داستانک/خودم آویزونش کردم خشک بشه!!

شب که می‌شود حوصله‌ها مانند سایه ماه کوتاه است و کمرنگ. داستانک، قلقلکی کوتاه برای فکر و روحمان است تا در ساعات پایانی شب، لحظات کوتاه امروز را با خواندن جملاتی کوتاه بهتر و بیشتر قدر بدانیم.

مجله شبانه باشگاه خبرنگاران،
دو بيمار که در بخش رواني يک بيمارستان بستري بودند به اتفاق هم در کنار استخر بيمارستان قدم مي زدند که ناگهان يکي از آن ها به نام استيو، از غفلت دوستش و پرستاران استفاده کرد و پريد داخل استخر. آن يکي ديگر که ديويد نام داشت بلافاصله پريد داخل استخر و با يک حرکت قهرمانانه دوستش را نجات داد. بعد از اين کار، رئيس بيمارستان ديويد را خواست و بعد از تعريف و تمجيد از کار قهرمانانه اش گفت: «شما با اين کار ثابت کردين بهبود پيدا کردين و مي تونين به جامعه برگردين.»
ديويد گفت: «من اين کار رو براي تشويق ديگران و رفتن از اين جا انجام ندادم. وظيفه انساني من اين طور اقتضا مي کرد.» رئيس بيمارستان که از اظهارنظر ديويد به وجد آمده بود گفت: «فقط يک خبر بد برات دارم. جنازه استيو، نيم ساعت بعد از اون که تو نجاتش دادي، در حالي که خودش رو حلق آويز کرده بود؛ پيدا شد. متاسفم!» ديويد گفت: «اشکال نداره، خودم آويزونش کردم خشک بشه!»
برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار