تفسیر آیات 33-34سوره اعراف

قرآن سراسر اعجاز در زندگی مادی و معنوی است که اگر ما آن را با معرفت تلاوت کنیم، حتماً اثرات آن را خواهیم دید.

تفسیر آیات 33-34سوره اعرافبه گزارش خبرنگارحوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛قرآن سراسر اعجاز در زندگی مادی و معنوی است. اگر ما آن را با معرفت تلاوت کنیم، حتماً اثرات آن را خواهیم دید. برای آگاهی‌ و فهم بهتر و بيشتر آيات قرآن كريم هر شب تفسير آياتی از اين معجزه الهی را برای شما آماده می‌كنيم.

اعراف، و نام دیگرش «المص» هفتمین سوره قرآن است كه مكی و دارای 206 آیه است.در فضیلت این سوره مبارکه از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم روایت شده است: هر کس سوره «اعراف» را قرائت کند خداوند بین او و ابلیس پرده ای بیفکند تا از شر ابلیس در امان بماند، او در زمره کسانی است که حضرت آدم علیه السلام در بهشت او را زیارت می کند و در بهشت به تعداد همه یهودیان و مسیحیان به او درجات داده خواهد شد.

امام صادق علیه السلام فرموده است: هر که این سوره را در هر ماه یک بار قرائت نماید، در روز قیامت از جمله کسانی است که هیچ خوف و ترسی و هیچ حزن و اندوهی ندارد و هر کس در روزهای جمعه این سوره را بخواند، در زمره کسانی است که خداوند از آنها حسابرسی نمی کند، بدانید در آن آیات محکمی است؛ پس آن را فرو نگذارید، زیرا آنها در روز قیامت به سود قاریان خود شهادت می دهند.»
در روایتی دیگر از ایشان رسیده است: «قرائت کننده سوره اعراف در روز قیامت از کسانی است که ایمن هستند»

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالْإِثْمَ وَالْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَأَنْ تُشْرِكُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَأَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ 
بگو پروردگار من فقط زشتكاريها را چه آشكارش [باشد] و چه پنهان و گناه و ستم ناحق را حرام گردانيده است و [نيز] اينكه چيزى را شريك خدا سازيد كه دليلى بر [حقانيت] آن نازل نكرده و اينكه چيزى را كه نمیدانید به خدا نسبت دهيد (۳۳)

تفسير :محرمات الهى
بارها ديده ايم كه قرآن مجيد هر گاه سخن از امر مباح يا لازمى به ميان مى آورد، بلافاصله از نقطه مقابل آن يعنى زشتيها و محرمات سخن مى گويد، تا هر دو بحث ، يكديگر را تكميل كنند، در اينجا نيز به دنبال اجازه استفاده از مواهب الهى و زينتها و نفى تحريم آنها، سخن از محرمات به ميان آورده و به طور عموم ، و سپس به طور خصوص انگشت روى چند نقطه مهم مى گذارد.

در آغاز از تحريم فواحش سخن مى گويد و مى فرمايد: اى پيامبر بگو: پروردگار من تنها اعمال زشت و قبيح را حرام كرده است اعم از اينكه آشكار باشد يا پنهان (قل انما حرم ربى الفواحش ما ظهر منها و ما بطن ).

فواحش جمع فاحشه به معنى خصوص اعمالى است كه فوق العاده زشت و ناپسند است نه همه گناهان ، و شايد تاكيد روى اين مطلب كه خواه پنهان باشد يا آشكار، از اين جهت است كه عربهاى جاهلى ، عمل زشت منافى عفت را اگر پنهانى انجام مى شد، مجاز مى شمردند، و تنها در صورتى كه آشكار باشد ممنوع مى دانستند.سپس موضوع را تعميم داده و به تمام گناهان اشاره مى كند و مى گويد (و الاثم )

اثم در اصل به معنى هر گونه كارى است كه زيانبخش باشد و موجب انحطاط مقام انسان گردد، و او را از رسيدن به ثواب و پاداش ‍ نيك باز دارد، بنابراين هر نوع گناهى در مفهوم وسيع اثم داخل است .ولى بعضى از مفسران ، اثم را در اينجا تنها به معنى شراب گرفته اند، و شعر معروف ،
شربت الاثم حتى ضل عقلى كذاك الاثم يصنع بالعقول

آنقدر اثم (شراب ) نوشيدم كه عقلم گم شد، آرى شراب ، با عقل آدمى اين چنين مى كند.ولى ظاهر اين است كه اين معنى تمام مفهوم اثم نيست بلكه يكى از افراد روشن آن است .بار ديگر انگشت روى چند قسمت از بزرگترين گناهان گذارده ، مى گويد: هر گونه ستم و تجاوز به ناحق به حقوق ديگران (و البغى بغير الحق )

بغى به معنى كوشش و تلاش براى بدست آوردن چيزى است ، ولى غالبا به كوششهائى گفته مى شود كه براى غصب حق ديگران است و لذا مفهوم آن غالبا با مفهوم ظلم و ستم مساوى است .روشن است توصيف بغى در آيه مورد بحث ، به غيرالحق از قبيل توضيح و تاكيد روى معنى بغى است .سپس اشاره به مساله شرك كرده ، مى گويد: و نيز پروردگار من ، حرام كرده كه شريكى بى دليل براى او قائل شويد (و ان تشركوا بالله ما لم ينزل به سلطانا).

در اينجا نيز روشن است كه جمله ما لم ينزل به سلطانا براى تاكيد و توجه به اين حقيقت است كه مشركان هيچگونه دليل و گواه منطقى و خردپسندى در كار خود ندارند، و كلمه سلطان به معنى هر گونه دليل و گواهى است كه باعث تسلط و پيروزى انسان بر مخالف مى شود.

آخرين چيزى را كه به عنوان محرمات روى آن تكيه مى كند نسبت دادن چيزى به خدا بدون علم و آگاهى است (و ان تقولوا على الله ما لا تعلمون )درباره سخن گفتن بدون علم ، ذيل آيه 28 همين سوره نيز بحث كرده ايم . در آيات قرآن و روايات اسلامى روى اين مساله زياد تاكيد شده و مسلمانان به شدت از گفتن چيزهائى كه نمى دانند، ممنوع شده اند، تا آنجا كه در حديثى از پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نقل شده : من افتى بغير علم لعنته ملائكة السماوات و الارض : آن كس كه بدون علم و آگاهى فتوا دهد، فرشتگان آسمان و زمين او را لعنت مى كنند.

و اگر درست در وضع جوامع انسانى و بدبختيهائى كه دامن آنها را مى گيرد دقت كنيم خواهيم ديد كه قسمت مهمى از اين بدبختيها از شايعه سازى و سخن گفتن بدون اطلاع و گواهى به ناحق و اظهار نظرهاى بى مدرك سرچشمه مى گيرد.

وَلِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلَا يَسْتَقْدِمُونَ
و براى هر امتى اجلى است پس چون اجلشان فرا رسد نه [مى‏ توانند] ساعتى آن را پس اندازند و نه پيش (۳۴)

تفسير :هر جمعيتى سرانجامى دارد
در اين آيه خداوند به يكى از قوانين آفرينش يعنى فنا و نيستى ملتها، اشاره مى كند و بحثهاى مربوط به زندگى فرزندان آدم در روى زمين و سرانجام و سرنوشت گنهكاران كه در آيات قبل گفته شد با اين بحث روشنتر مى شود.

نخست مى گويد: براى هر امتى زمان و مدت معينى وجود دارد (و لكل امة اجل ).

و به هنگامى كه اين اجل فرا رسد، نه لحظه اى تاخير خواهند كرد و نه لحظه اى بر آن پيشى مى گيرند (فاذا جاء اجلهم لا يستاخرون ساعة و لا يستقدمون )

يعنى ملتهاى جهان همانند افراد، داراى مرگ و حيات هستند ملتهائى از صفحه روى زمين برچيده مى شوند، و بجاى آنها ملتهاى ديگرى قرار مى گيرند، قانون مرگ و حيات مخصوص افراد انسان نيست بلكه اقوام و جمعيتها و جامعه ها را نيز در بر مى گيرد.با اين تفاوت كه مرگ ملتها غالبا بر اثر انحراف از مسير حق و عدالت و روى آوردن به ظلم و ستم و غرق شدن در درياى شهوات و فرو رفتن در امواج تجمل پرستى و تن پرورى است.
هنگامى كه ملتهاى جهان در چنين مسيرهائى گام بگذارند، و از قوانين مسلم آفرينش منحرف شوند، سرمايه هاى هستى خود را يكى پس از ديگرى از دست خواهند داد و سرانجام سقوط مى كنند. بررسى فناى تمدنهایى همچون تمدن بابل ، و فراعنه مصر، و قوم سبا، و كلدانيان ، و آشوريان ، و مسلمانان اندلس ، و امثال آنها، اين حقيقت را نشان مى دهد كه در لحظه فرا رسيدن فرمان نابودى كه بر اثر اوج گرفتن فساد صادر شده بود، حتى ساعتى نتوانستند پايه هاى لرزان حكومتهاى خويش را نگاه دارند.بايد توجه داشت كه ساعت در لغت به معنى كمترين وقت است ، گاهى به معنى لحظه و گاهى به معنى مقدار كمى از زمان مى آيد اگر چه امروز معنى معروف آن يك بيست و چهارم مدت شبانه روز است.

پاسخ به يك اشتباه

بعضى از مذاهب ساختگى كه در قرون اخير پيدا شده اند براى رسيدن به اهداف خود، لازم ديده اند كه قبل از هر چيز پايه هاى خاتميت پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را به گمان خويش متزلزل سازند، لذا بعضى از آيات قرآن را كه هيچ دلالتى بر هدف آنها ندارد به كمك تفسير به راى ، و سفسطه بر مقصود خود منطبق ساخته اند از جمله آيه مورد بحث است ، آنها مى گويند: قرآن گفته است هر امتى پايانى دارد و منظور از امت ، مذهب است بنابراين مذهب اسلام نيز بايد پايانى داشته باشد!

بهترين راه براى درك چگونگى اين استدلال اين است كه معنى واقعى امت را در لغت ، و سپس در قرآن مجيد، مورد بررسى قرار دهيم .

از بررسى كتب لغت و همچنين موارد استعمال اين كلمه در قرآن كه بالغ بر 64 مورد مى شود چنين استفاده مى شود كه امت در اصل به معنى جمعيت و گروه است .

مثلا در داستان موسى مى خوانيم و لما ورد ماء مدين وجد عليه امة من الناس يسقون : هنگامى كه به آبگاه شهر مدين رسيد، جمعيتى را مشاهده كرد كه (براى خود و چهارپايانشان ) مشغول آب كشيدن هستند و نيز در مورد امر به معروف و نهى از منكر مى خوانيم : و لتكن منكم امة يدعون الى الخير: بايد جمعيتى از شما باشند كه دعوت به نيكيها كنند.و نيز مى خوانيم : و قطعناهم اثنتى عشرة اسباطا امما: ما بنى اسرائيل را به دوازده قبيله و گروه تقسيم كرديم و نيز مى خوانيم : و اذ قالت امة منهم لم تعظون قوما الله مهلكهم : جمعيتى (از ساكنان شهر ايله از بنى اسرائيل ) گفتند: چرا اندرز مى دهيد افراد گناهكارى را كه خداوند آنها را هلاك خواهد كرد ... (اعراف - 164)
از اين آيات به خوبى روشن مى شود كه امت به معنى جمعيت و گروه است ، نه به معنى مذهب و نه به معنى پيروان مذهب ، و اگر مى بينيم كه به پيروان مذهب امت گفته مى شود، به خاطر آن است كه آنها نيز براى خود گروهى هستند.

بنابراين معنى آيه مورد بحث اين است كه هر جمعيت و گروهى ، سرانجام خواهند داشت ، يعنى نه تنها تك تك مردم ، عمرشان پايان مى پذيرد بلكه ملتها هم مى ميرند و متلاشى و منقرض مى شوند اصولا در هيچ مورد امت ، در معنى مذهب به كار نرفته است ، و به اين ترتيب آيه مورد بحث هيچگونه ارتباطى به مساله خاتميت ندارد.


انتهای پیام/

برچسب ها: قرآن ، تفسیر قرآن
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار