دیکتاتور، دیکتاتور است؛ خواه حاکم باشد و خواه محکوم. اگر حاکم باشد، باید مثل مردم مصر، او را از تخت قدرت پایین کشید، اگر هم محکوم باشد، باید مثل ملت ما، او را از تخت توهم، پایین کشید

به گزارش خبرنگار وبگردی باشگاه خبرنگاران، حسین قدیانی در قطعه 26اینبار از 9 دی و اثراتش در انقلاب های منطقه سخن گفته است :

یوم الله ۹ دی، آن روی سکه یوم الله ۲۲ بهمن است. سکه ای که در دستگاه غیرت انقلابی و بصیرت عاشورایی ملت ما، اما فقط به عشق ولایت فقیه ضرب شد. نسبت ۹ دی با خامنه ای، همان نسبت ۲۲ بهمن است با خمینی. در هر دو روز، مردم به ولی فقیه، با حضورشان، و در مقام عمل، رای «آری» دادند. اگر چه بعضی ها کفن پوشیده بودند، اما همگان، جان شان را کف دست گرفته بودند. گاهی رفراندوم، در صندوق، نهان نمی شود، بلکه در خیابان، عیان می شود. اصلا مهم نیست که این ملت در کدام سال انقلاب اسلامی، مشغول نفس کشیدن است. نشان به نشان ۹ دی، ذره ای از شور و شعور و حضور ملت ما کم نشده. اگر ۲۲ بهمن باید به صحنه می آمدند تا انقلاب اسلامی پیروز شود، در ۹ دی نیز باید به صحنه می آمدند تا ثابت کنند که جمهوری اسلامی به عنوان میراث انقلاب اسلامی، چقدر برای شان عزیز و دوست داشتنی است. آنچه یک روز معمولی را بدل به یک یوم الله ویژه می کند، هیچ نیست الا دست بیعت مداوم ملت در دست ولایت. ولی فقیه، خواه خمینی باشد و خواه خامنه ای، و انقلاب اسلامی، خواه اولین روز عمرش باشد و خواه ۳۰ سال از عمرش گذشته باشد، آنچه برای ملت ما امری عادی و طبیعی، اما حیاتی است، تبدیل حادثه ها به حماسه هاست. اگر از رهبری امام خامنه ای فقط ۱۰ سال گذشته باشد، آنچه ما به خوبی بلدیم انجامش دهیم، یوم الله ۲۳ تیر ۷۸ است و اگر از رهبری «آقا» ۲۰ سال گذشته باشد، باز هم ما بلدیم که چگونه از یک چهارشنبه عادی و معمولی، یوم الله ۹ دی ۸۸ بیافرینیم. ما ملت، جمهوری اسلامی منهای ولایت فقیه را امری محال و عینا نظام طاغوت می دانیم. خامنه ای اگر چه در یوم الله ۲۳ تیر ۷۸ و روزهای قبل و بعدش، نشان داد که ضامن اسلامیت نظام است، لیکن در ۹ دی ۸۸ یعنی در ۸ ماه دفاع مقدس، ثابت کرد که تضمین جمهوریت نظام هم دست ولی فقیه است. اگر رهبر نباشد و اگر رهبر تنها باشد و اگر بر زمین بماند وصیت نامه امام و شهدا، بعضی ها نشان دادند که برای رها کردن گلوله های سرگشاده علیه اسلامیت و جمهوریت نظام جمهوری اسلامی، بسی استعداد دارند. چگونه از یاد ببریم فتنه ۸۸ را، و ۸ ماه جنگ تحلیلی را، که صدالبته وقاحت بعضی ها از خباثت بعثی ها بیشتر بود. استعداد این ملت، بلکه مهارت این ملت عاشورایی اما کور کردن چشم فتنه هاست. نظام سلطه بخواهد یا نخواهد، اعتراف کند یا نکند، مجبور است انقلاب اسلامی را با یوم الله ۲۲ بهمن خمینی بشناسد و جمهوری اسلامی را با یوم الله ۹ دی خامنه ای. این هر دو یوم الله ما به شدت بین المللی است و بیش از مصرف داخلی، برد خارجی دارد. بعد بیرونی دارد. ظاهر شعارهای ۹ دی اگر چه سران فتنه و سران نفاق را نشانه گرفته بود، اگر چه تجار سیاست پیشه بی ریشه را ورشکسته اعلام می کرد، و اگر چه بر صورت بی بصیرت خواص بی خاصیت، زخم های کاری می انداخت، لیکن عمق شعارهای ۹ دی سال هشتاد و اشک، چیزی جز ظاهر شعار اصلی انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن ۵۷ یعنی «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» نبوده و نیست. آری! جمهوری اسلامی از شکل کاریکاتوری اش هم آزاد و مستقل است. اگر قرار بود دل ما در گرو ولی فقیه حکیم، عادل، مردمی و اسلام شناس نباشد، ما اصولا نباید انقلاب اسلامی می کردیم. اگر قرار بود ما رای اشراف را بر آرای پابرهنه ها برتری دهیم، -نماد حمله علیه جمهوریت نظام- و اگر قرار بود ما در روز عاشورا هلهله کنیم و سوت بزنیم، -نماد حمله علیه اسلامیت نظام- اصولا نیازی به انقلاب اسلامی علیه رژیم پهلوی نبود. بدون ولی فقیه یعنی بدون خمینی و خامنه ای، جمهوری اسلامی، اسم بی رسمی است. آنچه به جسم انقلاب اسلامی جان می دهد، ولایت فقیه است و آنچه نام خمینی را همچنان در جهان زنده و جاوید نگه داشته است، مرام خامنه ای است. در مردمی بودن خمینی همین بس که ۲۲ بهمن، جز او هیچ حزب و دار و دسته ای رهبر مردم ما نبود و در مردمی بودن خامنه ای، همین بس که در یوم الله ۹ دی، جز عکس «حضرت ماه»، تمثال احدی بر آسمان سینه مان نقش نبسته بود. یوم الله ۹ دی، چیزی فراتر از یک رفراندوم است. ما به خامنه ای «رای» ندادیم، بلکه کاری مهم تر کردیم و جان مان را کف دست گرفتیم. ما رای را می دهیم و لازم باشد حفظ می کنیم و لازم باشد پس می گیریم، لیکن «خونی که در رگ ماست، هدیه به رهبر ماست». خون را می دهیم و هر چند که از بی مقدار بودنش شرمنده ایم، اما پس نمی گیریم. کفن می پوشیم، ولی با دست خودمان، نه بعد از مرگ، که در اوج حیات. عمق شعارهای ما در ۹ دی، شان این روز را نشان می دهد. یوم الله ۹ دی، سران فتنه، اسم رمز سران کفر بودند و ما در آن چهارشنبه الهی، مهم ترین مچی را که خواباندیم، مچ کاخ سفید بود. ما در ۹ دی نشان دادیم که برای مان فرقی نمی کند چه کسانی سربازان نظام سلطه باشند؛ بعثی ها یا بعضی ها، یا هر کس و ناکس دیگر. هر که باشند و در هر پست و مقام و سابقه ای که باشند، در مقابله با ولایت فقیه و مصداقش، با یک تن، با یک سیدعلی حسینی خامنه ای طرف نیستند، بلکه با یک وطن طرف اند. سینه این ملت شهید داده، سپر دفاع از ولایت فقیه است و هیچ فرقی نمی کند ۸ سال دفاع مقدس باشد یا ۸ ماه، و جنگ، «جنگ تحمیلی» باشد یا «جنگ تحلیلی». غروب ۹ دی، اگر چه تجار ورشکسته سیاست، از دست بصیرت ملت، عصبانی بودند، اما شام غریبان کاخ سفید بود. اوباما و نتانیاهو فهمیدند که سران فتنه، بی عرضه ترین سربازان کاخ سفیدند. غروب ۹ دی، آنکه عزادار واقعی بود، آمریکا و اسرائیل بود. یوم الله ۹ دی، آغاز فصل نوینی از بدبیاری های زنجیره ای دشمنان جمهوری اسلامی بود، چه اینکه «بیداری اسلامی» و به دنباله اش، «جنبش تسخیر وال استریت» هر ۲ بعد از ۹ دی، جان و بال و پر گرفتند. یوم الله ۹ دی، خامنه ای اگر چه نشان داد خمینی دیگر است، اما نقش «آقا» بعد از ۹ دی، یعنی اینکه؛ خامنه ای، نسبتی توامان با انقلاب اسلامی و بیداری اسلامی دارد. یوم الله ۹ دی، جمهوری اسلامی بر دشمنانش پیروز شد، چرا که جز این، تولد و تبلور بیداری اسلامی ناممکن می نمود. اول می بایست شکست ناپذیری و قدرت انقلاب اسلامی در دنیا ثابت شود، تا فردایش بیداری اسلامی رخ دهد. الگوی بیداری اسلامی یعنی انقلاب اسلامی به ۹ دی نیاز مبرم داشت تا به دوست و دشمن ثابت کند که همچنان یک الگوی ناب است. چشم دنیا قبل از میدان التحریر، به خیابان انقلاب اسلامی دوخته شده بود. همین که الگو و اسوه و معلم و پیشرو را در راهش استوار دید و همین که از فتح الفتوح ۹ دی مطمئن شد، به صرافت بیداری اسلامی افتاد. حالا دیگر انقلاب اسلامی فقط الگوی بالقوه جهان اسلام نبود، بلکه به برکت یوم الله ۹ دی و به برکت رهبری حکیمانه خامنه ای، تبدیل به الگوی بالفعل خاور میانه شده بود. علم انقلاب اسلامی در فتنه ۸۸ از دست مجروح و کف العباسی خامنه ای نیفتاد، تا این فقط «آقا»ی ما باشد که «امام خامنه ای» مسلمانان مبارز باشد.

***

این همه که نوشتم در مقام «تجلیل» بود، لیکن در باب «تحلیل» باید نوشت؛

یک: اصولا ذات آدمی این گونه است که وقتی از چیزی، روزی، شخصی، حماسه ای خوشش می آید، بیشتر دوست می دارد که پدیده های نیک روزگار را مرتبط کند با آن امر دوست داشتنی، اما افراط در این کار، از مصادیق بارز دفاع بد از یک اتفاق خوب است. با علم به این نکته، و اشاره لازم و ضروری به متنی که قبلا نوشتم، یعنی دل نوشت «در مکتب آنتالیا نمی توان انقلاب کرد»، سئوالاتی را مطرح می کنم؛

یک/ ۱: آیا میان یوم الله نهم دی ماه سال هزار و سیصد و هشتاد و اشک، با «بیداری اسلامی»، حقیقتا ارتباطی وجود دارد؟

یک/ ۲: اگر ارتباط وجود دارد، این رابطه، مستقیم و عینی است، یا نامرئی و غیر مستقیم؟

یک/ ۳: اگر ارتباط وجود دارد، یوم الله ۹ دی بیشتر حاضر در «انقلاب اسلامی» است، یا ناظر بر «بیداری اسلامی»؟

یک/ ۴: اگر ارتباط وجود دارد، این رابطه، مثل رابطه طبیعی همه اجزای انقلاب اسلامی با کلیت پدیده بیداری اسلامی است، یا ویژه و ممتاز و متمایز است؟

دو: نمی توان از یوم الله ۹ دی ۸۸ سخن گفت، اما اشاره به فتنه همان سال نکرد. آتش گیرم هم گلستان شده باشد؛ آنچه مهم است تولد پروانه از درون نطفه کرم فتنه است. درخت، برای نونوار شدن، لازم است که پوست بیاندازد و بی رخت و لباس شود. بدون پاییز و زمستان و موسم خزان و بی برگی، رگ حیات بهار، قطع می شود. اصولا «عسر» و «یسر» و فراز و فرود با هم اند. در همین باره باز هم سئوالاتی می پرسم؛

دو/ ۱: آیا ۲ سال بعد از فتنه ۸۸ می توانیم ادعا کنیم که فتنه آن سال، حکایت ۸ سال جنگ تحمیلی، لطف پنهان خداوند به ملت ما بوده است؟

دو/ ۲: آیا در صورت نبود فتنه ۸۸ چیزی از جنس آن چهارشنبه نوستالوژیک به وجود می آمد؟

دو/ ۳: آیا ختم شدن فتنه ۸۸ به یوم الله ۹ دی، ارزشش را دارد که اینک ما از زاویه ای آسمانی تر و خدایی تر به فتنه سال ۸۸ نگاه کنیم؟

