يکي از شاگردان شيخ رجب علي خياط مي گويد: «مرحوم سهيلي مي گفت: مغازه من در چهار راه عباسي تهران بود؛ روزي در هواي گرم تابستان ديدم که شيخ نفس زنان به مغازه من آمد و ضمن دادن مبلغي پول گفت: معطل نکن، فورا اين پول را برسان به فلاني که امام جماعت مسجد حاج امجد در خيابان آريانا بود. من به هر نحو شده فورا خود را به منزل ايشان رساندم و پول را به ايشان دادم. بعدها از آن امام جماعت پرسيدم که جريان آن روز چه بود؟ پاسخ داد: آن روز مهمان برايم آمده بود و هيچ چيزي در منزل نداشتم، رفتم در اتاق ديگر و به حضرت ولي عصر- عجل ا... تعالي فرجه - متوسل شدم، که اين حواله به من رسيد! جناب شيخ هم گفت: حضرت ولي عصر - صلوات ا... عليه- به من فرمودند: زود به آن امام جماعت پول برسانيد.»
کيمياي محبت/ زندگينامه مرحوم شيخ رجب علي خياط
برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید