اگر ایران، بلژیک، مصر و نیوزیلند در زمین «هنر» مسابقه می‌دادند، ایران به دلیل اصالت فرهنگی و عدم تقلید از غرب، قهرمان می‌شد.

باشگاه خبرنگاران جوان - ایران، بلژیک، مصر و نیوزیلند هم‌گروهی‌های جام جهانی فوتبال شدند؛ گروهی که اگر در رقابتی هنری شکل می‌گرفت نتیجه‌ای مشخص داشت.
 
اگر تصور کنیم که ایران، بلژیک، مصر و نیوزیلند در قالب یک جام جهانی هنری با یکدیگر رقابت می‌کردند، نتیجه چنین جدالی بر پایه اصالت فرهنگی، عمق تاریخی و استقلال زیبایی‌شناختی تعیین می‌شد.هنر، برخلاف فوتبال، قابل اندازه‌گیری با گل و امتیاز نیست، اما می‌توان با معیارهایی همچون «ریشه فرهنگی»، «تأثیر تمدنی»، «استقلال هنری» و «نوآوری در فرم و محتوا» به ارزیابی کشورها پرداخت.

۱. سینما؛ ایران و مسئله‌ی اصالت در جهان تقلید

بلژیک، مصر و نیوزیلند هر سه در سینما از سنت‌های وام‌دار سینمای غرب پیروی می‌کنند. سینمای بلژیک، با آنکه چهره‌هایی چون برادران داردن را به جهان معرفی کرده، در ساختار روایی و زیبایی‌شناسی، به شدت از سنت سینمای فرانسه و ایتالیا تأثیر پذیرفته است. این کشور در عمل صاحب «هویت سینمایی مستقل» نیست، بلکه شاخه‌ای از بدنه‌ی اروپای هنری محسوب می‌شود.سینمای مصر در قرن بیستم به عنوان «هالیوود شرق» شهرت یافت، اما این عنوان بیش از آنکه نشانه‌ اصالت و موفقیت باشد، نشانه‌ی تقلید از نظام استودیویی آمریکاست.فیلم‌های مصری در دوران طلایی خود، ترکیبی از ملودرام‌های هندی و ساختار هالیوودی داشتند و به دلیل جدا شدن از هویت سینمای عربی پس از دهه‌ی ۱۹۷۰ با بحران هویت مواجه شدند.سینمای نیوزلند نیز عملاً بدون سینمای آمریکا وجود نداشت. چهره‌هایی مانند «پیتر جکسون» یا «تایکا وایتیتی» هر دو محصول همکاری با استودیوهای هالیوودی‌اند و ساختار تولید و توزیع آثارشان، وابسته به نظام اقتصادی و فرهنگی غرب است.
 
در مقابل، ایران پس از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ صاحب سینمایی شد که نه تقلید از غرب است و نه امتداد سینمای شرقی دیگر کشورها. سینمای ایران، به تعبیر منتقدان جهانی، نمونه‌ای از «رئالیسم شاعرانه‌ شرقی» است که توانسته با حداقل ابزار، بیشترین معنا را خلق کند.آثاری چون خانه دوست کجاست (عباس کیارستمی)، باشو غریبه کوچک (بهرام بیضایی)، دیده‌بان و سفر به چذابه (رسول ملاقلی‌پور) یا بچه‌های آسمان (مجید مجیدی) سینمایی را پدید آوردند که از بطن فرهنگ ایرانی و تعالیم اسلامی برخاسته است.از منظر نظری نیز، سینمای ایران با تأکید بر معنا به‌جای ظاهر، مکاشفه به‌جای هیجان و درون‌نگری به‌جای مصرف‌گرایی، نظام بیانی خاصی خلق کرد که در دانشگاه‌های اروپا و آمریکا مورد تحلیل و تدریس قرار گرفت. این استقلال مفهومی باعث شد سینمای ایران، برخلاف رقبایش در این گروه فرضی، نه محصول بازار بلکه نتیجه‌ی تفکر فرهنگی باشد.در سینما، ایران به‌دلیل برخورداری از اصالت معنایی، استقلال از الگوهای غربی و ریشه در فرهنگ اسلامی–ایرانی، برنده‌ی قاطع است.

