ششمین برنامه ماه عسل در آستانه لحظات معنوی افطار، میزبان دختران قهرمان ایران بود.

خواهران ووشوکار افسانه‌ای ایران
به گزارش خبرنگار حوزه رادیو تلویزیون گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ ششمین برنامه ماه عسل در آستانه لحظات معنوی افطار میزبان دختران قهرمان ایران بود.  
 
در ابتدای برنامه، علیخانی میزبان «مرضیه» دختر بزرگ خانواده سمیرمی شد. او  درباره خانواده خود گفت: متولد سمیرم یکی از شهرستان های اصفهان هستم. ما یک خانواده پرجمعیت داشتیم که ۵ خواهر و یک برادر بودیم. لذت خانواده پر جمعيت بیشتر است و من فرزند اول هستم.
 
وی ادامه داد: پدرم  عاشق بچه ها بود،شغل پدرم کشاورزی بود. نه به این معنا که باغ و زمین داشته باشیم بلکه پدرم همراه با مادر و سه تن از خواهران روی مزارع دیگران کار می‌کردند. همه دست به دست داده بودیم و زندگی که زیر خط فقر را ادامه می دادیم. پدرم به خاطر فرزند اول بودن احترام خاصی برای من قائل بود و من به خاطر مدرسه رفتن روی زمین کار نمی کردم. البته یک غروری هم داشتم. حتی اگر کسی درباره کار کردن خانواده من صحبت می کرد، من دوست نداشتم کسی بداند که آنها خانواده من هستند و ما یک خانواده فقیر هستیم.
 
مرضیه عنوان کرد: من نور چشمی پدرم بودم . لباس نو اول برای من می گرفت. به دلیل اینکه با هم خوب بودیم، بقیه خواهر هایم گلایه نمی کردند که چرا برای من فقط لباس می گیرد؛ چراکه شرایط مالی خوبی نداشتیم. البته اگر هر کس صبح زود از خواب بیدار می شد لباس نو را می پوشید و می‌رفت و من باید لباس سال پیش خودم را می پوشیدم . زندگی سختی داشتیم اما هیچ وقت خواسته ای نداشتیم. پدرم آرزو داشت که من به دانشگاه بروم، اما در یک دوره زمانی به دلیل شرایط بد موجود مانند فشار طلبکار‌ها من به یک ازدواج ناخواسته و به اجبار پدرم تن دادم و دو سال بعد با یک بچه ۶ ماهه مجبور به بازگشت به خانه پدر و مادرم شدم. زمانی که به خانه پدرم برگشتم، او برای کار کردن به شیراز رفته و مدتی بود به سمیرم نیامده بود. با حرف هایی که اطرفیان می زدند، متوجه شدیم پدرم در شیراز مانده و ازدواج کرده است.
 
در بخش دیگر برنامه آیتم کوتاهی برای معرفی این خانواده پخش شد. آن خانواده سمیرمی همان خواهران قهرمان منصوریان بودند که مدال های طلا در مسابقات جهانی و آسیایی برای ایران به دست آوردند.  
 
در ادامه برنامه مرضیه قبل از حضور «شهربانو» او را مقاوم، صبور و همچنين الگو در زندگی معرفی کرد و علیخانی از شهربانو منصوریان برای حضور در این بخش گفتگو دعوت کرد.
 
شهربانو منصوریان در خصوص کار کردن خود گفت: من از هفت سالگی کار کردم. به خواست خودم برای کار در مزارع به پدرم کمک می‌کردم، اما همیشه پدرم لباس نو را برای مرضیه  می‌خرید. برای ما مهم نبود. می گفتیم حداقل یکی از دخترها لباس نو بپوشد اما برای الهه مهم بود که لباس او هم نو باشد.  
 
شهربانو در پاسخ به سوال علیخانی درباره آرزوی کودکی خود عنوان کرد: در دوران کودکی آرزوهایی مانند تفریح رفتن همراه پدر و داشتن یکسری امکانات در همان دوران و با همان ذهنیت را داشتیم. اما زمانی که از مزرعه می آمدم تا صبح مامانم خارهای دست ما را در می آورد. حنا میگذاشت روی دستمون تا پوست دستمون کلفت تر شود.
 
در ادامه  گفت: به یاد دارم مراسم عروسی خواهرم مرضیه بود که همراه با پدرم برای خرید مرغ رفتیم، اما فروشنده به پدرم گفت: چون چک‌های قبلی‌ات را پاس نکرده‌ای، نمی‌توانم به تو مرغ قرض بدهم.  پدرم التماس می کرد که مهمون دعوت کردم و در آن لحظه من هم به فروشنده التماس خیلی زیادی کردم. گفتم من قول میدهم کار کنم و این پول را پس بیارم. در نهایت به پدرم  گفت: به خاطر این بچه بهت قرض میدم. بعد از این اتفاق کارهایم را بیشتر کردم و بعد از یک ماه پول را به مرغ فروش پس دادم.  
 
در بخش دیگر آیتمی از محل زندگی و صحبت های مادر خانواده پخش شد.  در ادامه برنامه الهه و سهیلا منصوریان به قاب ماه عسل اضافه شدند.  
 
الهه منصوریان گفت: ما خیلی به هم وابسته بودیم؛ چرا که با هم کار می کردیم اما رفتن شهربانو بیشتر از پدر ما را اذیت کرد. اما او این کار را به این دلیل انجام داد که خانواده داشت از هم می‌پاشید. زمانی که پدر رفت شهربانو مدرک پنجم ابتدایی اش را  قاب گرفت و پس از آویختن آن به دیوار به دنبال کار رفت. هیچ کس این کار را نمی کند؛ شهربانو قهرمان زندگی من است.
 
شهربانو منصوریان درباره رفتن خود به شیراز گفت: خانواده عموی من در شیراز بود. اصرار کردم من را به شیراز ببرد. من تلاش کردم در شیراز نزد یک خانواده که وضع خوبی  داشتند، کار کنم و خودم را به آن‌ها نشان دهم. البته در ابتدا به دلیل سن کمی که داشتم آن‌ها قبول نمی‌کردند که من برایشان کار کنم، اما در نهایت این موضوع را پذیرفتند. رفتن پدرم و شرایط مالی خانواده دلیل رفتن من شیراز بود.  
 
مرضیه منصوریان خواهر بزرگ خانواده در ادامه صحبت‌های خواهران خود ادامه داد: وقتی پدرم به شیراز رفت، اوج سختی بود. ما حتی بعضی از شب ها شام برای خوردن نداشتیم. اما هیچ وقت گله نکردیم. وقتی پدر رفت؛ من جلوی اسم پدرم هزاران علامت سؤال گذاشتم؛ چرا که نمی‌توانستم این کار را درک کنم و شاید به خاطر سختی زندگی و طلبکاران پدرم رفت.
 
سهیلا منصوریان نیز در ادامه درباره رفتن خود گفت: در ابتدا رفتن پدرم و سپس رفتن شهربانو برای من خیلی سخت بود. به یاد دارم در آن زمان که شهربانو دو سالی بود پیش ما نبود، یکی از دوستان پدرم برای تفریح به شهر ما سمیرم آمد و سراغ پدرم را گرفت. وقتی متوجه شد که او ما را ترک کرده خیلی تعجب کرد. گفت پدرتان را می شناختیم. او فقط به خاطر شما کار می کرد. آن خانواده یک بچه هم سن من داشتند و من خیلی باهاش بازی می کردم. در نهایت به من گفتند که اگر دوست داشته باشی، می‌توانی همراه من و خانواده‌ام به اصفهان بیایی و در آن جا همراه با دخترم به مدرسه بروی و نزد ما زندگی کنی.  
 
وی ادامه داد: رفتن از خانواده خیلی برایم سخت بود ، اما به دلیل اینکه هزینه تحصیل و حتی چیزی برای خوردن نداشتیم مجبور شدم با آن خانواده به اصفهان بروم. اما آنجا زمانی که می‌خواستم خوشحالی کنم یاد خانواده خودم می افتادم.  
 
در ادامه علیخانی از الهه منصوریان  درباره اینکه آیا برای دیدن کارکردن شهربانو به شیراز رفته، سوال کرد. او گفت: شهربانو هر چند وقت یک‌بار به دیدن ما می آمد و درباره خانه ای که کار می کرد حرف می زد. گفت «تو اگه بیای توش گم میشی، از بس خونه بزرگ است».
 
علیخانی در ادامه به دلیل نزدیک شدن به اذان مغرب و ناتمام ماندن قصه خواهران قهرمان منصوریان اعلام کرد که فردا  قصه قهرمانی، بزرگ و اسطوره شدن شما را ادامه خواهیم داد.  اما در پایان علیخانی از آنها سوال کرد که چرا پدرشان از رفت.  
 
شهربانو گفت: من به پدرم حق می دهم. به نظرم از زمانی که من ضامن پدرم شدم، از آن موقع پدر بیشتر شرمنده شد. من بهش حق می‌دهم. زندگی سختی داشت.  
 
الهه ادامه داد: «من میگم بابا نباید می رفت. من بابام را خیلی دوست داشتم. من هیچ چیزی از او نخواسته بودم؛ حضورش در خانواده ما کافی بود. من به پدرم حق نمی دهم. ما حاضر بودیم که این قهرمانی را نداشتیم اما در سختی ها پدرم کنارمان بود.  
 
الهه این حرف‌ها را در حالی می‌زد که به شدت گریه می‌کرد. با حرف‌های او خواهران دیگر هم گریه کردند و اینجا بود که علیخانی برای عوض کردن فضا گفت: من فکر می کنم اگر حریفان شما خواهران ورزشکار، فیلم برنامه امروز را ببیند؛ از این به بعد در مسابقات تا جایی که بتواند شما را می‌زنند و جسورتر مبارزه می‌کنند (خنده). به نظرم نمی‌دانستند که شما این قدر عاطفی هستید. با فیلم‌هایی که من هم از تمرینات و مسابقات شما دیدم؛ الان دست به عصا روبروی شما نشستم.  
 
نکته جالب اینجا بود شهربانو سال هایی که در حال کار کردن در سمیرم بود، به برنامه ماه عسل پیام داده بود که شاید با حضور در این برنامه شرایط زندگی آنها تغيير کند.  علیخانی گفت: چه خوب که شما آن زمان به برنامه ما نیامدید و خودتان قهرمان زندگی خود شدید و زندگی تان را ساختید.  
 
سهیلا منصوریان در پایان گفت: من آرزو دارم که یک بار دیگر خانواده ما کنار هم جمع شود. مرضيه و به خصوص الهه پدرم را ببخشند. الان الهه 15 ساله که با پدرم حرف نمی زند.  
 
 
این قصه ادامه دارد...
 
 
گزارش از الهام قبادی
 
انتهای پیام/

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۶۵
در انتظار بررسی: ۰
Canada
ایمانی
۰۰:۲۰ ۲۴ شهريور ۱۳۹۶
سلام و عرض ادب خدمت خواهران منصوریان من مرد افغانستانی هستم و افتخار میکنم شما بخاطر همت که دارید و همیشه سربلند و موفق باشید
Canada
صادق
۰۵:۴۱ ۲۰ خرداد ۱۳۹۶
اگر این داستان و داستان هایی که توی ماه عسل گفته میشه رو این هالیوودی ها و باللیوودی های داشتن فیلمهایی میساختن که دنیارو باهاش تکون میدادن
ولی حیف از سینمای خالیوود ما
سینمایی که باید خودمون رو بدبخت و بی دین نشون بدیم تا اسکار بگیریم.
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۵:۳۹ ۱۶ خرداد ۱۳۹۶
با سلام،ااینکه توکشوری زندگی میکنم که شهربانوها ونرگس کلباسی ها زندگی میکنن خداروشاکرم ودستشونومیبوسم یه پارچه غیرت وهمت واین شکوه بندگیه
Iran (Islamic Republic of)
خواهر ایرانی
۰۰:۴۳ ۱۶ خرداد ۱۳۹۶
خیلی خوب برنامه ماه عسل حلال باشه دستمزدی که اقای علیخانی دریافت میگرن
Iran (Islamic Republic of)
محبوبه
۱۸:۱۱ ۱۵ خرداد ۱۳۹۶
قهرمانان ایران زمین خواهران منصوریان
آن چه خوبان همه دارند شما تنها دارید نمیدونم احساسمو چه جوری ابراز کنم حسابی بهتون افتخار می کنم ،امیدوارم زیر سایه امام زمان همیشه سالم وموفق باشید .
دوستتون دارم
Iran (Islamic Republic of)
متین مرادی
۱۲:۲۳ ۱۵ خرداد ۱۳۹۶
بهترین برنامه ماه عسل بود اشکم در آورد.و هر وقت یادم میفته گریم در میاد درود بر خواهران منصوریان.صدا و سیما فیلمش بسازه معرکه میشه.
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۵:۰۱ ۱۵ خرداد ۱۳۹۶
سلام برخواهران منصوریان واقعا شیرزنان ایران هستیداون دوروزی که گفتگو داشتین در برنامه ماه عسل من باهر کلامتون گریه میکردم فکر نمیکردم که کسی هم باشه تواین دنیا که اینحوری زجر کشیده باشه دوستتون دارم دلم میخاد از نزدیک ببینمتون
Iran (Islamic Republic of)
نصیری
۰۱:۰۶ ۱۵ خرداد ۱۳۹۶
افرین بر خواهران منصوریان.بر غیرت تان.بر غرورتان.
Iran (Islamic Republic of)
احمدی نژاد از ایلام
۰۰:۱۱ ۱۵ خرداد ۱۳۹۶
اول از اقای احسان علیخانی بخاطر برنامه خوبش تشکر می کنم دوم به وجود شما شیر زنان البته شیر مردان وقهرمان خانواده منصوریان خانمها شهربانو. الهه وسهیلا بخاطر استقامت ودست وپنجه نرم کردن با مشکلات وفایق شدن برهمه انهاافتخار می کنم انشاله از نزدیک ببینمتان که باعث خوشحالی بنده می باشد.
Iran (Islamic Republic of)
نرگسی
۱۵:۳۴ ۱۴ خرداد ۱۳۹۶
آخه چی میشه گفت در مورد غیرت این خواهرا...زبونم نالایق تر از اونه که بخاد لغتی پیدا کنه....
فقط مسولین سرزمینم کلاتونو بالاتر بندازید....تف به شرفتون.چطور وجدانتون میزاره بعد از این سر راحت به بالین بزارید؟؟؟؟؟؟؟?؟؟؟
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۴:۵۴ ۱۴ خرداد ۱۳۹۶
احسنت به خواهران منصوری شما با افتخار ترین زنان روی زمین هستین دوستون دارم
Iran (Islamic Republic of)
فریده
۰۲:۱۶ ۱۴ خرداد ۱۳۹۶
افرین و مرحبا به خواهران منصوری. احسنت
Iran (Islamic Republic of)
مهنلز
۲۳:۴۸ ۱۳ خرداد ۱۳۹۶
بهشون حسودیم شد، کاش یه ذره ارادشون رو من هم داشتم.
مطمنا" خدا نظر خاصی بهشون داشته. ایشالله مثل همیشه موفق و سربلند باشند.
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۰:۱۶ ۱۳ خرداد ۱۳۹۶
فقط میتوان گفت شماشیرزنان این سرزمین هستید،مسیولین توجه داشته باشن از این خواهران منصوریان تو این مملکت زیادن لطفا دریابید
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۰:۰۵ ۱۳ خرداد ۱۳۹۶
سلام و درود بر همه شیرزنان کشورم که همواره اسوه و الگوی زنان با نجیب دنیا بوده اند
آخرین اخبار