
تا شما سوی جمادی میروید واقف جان جمادان کی شوید
از جمادی در جهانِ جان رَوید غلغل ذرات عالم بشنوید
با شما گویند روزان و شبان جمله ذرات عالم بی زبان
ما سمیعیم و بصیریم و هشیم با شما نامحرمان ما خامشیم
نطق آب و نطق باد و نطق گِل هست محسوسِ حواسِ اهل دل
آدمی غافل ز تسبیح جماد و آن جماد اندر عبادت اوستاد
مثنوی
برگ درختان سبز در نظر هوشیار هر ورقش دفتریست معرفت
کردگار
سعدی
*جامی، شاعر و عارف مشهور قرن نهم، شعر زیبایی سروده است در بیان اینکه بیت سعدی چه غلغله ای در آسمان ایجاد کرده است:
سعدی آن بلبل شیراز چمن در گلستان سخن دستان زن
شد شبی بر شجرحمد خدای از نوای سحری سحرنمای
بست بیتی ز دو مصراع به هم هر یکی مطلع انوار قدم
جان از آن مژده جانان مییافت بر خرد پرتو عرفان میتافت
عارفی زنده دلی بیداری که نهان داشت برو انکاری
دید در خواب که درهای فلک باز کردند گروهی ز ملک
رو نمودند ز هر در زده صف هر یک از نور نثاری بر کف
پشت بر گنبد خضرا کردند رو درین معبد غبرا کردند
از متن به عنوان تحقیقم استفاده می کنم