۲. تئاتر؛ از تعزیه تا روحوضی، اصالتِ نمایش در ایران

تئاتر بلژیک همانند سایر کشورهای اروپایی، فرزند مستقیم سنت دراماتیک یونان و رنسانس است. نمایش‌نامه‌های بلژیکی عمدتاً به زبان فرانسه یا هلندی نوشته می‌شوند و در فرم و ساختار، تفاوت چشمگیری با تئاتر فرانسه یا آلمان ندارند. استقلال محتوایی یا سبک ملی در تئاتر بلژیک کمتر مشاهده می‌شود.
 
مصر نیز از قرن نوزدهم با نفوذ استعمار بریتانیا و آموزش مدرن، تئاتر غربی را اقتباس کرد. نمایش‌های مصری عمدتاً بر پایه‌ی ترجمه و اجرای نمایشنامه‌های فرانسوی و انگلیسی شکل گرفتند و کمتر به ریشه‌های بومی، مانند آیین‌های فرعونی یا نقالی‌های عربی، رجوع کردند.نیوزلند به‌عنوان کشوری جوان و مهاجرپذیر، از قرن بیستم وارد عرصه‌ی تئاتر شد. نمایش‌های آن اغلب یا محصول سنت بریتانیایی‌اند یا بر پایه‌ی آیین‌های بومی مائوری ساخته می‌شوند، که گرچه از نظر مردم‌شناسی جذاب است، اما در ساختار دراماتیک، عموماً ساده و آیینی‌اند نه دراماتیک به معنای مدرن.اما در ایران، تئاتر پیش از آن‌که واردات فرهنگی باشد، خودِ فرهنگ است. آیین‌های نمایشی مانند تعزیه، نقالی، سیاه‌بازی و روحوضی از قرن‌ها پیش در بطن جامعه ایرانی جاری بوده‌اند. تعزیه –به عنوان شکل دراماتیک نمایش مذهبی– از قرن هفتم هجری ریشه گرفته و نخستین نمونه‌ی نمایش آیینی در جهان اسلام محسوب می‌شود. در این گونه، هم‌زمان ادبیات، موسیقی، نقاشی و بازیگری در خدمت انتقال مفهومی دینی قرار می‌گیرند.از منظر علمی، پژوهشگران غربی همچون پیتر چلکووسکی و ریچارد فریر در مطالعات خود درباره تعزیه، آن را «تنها گونه‌ی تئاتری زنده در جهان اسلام» دانسته‌اند که توانسته مفاهیم عرفانی و سیاسی را هم‌زمان بازنمایی کند. این ادغام فلسفه و درام، وجه تمایز ایران از دیگر کشورهاست.
 
علاوه بر تعزیه، روحوضی و سیاه‌بازی نیز نشان‌دهنده‌ی درک اجتماعی ایرانی از طنز، انتقاد و زندگی روزمره‌اند. این گونه‌ها برخلاف کمدی‌های اروپایی، از دل مردم برآمده و در ساختار زبانی، موسیقایی و حرکتی خود منحصربه‌فردند.ایران به دلیل داشتن تئاتر آیینی و اجتماعی مستقل از غرب، و استمرار سنت‌های نمایشی بومی در طول قرون، قهرمان بلامنازع تئاتر در این گروه است.

۳. موسیقی؛ زبان احساس در چهار اقلیم

در عرصه‌ی موسیقی، سه کشور رقیب ایران نیز هرکدام میراثی دارند، اما بیشتر در چارچوب موسیقی غربی تعریف می‌شوند.بلژیک، خاستگاه چند آهنگ‌ساز برجسته‌ی کلاسیک مانند سزار فرانک است و امروز بیشتر با موسیقی پاپ و الکترونیک شناخته می‌شود. با این حال، موسیقی این کشور هیچ گاه هویت قومی یا ملی پررنگی نداشته و در نظام غربیِ هارمونی و کنترپوان ادغام شده است.مصر، در سده‌ بیستم با چهره‌هایی مانند «ام‌کلثوم» و «محمد عبدالوهاب» شناخته شد. با وجود تأثیر عظیم این هنرمندان، موسیقی مصر در بخش نظری، بر مبنای نظام مقامی عربی است که ریشه در ایران و بین‌النهرین دارد. بسیاری از مقام‌ها و نغمه‌های عربی، از جمله «راست»، «نهاوند» و «حجاز»، در واقع دگردیسی‌هایی از دستگاه‌های ایرانی‌اند.
 
نیوزلند موسیقی خود را میان دو قطب تعریف می‌کند: از یک سو موسیقی بومی مائوری با ساختار آوایی ساده و آیینی، و از سوی دیگر موسیقی مدرن غربی که از استعمار بریتانیا به ارث رسیده است. در نتیجه، هویت موسیقایی نیوزلند هنوز میان دو سوی سنت و مدرنیته سرگردان است.اما موسیقی ایران در بُعد تاریخی و علمی، نظامی دقیق و فلسفی دارد که از دوران باستان تا امروز تداوم یافته است. نظریه‌پردازانی چون فارابی در کتاب موسیقی کبیر، موسیقی را نه صرفاً صوت، بلکه «نظامی از نسبت‌های ریاضی و عاطفی» تعریف کردند. این نگاه عقلانی به موسیقی، در تمدن‌های دیگر همتایی ندارد.ایران از دیرباز با دستگاه‌ها و مقام‌های خود، جهان احساس را طبقه‌بندی کرده است: شور، همایون، نوا، سه‌گاه، چهارگاه، راست‌پنجگاه و ماهور، هرکدام نظامی احساسی و فلسفی خاص دارند. این تنوع دستگاهی نشان‌دهنده‌ی غنای درونی موسیقی ایرانی است. افزون بر این، گستردگی جغرافیایی ایران باعث پیدایش گونه‌های محلی متعددی از خراسان تا خوزستان و از گیلان تا بوشهر شده است؛ چنان‌که هر شهر، ساز و نغمه‌ی خاص خود را دارد.از دیدگاه علمی، پژوهشگران موسیقی‌شناسی تطبیقی (اتنوموزیکولوژی) موسیقی ایران را یکی از پیچیده‌ترین ساختارهای مدال در جهان می‌دانند، چراکه بر پایه‌ی فواصل ربع‌پرده‌ای و احساس درونی ساخته می‌شود، نه صرفاً هارمونی افقی.در موسیقی نیز، ایران به دلیل نظام نظری مستقل، تنوع قومی و استمرار تاریخی، برتری علمی و فرهنگی آشکاری نسبت به سه کشور دیگر دارد.

قهرمانی فرهنگی ایران

در «جام جهانی هنر»، ایران نه با تعداد آثار بلکه با عمق معنا پیروز می‌شود. در حالی که بلژیک، مصر و نیوزلند هر سه هنر خود را در چارچوب الگوهای غربی بازتعریف کرده‌اند، ایران توانسته است پس از انقلاب اسلامی با بازگشت به ریشه‌های فرهنگی، آیینی و دینی خود، زبانی تازه برای بیان هنری بسازد.سینمای ایران با عرفان و واقع‌گرایی شاعرانه‌اش، تئاتر ایران با آیین‌های اصیلش، و موسیقی ایران با نظام نظری و عاطفی‌اش، هر سه نشان می‌دهند که «هنر در ایران نه تقلید، بلکه تداوم تاریخ» است.در این رقابت فرضی، ایران نه‌تنها قهرمان می‌شود، بلکه معیار داوری هنر اصیل نیز خواهد بود؛ چراکه هنر ایرانی، برخلاف هنرِ بازارمحور غرب، همچنان حامل معنا، ایمان و زیبایی است، سه عنصری که هنر بدون آن‌ها، فقط صنعت است.
 
منبع: فارس
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار