استفاده جلیقه‌زردها از شعارهای ملی‌گرایانه، حضور چهره‌های راست افراطی در تظاهرات و استقبال سران حزب گردهم‌آیی ملی از آن تحلیل‌گران را به واکنش واداشته است.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان ، وقتی یک جنبش اجتماعی از اهداف اعلام‌شده یا رهبریِ مشخص بی‌بهره است، تحلیل ارتباط آن با جریان‌های سیاسی و اینکه در آینده به کدام سو متمایل خواهد شد، دشوار است. با این حال اهمیت و گستردگی تظاهرات جلیقه‌زردها در یکی از مهمترین ستون‌های اتحادیه اروپا یعنی فرانسه موجب شده است ارتباط این جنبش با جریان‌های سیاسی در اروپا به ویژه ملی‌گرایانِ جدید از سوی پایگاه‌های خبری و تحلیل مورد بررسی قرار گیرد.


بیشاربخوانید :جلیقه‌زرد‌ها در فلسطین اشغالی برای دومین بار به خیابان‌ها آمدند+ تصاویر


پایگاه لیبرِیشن بسیاری از چهره‌های راست افراطی و شعارهای ملی‌گرایانه را در میان جلیقه‌زردها شناسایی کرده است. یوان بِنِدِتی رئیس سابق گروهِ‌منحل‌شده L'œuvre française در تظاهرات دیده شده و طراحی‌های گروه دانشجویی GUD بر دیوارها نقش بسته است. شعار «اینجا خانه ما است» بارها از سوی معترضان سر داده شده و از برخی افراد محبوس که در اعتراضات ملی‌گرایانه به زندان افتاده‌اند، حمایت شده است. داستان چیست؟ اگر این جنبش بخشی از ملی‌گراییِ جدید است چرا اصرار دارد که به هیچ حزب و گروهی وابسته نیست؟

مینه‌سوتا پست

پایگاه مینه‌سوتا پست در گزارشی موشکافانه به این نتیجه اشاره می‌کند که جلیقه‌زردها را نمی‌توان با هیچ‌کدام از جریانات کنونی در فرانسه به صورت کامل تطبیق داد، بلکه آنها (البته اگر حضورشان در فضای سیاسی تداوم یابد) یک جبهه جدیدِ محافظه‌کار را ایجاد می‌کنند.

آیا ملی گرایان جدید با معترضان فرانسوی و جلیقه زرد‌ها نسبتی دارند؟
برخی ملی‌گرایان تلاش کردند با اسم رمز «بیداری بزرگ جهانی» تظاهرات جلیقه‌زردها را بخشی از حرکت خود معرفی کنند.

مارک پوروکانسکی عضو پیشین تحریریه لس‌آنجلس تایمز در این گزارش، ابتدا به چند پرسش پاسخ می‌دهد: «آیا این جنبش نوعی ابراز خشم از نخبگانِ جداافتاده از جامعه، در این مورد علیه مکرون است؟ تا حدودی. آیا می‌توان گفت یک اقتصادِ جهانی‌شده از کارگر ارزان در کشورهای در حال توسعه و دخالت مالی که سودش تنها به شهرهای پرزرق و برق اروپا می‌رسد، به خروش آمده؟ تا حدودی. آیا از تلاش‌هایی که برای مقابله با تغییرات آب‌وهوایی صورت گرفته (آن گونه که ترامپ ادعا می‌کند) ناراحت شده‌اند؟ کمی، البته نه آن‌گونه که ترامپ فکر می‌کند.»

وی سپس به حضور همزمان گروه‌های راستگرا و چپ‌گرا در جنبش جلیقه‌زردها اشاره می‌کند و اینکه رگه‌های مشترک ملی‌گرایانه در این تظاهرات با آنچه موجب پیروزی برگزیت در بریتانیا شد و آنچه ترامپ را در آمریکا به قدرت رساند وجود دارد.

