بود و دادن روح به جهانِ بی‌روح بود. نه مدعیِ علم دیگری است و نه زمینِ دیگری. از همین علم استفاده اخلاقی کردن و بر همین زمین، ظلم نکردن و همین زمانه را اخلاقی و معنوی کردن، سقف مراد ما از آرمان انقلاب است. این پیام بلند و عمیق نامه رهبری بود.
 
۸- ایشان هوشمندانه جوانان را خطاب قرار دادند و برداشتن «گام دوم انقلاب» را بر ذمه جوانان نهادند. اصلاح رویه‌های غلطی که چهل سال ته‌نشین شده و اصرار بر راه بلند انقلاب نیرو و انگیزه جوان می‌خواهد. به همین مناسبت، معظم‌له، سر طناب را به جوانان می‌دهد و از آنان می‌خواهد گام دوم را بپیمایند و البته با روایت آنچه بر انقلاب رفته و با جدا کردن سره و ناسره در تعریف‌های انقلابی‌گری، مخاطرات و بدعت‌های پیش رو را به جوانان پیشاپیش تذکر دادند.
 
۹- پیام ایشان متضمن پاره‌ای اصلاحات ساختاری است. ساختار موجود بعضاً کشش تحقق بسیاری از اهداف مطروحه را ندارد؛ به همین سبب است که غبار چهل ساله بر آن نشسته است. اکنون یکی از پیام‌های نامه رهبری، منعطف شدن و تن دادنِ همه ارکان کشور برای اِعمالِ این اصلاحات ساختاری است.

 

انتهای پیام/

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۹:۴۱ ۲۷ بهمن ۱۳۹۷
این تروریستا پول از اسراییل و امارات و عربستان می گیرند.بهترین انتقام زدن جولان و پایگاههای عربستان و امارات بخصوص طرفای هم مرز با یمنه
آخرین اخبار