به گزارش سرويس بينالملل باشگاه خبرنگاران به نقل از "پرس تي وي"؛ "ام آي بات" رئيس بازنشسته دپارتمان ژئوفيزيک دانشگاه کشمير هند و از دانشمندان صاحب نام موسسه تحقيقاتي وارياي اين کشور، در تحليلي از جنگ هشت روز، حماس و رژيم صهيونيستي، ايران را پيروز واقعي اين جنگ دانست.
اين دانشمند هندي در تحليل خود، گفته است؛ اينکه آيا ايران فقط فناوري موشکهاي دوربرد را در اختيار حماس قرار داده و يا خود اين موشک ها را مسئله مهمي نيست. مسئله اين است که ايران پس از آنکه به حزب الله کمک کرد، در برابر اسرائيل امنيت خود را تامين کند، به يک قرباني ديگر اسرائيل جرات و جسارت داد تا حتي اگر نتواند امنيت خود را به طور کامل تامين کند، حداقل بتواند با اسرائيل مقابله کند.
هرکس در مورد اينکه آتش بس ميان حماس _ اسرائيل تا چه مدتي مي تواند دوام بياورد، با در نظر گرفتن تجارب قبلي از چنين آتش بس هايي _ حدس و گمان هايي را مطرح مي کند. حماس آتش بس را يک پيروزي مي بيند، نتانياهو نيز مي گويد؛ به "صلح يک فرصت" داده است.
اينبار اسرائيل به طور غير معمول براي آتش بس مشتاق تر بود، زيرا آنطور که اکنون مشخص شده، سرويس هاي جاسوسي اش در ارزيابي توانمندي هاي نظامي حماس ناکام بوده اند.
تصور ترديد طرف اسرائيلي براي يک حمله ديگر به غزه در آينده نزديک، بسيار اميدبخش است .به نظر مي رسد، نتانياهو در مقايسه با برخي همکاران خود، پس از آغاز تجاوز به غزه، در بکار بردن الفاظ ضد حماس کم سر و صداتر بود، هرچند از شدت حملات به غزه که فقط محدود به کشتار معمول مردم و تخريب زيرساخت هاي غزه نبود، بلکه حمله گزينشي به خبرنگاران بين المللي و منابع آنها را نيز شامل مي شد، کم نکرد.
بعيد بود نتانياهو با آتش بس موافقت کند، بلکه او فقط بخاطر موشک هاي دوربردي که حماس به عمق اسرائيل شليک مي کرد، آن را قبول کرد. اين موشک ها قاعده بازي را تغيير داد، نه تنها اسرائيلي هاي ناراضي و کارگران مهاجر در حال خروج وحشت زده، بلکه سران نظامي و سياسي نيز در مورد پيامدهاي تجاوز زميني سخت نگران بودند.
براي اسرائيل مردم وحشت زده مانند غزه اي هاي به شهادت رسيده براي حماس نيستند، کشته ها به حماس انرژي مي دهند که براي انتقال پيش بروند، اما مردم وحشت زده براي اسرائيل مانعي تلقي مي شود. همين مسئله تمايل فوري اسرائيل براي آتش بس و علت دستيابي حماس به موشک هاي دوربرد را توضيح مي دهد.
"بات" بار ديگر اين موضوع را تکرار مي کند که مسئله اين نيست که آيا ايران فناوري موشکهاي دوربرد را در اختيار حماس قرار داده يا خود موشکها را، مسئله اين است که ايران پس از اينکه به حزب الله کمک کرد در برابر اسرائيل از خود دفاع کند، به يک قرباني ديگر اسرائيل نيز کمک کرد تا با آن واقعا مقابله کند.
در اين فرآيند ايران در بادکنک بيش از حد باد شدۀ اسرائيل _ که نه فقط در دوران صلح، بلکه حتي در دوران جنگ با فلسطينيان/ اعراب از سال 1967 تحت حمايت نظامي آمريکا بوده است _ حفره بزرگي ايجاد کرد. قطعا اين يک پيروزي بزرگ براي ايران است که جايگاه ايران را در بين اعراب (در خيابان هاي کشورهاي عربي) براي سرنگون کردن حکام عرب که به ابزار صهيونيست ها عليه ايران شيعي تبديل شده اند، تقويت مي کند و در عين حال ايران، اسرائيل را در يکي از جبهه هاي جنگ به شدت تضعيف کرده است.
*** پيروزي ايران در همان جا به پايان نمي رسد
نحوه پايان جنگ به باراک اوباما هم بسيار کمک کرده است و براي او فرصتي فراهم کرده تا مسئله هسته اي ايران را از طريق ديپلماسي، حل کند.
بر هيچ کس پوشيده نيست که نتانياهو و جنگ طلبان اسرائيلي، از طريق طرفداران نتانياهو در کنگره آمريکا، چگونه زندگي را براي باراک اوباما از همان اولين روزهاي آغاز دوره اول رياست جمهوري اش سخت کرده اند. اسرائيل با عمليات سرب گداخته توسط ايهود اولمرت از اوباما استقبال کرد و سپس نتانياهو با نپذيرفتن توقف موقت گسترش شهرک سازي در کرانه باختري، اجازه نداد فرآيند صلح خاورميانه پيشرفت کند.
در مورد ايران نيز، نتانياهو با پشتيباني جمهوري خواهان، از طريق اظهارات تهديدآميز عليه ايران (جنگ با ايران، تقاضا براي تعيين خط قرمز براي برنامه هسته اي ايران) اوباما را در منگنه قرار داد. نتانياهو نهايتا به طور مستقيم به اوباما حمله کرد و در انتخابات رياست جمهوري آمريکا، از رقيب جمهوري خواه او (ميت رامني) حمايت کرد.
در اين وضعيت، مردم حمايت آشکار اخير اوباما از حمله اسرائيل به غزه را نوعي تسليم در برابر نتانياهو و لابي هاي صهيونيستي تعبير کردند، اما جزئيات فاش شده، قضيه ديگري را مي گويد.
"هلن کوپر" و "مارک لندلر"، طي مقاله اي در نيويورک تايمز تحت عنوان "نشان دادن حمايت از اسرائيل، به دست آوردن اهرم فشار جديدي عليه نتانياهو"، گفتند؛ اوباما از همان لحظات اول آغاز حمله اسرائيل براي برقراري آتش بس تلاش مي کرد و بارها با محمد مرسي از طريق تلفن گفتگو کرد، تا توانست رضايت مرسي را براي سفر کلينتون به منطقه جهت شرکت در مذاکرات آتش بس را جلب کند.
اين دو روزنامه نگار فکر مي کنند دفاع علني اوباما از حمله اسرائيل به غزه، به منظور بدست آوردن اهرم فشار جديدي عليه نتانياهو از طريق جلب رضايت مردم اسرائيل بود. آيا مي توانيم همين مسئله را در مورد لغو کنفرانس خاورميانه عاري از تسليحات کشتار جمعي نيز بگوييم؟
نويسندگان اين مقاله به نقل از کارشناسان مسائل خاورميانه، گفته اند؛ همه اين مسائل به اين معني است که اوباما توانسته جايگاه خود را در ميان مردم اسرائيل تقويت کند و اکنون براي فشار آوردن به نتانياهو در مسائل مختلفي از محاصره غزه گرفته تا مسئله ايران و فرآيند صلح خاورميانه که قبلا در آنها قدرت کمتري داشت، در جايگاه و وضعيت بهتري قرار دارد.
بنابراين، اوباما بايد از ايران سپاسگذار باشد که فرصتي را براي او به وجود آورد تا از آن عليه نتانياهو استفاده کند (ميز مذاکره را به روي نتانياهو برگرداند(. حقيقت اين است که اوباما ساکت نبوده و در انتظار يک فرصت غير مترقبه بوده است.
در جريان سفر نتانياهو براي شرکت در نشست مجمع عمومي سازمان ملل متحد، اوباما با نپذيرفتن ملاقات با وي نخست وزير اسرائيل را تحقير کرد، اما آنچه که در اخبار اصلي نيامد، اين بود که اوباما طرحي را که نتانياهو طي ارتباط با نومحافظه کاران و افسران ارشد نظامي آمريکا براي سرنگوني دولت اوباما در صورت انتخاب مجدد وي طراحي کرده بود، نقش بر آب کرد.
اوباما در ماه هاي اخير، روابط تيره اي را با برخي افسران ارشد نظامي و اطلاعاتي داشت. برخي از آنها را از کار برکنار کرد و برخي ديگر را بازنشسته. برخلاف آنچه که رسما در مورد اين اخراج ها عنوان شده (مانند رسوايي اخلاقي) افراد مطلع، اين برکنارها را به دست داشتن آنها در طرح توطئه و کودتا مرتبط مي دانند.
اينکه اين طرح کودتا واقعا وجود داشته يا نه، زمان مشخص خواهد کرد، اما آنچه که مشخص است اين است که برخي لابي هاي اسرائيلي آشکارا از عمليات پرچم دروغين (عمليات ساختگي) حمايت کرده اند تا آمريکا را تحريک کنند وارد جنگ با ايران شود.
همچنين؛ چيزي که پوشيده نيست، اين است که يک مورد از چنين عملياتي در سال 2007 در دوره رياست جمهوري بوش توسط دريادار "کاسگريف" و فرمانده "لين چو" به دستور ديک چني معاون بوش طراحي شد. خوشبختانه "تاد" مشاور سابق امنيت ملي بوش و کلينتون اين طرح را فاش کرد و جان ميليون ها مسلمان را نجات داد.پنج سال بعد، "پاتريک لي" رئيس کميته دادگستري سنا، به وزارت دفاع دستور داد در مورد اين عمليات، پرچم دروغين تحقيقاتي را انجام دهد.
آخرين تحولات در اين راستا، اعلام "يادداشت غير رسمي رياست جمهوري توسط بخش شاخه اجرايي برنامه هاي تهديد داخلي" آمريکا است. وظيفه اصلي اين بخش، ارائه دستورالعمل ها و راهنمايي هايي براي ارتقاء برنامه هاي موثر تهديد داخلي در سازمان ها و نهادها جهت پيگيري و شناسايي کارمنداني است که ممکن است تهديدي براي امنيت ملي باشند.
در گزارش بخش برنامه هاي تهديد داخي از مداخله اسرائيل در امور داخلي آمريکا از طريق جاسوسي و نقل و انتقال غيرقانوني تسليحات آمريکايي سخن گفته شده است. اين مداخله شامل حمايت از بيش از 60 "سازمان برجسته" و تقريبا 7500 مقام آمريکايي است که پيگير اقدامات اسرائيل هستند و به دنبال نفوذ سلطه در رسانه ها و نهادهاي دولتي آمريکا هستند.
به هرحال، اوباما با قراردادن نتانياهو و حاميان آمريکايي اش، در حالت تدافعي به حد کافي احساس آزادي عمل خواهد کرد تا در کوتاه مدت، مسئله هسته اي ايران را از طريق ديپلماسي حل کند و در بلندمدت روابط ميان ايران و آمريکا را برقرار سازد.
در پايان اين مقاله، نويسنده به خروج يکي از ناوهاي هواپيمابر آمريکا از خليج فارس اشاره کرده و مي گويد؛ مي توان خروج يکي از دو ناو هواپيمابر آمريکايي از خليج فارس را به عنوان اولين نشانه از کاهش فشار عليه ايران قلمداد کرد يا شايد اولين نشانه تشکر اوباما از ايران دانست.