به نظر او شاید آنچه این گروه‌ها را به خیابان آورد، سیاست اشتباه مکرون در اصلاح مالیاتی بود (سیاستی که مردمِ کم‌درآمد را در مناطقی که اتفاقاً از تسهیلات عبور و مرور جمعی محروم هستند، مجبور به پرداخت هزینه بیشتر برای سوخت وسیله خود می‌کرد)، اما آنچه همه آنها را آمادهِ به خیابان‌آمدن کرده بود، مسأله دیگری است که می‌تواند هسته پایدار جنبش را تشکیل دهد. «محبوبیت او سقوط کرده و مکرون اکنون بر صندلی داغ قرار گرفته است.» این تا پیش از شروع تظاهرات جلیقه‌زردها نیز مشخص بود. اما چه چیز این‌چنین محبوبیت او را کاسته است؟ پاسخ پوروکانسکی، تفاوت عملکرد مکرون با شعارهای انتخاباتی است.

رئیس‌جمهور جوان فرانسه در اصلاحاتش نشان داد بیش از آنچه می‌نمایاند، نخبه‌گرا و هوادار ثروتمندان است و این پیام روشنی برای مردم داشت: حکومت از جانب افراد ممتاز و در خدمت افراد ممتاز اداره می‌شود.

تحلیلگر مینه‌سوتا پست سپس در گفتگو با استاد دانشگاه کلمبیا، مارک لی‌لا به این حدس رسیده که چه جنبش آرام شود و چه تداوم یابد، به هر حال نشان می‌دهد یک گروه بزرگ از جامعه فرانسه وجود دارد که اصطلاحاً محافظه‌کار است. این گروه نمی‌پذیرد که منافعش زیر پای ایده‌های جدید، از نئولیبرالیسم گرفته تا آزادی همجنس‌بازی و از مقابله با تغییرات آب‌وهوایی گرفته تا پذیرش مهاجرت‌های گسترده محدود شود. اگر چه احتمالاً این جریان به شدت حافظ محیط زیست خواهد بود و حتی اتحادیه اروپا را نیز در حد و حدود گذشته‌اش به رسمیت می‌شناسد.

نیویورک تایمز

این روزنامه آمریکایی ابتدا سوءمدیریت دولت را عامل تولد جریانی معرفی می‌کند که جلوه آن، جلیقه‌زردها هستند اما در واقع و به تدریج دارد حلقه وصل تمامی گروه‌های پوپولیست و ضدساختار در اروپا و آمریکا می‌شود.

آدام نوستر در تحلیل خود می‌نویسد: «آنچه فارغ از تقاضاها این خیزش‌ها را به یکدیگر پیوند داده، دست رد زدن به سینه همه احزاب، اتحادیه‌ها و مؤسسات دولتی است که به نظر می‌رسد توان پیگیریِ شایسته اعتراضات را ندارند و نه راه‌حلی که بتواند مانع از گسترش ناامنی اقتصادی شود». با این حال به نظر وی این جنبش را نمی‌توان همان ملی‌گرایی دانست، زیرا بیش از حرکت ویکتور اوربان در مجارستان، به حرکت جنبش اشغال وال استریت در آمریکا شبیه است.

وی در تشریح دیدگاه خود می‌نویسد جنبش‌های ملی‌گرا بر مسأله مهاجرت و نژاد حساسیت دارند و معمولاً در پی رهبری اقتدارگرا هستند. اما دغدغه جلیقه‌زردها عمدتاً تبعیض اقتصادی است و از نظر رهبری هم خودمدیر و ارگانیک عمل می‌کنند. نیویورک تایمز از قول یک سیاست‌دان با نام دومینیک رِین نقل می‌کند که همین ویژگی یعنی عدم پذیرش رهبریِ گروه‌های سیاسی در جلیقه‌زردها می‌تواند خاصیت ضدساختار آن را چنان تقویت کند که «سیستم در بحران» قرار گیرد، مشکلی بزرگ‌تر از آنچه ملی‌گرایان ایجاد می‌کنند، زیرا ملی‌گرایان بیش از اینکه یک جنبش باشند، نسل جدیدی از رهبران را تحویل می‌دهند.

آیا ملی گرایان جدید با معترضان فرانسوی و جلیقه زرد‌ها نسبتی دارند؟

هنریکو لتا نخست‌وزیر پیشین ایتالیا جنبش جلیقه‌زردها را دارای اشتراکات با صداهایی می‌داند که در ایتالیا و آمریکا شنیده می‌شود و بر این باور است که یکی از عوامل اصلیِ این اشتراک، بالابودن آمار افت جایگاه طبقاتی است، یعنی تعداد زیادی از طبقه متوسط در این سه کشور به طبقه پایین سقوط می‌کنند. او می‌گوید اکنون این بیم در سه کشور یادشده تشدید شده که رفاه دهه‌های گذشته هر چه بیشتر از دست برود. مارک لازار متخصص تاریخ ایتالیا گفته است نگرانی از آینده و بی‌اعتمادی نسبت به نهادهای حاکم، دو ویژگی مشترک در مردم تمام کشورهای اروپایی شده است.

در تحلیل نیویورک تایمز نهایتاً به وضعیت مکرون اشاره شده، نامزدی که در دور اول انتخابات شاهد بودتنها ۲۴% از مردم به او رأی دادند و تازه با دور شدن از شعارهایی که داده بود، همان هواداران را نیز نتوانست راضی نگه دارد. او نام «انقلاب» را بر برنامه‌هایش گذاشته و خود به عنوان کسی که می‌تواند به حاکمیت چندین دهه‌ای دو جناح حاکم پایان دهد رأی آورد، اما هر چه کمتر در برنامه‌هایش این مردمِ مخالفِ نخبگانِ مسلط را در نظر گرفته است.

تینک‌پراگرس

این پایگاه خبری تحلیلی که از سال ۲۰۰۵ میلادی آغاز به کار کرده و با صندوق اقدام مرکز مطالعات پیشرفت آمریکا مرتبط است، در گزارش خود راستگرایان جبهه ملی و چپ‌گرایان سوسیالیست را در حال تلاش برای مصادره جلیقه‌زردها به نفع خود، یا دست‌کم بهره‌گرفتن از اوضاع کنونی علیه مکرون معرفی کرده است.

این تحلیل که به قلم آلان پایک و لوک بارنز در روز ۱۴ دسامبر منتشر شده، از سلیا بلن کارشناس مرکز بروکینگز نقل می‌کند که «واقعیت آن است که جنبش جلیقه‌زردها بیش از همه اعتراض ۲۰ درصدِ فقیرِ مردم فرانسه است، مخصوصاً ساکنان اطراف پاریس: قشر کارگر، طبقه پایین، بازنشستگان کم‌درآمد، مادران مجرد، کسانی که با ماشین خود کار می‌کنند و مانند آن».

نویسندگان سپس به ابهامی می‌پردازند که برای برخی تحلیلگران پیرامون نقش شبکه‌های اجتماعی در جنبش جلیقه‌زردها پیش آمده است. به نظر پایک و بارنز، فیس‌بوک تنها به سازمان‌دهی و گسترش تظاهرات کمک کرد و این گونه نبود که نارضایتی از مکرون نتیجه انتشار شایعات یا اصطلاحاً Fake News باشد، بلکه ریشه در سیاست‌های وی داشته است. بنابر این شبکه‌های اجتماعی تقریباً نقشی شبیه آنچه در بهار عربی بازی کردند را بر عهده گرفتند. بلن در این مورد می‌گوید اکنون فرانسه به دو قسمت تقسیم شده، «فرانسه‌ای که می‌بَرَد و فرانسه‌ای که می‌بازَد. این مسأله مردم را ناخشنود کرده است».

اینکه ملی‌گرایان از هر فرصتی برای تقویت جبهه مخالفان مکرون بهره می‌گیرند، بخشی از آن به سیاست مکرون در برخورد با آنها برمی‌گردد. آنها تنفر شدیدی از جهانی‌سازی دارند، در حالی که مکرون برای آن عجله دارد. مکرون در اوت گذشته گفت «من پاسخی به ملی‌گرایان و کسانی که سخنرانی‌های نفرت‌پراکن انجام می‌دهند، نمی‌دهم. فقط بگویم اگر آنها (که منظور او سالوینی معاون کنونی نخست‌وزیر ایتالیا و اوربان نخست‌وزیر مجارستان بود) دوست دارند من را به عنوان مخالف اصلی خود قلمداد کنند، انتخاب درستی کرده‌اند».

آیا ملی گرایان جدید با معترضان فرانسوی و جلیقه زرد‌ها نسبتی دارند؟
گروه دانشجویی GUD از حامیان حزب گردهم‌آیی ملی نشان خود را در تظاهرات جلیقه‌زردها به رخ می‌کشد.

جمع‌بندی

حمله ملی‌گرایان علیه مکرون، پیروزی مکرون در مقابل لوپن و اینکه پیروزی او به عنوان یک نقطه عطف در مسیر گسترشِ (به زعمِ آنها خطرناکِ) ملی‌گرایی در کشورهای اروپایی قلمداد شد، همه و همه دست به دست هم داد تا مکرون در یک سال و نیم اخیر همت خود را بر رویارویی با ملی‌گرایان و عمل بر خلاف پیشنهادات آنها متمرکز کند. او خود را ناجی اروپا می‌دانست، اما اکنون خود محتاج نجات غریق است زیرا حرکت پرشتاب در مسیر جهانی‌سازی در مخالفت با ملی‌گرایان موجب شد او اقشار وسیعی از مردم را فراموش کند. حتی پس از آغاز تظاهرات جلیقه‌زردها نیز سران دولت او این حضور گسترده را به توطئه ملی‌گرایان علیه دولت تعبیر کردند!

این بهترین فرصت برای ملی‌گرایان بود که به جمع تظاهرکنندگان بپیوندند اما با وجود اشتراک نظر میانِ برخی از «هوادارانِ» ملی‌گرایی و جنبش جلیقه‌زردها، «سران» جبهه ملی (گردهم‌آیی ملی فعلی) راه متفاوتی را در پیش دارند. اینکه جلیقه‌زردها تأکید دارند به هیچ گروهی وابسته نیستند، بیهوده نیست. در واقع ملی‌گرایان و جلیقه‌زردها دارای همپوشانی هستند، اما هر یک ویژگی‌های متفاوتی نیز دارند که بخشی از هوادارانِ هر یک را از دیگری متمایز نگاه می‌دارد.

بنابر این مکرون که بر صندلی داغ هم نشسته، حالا با یک رقیب جدید نیز روبرو است که نمی‌تواند آن را به چپ افراطی یا راست افراطی تقلیل دهد، با این تفاوت که این جبهه جدید برخلاف دو گروهِ پیش‌گفته، همه احزاب موجود را به دلیل نخبه‌گرایی طرد می‌کند. رهبرناپذیری و خودمدیریِ جلیقه‌زردها ممکن است خیلی زود از سوی دولت‌های رقیب یا دولت‌هایی که چشمِ دیدن اتحادیه اروپا را ندارند با هدفِ ایجاد بحران‌های عمیق‌تر ضد حکومت فرانسه تقویت شود. نقش واشینگتن و لندن در این زمینه می‌تواند کلیدی باشد.

منبع:مشرق

انتهای پیام/

نسبت جلیقه‌زردها و معترضان فرانسوی با ملی‌گرایانِ جدید چیست؟

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.