به گزارش
خبرنگار کلينيک باشگاه خبرنگاران؛ فرزند شما دیگر یک کودک نیست، او دیگر سالهای نوجوانی و جوانیاش را میگذراند،یک روز میبینید که خیلی مودب و خوش رفتار است و روز دیگر در خود فرو رفته و اخلاق خوشی ندارد.
او دیگر به مسایل متفاوتی فکر میکند و از شما توقعات تازهای دارد. مثلاً دلش میخواهد در زمان رفت و آمد او محدودیتی وجود نداشته باشد و با دوستان خود بیرون برود بدون اینکه از او استنطاق شود.
الان دیگر زمان آن رسیده که مهارتهای فرزند پروری تان را کمی سبک سنگین کنید و با روشهای متفاوتی با فرزندتان برخورد کنید. میپرسید چگونه بدانیم که برخورد درستی داریم یا نه؟ در این مقاله 5 اشتباه والدین در برخورد با نوجوان و راه صحیح آن را بخوانید:
شکی نیست که نوجوان و جوان هم خط قرمزهایی را که شما برایش گذاشته اید امتحان خواهد کرد تا ببیند شما تا چه اندازه در این قوانین جدی هستید و چقدر میتوانید سرکشیهای او را تحمل کنید.
با تمام این حرفها او هنوز هم فرزند شماست و حتی اگر از قوانین شما سرپیچی کند باز هم به شما نیاز دارد. مهم این است که بتوانید تشخیص دهید کدام تلاشها ارزشش را دارد و کدامیک نتیجه معکوس میدهد.
5 اشتباه رایج والدین روش اصلاح آن
انتظار بدترین را دارید و از آینده میترسید بر علایق و سرگرمیهای مورد علاقهاش تاکید کنید. حتی اگر آنها را درک نمیکنید ؛ کتابهای فرزند پروری زیادی میخوانید و مو به مو عمل میکنید در هنگام برخورد و ارتباط با فرزندتان باید کتاب را کنار بگذارید و به تصمیم و انتخاب خودتان اعتماد کنید
به چیزهای کوچک و کم ارزش گیر میدهید اگر این کار فرزندتان او را در معرض خطری قرار نمیدهد، خیلی سختگیری نکنید و اجازه دهید تصمیمات متناسب با سن خود را بگیرد مشکلات بزرگ را ندیده میگیرید الان وقتی است که باید واکنش نشان دهید و قبل از اینکه مشکل بزرگتر شود، کاری بکنید
سختگیری بیش از حد میکنید یا او را کاملا آزاد گذاشته اید لازم است بین آزادی دادن به فرزندتان و پیروی او از شما تعادلی وجود داشته باشد. پس قوانین واضح و روشنی برای آنها مشخص کنید و ارزشهای خانوادگی و دینی خود را با کلمات و رفتار خود به نوجوانتان بگویید.
خطای اول: انتظار بدترین را دارید:
بسیاری از والدین به بزرگ شدن نوجوانشان به چشم یک مصیبت نگاه میکنند، با این باور که تنها میتوانند بدون هیچ کمکی تبدیل کودک دلبندشان به یک غول غیر قابل پیش بینی را تماشاکنند. اما این روش باعث میشود که شما و نوجوانتان سالهای بدی را بدون رضایت از در کنار هم بودن بگذرانید.
پیغامی که ما به نوجوانمان میدهیم این است که او تنها زمانی خوب است که کارهای بد نکند. مثلاً لباسها و موهای خود را همانگونه که ما میپسندیم بیاراید و تنها با دوستانی که ما میشناسیم و تایید میکنیم ارتباط داشته باشد. و همیشه در حال درس خواندن و یا ورزش باشد. زیرا میترسیم از دوستانش قرص و سیگار بگیرد و معتاد شود.
جالب است بدانید متخصصان میگویند انتظارات منفی شما میتواند او را به همان رفتاری که از آن میترسید سوق دهد. تحقیقات نشان داده نوجوانانی که والدینشان از درگیر شدن آنها در رفتار پر خطر
وحشت داشتهاند، تا یک سال بعد از بررسی بیشتر از بقیه درگیر همان رفتار پر خطر شده بودند. بنابر این به جای اینکه مدام فرزندتان را از کارهای بد بترسانید، بر علایق و سرگرمیهای مورد علاقهاش تاکید کنید. حتی اگر آنها را درک نمیکنید.
لازم است شما راه تازهای برای ارتباط با نوجوانتان پیدا کنید و دوباره با دلبندتان مرتبط شوید و چیزهای تازهای از او یاد بگیرید. اگر او عاشق رایانه و تلفن همراه است و دوست دارد با آنها ور برود با او همراه شوید تا هم شما از او چیزهای تازه در این باره یاد بگیرید و هم بتوانید ارتباطات او با دیگران را از این طریق نظارت کنید. اگر او به فوتبال یا ورزش دیگری علاقه دارد میتوانید دراین ورزش با او همراه شوید حتی اگر همراهی شما تماشای یک مسابقه با یکدیگر باشد.
خطای دوم: کتابهای فرزند پروری زیادی میخوانید:
علاوه بر اعتماد به غرایز خود بسیاری از والدین با متخصصان درباره پرورش فرزندانشان مشورت میکنند. عدهای هم از کتابهای روانشناسی و تربیت کودک کمک میگیرند.
البته اغلب کتابهای تربیت کودک هم مفید هستند اما کتابها وقتی مشکلساز میشوند که والدین از آنها استفاده میکنند تا مهارتهای ذاتی خود را جایگزین کنند. وقتی توصیهها و روش شخصی شان با موقعیت فرزندشان جور در نمیآید، این والدین بیشتر از قبل مضطرب و درمانده شده ودر ارتباط با فرزندشان، اعتماد به نفس خود را از دست میدهند.
كتابها و مقالهها برای این هستند که به شما دورنمایی از آنچه هست و خواهد بود بدهند و به شما کمک کنند تا در رفتارهای پیچیده بتوانید صورت مساله را برای خود و خانواده تان روشن کرده و برای حل مشکلات تصمیم بهتری بگیرید.
بنابر این در هنگام برخورد و ارتباط با فرزندتان باید کتاب را کنار بگذارید و به تصمیم و انتخاب خودتان اعتماد کنید. بعد از یک عمر خواندن کتابهای تربیت کودک دیگر هر چه لازم بوده یاد گرفته اید و حالا در امتحان عملی باید بتوانید یک برخورد مناسب را به کار بگیرید.
خطای سوم: گیر دادن به چیزهای کوچک و کم ارزش:
ممکن است شما مدل موی پسرتان و لباس کوتاه دخترتان را دوست نداشته باشید. یا حتی ممکن است فرزندتان در بازیهایی شرکت میکند که شما نمیپسندید. اما قبل از اینکه دخالت کنید و حرفی بزنید، به کل قضیه بهتر نگاه کنید.
اگر این کار فرزندتان او را در معرض خطری قرار نمیدهد، خیلی سختگیری نکنید و اجازه دهید تصمیمات متناسب با سن خود را بگیرد. مطمئن باشید خود او اولین کسی است که عواقب انتخاب و تصمیم خود را میبیند.
بسیاری از والدین نمیخواهند فرزندشان تا بزرگسالی روی هیچ گونه نا امیدی، درد، شکست و تلخی را ببیند. سعی میکنند به گونهای از کودک و نوجوانشان مراقبت کنند که حتی یک ویروس کوچک سرما خوردگی هم نتواند او را ناراحت کند، اما دور نگه داشتن فرزندتان از واقعیتهای زندگی، فرصتهای ارزشمند یادگیری را از او میگیرد و او وقتی وارد جامعه واقعی میشود
بیشتر آسیب پذیر خواهد بود چون دیگر نمیداند چگونه به تنهایی گلیم خود را از آب بیرون بکشد. اگرچه شما همیشه برای راهنمایی و کمک در کنار او هستید اما اجازه دهید فرزندتان با علم به اینکه هوای او را دارید خودش جلو برود و زندگی را تجربه کندو یاد بگیرد.
خطای چهارم : نادیده انگاشتن چیزهای بزرگ
اگر شک کرده اید که فرزندتان معتاد شده یا یکی دوبار است که مواد اعتیاد آور مصرف کرده، روی خود را بر نگردانید و چشم پوشی نکنید. الان وقتی است که باید واکنش نشان دهید و قبل از اینکه مشکل بزرگتر شود، کاری بکنید. سنین بین 13 تا 18 سالگی زمانی است که درگیرشدن والدین در مسایل فرزندشان ضروری است.
لازم است شما همیشه مراقب تغییرات رفتار، ظاهر ، دوستان و عملکرد تحصیلی نوجوانتان باشید. به یاد داشته باشید که تنها مواد غیر قانونی مورد سوء مصرف قرار نمیگیرند، حتی بعضی از داروهایی که پزشکان برای بیماران تجویز میکنند ممکن است مورد سوء مصرف نوجوانان قرار گیرند. قرصهای ضد سرفه و حتی بعضی چسبها و ... میتوانند اعتیاد آور باشند.
اگر شما جعبه قرص خالی را در سطل آشغال اتاق فرزندتان پیدا کردید یا اگر سیگار، کاغذ پیچیده شده و کبریت و قرصهای بی نامی را در جیب و کشوی او دیدید، لازم است بیشتر مراقب او باشید. آمار داروهای توی قفسه را داشته باشید و در صورت امکان با یک متخصص در این زمینه مشورت کنید. یادتان باشد اینها علایمی جدی هستند و نباید سر سری از آنها گذشت.
خطای پنجم: سختگیری کم، سختگیری زیاد
بعضی ازوالدین ممکن است با احساس اینکه تسلطی بر نوجوانشان ندارند هر بار که او از مسیر درست منحرف شود، او را سرکوب میکنند.
گروه دیگر برای اینکه از مقابله با فرزندشان و دلخوری و رودر رویی او پیشگیری کنند، هیچ ایرادی از کارهای نوجوانشان نمیگیرند. اما هیچکدام از این دو روش صحیح نیست. بلکه لازم است بین آزادی دادن به فرزندتان و پیروی او از شما تعادلی وجود داشته باشد.
اگر بیش از حد بر پیروی او تاکید کنید ممکن است موفق شوید او را مجبور کنید مطابق میل شما رفتار کند، اما به چه قیمت؟ فرزند شما در یک محیط بسته بزرگ میشود بدون اینکه مهارتهای حل مساله و ارتباط اجتماعی را یاد گرفته باشد. علتش هم این است که همیشه شما به جای او تصمیم گرفتهاید.
نداشتن قانون جدی و انضباط محکم هم دردی را دوا نمیکند. نوجوانان نیاز دارند در محدودهای که برای کشف دنیای بیرون و ارتباطات اجتماعی شان دارند، بتوانند آزادانه حرکت کنند و البته برای این منظور لازم است قوانین و خطوط واضح و روشنی برای آنها مشخص شده باشد.
شما به عنوان والدین وظیفه دارید در این سن ارزشهای خانوادگی و دینی خود را با کلمات و رفتار خود به نوجوانتان بگویید. اگر دروغ را نمیپسندید و نمیخواهید از نوجوانتان دروغ بشنوید نه تنها این را به او بگویید بلکه با رفتار خود و راستگوییتان نشان دهید که این عمل از نظر شما نا پسند است.
به فرزندتان کمک کنید بتواند مهارتهایی برای کنترل و مدیریت خودش را به نحو مناسبی یاد بگیرد.
اغلب نوجوانان اعتراف میکنند که مایلند وقت بیشتری را با والدین و خانواده خود بگذرانند. بنابر این سعی کنید با فرزندتان اوقات خوشی داشته باشید و محیط دوست داشتنی برای او فراهم کنید، که همیشه برای بازگشت او آماده است. زمینی گرم و محکم که حتی چس از زمین خوردنش هم بتواند به آن تکیه کند و روی پاهای خودش بایستد.
به یاد داشته باشید که هنوز تاثیر و نفوذ شما بر فرزندتان عمیق تر از آن چیزی است که فکر میکنید.
