در این مطلب ناگفته های کارگر نجات یافته حادثه اتوبان شهید بابایی از لحظه هولناک مرگ همکارانش را مشاهده می کنید.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ هنوز هم شوکه است؛ مرتب به نقطه‌ای خیره می‌شود و حتی توان صحبت‌کردن و توضیح‌دادن هم ندارد. با یادآوری آن صحنه وحشتناک زبانش می‌گیرد و حالت صورتش تغییر می‌کند.

ناگفته‌های کارگر نجات یافته حادثه اتوبان بابایی از لحظه وحشتناک مرگ دوستانش/ تماس زنم مرا نجات داد

مجیب تنها ٢٠‌سال دارد. با یک تماس معجزه‌آسا توانست از مرگ وحشتناک زیر چرخ‌های پژو ٢٠٦ نجات پیدا کند. همسرش ناجی او شده بود. درست در ثانیه‌های آخر وقتی قرار بود خودروی مرگ او و دوستانش را هدف بگیرد، همسرش از افغانستان با او تماس گرفت و مجیب از جایش بلند شد. یک دقیقه با همسرش صحبت کرد.


بیشتر بخوانید: اظهارات راننده مستی که در اتوبان بابایی سه نفر را کشت + فیلم


وقتی سر برگرداند تا سر جایش در کنار دوستانش بنشیند، ناگهان خودرو را دید که با سرعت سرسام آوری به سمت آن‌ها هجوم می‌آورد. مرگ را در چند قدمی خودش دید با این حال سعی کرد خودش را نجات دهد. خود را از بلندی کنار پارک به پایین پرت کرد. مجیب نجات یافت، اما تصاویر مرگ دردناک دوستان و همشهریانش در ذهنش برای همیشه ثبت شد. او در گفت‌وگویی با خبرنگار «شهروند» ماجرای آن صبح خونین را روایت کرد:

چند سال داری؟
٢٠ سال.

چند وقت است که به تهران آمده‌ای؟!
یک سال و نیم پیش بود که از افغانستان به تهران آمدم.

از همان وقتی که به تهران آمدی در شهرداری مشغول به کار شدی؟
بله؛ یکی از دوستان و همشهریانم در شهرداری منطقه کار می‌کرد. او مرا با این کار آشنا کرد و بعد هم مرا به شهرداری معرفی کرد.

شب حادثه از چه ساعتی کارتان در فضای سبز آغاز شد؟
ساعت ٦ بعدازظهر بود که با بچه‌ها به پارک رفتیم؛ کار ما معمولا زمان مشخصی ندارد. بر اساس پر و خالی‌بودن مخازن آب برای آبیاری تعیین ساعت می‌شویم. آن شب هم به ما اعلام شد که باید سر کار برویم. هر هفت نفرمان به پارک رفتیم و کارمان را آغاز کردیم. حدودا ساعت ١٢ شب بود که کار تمام شد. سرویس ساعت ٧ صبح به دنبالمان می‌آمد. برای همین در فضای سبز همان‌جا استراحت کردیم و نزدیک آمدن سرویس به کنار اتوبان پشت گاردریل رفتیم.

لحظه تصادف کجا بودی که جان سالم به در بردی؟
من هم کنار دوستانم روی فضای سبز دراز کشیده بودم؛ اما درست چند ثانیه پیش از حادثه موبایلم زنگ خورد، همسرم بود. برای اینکه بتوانم با او صحبت کنم، از جایم بلند شدم و کمی آن طرف‌تر رفتم. مکالمه‌ام با همسرم یک دقیقه بیشتر طول نکشید. وقتی قطع کردم و سرم را برگرداندم، ناگهان خودروی ٢٠٦ را دیدم که با سرعت زیادی به سمت ما آمد. چون سر پا بودم و کمی هم فاصله داشتم، بلافاصله خودم را از بلندی که ارتفاع آن دو متر بود، به پایین پرتاب کردم. نمی‌دانم چرا این کار را کردم. همه چیز ناخودآگاه رخ داد. فقط فریاد دوستانم را شنیدم. بعد از آن بیهوش شدم. وقتی در بیمارستان به هوش آمدم، بشدت شوکه بودم.

وقتی خودرو دوستانت را زیر گرفت، آن صحنه را دیدی؟
چند ثانیه دیدم که خودرو روی دوستانم آمد، خیلی وحشتناک بود و صدای فریادشان از ذهنم پاک نمی‌شود.

آن شب را با دوستانت چگونه گذرانده بودید؟
من و بچه‌ها یک تیم بودیم. همیشه با هم کار می‌کردیم. هر جا می‌رفتیم کنار هم بودیم. یک جورایی فامیل دور هم محسوب می‌شدیم. آن شب هم زیاد کار کرده و خسته بودیم. بعد از کار با هم شوخی کردیم و بعد هم خوابیدیم. اتفاقا سبقت‌الله به تازگی عروسی‌اش بود. می‌گفت: باید هر چه زودتر وقتی پیدا کند و به افغانستان برود تا مراسم عروسی‌اش را برگزار کند. تازه ٦ ماه بود که نامزد کرده بود.

در میان دوستانت کسی هم بود که فرزند داشته باشد؟
بله؛ محمد ٢٥ سال داشت. او دو فرزند پسر دارد. بقیه یا مجرد بودند و یا تازه نامزد کرده بودند.

خودت چند وقت است که ازدواج کردی؟
٦ ماه پیش ازدواج کردم.

از خال محمد که مجروح شده، خبر داری؟
بله؛ به ملاقاتش رفتم. او هم صحنه وحشتناک را دیده و اوضاعش از من بدتر بود. می‌گفت: چراغ خودروی ٢٠٦ را روی صورتش احساس کرده بود. می‌گفت: درست از کنار صورت و بدنم رد شده و روی دوستانمان رفته بود.

همیشه شب‌ها سر کار می‌روید؟
نه؛ قبلا روزکار بودیم، ولی به خاطر گرمای هوا چند وقتی است که بعدازظهر‌ها و شب‌ها سر کار می‌رویم.

قصد داری همین جا بمانی و به کارت ادامه دهی؟
بله؛ درسته که حالم خوب نیست؛ فعلا به من استراحت داده‌اند، اما نمی‌توانم بیکار شوم. زن دارم و باید خرج خانواده‌ام در افغانستان را تأمین کنم. پدرم بیکار است. دو برادر و سه خواهر دارم که همگی از من کوچکترند باید هزینه زندگیشان را من بدهم. برای همین مجبورم کار کنم. ولی یاد دوستانم لحظه‌ای مرا رها نمی‌کند. می‌دانم از این به بعد کار برایم خیلی سخت خواهد بود.

منبع: روزنامه شهروند

انتهای پیام/

گفت‌وگو با کارگر نجات یافته حادثه اتوبان بابایی

برچسب ها: حوادث ، خواندنی
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۵۱
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۱:۱۴ ۱۰ مرداد ۱۳۹۷
تحت هر شرایطی از نیروی ایرانی باید استفاده کرد حتی اگر نصف یک افغانی کار کند
Iran (Islamic Republic of)
روح الله پرویزی
۰۳:۱۸ ۱۰ مرداد ۱۳۹۷
خدا جانباختگان را رحمت کند
وبه بازماندگان صبر عنایت فرماید
روحشانشادویادشان گرامی
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۰:۰۲ ۱۰ مرداد ۱۳۹۷
بایداعدامش کنن اون راننده که چند نفرو کشت
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۲:۰۳ ۰۹ مرداد ۱۳۹۷
چرا افغانی تو شهرداری
Iran (Islamic Republic of)
سیاوش
۰۸:۳۷ ۱۰ مرداد ۱۳۹۷
عزیزم اصل قضیه رو ول کردی میگی چرا افغانی باید تو شهرداری باشه؟اصل قضیه اینه که یه راننده مست چند نفرو کشته.همه اونا زن و بچه داشتن.چه فرقی میکنه مال کدوم کشورن.انسان که هستن.
Iran (Islamic Republic of)
نجم
۲۱:۵۹ ۰۹ مرداد ۱۳۹۷
بهتره ایرانیها برن ملیت افغانی بگیرن.و بعدش بهشون کار بدن.هر چند که بعید میدونم ملیت بدن
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۱:۵۷ ۰۹ مرداد ۱۳۹۷
خدا لعنتش کنه
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۱:۵۷ ۰۹ مرداد ۱۳۹۷
این راننده را باید اعدام کرد
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۱:۲۲ ۰۹ مرداد ۱۳۹۷
درسته الان بحث کار نیست.ولی خیلی خنده دار هست یک شخص بیگانه به محض ورود به کشور شاغل می شود ولی عده ای زیادی درکشور بیکار هستند .اولویت باید با کارگران ایرانی باشد بعد اگر افراد واجدالشرایط نبود افراد بیگانه.اشخاص ومسولین اعم ازحقوقی وحقیقی که رعایت نمی کنند و متاسفانه همین تصمیم های غلط باعث بیکاری های زیادی شده .اکثرتبعه افغانستان که درایران اقامت دارند شاغل هستند.
Iran (Islamic Republic of)
P.N
۱۹:۵۰ ۰۹ مرداد ۱۳۹۷
چرا همیشه میگند کالای وطنی یه بارم بگند گارگر وطنی وحقوق خوب بدند تا جونا کار کنند.
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۹:۴۵ ۰۹ مرداد ۱۳۹۷
بله واقعا درسته وقتی میگند کالای وطنی پس کار گرهم وطنی .
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۹:۴۵ ۰۹ مرداد ۱۳۹۷
خداروشکر که زنده موند
Iran (Islamic Republic of)
محمد
۱۸:۴۶ ۰۹ مرداد ۱۳۹۷
افغانستانی و ایرانی نداره
Iran (Islamic Republic of)
ابوالحسن
۱۷:۱۰ ۰۹ مرداد ۱۳۹۷
بهر صورت این بنده های خدا برای روزی حلال دور وطنشان تن به کارهای سخت میدادند واین اتفاق ناگوار برایشان رقم خورد خدا به خانوادهاشون صبر بدهد
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۷:۰۸ ۰۹ مرداد ۱۳۹۷
یه افغانی باید شغل داشته باشه یه ایرانی بیکار
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۹:۱۸ ۰۹ مرداد ۱۳۹۷
]چرا پرت و پلا میگی. متأسفانه جوانان ایرانی توقعشان خیلی بالاست همه آنها پست مدیریت با پول بالا میخوان. همین برادرم چهار ساله که بیکاره نشسته تو خونه نمیره دنبال کار میگه کار نیست .لیسانس کامپیور داره حاضر نیست بیاد پیشم کار کنه میگه برام افت داره با مدرک مهندسی کامپیوتر بیام پیش یه عکاس کار کنم. جوانان ایرانی خیلی کارها را برای خودشان افت میدانند
Iran (Islamic Republic of)
Mhdi
۱۹:۲۶ ۰۹ مرداد ۱۳۹۷
بازم خدا پدرشونو بیامرزه کاری که اینا میکنن ایرانی جماعت نمیکنه من خودم تو کار سنگم میبینم کارگر ایرانی هرجور شده از زیر کار درمیره ولی اینا با جونو دل کار میکنن سرماه هم حقوق ایرانیه ی روز دیر بشه دادو بیداد میکنه ولی اونا نه بازم کار میکنن درضمن ایرانی افغانی نداره ما همه باهم یکی هستیم فقط این خط مرزها هست که ایرانی افغانی عربی میکنه
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۷:۰۷ ۰۹ مرداد ۱۳۹۷
یه افغانی باید شغل داشته باشه یه ایرانی بیکار
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۹:۵۷ ۰۹ مرداد ۱۳۹۷
جوانان ايراني حاضرند برند تو مشاغل سخت كار كنند ؟؟
۱۲۳