داستان سرایی بعیدی نژاد در اینستاگرام+تصاویر

حمید بعیدی نژاد در صفحه اینستاگرام خود داستانی زیبا از کتاب" امام محمد غزالی" تعریف کرد.

به گزارش خبرنگار اخبار داغ گروه فضای مجازی باشگاه خبرنگاران جوان؛ حمید بعیدی نژاد در صفحه اینستاگرام خود با تصاویری زیبا از کتاب "المنقذ من الضلال" از امام محمد غزالی یک داستان جالب را در چند پست تعریف کرد.
بعیدی نژاد نوشت: كتاب "المنقذ من الضلال" يكي از مهمترين كتابهايي است كه توسط يك عالم بزرگ اسلامي بصورت بيوگرافي نوشته شده است. امام محمد غزالي در اين كتاب سير فكري و روحي خود را از جواني به نگارش درآورده است كه تصويري شور انگيز از تلاش صادقانه يك عالم بزرگ براي كشف حقيقت است. خلاصه خيلي فشرده اي از اين كتاب را خدمت شما عزيزان ارائه ميكنم: همواره از آغاز دوران جواني و از بيست سالگي تا الان كه حدود پنجاه سال دارم به دنبال يافتن مسير درست نجات و يافتن راه سعادت هستم. در هر راه تاريكي وارد شده و هر مسيري را آزموده ام و به جستجوي هر فرقه و گروهي پرداخته و رازها و اسرار هر طائفه اي را روشن ساخته ام تا حق و باطل را تشخيص دهم.
اهل فلسفه را رها نمي كنم مگر آنكه بر ژرفناي تفكر فلسفي او مسلط گردم، متكلم را رها نمي كنم مگر آنكه بر هدف اهل كلام و شيوه ي فكري آنها احاطه پيدا كنم. اهل متصوفه را رها نمي كنم تا بر رموز تصوف دست يابم و عابد را رها نمي كنم تا بدانم كه حاصل عبادت عابد چيست و بي ايمان و زنديق را نيز رها نمي كنم مگر آنكه بيابم چه سبب و دليلي او را به اين ورطه ي بي ايماني كشانده است. عطش درك حقايق امور از آغاز جواني جزء خوي و سرشت من بود و غريزه و فطرتي بود كه خداوند آنرا در درون من به وديعت نهاده بود.
و اين به اختيار و خواست من نيز نبود. تا جايي كه پيوند با تقليد از پدرانم و عقايد به ارث برده خودم را نيز در آغاز جواني رها كردم تا خود بر حقيقت دست يابم. و سرانجام برايم آشكار شد كه بايد به دنبال علم واقعي باشم كه آن همانا علمي است كه يقيني باشد و هيچ شك و شبهه اي بر مباني آن نتواند وارد شود.
ميخواستم اعتقادم را بر شالوده اي بنا كنم كه از هر امكان خطايي مبرا باشد. پس جويندگان حقيقت را به چهار گروه متكلمان، فيلسوفان، باطنيان،و متصوفه تقسيم نمودم و سپس سالها عمر علمي خود را به تحقيق در مباني سه شاخه از اين چهار شاخه دانش وقف نمودم و در اين مدت بر اشكالات و ضعفهاي اين شعبه هاي اعتقادي واقف شدم كه اين ضعفها و يافته هاي علمي خود را را طي كتابها و آثاري نيز منتشر نمودم. هنگامي كه از اين علوم فارغ يافتم با همت خويش رو بسوي روش متصوفه نمودم. اما اينجا دانستم كه روش اينان تنها با علم و عمل كامل ميگردد. حاصل عمل متصوفه قطع گردنه هاي دشوار نفس و پاك شدن درون از اخلاق مذموم و صفات ناپاك است تا به اين وسيله قلب از هر چه غير خداست تخليه و سرانجام به تثبيت ياد و ذكر خدا آراسته گردد. اين در حالي بود كه علم براي من از عمل آسانتر مي نمود. ادامه در پست بعدي

بعیدی ن‍ژاد

قسمت دوم- لذا ابتدا با مطالعه ي آثار متصوفه آنچه را كه ممكن بود از طريق علم حاصل كنم، بدست آورم و اكنون نوبت ذوق و سلوك بود. اما برايم آشكار شد كه كسب تقوا و دوري گزيدن از سراي فريب جز با دوري گزيدن از جاه و مال و گريز از علايق دنيوي حاصل نميشود. پس نگاهي به احوال خويش كردم، خود را آلوده به علايق دنيوي يافتم كه از همه سو مرا احاطه كرده بودند، اعمالم را نگريستم، ديدم به تدريس و تعليم علومي مشغولم كه مهم نبوده و نفعي براي دنياي باقي نداشتند. سپس به نيت خودم در تدريس نظر كردم ديدم اينكار نيز خالص براي خدا نبود، بلكه انگيزه و عامل آن بدست آوردن شهرت و مقام بود. سرانجام يقين كردم كه بر لبه ي پرتگاه ايستاده ام. عميقا فهميدم كه در كنار آتش قرار گرفته بودم كه اگ به جبران احوال خويش بر نمي خاستم، مي سوختم.مدتي در اين انديشه بودم تا اينكه روزي تصميم گرفتم تا از بغداد بيرون روم و همه ي دلبستگي ها را رها كنم، اما روز بعد از اين تصميم منصرف مي شدم.
يك قدم به جلو و با قدم ديگر به عقب مي نهادم. هر انگيزه اي كه براي حركت در روز برايم بوجود مي آمد، شب هنگام آماج حمله ي سپاه هوس مي شد. اميال دنيايي مرا با زنجيرهاي خود به مقامي كه داشتم پيوند داده بود. تا آنكه سرانجام منادي ايمان مرا اينچنين آوا داد، كوچ كن، كوچ كن. حال آنكه از عمرم چيزي باقي نمانده بود و در برابر خود سفري طولاني مي ديدم. و همه آنچه از علم و عمل گرد آورده بودم جز ريا و تخيل چيزي نبود. اگر اكنون براي سفر آخرت آماده نشوي چه زمان آماده ميشوي؟ اگر اكنون علايق را از خود دور نسازي چه زماني دور خواهي ساخت؟ در اين هنگام بود كه انگيزه ي دروني من شعله ور شد و عزم خود را براي گريختن و فرار آماده كردم. 
در اين حال شيطان مي آمد و مي گفت: اين فقط يك حالت هيجانيست كه برايت پيش آمده ، مبادا كه به آن گوش فرا دهي چون كه اين حالت بزودي از ميان مي رود. اگر به آن گوش فرا دهي و اين جاه و مقام والا را كه در آن قرار داري و برايت سراپا خوشي و سلامت و صفا و دوري از دشمنانت فراهم نموده رها كني، بار ديگر رسيدن به چنين مقامي تنها به سختي و دشواري بدست خواهد آمد. نزديك به شش ماه در ميان دلبستگيهاي دنيا و انگيزه هاي آخرت در ترديد بودم. آغاز سال ٤٨٨ هجري بود كه خداوند زبانم را قفل كرده بود و كارم از حد گذشت و به ناچاري رسيدم. ديگر زبانم به درس و تدريس باز نمي شد و ميل به غذا خوردن را از دست داده بودم و بيمار شدم، بطوريكه پزشكان از درمانم ناتوان شدند و گفتند مشكل من مربوط به دل است و بدن از اثر آن بيمار شده است. ادامه در پست بعدي

بعیدی ن‍ژاد

ساختن دل از هواي نفس بايد از تعاليم انبياء بعنوان طبيبان روحاني بهره مند گشت. در اين ميان مي ديدم كه سستي باورهاي ديني در اصل نبوت و عمل به آن بسيار شايع شده است و وارد شدن به حل شبهه هاي مردم در اينخصوص يك ضرورت محسوب مي شود.در اين ميان خلوت و عزلت نمي توانست سودي برساند در حاليكه درد فراگير شده و طبيبان بيمار گشته و بيشتر مردم در جاده ي هلاكت افتاده بودند.
سپس با خود گفتم من چگونه مي توانم با دست خالي به مقابله با اين مشكلات بپردازم و اينكار به حمايت حاكم مقتدر نياز دارد. تا آنكه خداوند مقدر ساخت كه سلطان وقت بدليلي بيروني و نه دروني از من خواست كه بفرمان او براي مقابله با انحرافات بوجود آمده فكري و اعتقادي به نيشابور بروم. و كار بجايي رسيد كه ديگر براي من مجالي جهت عزلت و كناره گيري از خلق باقي نمانده بود. بقيه پست آخر

بعیدی ن‍ژاد

قسمت پاياني-با خود گفتم مگر ممكن است براي خود پرستي و بركناري از آزار خلق، خود را كنار كشم و براي راهنمايي خلق و حق جويي تن به رنج و سختي ندهم؟ در اين باره با گروهي از ارباب قلوب و مشاهده مشورت كردم، همگي به ترك عزلت و خروج از گوشه نشيني و زاويه توصيه نمودندو خوابهاي صالحان نيز گواهي مي داد كه اين حركت آغاز خير و رشد است. سرانجام اميد و حسن ظن غلبه يافت و من براي انجام كاري كه به من پيشنهاد شده بود در ذيقعده سال ٤٩٩ هجري به سفر نيشابور عزيمت كردم. و اين بعد از يازده سال عزلت و گوشه نشيني بود.
اكنون نيز نيت و خواست من آنست كه به اصلاح خود و ديگران برخيزم و در مقابله با شبهه ها كه از بين برنده ايمان مردم است تلاش كنم كه نمي دانم آيا به اين هدف خواهم رسيد يا آنكه قبل از آنكه به هدفم برسم مرگم فرا خواهد رسيد. و البته هر حركت و جنبشي از سوي خداست. اميد كه حق را نشانم دهد و پيروي از آنرا نصيبم سازد و باطل را نشانم دهد و دوري از آنرا روزي ام سازد. پايان


بعیدی ن‍ژاد



انتهای پیام/
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار