حرف‌های شوکه‌کننده زنی که در کودکی قربانی مردان هوسران شد/ ما فقیر بودیم و با یک اسباب‌بازی مرا به سکوت وادار می‌کردند!زن قربانی: آن قدر از دوران کودکی مورد سوء استفاده قرار گرفتم که آرزو می‌کردم نه شاهزاده‌ای با اسب سفید بلکه جوانی مستمند یا مردی متاهل به سراغم بیاید.


به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، آن قدر از دوران کودکی مورد سوء استفاده اطرافیانم قرار گرفتم که همواره آرزو می‌کردم نه شاهزاده‌ای با اسب سفید، بلکه جوانی مستمند یا حتی مردی متاهل به سراغم بیاید تا من هم مانند خیلی از دختران دیگر ازدواج کنم و از این وضعیت رها شوم چرا که دیگر سن و سالم گذشته بود.

زن ۳۱ ساله‌ای که برای جلوگیری از متلاشی شدن زندگی اش دست به دامان قانون شده بود درحالی که آثار ناشی از کتک کاری‌های همسرش را دلیلی بر ادعای خودش می‌دانست در تشریح سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری سیدی مشهد گفت: پدرم شغل ثابتی نداشت و از نظر مالی در سطح بسیار ضعیفی بودیم به همین دلیل روزگار سختی را می‌گذراندیم. من آخرین فرزند خانواده بودم و یک خواهر و دو برادر بزرگ‌تر از خودم داشتم. خلاصه به دلیل وضعیت مالی پدرم هیچ گاه آرزو‌های کودکانه ام برآورده نمی‌شدو گاهی حتی داشتن کفش‌های زیبا یا کیف‌های مدرسه قشنگ برایم به یک رویا تبدیل می‌شد.


داغ ترین حوادث امروز:

فوتبالیست همدانی وسط زمین به کما رفت / آمبولانس نبود!

اظهارات تکان‌دهنده دختران خردسال که قتل مادر باردارشان را دیدند/ عمو کَرم با چاقو به جان مامان افتاد!

پدر خانواده زن و دخترش را خفه کرد! + جزئیات

پیرمرد ۷۸ ساله با ضربه‌های مرگبار چاقو از زحمات همسرش قدردانی کرد/ مدام نگران سلامتی‌ام بود من هم کشتمش!

افشای راز قتل زن جوان بعد از ۵ سال توسط دختر خردسالش/ پدرم بعد کشتن مادر او را در باغچه دفن کرد!

راز هولناک خودکشی ساختگی قاتل در بازداشتگاه فاش شد

ادعای عجیب چوپان قاتل پس از کشتن زن جوان!

قتل برای نگاه چپ به مشتری رستوران

اخاذی با عکس‌های خصوصی دختر جوان


از سوی دیگر نیز همواره مورد سوء استفاده اطرافیانم قرار می‌گرفتم چرا که آن‌ها با خرید خوراکی‌هایی که دوست داشتم یاحتی یک اسباب بازی کودکانه ارزان قیمت مرا طعمه هوسرانی‌های خودشان می‌کردند اگرچه مادرم نیز آرام آرام ماجرا را فهمیده بود، ولی برای حفظ آبرو هیچ حمایتی از من نمی‌کرد.

خلاصه در این شرایط خانوادگی رشد می‌کردم و آرزو داشتم روزی از این وضعیت نجات پیدا کنم. بالاخره در دوران راهنمایی ترک تحصیل کردم و در کنار خواهر و برادران بزرگ ترم ماندم. از طرف دیگر خواهر بزرگم خواستگاری نداشت و من هم به خاطر او نمی‌توانستم ازدواج کنم. البته به دلیل وضعیت اجتماعی و اقتصادی ضعیف خانواده ام کمتر خواستگارانی به سراغم می‌آمدند در حالی که آرام آرام سن ازدواجمان به تاخیر می‌افتاد آرزو می‌کردم فقط مردی حاضر به ازدواج با من باشد دیگر هیچ چیزی برایم مهم نبود تنها می‌خواستم از این شرایط زندگی رها شوم.

روز‌ها به همین ترتیب سپری می‌شد تا این که دو سال قبل زمانی که برای بازگشت به منزل منتظر اتوبوس شهری بودم ناگهان راننده یک دستگاه پراید در ایستگاه اتوبوس توقف کرد من هم ناخواسته مسیر منزلمان را اعلام کردم و سوار خودرو شدم. راننده مسافر دیگری نداشت و این گونه سر صحبت بین من و راننده باز شد. از هر دری سخن گفتیم تا این که به درد دل با او پرداختم و گوشه‌ای از مشکلات زندگی ام را برایش بازگو کردم وقتی به مقصد رسیدیم شماره تلفن هایمان را رد و بدل کردیم و این گونه رابطه تلفنی بین من و «شهباز» آغاز شد. او مردی متاهل بود و سه فرزند داشت. با وجود این به یکدیگر علاقه‌مند شدیم و روابط تلفنی ما کم کم به دیدار‌های پنهانی کشید. در این میان زمانی که همسر و فرزندان شهباز در منزل نبودند یا برای دیدار بستگانشان به شهرستان می‌رفتند من هم با تماس تلفنی شهباز به منزلش می‌رفتم و ...

این روابط همچنان ادامه داشت و من با هر بهانه‌ای به دور از چشم اعضای خانواده ام به دیدار شهباز می‌رفتم تا این که سه ماه بعد از این روابط مخفیانه متوجه شدم باردار هستم. نگرانی عجیبی سراسر وجودم را فرا گرفته بود و از یک رسوایی بزرگ خانوادگی وحشت داشتم. وقتی ماجرا را برای شهباز بازگو کردم همه چیز به هم ریخت. او که با خشم توام با فحاشی با من سخن می‌گفت همه آن حرف‌های عاشقانه اش را فراموش کرد و از من خواست به هر طریق ممکن جنینم را سقط کنم، ولی من حاضر به این کار نشدم و اصرار کردم که باید مرا به عقد دایم خودش درآورد او هم که بر سر یک دو راهی قرار گرفته بود حاضر شد به صورت پنهانی مرا به عقد موقت طولانی مدت خود دربیاورد تا همسرش از ازدواج مجدد او مطلع نشود.

با این توافق، شهباز برایم خانه‌ای در حاشیه شهر اجاره کرد من هم با اندک لوازمی که تهیه کرده بودم پا به زندگی مشترک با او گذاشتم. ولی هنگام اسباب کشی به منزل جدید، ناگهان به طور ناخواسته جنینم سقط شد. شهباز وقتی این موضوع را فهمید نفس راحتی کشید و سعی کرد کمتر به منزلم بیاید.

این درحالی بود که همسر اول او نیز پی به ماجرای ازدواجش برده بود و اختلاف شدیدی داشتند به همین دلیل دیگر شهباز سراغ من نمی‌آمد و به طور مخفیانه مبالغی را برای اجاره منزل و تامین مخارج زندگی پرداخت می‌کرد، اما اصرار به طلاق داشت چرا که نمی‌خواست زندگی اش از هم بپاشد در این میان من هم دوست نداشتم به زنی مطلقه و بی پناه تبدیل شوم در عین حال شهباز هر از گاهی به سراغم می‌آید و مرا به باد کتک و ناسزا می‌گیرد تا مجبور شوم از او طلاق بگیرم و ...

شایان ذکر است، به دستور سرگرد قاسم احمدی (رئیس کلانتری سیدی مشهد) پرونده این زن در دایره مددکاری اجتماعی مورد بررسی و رسیدگی قرار گرفت.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

منبع: روزنامه خراسان

انتهای پیام/

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۴۵
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۷:۵۷ ۲۷ مرداد ۱۳۹۸
خدا فقط ریشه ظلم را خشک کند
Iran (Islamic Republic of)
مهدی
۰۳:۵۴ ۲۷ مرداد ۱۳۹۸
حکایت ما ایرانی ها شده حکایت
اون کسی که عزیزش رو کشته بعد نشسته سر جنازه اش گریه میکنه.
الان همه ما توی این فضای مجازی طز روشن فکری گرفتیم و داریم دنبال مقصر ماجرا میگردیم.همه ما شدیم دایه ی مهربونتر و دلسوزتر از مادر.شدیم دکتر روانشناس.جامعه شناس.مددکار اجتماعی.
تا حالا از خودمون نپرسیدیم اگه خودمون بجای اون دختر نگون بخت بودیم چکار میکردیم.آیا راهی برای فرار از فقر مادی فقر فرهنگی داشتیم؟؟؟
آیا راهی جز تن دادن به این کار داشتیم؟؟؟
یا اگر بجای اون راننده تاکسی بودیم.
آیا اونقدر مردانگی توی وجودمون بود که حس شهوت و هوسرانی خودمون رو زیر پا له کنیم و مثل یه مرد دست این دختر رو بگیریم؟؟؟
این دخترک تشنه ی محبت بود.
دنبال محبت میگشت اما نه توی آغوش پدر و مادرش بلکه توی آغوش غریبه ها. و اون مرد پلید دنبال ارضای هوای نفسش بود اما نه توی آغوش همسرش.توی آغوش غریبه ها.
اینجا توی این فضای مجازی فقط حرفامون کامنتامون قشنگن.
تنها چیزی که اینجا درست کار میکنه حرکت انگشت شصتمون روی صفحه گوشیه. که مبادا اشتباه تایپ کنیم.
دوست خوبم
هموطن بیا از خودمون شروع کنیم.
بذار دختر ایرانی ناموسمون باشه.
پسر ایرانی برادرت باشه.
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۳:۲۳ ۲۷ مرداد ۱۳۹۸
این همه سختی قطعا اجر دارد انشالله
درهر شرایطی باید تسلیم خدابود
Iran (Islamic Republic of)
بینام
۰۳:۱۵ ۲۷ مرداد ۱۳۹۸
خدایا کی سایه فقرونداری ازاین کشور بیرون بره .یاصاحب زمان ...
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۱:۳۰ ۲۷ مرداد ۱۳۹۸
ﻓﻘﺮ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ. ﺑﺪﺗﺮ اﺯ ﻓﻘﺮﻣﺎﻟﻲ ........
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۰:۴۶ ۲۷ مرداد ۱۳۹۸
لعنت بر بورلی هیلزها...
Iran (Islamic Republic of)
محمد
۰۰:۳۹ ۲۷ مرداد ۱۳۹۸
متاسفانه در دادگاهها ، از مظلوم ان طور که باید مقتدرانه پشتیبانی به عمل نمی اید و فقط حکم قاضی بسیار سطحی است و مسئولیتهای بعدی سازمانهای حمایتی و مددکاری و دولتی را اغلب شامل نمیشود
Iran (Islamic Republic of)
سمیه
۲۳:۵۸ ۲۶ مرداد ۱۳۹۸
اینکه مورد سو استفاده قرار می گرفتی مادر تقصیر داشت اما اینکه اینجوری ازدواج کنی ميمردي بهتر بود . درستو ميخوندي یه کسی بشی نه تن به چنین ازدواج وحشتناکی بزني . متأسفم.
Canada
ناشناس
۲۳:۰۱ ۲۶ مرداد ۱۳۹۸
زندگی مثل کتاب پر از مندرجات .یک سر فصل ها .یک سر فصل را خوندی .داستان این سرفصل بسته میشه .به سرفصل بعدی میری
اصلا مسیله ای نیست .از نو با کمک روان شناسان و دولت زندگی نو با یاد گرفتن حرفه مورد علاقه شروع کن .زندگی ازمایش الهی است .افتادی .بلند شو و از نو شروع کن .وقت برای ایستادن و درجا زدن نیست
Iran (Islamic Republic of)
حیدر
۲۲:۵۹ ۲۶ مرداد ۱۳۹۸
فقر خیلی خطرناک باید ریشه کن بشه خیلی مهم. ازهمه بدتر اینه که ممکن در بعضی شرایط انسان ها را مجبور به کارهای بکنه که اصلا دوست ندارند انجام بدن. مثل دزدی یا خیلی شیک تر مدرنیزه ترش کلاهبرداری در کسب و کار فقر ریشه اکثر بدبختی هاست. ماخیلی کارداریم خیلی ما اونجور که باید نبودیم خداکمکمون کنه شرمنده نشیم. اینهمه شهید دادیم از اول اسلام تا الان.
Canada
ناشناس
۲۲:۴۷ ۲۶ مرداد ۱۳۹۸
اموزش شناخت زن و شوهر قبل از ازدواج
اموزش خانواده قبل از بچه دار شدن
کمک مالی مستقیم دولت برای رفع فقر که مادر همه مشکلات است
Canada
ناشناس
۲۲:۴۶ ۲۶ مرداد ۱۳۹۸
اول باید خطوط تلفنی روان شناسان خانم برای خانم و بلعکس که با تلفن مشکل را مطرح و نقطه نظر روان شناسی بدهند و پیگیر مشکل شوند تا برطرف بشه و مکانی برای نگه داری خانمها و اقایان .اگر احساس ناامنی کنند .حالا به هر دلیل
در این سازمانها آموزش حرفه و وام برای شروع کار .وقتی بسود رسید .وام را پس بدهند
Canada
ناشناس
۲۲:۳۹ ۲۶ مرداد ۱۳۹۸
باید روان شناسان با خانواده ها در تماس دایم باشند و بهشون مشورت دهند .
Canada
ناشناس
۲۲:۳۸ ۲۶ مرداد ۱۳۹۸
سعی کنید .اگر راه حلی بفکرتان میرسد .بدهید .یک روش خوبی که من در خارج ایران یاد گرفتم .اینه که یک مشکل را مطرح میکنند و نطرات همه را میپرسند و مینویسند .تا شاید مشکل گشا شود .فقط بنویسید .حتی اگر بنظرتون جالب نباشد
Canada
ناشناس
۲۲:۳۴ ۲۶ مرداد ۱۳۹۸
چرا سعی نکردی .حرفه ای پیشه کنی و خودکفا باشی .ساده ترین راه را انتخاب کردی .از چاله به چاه .چه فکری باعث شد که تن به ازدواج مرد زن دار دهی .چرا زندگی ات را روی خرابه های زندگی زن دیگری که اون هم ممکنه زندگی اش دست کمی از زندگی شما نداشته باشه .شروع کردی .هنوز دیر نشده .اشتباهت باعث کسب تجربه شده .در زندگی برای کسب تجربه یا باید از اشتباهات دیگران درس عبرت بگیری یا خودتت تحربه کنی .بخاطر عدم مطالعه .نتوانستی از تحربه دیگران که در کتابهای داستان هست .استفاده کنی .بخاطر داشتن اطلاعات و کتاب خوانی
۱۲۳
آخرین اخبار