دو/ ۴: آیا تبدیل شدن حادثه زمستان به حماسه بهاران، و گلستان از پس آتش، و کام سیراب از ورای عطش، از جمله قوانین اساسی خداوند نیست؟

سه: ایامی که سران فتنه مشغول فتنه بودند، خواص بی بصیرت، مشغول بی معرفتی، ناطق مشغول سکوت، هاشمی مشغول نامه سرگشاده، آقازاده ها مشغول آشوب عاشورا، و ملت و ولایت مشغول مبارزه با فتنه، جهان به نسبت اوضاع آرامی را می گذراند. نه خبری از بیداری اسلامی بود و نه نشانی از جنبش تسخیر وال استریت. شبی در گرماگرم فتنه، از خدای خویش، منتقدانه اما ملتمسانه و عاجزانه پرسیدم؛

سه/ ۱: خدایا! همه دنیا را آرام کرده ای که نظام سلطه، بیشتر به ریش جمهوری اسلامی بخندد؟

سه/ ۲: خدایا! مگر نمی بینی غم و اندوه و نگرانی ملل آزاده دنیا را؟ مگر نمی بینی که آتش فتنه در اندام انقلاب اسلامی، ناراحت شان کرده؟

سه/ ۳: خدایا! تا انقلاب مهدی، اینگونه می خواهی هوای آرمان خمینی را داشته باشی؟

سه/ ۴: خدایا! چرا فتنه در این فصل باید رخ دهد که تازه، جمهوری اسلامی قد کشیده و جوان رشیدی شده؟

چهار: روزی از روزهای بیداری اسلامی، اما حال و هوای سخنم با خدا عوض شد. دریافتم که خدا با جمهوری اسلامی، بازی های اندر پرده قشنگی دارد. نمی دانستم این بازی ها را، اما وجودش را احساس می کردم و می پرسیدم؛

چهار/ ۱: خدایا! حکمت این چه بود که فتنه ۸۸ هرگز با انقلاب ملل مسلمان علیه حکام شان، هم زمان نشد؟

چهار/ ۲: خدایا! اگر این هم زمانی رخ می داد، کار ما متاثر از ظاهر این هم زمانی، چقدر دشوارتر می شد؟

چهار/ ۳: خدایا! حکمت این چه بود که بعد از ۹ دی ۸۸ خاور میانه تبدیل به پایتخت اعتراض علیه نظام سلطه و دست نشانده هایش شد؟

چهار/ ۴: خدایا! یوم الله ۹ دی، آخرین میخ بر تابوت فتنه مربوط به انتخابات بود یا اولین روز بیداری موسوم به اسلامی؟

*** *** ***

فصول مشترک یوم الله ۹ دی و بیداری اسلامی

درست به همان دلیل که ملت ما در یوم الله ۹ دی به خیابان انقلاب اسلامی آمد، دیگر ملل مسلمان منطقه هم به کوچه های اصلی شهرشان کوچ اعتراض کردند. این سخن اگر چه در ظاهر، سخن درشتی به نظر می رسد، اما در باطن، اتفاقا سخن درستی به نظر می رسد. واقعیت این است که نقطه اشتراک ۹ دی و بیداری اسلامی، هیچ نیست الا «انقلاب اسلامی». تنها تفاوت اینجا بود که اولا؛ ما زودتر از دیگران به صحنه آمده بودیم و ثانیا؛ ما برای حفظ انقلاب اسلامی آمده بودیم، نه تحققش. به هر حال آنچه برای ما و دیگر مسلمین، موضوعیت اساسی داشت، چیزی جز انقلاب اسلامی نبود. ما اصولا ۳۰ سال از دیگر ملل منطقه جلوتر بودیم. انقلاب اسلامی داشتیم. خمینی داشتیم. خامنه ای داشتیم و داریم، اما یوم الله ۹ دی، اهدافی پای ما را به خیابان انقلاب اسلامی باز کرد که با آرمان بیداری اسلامی ملل منطقه یکی است. اگر مردم مصر و تونس و یمن و اردن و بحرین و لیبی آمده بودند که بگویند اسلام و جمهوریت و استقلال و عدم وابستگی به آمریکا و لزوم مبارزه علیه اسرائیل و… مواردی از این دست را می خواهند، ما اما دنبال حفظ همین شعارها بودیم. داشتیمش، اما برای ابقای داشته های مان، نیاز به یک راهپیمایی داشتیم. دیگر رای کافی نبود، باید به خیابان می آمدیم. باید اعتراض می کردیم. صبرمان داشت تفسیر به بی غیرتی می شد و بصیرت مان داشت محدود به مباحث نظری باقی می ماند. نمی شد که به خیابان نیاییم. ظاهرا زبان رای ما را عده ای نمی فهمیدند؛ ناچار بودیم که پیام رای مان را با زبان خودمان به گوش شان برسانیم و اعلام کنیم که آرای ما قبل از اینکه به دولت فلان و مجلس بهمان باشد، به اصل حکومت است و اصل این نظام هم یعنی ولایت فقیه. اگر دیروز رای خودمان را به صندوق انتخابات جمهوری اسلامی انداختیم، یوم الله ۹ دی تفسیر کردیم رای مان را که چیست و به کیست. روشن حرف زدیم در ۹ دی. کامل کردیم رای مان را. ما حکومت اسلامی داشتیم و جمهوری اسلامی داشتیم، لیکن سران فتنه را کسانی یافته بودیم که می خواهند علیه اسلامیت و جمهوریت بشورند. برای ما سران فتنه، هیچ فرقی با امثال مبارک و بن علی و ملک عبدالله نداشتند، جز اینکه دست شان از حکومت کوتاه بود. سران فتنه، دیکتاتورهای بالقوه ای بودند که چون دست شان از حاکمیت کوتاه بود، نتوانستند جز نامه سرگشاده، شمشیر دیگری علیه رای ملت بلند کنند. تقلب را به عنوان اسم رمز آشوب، مطرح کردند، اما چون دست شان از حکومت کوتاه بود، نقشه شان نگرفت. لذا در ۹ دی ما با حکومت، آمده بودیم یک راهپیمایی حکومتی، علیه کسانی که دست شان مثل قذافی و مبارک و بن علی در دست غرب بود. کم در فتنه ۸۸ اوباما و نتانیاهو و ملک عبدالله و علی عبدالله صالح، از موسوی و کروبی حمایت کردند؟! کم در فتنه ۸۸ ملک عبدالله آل سقوط، پول حج مسلمین را در حلقوم فتنه گر خاتمی ریخت؟! هیلاری کلینتون، کم پول بیت المال مردم بی نوای آمریکا را خرج فتنه گران کرد؟! آری! با حکومت یا بر حکومت بودن، فی نفسه موضوعیت ندارد. آنچه مهم است با حق بودن یا بر حق شوریدن است. در مصر، حسنی مبارک، حاکم بود، اما در ایران، آرزوی حکومت داری را به گور بردند، دیکتاتوربچه هایی که به پشتوانه غرب، بر رای توده های ملت شوریدند. دیکتاتور، دیکتاتور است؛ خواه حاکم باشد و خواه محکوم. اگر حاکم باشد، باید مثل مردم مصر، او را از تخت قدرت پایین کشید، اگر هم محکوم باشد، باید مثل ملت ما، او را از تخت توهم، پایین کشید. در فتنه ۸۸ و در مواجهه با این قبیله ضد رای، همان که نامه سرگشاده علیه ۴۰ میلیون رای ملت نوشت و آقازاده هایش را به میدان فرستاد، ما تا آنجا که جا داشت، بصیرت مان را به رنگ صبر درآوردیم، اما روز عاشورا حوصله مان را سر بردند سران فتنه و ناچارمان کردند که در یوم الله ۹ دی، ایشان را از تخت توهم پایین بکشیم. آنکه در تخت اوهامش دیکتاتوری می کند، وای از آن روز که به قدرت برسد! ما حتما می دانیم قدر ۹ دی را. یوم الله ۹ دی، ما هم مثل ملل منطقه، اعتراض مان علیه دیکتاتوری بود، منتهی دیکتاتورهای ما حاکم نبودند، محکوم بودند. محکومینی که قصدی جز براندازی نداشتند؛ یا اصولا جمهوری اسلامی نباشد، یا اگر می خواهد باشد، کاریکاتوری از آن مستقر باشد. آن روزها، یعنی روزهای قبل از ۹ دی ۸۸ البته دنیا، دنیای آرامی بود. چشمی نبود الا اینکه به ما دوخته شده باشد. همه داشتند ما را می پاییدند. یکی مثل همین علی عبدالله صالح، بارها و بارها خود پست و بی شرفش را، حتی نام یکی از خیابان های کشورش را، خرج فتنه و سران فتنه کرد. هنوز موسم بیداری اسلامی، سر نرسیده بود که ما نوشتیم؛ «نتانیاهو با سران فتنه است. فتحی شقاقی شهید با ما. علی عبدالله صالح با سران فتنه است. حسن نصرالله با ماست». سران فتنه در کشتار مسلمین، از شیعه گرفته تا سنی، شریک اند با هم پیمانان شان. آن روزهای فتنه، باز بود نیش حسنی مبارک، و آمریکا و اسرائیل داشتند به دنیا می گفتند که؛ بیایید! این هم آخر و عاقبت جمهوری اسلامی. آن روزها سران فتنه، محبوب سران عرب بودند. خدا اما با یوم الله ۹ دی، بر سر جفت شان خاک ریخت. کار ما نبود؛ تقصیر خدا بود! دست، دست خدا بود و آستین، از آن ملت ما. ما دیدیم دست قدرت خدا را در یوم الله ۹ دی. این را به ما گفته بود رهبر خداباورمان. ایام فتنه، در این سوی میدان اما، چه بسیار از مسلمین و آزاده خواهان این زمین که داشتند با نگرانی، دوئل میان انقلاب اسلامی و نظام سلطه را نگاه می کردند. حقا که روی مخ شان رژه می رفت اخبار BBC و VOA. حکام عرب البته شاد بودند. فتنه در دامن انقلاب اسلامی افتاده بود و دیگر کمتر کسی جرئت می کرد حرف از انقلاب، آنهم از نوع اسلامی اش بزند. حسنی مبارک، آن شب ها، حتما خواب می دید که نمی میرد الا با صندلی قدرتش! خیالش از مصری ها راحت شده بود که عمرا گرد انقلاب بگردند! فتنه ۸۸ داشت به دشمن و دوست پیام می داد. ملل عرب اما مات و مبهوت مانده بودند از روز قدس ما که «نه غزه، نه لبنان» دیگر چه شعاری است؟! الحق که فتنه داشت جماعتی از حکام دست نشانده را امیدوار می کرد به بقای ابدی حکومت شان. به اینکه دیگر احدی حاضر نباشد هزینه انقلاب را بپردازد. همچنان که کارکرد دیگر فتنه، مایوس کردن ملل مسلمان بود. اگر فتنه ۸۸ یارایش بود که سرانجام، آن کار را با انقلاب اسلامی انجام دهد که در سر، سودایش را داشت، بیداری اسلامی با کدام پشتوانه و دلگرمی و الگو و معلم و بزرگ تر و حامی و مایه امید، می توانست متولد شود، چه رسد که تبدیل به گریه کند خنده حکام عرب را؟! اگر فتنه ۸۸ به اهدافش می رسید، اولین و مهم ترین پیامی که آمریکا و اسرائیل برای دنیا مخابره می کردند، این پیام بود؛ این هم از انقلاب اسلامی! حالا هر که حال و حوصله انقلاب علیه نظم نوین جهان را دارد، بسم الله! شما که از انقلاب اسلامی ملت ایران نمی توانید محکم تر بگویید آمریکا نمی تواند هیچ غلطی بکند! این هم از ایران! بفرمایید؛ ما در ایران، عاقبت، غلط مان را کردیم، شما دیگر چه می گویید؟!

***

۹ دی اما آتش را بدل به گلستان کرد و ورق فتنه علیه «انقلاب اسلامی» را به نفع «بیداری اسلامی» برگرداند. هر جنبشی و هر قیامی، یک مرکزیت زمانی دارد و بی شک، پایتخت زمانی بیداری اسلامی، یوم الله ۹ دی انقلاب اسلامی است. نهم دی ماه ۸۸ اگر چه شب قدر انقلاب اسلامی است، اما تقدیر بیداری اسلامی، در همین شب رقم خورد. یوم الله ۹ دی اگر چه حاضر در تقویم انقلاب اسلامی است، اما روزی بعد، سر از سررسید بیداری اسلامی درآورد و ناظر بر قیام ملل خاور میانه شد. دیگر عوض شده بود جای یاس و امید. حالا به جای علی عبدالله صالح و حسنی مبارک و بن علی و ملک عبدالله و آل خلیفه، این ملت ها بودند که به صرافت لبخند افتادند. در فتنه هشتاد و اشک، دنیا، الله اکبر را به اندازه کافی از مسجد ضرار شنیده بود. یوم الله ۹ دی اما نشان داد که دست قدرت خدا از فتنه آفرینی بطالین بزرگ تر است. الله اکبر در یوم الله ۹ دی باز هم خرج خود خداوند شد. ظاهر شعارهای ۹ دی، اگر چه در خیابان انقلاب اسلامی سر داده شد، لیکن عمق این شعارها و پژواکش، چندی بعد در منطقه بیداری اسلامی شنیده شد. این بار باید حسنی مبارک گریه می کرد و مردم مصر، انقلاب! اینک موسم انقلاب مخملی علیه انقلاب اسلامی نبود. نوبت الگو شدن عملی انقلاب اسلامی برای بیداری اسلامی بود. کسی در دنیا پیام فتنه را جدی نگرفت، چرا که پیام بلندبالای ۹ دی، پیام فتنه را تحت الشعاع قرار داد. پیام ۹ دی این است؛ آمریکا، خواه دست نشانده هایش حاکم باشند و خواه محکوم، هیچ غلطی نمی تواند بکند. پیام ۹ دی این است؛ مقاومت انقلاب اسلامی نتیجه داد، بپا خیز ای مسلمان. پیام ۹ دی این است؛ خامنه ای، نه فقط خمینی دیگر است، و نه فقط رهبر عظیم الشان انقلاب اسلامی است، و نه فقط امام خامنه ای محبوب بیداری اسلامی است، بلکه نائب بر حق امام زمان(عج) است. انقلاب اسلامی مقدمه بیداری اسلامی است و در دنیایی که ۹۹ درصدش نظام سلطه را نمی خواهند، باید مقدم خورشید را گرامی داشت. آفتاب خواهد تابید. ما ستاره ها تا «ماه» را داریم، آمریکای شب پرست، هیچ غلطی نمی تواند بکند. پیام ۹ دی این است؛ تا طلوع آفتاب به افق انتظار، آمریکا باید جمهوری اسلامی را همچون خار در چشم، تحمل کند. پیام ۹ دی این است؛ وقتی با سابقه ات نمی توانی تجارت کنی، امروز بگو که در کدامین جبهه ای؟! پیام ۹ دی البته این است که دشمن ماه، دشمن خورشید است. پیام ۹ دی این است؛ با آل علی، هر که درافتاد، با یک تن طرف نیست، با یک وطن طرف است. با یک ملت، به عظمت ملت ایران. پیام ۹ دی این است؛ «دست خدا بر سر ماست، خامنه ای رهبر ماست». پیام ۹ دی این است؛ ما جان می دهیم برای حفظ انقلاب اسلامی مان. پیام ۹ دی این است؛ «چهارشنبه، اتوبوسی که ما را آورد راهپیمایی، به راننده‌اش مرخصی داده بودند. به من هم مرخصی دادند. امتحان برادر کوچکم هم در مدرسه لغو شد. هان ای دشمن! از این پس قصه همین است. ساندیس نظام‌مان را می‌خوریم. از مرخصی‌اش استفاده می‌کنیم. سوار اتوبوس می‌شویم و در خیابان علیه شما شعار می‌دهیم و در برابرتان تمام قد می‌ایستیم. ما همه‌مان حکومتی هستیم. من مستأجر نیستم؛ خانه‌ام «بیت‌رهبری» است. بیت رهبری خانه فقط «سید‌علی» نیست. کاشانه ما هم هست. ناشیانه حرف نزنید. ما به این آشیانه ساده و صمیمی افتخار می‌کنیم. تا وقتی حاکم، «علی» است، راهپیمایی‌های ما همه حکومتی است».

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.