يادداشت بهاری؛

تولدی از جنس بهار

رفیع افتخار نویسنده، به مناسبت فرا رسیدن فصل زیبای بهار، یادداشتی بهاری را در اختیار باشگاه خبرنگاران جوان قرار داده است.

به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ رفیع افتخار نویسنده، به مناسبت فرا رسیدن فصل زیبای بهار، یادداشتی بهاری را در اختیار باشگاه خبرنگاران جوان قرار داده که در ادامه با هم می‌خوانیم:

یکی را سراغ دارید که روز اول بهار، تولدش هم باشد؟ عجب اتفاقی! بله درست حدس زدید، آن یک نفر منم. در این روز خورشید به یکباره دوبار طلوع می کند و  چشم آفتاب دو بار در بسته زندگی من باز و بسته می‌شود. گفتم بسته ... چه بامزه! چیزی یادم افتاد ... دوست دارید ماجرای عید اخیرم (و البته روز تولدم) را درست از جایی که مربوط به بسته زندگی‌ام می‌شود، تعریف کنم، راز بسته‌هایی که در آن روز بهاری توسط پدربزرگم آشکار شدند؟ 

سال پیش هم من کلی هدیه گرفتم؛ عیدی‌ها و هدیه‌های تولدم. از لپ‌تاپ و پول های ریز و درشت گرفته تا کتاب و لباس های شیک و خرده ریزهای پر زرق و برق دیگر. در این میان هدیه تولد پدربزرگم چیز دیگری بود و حسابی غافلگیرم کرد. او چند اسکناس نو داخل قرآن گذاشته بود و گفت: «این عیدی تو» سپس به کادوی تولدم اشاره کرد: «خب، چرا معطلی؟ زود باش بازش کن!» داخلش سیزده جعبه کوچولوی مربع شکل (هر کدام به رنگی) بود. با کنجکاوی و شوق و تعجب زیاد به آن جعبه های خوش‌رنگ زل زده بودم که یک نامه هم کنارشان دیدم.

نامه را برداشتم و خواندم، یادداشتی از پدربزرگ بود. نوشته بود: «پسرم، این سیزده جعبه، بسته های زندگی توست و هر سال که بگذرد یکی دیگر به آنها اضافه می شود. هر بسته، نماینده زمان‌هایی  است که از عمرت رفته و کیفیت ثانیه هایی است که بر تو گذشته. تو هر سال با بال‌هایت بر فراز آسمان زندگی پرواز می کنی و پشت سرت غم و شادی و خشم و خنده را در یکی از این ها به جای می گذاری. آسمان بالای سرت به هر رنگی باشد، این بسته ها خاطراتی است از آنچه بر جسم و جان و زندگی تو گذشته؛ خواه شادی خواه غم، خواه موفقیت و خواه ناکامی...

آری، این زندگی توست. زندگی که شتابان می گذرد و هرگز برنمی‌گردد. گاهی در انتخاب هایت حساب شده عمل نکردی، پشیمان و جریمه شدی که همان تلف شدن عمرت بوده. گاهی خوب عمل کردی و تشویق شدی که همانا بهره بردن از زندگی‌ات محسوب می شود. عزیز دلم، یادت باشد مقصد تو جایی در افق‌های دوردست نیست، بلکه لذت بردن از قدم هایی است که برای رسیدن به افق های دور دست برمی‌داری. تو می توانی چشم از وسوسه‌های شیطانی بشویی و خودت را سر پا نگه داری و  حتی الهام‌بخش دیگران باشی. حالا با امید و توکل به خدا بسته چهاردهم را باز کن و زندگی‌ات را باز هم ورق بزن. تولدت مبارک!»

آری، همان‌موقع و قبل از اینکه پا به بسته چهاردهم زندگی‌‌ام بگذارم، صدایی از درونم، از میان قلبم شنیدم که با تمام وجود فریاد می‌کشید: «پدربزرگ خوبم، متشکرم.»



انتهای پیام/


اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.