استاد
فاطمي نيا درباره نقاط روشن در زندگي افراد که منجر به عاقبت به خيري آن
ها مي شود چنين مي گويند: « گاهي اوقات يک نقطه روشن در زندگي انسان در يک
مواقع خاصي از انسان دستگيري مي کند. بعضي ها که عاقبت به خير مي شوند،
مربوط به همان نقطه روشن در وجودشان است. اما کسي که عاقبت به خير نشده و
جهنمي مي شود، معلوم مي شود همان نقطه روشن را هم ندارد! روايت هم اين مطلب
را تأييد مي کند.
حدود سي سال قبل، در تهران شخصي بود که در همه جا مشهور
به فسق و فجور بوده است. يک مرتبه مي بينند اين شخص، از عباد و زهاد شده
است. رفيقي داشتم در تهران، آدم خوبي بود، از شاگردان مرحوم شيخ محمد حسين
زاهد بود. آن دوست ما گفت: علت اين که آن شخص فاسق عاقبت به خير شد اين
بود که شب عروسي اش، رفت توي اتاق، ديد عروس دارد گريه مي کند؛ مي فهمد که
اين گريه، گريه معمولي نيست، خيلي جدي است! علت گريه را مي پرسد، عروس مي
گويد: من به پسرعمويم علاقه مند بودم؛ مرا به او ندادند؛ الان هم حرفي
ندارم که با تو زندگي کنم اما اين را بدان که عمري را در ناراحتي خواهم
بود!
اين شخص بلافاصله از منزل مي رود و عالم محل را با دو نفر شاهد مي
آورد و مي گويد: من وکالت دادم که طلاق اين دختر را بخوانيد. طلاق را مي
خوانند. بعد مي فرستند دنبال پسرعموي دختر و مي گويد: عقد اين ها را هم
بخوانيد. جوان را مي آورند و عقد آن ها را مي خوانند! وقتي که او چنين
جوانمردي و فداکاري را مي کند، پسرعموي دختر رو مي کند به او و مي گويد:
خدا تو را عاقبت به خير کند! همين که آن شخص (که معروف به فسق و فجور بوده و
اين گذشت را انجام مي دهد) پايش را از اتاق مي گذارد بيرون، متحول مي شود،
حالش تغيير مي کند و در مسير سعادت قرار مي گيرد.»
برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید