داستان مردی که به خاطر 100 هزار تومان پایش به زندان بازشد

حامد در 38 سالگی به دلیل ضرب و جرح با چاقو، ماه‌های محکومیتش را در زندان می‌گذراند. آنچه که موجب شده او وارد زندان شود، به هفت سال قبل بازمی‌گردد.

به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، وقتی چشمش رنگ خون گرفته بود، نمی‌دانست یک شانس بزرگ با او همراه شده است، وگرنه حالا باید به فکر طناب‌دار یا دیه کامل یک انسان بود! خیلی لاغر به نظر می‌رسد. شاکی به او پیغام داده بود پوست و استخوانت هم ریالی ارزش ندارد، در زندان بمان تا به بزرگ‌تر از خودت تو نگویی! حامد در 38 سالگی به دلیل ضرب و جرح با چاقو، ماه‌های محکومیتش را در زندان می‌گذراند. آنچه که موجب شده او وارد زندان شود، به هفت سال قبل بازمی‌گردد.

درباره خودت بگو؟
اهل همدان هستم، به عنوان فروشنده لوازم خانگی سیار، خرج زن و تنها فرزندم اشکان را در می‌آوردم. تا اینکه به دلیل وصول نشدن بعضی از طلب‌هایم، چند برگ از چک هایم برگشت خورد و مجبور شدم برای کار و پرداخت بدهی‌هایم از همدان به کرج بروم. دیگر نمی‌توانستم کاسبی کنم، هر چه داشتم و نداشتم بابت بدهی‌هایم رفته بود. در کرج به عنوان کارگر آسفالت کار و ایزوگام، کار می‌کردم. پنج میلیون تومان پول پیش خانه و 50 هزار تومان کرایه می‌دادم. از هفت سال قبل 100 هزار تومان به یکی از طلبکارانم بدهکار بودم و به همین دلیل برای من و خانواده‌ام مزاحمت ایجاد می‌کرد.

با او چه کردی؟
از او شکایت کردم و شاهدهایم در دادگاه شهادت دادند که او مزاحم خانواده‌ام می‌شود. او در همدان دستگیر شد اما خیلی زود آزادش کردند. یک بار هم کارمان به پاسگاه کشید و من در پاسگاه و در حضور پلیس، صد هزار تومان به او دادم و او تعهد داد که دیگر مزاحمم نشود و قرار شد لاشه چک را برایم بیاورد. اما چک را نیاورد و از آن به‌عنوان وسیله‌ای برای آزارم استفاده کرد. البته چند بار با هم درگیر شدیم. یک بار هم برای چهار ماه به زندان رفتم. هر دو دنبال پرونده شکایتمان بودیم. چند بار خانه را عوض کردم اما او هر بار از طریق دوست و فامیل، شماره تلفن و آدرس خانه را به‌دست می‌آورد.

مجبور شدیم به رباط کریم برویم تا از دستش خلاص شویم اما با تعجب دیدم که او، آن آدرس را هم پیدا کرد. بارها شاهد گریه همسرم بودم. او آسایشمان را گرفته بود. هر جا کار می‌کردم، به آنجا می‌آمد و با سر و صدا آبرویم را می‌برد.

به هر خانه‌ای که اسباب‌کشی می‌کردم، روز دوم یا سوم، جلوی در و همسایه‌ای که هنوز مرا نمی‌شناختند، آبرو ریزی راه می‌انداخت.

تا اینکه یک روز باز جلوی در خانه‌ام آمد. ساعت هشت صبح بود و می‌خواستم سرکار بروم. ازمن تقاضای غیر اخلاقی کرد.دیگر نفهمیدم چه شد و چه گفت! خون جلوی چشمانم را گرفته بود! به داخل خانه برگشتم و بعد با چاقو دم در رفتم. او هم چاقو داشت. با هم درگیر شدیم. چند ضربه به من زد و من هم چند ضربه به او زدم. اما ضربه‌هایی که من زده بودم، او را به بیمارستان کشاند. خودم هیچ شکایتی از او نکردم. ضربه‌هایم به سر و ریه‌هایش خورده بود. به همین علت دادگاه مرا متهم به پرداخت دیه 27 میلیون و 800 هزار تومانی کرده است.

چطور دستگیر شدی؟
حین دعوامردم جمع شده بودند. همه می‌خواستند ما را از هم جدا کنند. وقتی او را زدم، خودم به پاسگاه رفتم. فکر نمی‌کردم اتفاق خاصی برایش افتاده باشد. می‌خواستم به عنوان مزاحم ناموس از او شکایت کنم اما خودم دستگیر شدم.

نمی‌توانی رضایت بگیری؟
تمام دارایی من پنج میلیون تومانی است که دست صاحبخانه دارم و شاکی به همسرم گفته حاضر است این مبلغ را بگیرد و رضایت دهد. اما من گفتم خودم باید آزاد شوم و این مبلغ را از دست خودم بگیرد.

مخارج زندگی خانواده‌ات و کرایه خانه چطور تأمین می‌شود؟
خرج زندگی که ندارند، حتی برای تهیه یک عدد نان هم مشکل دارند. اما خانه را رهن کرده‌ایم و کرایه ماهانه نمی‌دهند.

خانواده خودت یا همسرت، کمکی نمی‌کنند؟
پدر همسرم فوت کرده و خانواده خودم و او ساکن همدان هستند. هیچ کدام وضع مالی خوبی ندارند که کمک‌مان کنند.

گفتی که قبلاً چهار ماه زندانی بودی، چطور رضایت گرفته بودی؟
با 800 هزار تومان سندی اجاره کردم و آزاد شدم. حالا شاکی می‌گوید 800 هزار تومان تو را هم برای خودم از صاحب سند می‌گیرم. نمی‌دانم توانسته بگیرد یا نه؟ از هر جا که شده، به من ضربه می‌زند.

چرا مبلغ چک را دوباره و در دادگاه پرداخت نمی‌کردی تا خیالت راحت شود؟
من زیر بار زور نمی‌رفتم. به شاکی بدهکار نبودم. پول چک را گرفته بود اما مطمئن بودم اگر باز هم پول را بدهم، بلای دیگری سرم می‌آورد. انگار با من دشمنی چندین ساله داشت!

تحصیلاتت چقدر است؟
تا دوم راهنمایی درس خوانده‌ام.

پسرت مدرسه می‌رود؟
بله، کلاس اول راهنمایی است اما با وضعی که برای من پیش آمده، دیگر نمی‌تواند به مدرسه برود و خیلی نگرانش هستم.

سرش را میان دو دستش می‌گیرد و زیر لب می‌گوید: خدای من!
برچسب ها: باشگاه ، شبانه ، زندان ، زندانی
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۹
در انتظار بررسی: ۱
Iran (Islamic Republic of)
مهرداد
۱۴:۲۸ ۰۸ شهريور ۱۳۹۲
همین مه به خاطر آبرو و ناموست این کارو کردی ایولا ایشالله هرچه زودتر آزاد شی!!
Iran (Islamic Republic of)
sara
۲۳:۵۵ ۰۷ شهريور ۱۳۹۲
امیدوارم خدا کمک کنه هم به شما هم به خانوادتون.
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۳:۵۵ ۰۷ شهريور ۱۳۹۲
خدا یار بی کسان است ...
امیدت به خدا باشه...
Iran (Islamic Republic of)
محمد
۰۹:۳۷ ۰۷ شهريور ۱۳۹۲
عجب آدم بی مرامی بوده ، انشاا.. خدا کمکت کند
Iran (Islamic Republic of)
جواد
۰۸:۳۱ ۰۷ شهريور ۱۳۹۲
خدا کنه که ی تغییراتی تو قوانین ایجاد بشه وگرنه وضع خیلی خرابه ....
Iran (Islamic Republic of)
کهندلفر
۰۸:۱۸ ۰۷ شهريور ۱۳۹۲
انشاالله مشکلتون حل بشه طرف مقابل اگه مردبودبایدگذشت میکرد
Belgium
ناشناس
۰۲:۰۶ ۰۷ شهريور ۱۳۹۲
به شدت ناراحت شدم و گریه ام گرفت. اگر 27 میلیون داشتم میدادم تا آزاد شود ولی متاسفانه ندارم. از خدا می خواهم نجاتش دهد.
راستی اگر کمک دیگری از ما ساخته است بگویید. همه اینها با این فرض که اطلاعات خبر درست است.
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۰:۴۸ ۰۷ شهريور ۱۳۹۲
لطفا طريقه كمك كردن را بفرماييد
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۳:۰۳ ۰۶ شهريور ۱۳۹۲
خدا کمکت کنه اشاء ا... .
آخرین اخبار