منبع: اطلاعات
همه زخم خورده ایم?
ببینید من تمااممم همکلاسی هام گوشی دارن
حتی یکی شون امروز گفت اس ۲۳
میگم بهشون (به بابا مامانم) میگن خب داشته باشن
آخه چرا؟
آخه چرا همکلاسیم باید داشته باشه اما من نه
چرا یه بچه ۳ ساله داشته باشه من نداشته باشم؟??
من ۱۳ سالمه کلاس هفتم هستم همه ی نمره هام ۲۰ هست فقط ریاضی رو گرفتم ۱۸.۵ بابام همش میگه کی بیست گرفته. چند باری گوشیمو ازم گرفتن ، مامانم برای تولدم ایرپاد گرفته بود اما گفت بخاطر رفتار هام بهم نمیده . هنوز هم بهم نداده ، با دوستم می گذاشت برم بیرون تا موقعی که گفت برو دم در مغازه منم گفتم حوصلم نمیشه چون باید آماده میشدم میرفتم میخریدم میومدم خونه میرفتم مدرسه پیاده . از اون موقع مامانم کلی بهم حرف زد فحشم داد و حتی گفت دیگه مامان صداش نکنم
خیلی حالم بده . تو عید تولدش هست میخوام زود باهاش آشتی کنم و برای تولدش سورپرایز کنمش .
چطوری باهاش صحبت کنم آخه تا میام صحبت کنم فوری داد میزنه فحش بهم میده . راهکار بدید لطفا و سریع
توروخدا مشاوره بدین. بغض گلوم رو گرفته. اخه مگه میشه پدر و مادری علاقه بچه هاشون براشون مهم نباشه؟ همسنای من الان طبق علاقه خودشون پدر و مادرشون جایی میبرن یا... ولی من هنوز نمیتونم علاقه هام رو بروز بدم. باید هرچی اونا دوست دارن اتفاق بی افته.
خداااااایا. چرا
الان دارم با چشمانی گریان این متن رو مینویسم صرف اینکه خالی بشم. به خدا بریدم.به ته خط رسیدم. محدودیت در این حد.ینی چی اخه.مگه من چه گناهی کردم.پدرومادرم به کوچکترین چیز ها گیر میدن مثلا میگن ناخن هاتو کوتاه کن و ازشون دلیل میپرسی میگن ناخنای بلند مث ناخنای سگه.یا مثلا میگن پیامبر گفته ناخناتونو بگیرید چون زیرش چرک و کثیفی جمع میشه منم موقعی ک میخوام باهاشون دو کلام حرف حساب بزنم مثل ادم باهاشون صحبت کنم گریم میگیره و نمیتونم حرف بزنم و میرم اتاق و بابامم مسخرم میکنه به خاطر اینکه گریه میکنم ادامو در میاره .اینا اغراق نیستا عین واقعیته.هیچکدوم درکم نمیکنن . حتی انقد محدودیت دارم که رو تبلتم آهنگ زدم ولی بهشون نگفتم و اصن روحشونم خبر نداره ک من آهنگ گوش میدم. وقتی دوستامو میبینم که میگن با مامانم اهنگ گذاشت رقصیدم یا این چیزاواقعا برا خودم متاسف میشم خجالت میکشم و جلو اونا چیزی نمیگم و تنها چیزی ک الان میتونم بگم اینه که واقعا بریییییدم.یا مثلا رمز وای فایمون رو میدونم .3ساله ک میدونم ولی اونا فک میکنن که من اصن اینترنت ندارم و تو تاق همش درس میخونم در ضمن اینم بگم که من دبیرستانی هستم.ولی من واقعا دوس دارم که از همه چی خبر داشته باشن و بدونن که منم اینترنت دارم . در واقع مخفی کاری رو دوس ندارم و میخام باهاشون صادق باشم ولی متاسفانه با رفتارهاشون به انسانیت من به صادق بودن من به بی ریا بودن من صدمه میزنن خودشونم (پدرومادرم ) قشر فرهنگی جامعه هستن و تحصلکرده هستن ولی متاسفانه............ . اونا خودشون باعث میشن که من یه ادم پنهون کار بشم .منی که این روزا این چیزای کوچیکو ازشون پنهون میکنم دیگه چه برسه به اینده چیزای بزرگترو حتما پنهون خواهمکرد .اگه اونا بذارن من دارم زندگیمو میکنم.زندگی که الان 60 درصد جامعه این طوری زندگی میکنن و هم سنای خودم. واقعا ناراحتم از اینکه منو درک نمیکنن.حتی در مورد مو های منم نظر میدن که برو موهاتو کوتاه کن از ته بزن و اینا درحایکه من حتی مو های بلندمم از پشت تو مانتو میندازم که دیده نشه به خاطر عقایدم.ولی انا چی؟...... .دیگه چی بگم و اینکه اصلا نمیدونن من با اون اینترنت که دارم فیلم دانلود میکنم و نگا میکنم. با ینکه اونا نظارتی ندارن ولی من خودم خدا شاهده تا حالا فیلم های ایرانی فقط نگا کردم فقط ایرانی. ولی در حالیکه دوس داشتم اونا هم از این ماجر خبر داشته باشن و بشینم تو جمع خانواده باهاشون اون فیلمارو ببینم تو کانون گرم خانواده.اونا به همه چی گیر میدن.اگه به جای گیر دادن به ناخن یا مدل مانتویا بلندی و کوتاهی مو یا خیلی چیزای دیگه به استعداد های من دقت میکردن وقت میذاشتن انگیزه میدادن تشویق میکردن صد در صد الان وضعم از الان بهتر بود . تا یادم نرفته بگم یا مثلا بابام میگه این چ مدل مانتوییه خریدی ( در حالیکه مانتو نه کوتاهه نه از اون پاره پوره ها) فقط شاید عبایی باشه یا جلو باز و اینا که من خودمم از زیر جلو باز زیره بلند میپوشم و لی با این حال میگه علاوه بر اینکه زیره رو باید بپوشی باید یه دکمه هم ببندی که باد نخوره این ور اون ور بره . یا مثلا وقتی مامان بابام تو فامیلای دورمون کسی ابرو هاشو برمیداره با اینکه بالای 18 سال داره ولی پشتش کلی حرف میزنن و میگن دختر مجردو چه به این حرفا . ولی من دوس دارم بعد 18 سالگی ابرو هامو بردارم ولی با این جود ماحاله. با این طرز فکری که اینا دارن غ ممکنه. شکل ابرو هامم ی جوریه که شبیه پسرا میکنتم.شما فرض کنین عین ابرو های بابام. یعنی عین اونه دیگه. یکی دو نفرم بهم گفتن شبیه پسرا هستی. یا اینو بگم یکی از فامیلامون میخواد بینیشو عمل کنه 40 سالشهمتاهله و 2 تا هم بچه داره چن روز پیش حرفش پیش کشیده شد و فهمید که میخواد بینیشو عمل کنه.کلی پشتش حرف زد. که نمیدونم خدداده و قرار نیس همه عین هم باشن و از این حرفا. با این وجود منم نمیذاره بینیمو عمل کنم.
اگر خوندین خیلی ممنونم که خوندین و به حرفای من گوش کردین .
بعد یه چیزی خودش می گه میگه به هیچی نگیا صحبتم رو گوش می کنه به بقیه می گه انگار چیزی به اسم حریم شخصی تا حالا به گوشم نخورده
من دختر ۱۳ ساله هستم معدلم ۱۹.۵۰ شده این چند روز با مامان بابام زیاد دعوا های کوچیک می کنیم دوروزه که از از امتحاناتم می گذره مامانم گفته آزادم ولی فعلا که زندانیم هر کاری می کنم گیر میده چند روزی هست که می خوام برم یه جا زار بزنم نه به خاطر مامانم حس میکنم تنهام مامانم میذاره با دوستام بیرون برم ولی حس تنهایی دارم یه داداش کوچیک دوساله دارم حس می کنم مامان و بابام خیلی دوسش دارم فکر می کنم برای من دیگه حوصله ندارن