اعترافات بازیگر جوان ایرانی به قتل هولناکی که انجام داد/ نفهمیدم چه شد که چاقو را در شکم سیاوش فرو کردم + تصاویر

میلاد که چندی پیش گزارشی درباره‌ی او با تیتر «بازیگری زیر سایه حکم اعدام» منتشر شد به تازگی داستان زندگی خود را شرح داده است.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،  ما روی صحنه تنها بازیگری را دیدیم که روبه‌رویمان ایستاد و با بُغضی گفت: «من یک اشتباه کردم و می‌خواهم بخشیده شوم. همه اشتباه کرده‌اند، شما تا حالا اشتباه نکرده‌اید؟ شما هم می‌خواهید بخشیده شوید؟»، اما هیچکدام نمی‌دانستیم چقدر گفتن این جمله‌های به‌ظاهر ساده برای «میلاد» که سه سال و هفت ماه است به دلیل مشارکت در قتل عمد زندانی است و اکنون حکم قصاصش آمده، سخت و دردآور می‌تواند باشد.

ناگفته‌های بازیگری زیر سایه اعدام

میلاد در ملایر به دنیا آمد و به دلیل آنکه باید کار می‌کرده تا خرج خود را در بیاورد، تا اول راهنمایی بیشتر درس نخوانده است. وقتی بچه بوده، پدرش فوت کرده و یک ساله بوده که مادرش دوباره ازدواج کرده است. از نوجوانی برای کار به تهران آمده، اما اکنون بیش از سه سال است به دلیل مشارکت در قتل عمد، در کانون اصلاح و تربیت تهران زندانی است.


داغ ترین حوادث امروز:

نقشه بیرحمانه مادرشوهر برای بی عفت کردن عروسش

تیمور ۱۶ ساله اعضای خانواده اش را سر برید / قتل‎عامی برای کم توجهی + عکس

پشیمانی دختر جوان از اعتماد نابجا/ فرشاد با نقشه مرا به شرکتش کشاند/ وقتی در آن حالت دستگیر شدم روی نگاه‌کردن در چشمان پدرم را نداشتم

تجربیات زنی که به هوای پول همسر یک قمارباز شد/ در این تابستان داغ حسرت خرید یک بستنی برای فرزندم بر دلم ماند

سرنخ گروگان گیری میلیونی پایتخت در خاک ترکیه

جنایت نقابداران در خیابان سی و یکم

بن بست ۱۱ ساله در جنایت شیطانی

قاتلی که تنبیه نشد

شلیک برای‌دستگیری‌دزدان‌سابقه‌دار

پلیس خواب را از چشمان قاتل ربود


میلاد که چندی پیش گزارشی درباره‌ی او با تیتر بازیگری زیر سایه حکم اعدام منتشر شد، به تازگی در مصاحبه‌ای که در کانون اصلاح و تربیت با او انجام شد، گفت: من از ۱۲ سالگی تنها زندگی کردم، زیرا خرجم را نمی‌دانند و ناپدری، من را اذیت می‌کرد و کتک می‌زد. مجبور شدم به تهران بیایم و در مانتو دورزی و مزون لباس عروس کار کنم. این کار را بلد بودم، چون شاگرد مانتو دوزی در ملایر بودم. در ملایر هم سرکار رفتم، چون خانواده به من خرج نمی‌دادند. بعد از دوسال یعنی ۱۴ سالگی به ملایر برگشتم و با دوستم به گچساران رفتم و نزدیک یک سال و نیم گچ کاری کردم. در آمد خوبی داشتم و ماهی دو میلیون تومان پول در می‌آوردم. با درآمدم هم، اجاره خانه می‌دادم و لباس می‌خریدم. صاحب کارم در تهران که ماجرای زندگی مرا می‌دانست، به من غذا می‌داد و حتی مدتی هم پیش زن و بچه صاحب کارم زندگی کردم.

ناگفته‌های بازیگری زیر سایه اعدام

این پسر که حدود یک هفته است، خودش هم از تایید شدن حکمش مطلع شده، درباره جرمی که مرتکب شده است، این‌گونه توضیح می‌دهد: از بچگی با سیاوش (مقتول) رفیق بودیم و بچه ملایر بود. مدتی که در تهران کار می‌کردم، خانواده او گفتند سیاوش را به تهران ببر تا او هم کار کند. او را آوردم، اما کار نمی‌کرد. بعد از مدتی گفتم سیاوش، نمی‌خواهد این مدلی کار کنی. تو برو خانه، من برایت پول می‌فرستم. او گفت من محتاج پول تو نیستم، اما من گفتم با خانواده‌ات صحبت می‌کنم و دلیل برگشتت را توضیح می‌دهم. به همین دلیل برگشتیم ملایر، نزدیک دو هفته در ملایر بودم و به خانواده او گفتم نمی‌خواهد پیش من کار کند و به تهران برگشتم. وقتی سیاوش فهمید خانه ما در ملایر خالی است، با پدرش وسایلمان را دزدید. پسر ناپدری من این صحنه را دیده بود و به خانواده خبر داد. مادرم شماره من را نداشت، اما نمی‌دانم چگونه با من تماس گرفت و هر حرفی از دهانش در می‌آمد به من گفت. گفت مگر نگفتم با سیاوش رفاقت نکن، او دزد است، اما باور نمی‌کردم. به سیاوش زنگ زدم و او گفت من این کار را نکردم و بعد به مادرم زنگ زد، او را تهدید کرد و ناسزا گفت.

او ادامه می‌دهد: مادرم صدای سیاوش را ضبط کرده بود و برای من پخش کرد. من هم گریه می‌کردم. همان زمان هم‌جرم من (محمد) از سر کار برگشت و به او گفتم سیاوش این کار را کرده است. سیاوش داماد خانواده محمد بود و از او عقده داشت، چون پدر و مادرش را اذیت کرده بود. گفت زنگ می‌زنم به سیاوش تا به تهران بیاید و بعد اذیتش کنیم. او دزدی کرده بود و در تهران فراری بود. هم‌جرمم او را به زیباشهر آورد و با هم به خارج از شهر و بیابانی که در نزدیکی خانه‌مان بود، رفتیم. هم‌جرمم دو چاقو با خود آورده بود. او به سیاوش گفت چرا میلاد را اذیت کردی و او می‌گفت من این کار را نکردم. گفتم من صدایت را شنیدم، گفت حالا مشکل داری توانستم و این حرف‌ها را به مادرت گفتم؟ محمد او را گرفت و به من گفت، میلاد او را بزن. اول به او مشت زدم بعد اصرار کرد با چاقو بزن و چاقو را از زیر پایش و زیر خاک‌ها در تاریکی پیدا کردم و داخل شکم سیاوش فرو کردم. وقتی او داد زد، فهیدم چه کردم. چاقو از دستم افتاد و سیاوش برداشت تا ما را بزند، هم‌جرمم او را زد و چاقو را گرفت. محمد هم در دادگاه قتل را گردن من انداخت. محمد، سیاوش را همان‌جا خاک کرد. پس از قتل، محمد ماجرا را برای پسرعمویش تعریف کرد. یک روز که به شهرستان رفتم تا به دایی‌ام سر بزنم، مادرم زنگ زد و گفت بیا تهران کارت دارم. او از ماجرا خبر داشت و می‌خواست مرا تحویل دهد، اما پسرعموی هم‌جرمم پلیس آورد و من را گرفتند. درواقع یک و نیم ماه بعد از حادثه دستگیر شدم.

ناگفته‌های بازیگری زیر سایه اعدام

میلاد مدتی بعد از ورودش به کانون اصلاح و تربیت و آمدن گروه هنری فرزاد خوشدست و پروژه «خط باریک قرمز» در این تیم قرار میگرد و به عنوان بازیگر از بین ۲۵۰ نفر انتخاب میشود تا با آن‌ها همکاری کند، او در این باره میگوید: از بازیگری خوشم آمد البته قبلا هم علاقه داشتم، اما موقعیتش نبود تا اینکه آقای خوش دست و توماج دانش بهزادی آمدند و از ۲۵۰ نفر تست گرفتند و ۱۰ و ۱۲ نفر انتخاب شدیم. فکر نمی‌کردم انتخاب شوم. اعتماد کردم، چون از رفتار و صحبت کردنشان بدی ندیدم.

این پسر درباره تاثیر حضورش در این نمایش بر روی شخصیت و زندگی‌اش معتقد است: میلادِ بعد از تئاتر ساکت‌تر شده است و یاد گرفتم با کسی که می‌خواهم ارتباط برقرار کنم چگونه صحبت کنم و چه رفتاری داشته باشم. تا قبل از بازی در تئاتر به مرخصی نرفته بودم و وقتی انتخاب شدم و میخواستیم برای اجرای نمایش بیرون برویم، کمی تردید داشتیم، اما حس خوبی داشتم. چون آن‌ها در حق من خوبی کرده بودند و اطمینان کرده بودند اصلا به فرار فکر نکردم و پشیمان هم نیستم که فرار نکردم. درست است جانم مهم بود، اما فرار کردن من، چند نفر دیگر را درگیر می‌کرد و دوست نداشتم برای کسی اتفاقی بیفتد.

او درباره تجربه و حسش از زمانی که نمایش را روی صحنه اجرا کرد و بعد از آن، گفت: موقع تئاتر به مردم نگاه می‌کردم و بعضی حرف‌هایمان قبول می‌کردند و برخی تیکه می‌انداختند و باور نکردند. من گفتم من را ببخشید یک خانم گفت نمی‌بخشمت. توماج از قبل به من گفت ممکن است هر حرفی را به تو بگویند و فحش بدهند، اما تو کار خودت را بکن. دوست نداشتم برگردم داخل زندان و دوست داشتم بعد از اجرا در جشنواره با مادرم به خانه برگردم، دلم برایشان تنگ شده بود. دم اتوبوس به توماج گفتم کاش آن موقع که این اتفاق قتل پیش نیامده بود با شما آشنا می‌شدم و من را سر تئاتر می‌بردید تا این فکر در ذهن ما نمی‌آمد که قتل کنیم. این تئاتر و تمام تمرینات روی من تاثیر گذاشت.

میلاد که روی نقاطی از بدنش جای خودزنی‌هایی دیده می‌شود که به اوایل ورودش به زندان برمی‌گردد، بیان می‌کند: من با رفتار و طرز صحبت کردنم بعد از آزادی می‌توانم ثابت کنم آدم خوبی هستم. خیلی شب‌ها به این فکر می‌کنم، ممکن است حکم اجرا شود. دو سه بار با خانوده شاکی صحبت کردم که اگر می‌خواهند قصاص شوم زودتر این کار را انجام دهند، چون دیگر نمی‌توانم تحمل کنم و اگر بمیرم بهتر از این است که زجر بکشم. من ۲۲ سالم است، بزرگتری ندارم که برای من پادر میانی کند. مددکار به من گفت درخواست دیه کنم و گفته بود باید به ورامین برود و خانواده شاکی خیلی مبلغ بالایی خواسته‌اند. من پول ندارم و کسی را هم ندارم.

ناگفته‌های بازیگری زیر سایه اعدام

این پسر ادامه می‌دهد: من روی صحنه تئاتر گفتم که «من یک اشتباه کردم، می‌دانم و می‌خواهم بخشیده شوم. همه اشتباه کرده‌اند، شما تا حالا اشتباه نکردید؟ شما هم می‌خواهید بخشیده شوید؟» آن لحظه واقعا به این جملات فکر کردم و بغضم گرفت و دیالوگ را به زور گفتم. بعد با خودم گفتم همه اشتباه کردند، اما برای من لو رفته است و برای بقیه کسی متوجه نشده است. زیاد فیلم نگاه نمی‌کنم، چون حوصله ام نمی‌کشد، اما به یکی از دوستانم گفتم اگر آزاد شدیم پیش آقای خوشدست برویم و اگر خواست بازیگر شویم. من خودم بازی محمدرضا گلزار و جواد رضویان وامین حیایی را دوست دارم و برنامه عصر جدید را می‌بینم.

میلاد با مخاطب قرار دادن فرزاد خوشدست به عنوان کارگردان «خط باریک قرمز» با بیان اینکه "بعد کار تئاتر باور نداشتم دوباره برگردید و یاد من کنید" گفت: امیدوارم من را ببخشند و به آغوش خانواده برگردم. همیشه دوست داشتم درس بخوانم، اما نمی‌توانستم. برادر ناتنی من درس خوانده است. آقای بیرانوند هم مثل من از لرستان آمده است و من هم پرسپولیسی هستم. فکر می‌کنم دلیل موفقیت او این است که زرنگ بود و برای رسیدن به موفقیت تلاش کرد و به کسی هم کاری نداشت. اولین کاری که بعد از خارج شدن از اینجا انجام می‌دهم این است که پیش مادرم می‌روم و سپس سر کار می‌روم و دوباره شاگردی مزون لباس میکنم و بعد کار خودم را راه می‌اندازم. از وقتی اینجا آمده ام دیگر حوصله ندارم، اما زمانی که در مزون کار میکردم بسیار با حوصله بودم و دوست دارم کارم تمیز باشد و خراب نشود.

او بعد از گفتن این جمله که دوست دارد زندگی تشکیل دهد و بچه داشته باشد، ادامه می‌دهد: با بچه ام خوب رفتار می‌کنم، نمیخوام اتفاقی که برای خودم پیش آمد برای بچه ام هم رخ دهد. بزرگترین حسرت زندگی من این است که کاش آن موقع کسی بود که جلوی من را میگرفت و نمی‌گذاشت این اتفاق بیفتد، کاش سیاوش جواب تلفن هم‌جرمم را نمی‌داد و در حد یک دعوا همه چیز تمام می‌شد. بعد از این اتفاق بدترین شرایط زندگی‌ام وقتی بود که حکم قصاص به من دادند. من اگر قاضی بودم و میخواستم حکم دهم نگاه می‌کردم که طرف مقابلم قبلا رفتارش چگونه بوده و یا اینکه بعدا هم دوباره مرتکب چنین کاری میشود یا نه، بعد حکم می‌دادم.

میلاد در پایان صحبت‌هایش می‌گوید: هیچ اتفاقی به غیر از روزی که به خاطر اجرای تئاتر در جشنواره از کانون خارج شدیم، در زندگی‌ام وجود نداشته که خیلی خوشحالم کند. بزرگترین آرزویم این است که خدا مرا ببخشد و کاش الان مادرم از در بیاید تو!

ناگفته‌های بازیگری زیر سایه اعدام

منبع:ایسنا

انتهای پیام/

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۲۰
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۱:۴۰ ۳۱ مرداد ۱۳۹۸
خانما آقایون تا مطمئن نشدین با هم میتونین زندگی کنین بچه نیارین چرا پای یه بی گناه به این زندگی باز میکنین اون موقع یادتون میاد طلاق بگیرین حالا که بچه اوردین بالاسر وایسین و بزرگش کنین اون چه گناهی کرده دست شما افتاده من خودم یکی از این بچه هام که مامان بابام رفتن پی زندگی خودشون من یک دختر تنهام بی پشت و پناه واقعا خیلی سخته
Iran (Islamic Republic of)
ت
۰۹:۳۷ ۳۱ مرداد ۱۳۹۸
خود تئاتر قاتل پرور است
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۳:۵۹ ۳۱ مرداد ۱۳۹۸
خیلی ناراحت شدم کاش میشود که بخشیده بشه و به آرزوهاش برسه
Canada
ناشناس
۲۲:۵۳ ۳۰ مرداد ۱۳۹۸
پیامبر خدا که بهش وح میشد .با این وجود همیشه مشورت میکرد .چرا ما که مشورت نمیکنیم .باید خطوط تلفنی مثل کشورهای دیگه باشه تا مردم مشکلات شون را در میان بگذارند و مشورت مجانی بگیرند تا جلوی این خلاف ها گرفته شود
Iran (Islamic Republic of)
ایمان
۲۲:۰۹ ۳۰ مرداد ۱۳۹۸
خدایا خودت ب دادابن پسرو همه بدبختا برس.کاشکی قدرتی داشتم خودم کاری واست میکردم.ولی خب خودمم بدبخترم.
Iran (Islamic Republic of)
شهاب مرادی
۲۱:۲۹ ۳۰ مرداد ۱۳۹۸
هرچی خداوند براش توی تقدیر نوشته همون میشه تقدیر را نمیشه عوض کرد از همون خدا میخوام البته عاجزانه میخوام مسبب اصلی این جرم و قتل به سزای اعمالش برسه و این جوان هم فرجی بشه و کمکی بشه و نجات پیدا کنه معلومه که اینو یکی اغفال کرده وچون قبلا با طرف مشکل داشته ازین فرصت استفاده کرده و از طریق این بچه زهرش رو به اون ریخته و اون طرف رک به قتل رسونده
Iran (Islamic Republic of)
باران
۲۰:۵۸ ۳۰ مرداد ۱۳۹۸
به نظرم باید اعدام بشه تا درس عبرتی بشه برای بقیه
Iran (Islamic Republic of)
علیرضا
۲۰:۱۶ ۳۰ مرداد ۱۳۹۸
سلام
ان شاالله خداوند کمک خواهد کرد و از دریچه غیب یاری خواهد داد
هرچه خدا بخواهد همان خواهد شد
خیلی سخته
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۹:۱۹ ۳۰ مرداد ۱۳۹۸
خدایا کمکه همه ی بیچاره ها کن
Iran (Islamic Republic of)
زینب
۱۹:۱۳ ۳۰ مرداد ۱۳۹۸
ازخدامیخوام بخشیده بشی وهرچی بیگناه توزندونه زودترازادبشه
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۸:۵۶ ۳۰ مرداد ۱۳۹۸
من یه مادرم انقد مصیبت کشیدم به خاطر بچم زندگی رو تحمل کردم سوختم ولی درکنار بچم زندگی کردم شکر خدا بچم بزرگ شد بعضی مادرا نباشن. از بودنشون بهتره ..
خدا خودش به جوانیش رحم کنه اعصابم خرد شد
Iran (Islamic Republic of)
مارامدافع چادرحضرت زهرا س افریده اند
۱۸:۳۴ ۳۰ مرداد ۱۳۹۸
انشالله که گذشت کنن وبه این جوون فرصت زندگی دوباره بدن که بتونه جبران کنه
انشالله خدا به خانواده مقتول صبربده ازدست دادن فرزند به این صورت خیلی سخته حتی اگه فرزندت نااهل باشه
Iran (Islamic Republic of)
حمید
۱۷:۲۵ ۳۰ مرداد ۱۳۹۸
کاشکی بازیگرها ی ما پادر میانی میکردند برای رضایت کاشکی میشد با باشگاه پرسپولیس و علی آقای پروین و علی آقای دایی و بیرانوند برای گرفتن رضایت اقدام میکردن
Iran (Islamic Republic of)
مهدی
۱۶:۲۹ ۳۰ مرداد ۱۳۹۸
خدایا کمکش کن ....
خیلی اذیت شدم.....
کاشکی نمیخوندم....
Iran (Islamic Republic of)
asiyeh
۱۴:۲۶ ۳۰ مرداد ۱۳۹۸
خدایاکاش بخشیده بشه وزندگی خوبی تشکیل بده گناه داره خیلی ازبچگی بدبختی کشیده
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۳:۲۹ ۳۰ مرداد ۱۳۹۸
سلام

امیدوارم هرچه زودتر ازاد بشه این نوجون و خانواده مقتول رضایت بدن چون اونها هم کم مقصر نبودن بابت رفتارشون همچنین مادر بی وجدان این جون که از بچکی ول کرده بود نباید به پسرش زنگ میزد فقط خودش مهم بود حالا شوهر نمی کرد دنیا به اخر میومد بچه شو سرو سامان میداد بعد خودش ازدواج می کرد
Iran (Islamic Republic of)
احمد
۱۲:۳۶ ۳۰ مرداد ۱۳۹۸
واقعا داره چی به سرمون میاد
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۱:۵۱ ۳۰ مرداد ۱۳۹۸
لا اله الاالله
خدا رحم کند به ما وجوونای ما مردم ما
چه سر گذشتی بعضیا دارن
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۱:۲۹ ۳۰ مرداد ۱۳۹۸
امیدوارم بخشیده شود
Iran (Islamic Republic of)
شهاب مرادی
۲۱:۳۲ ۳۰ مرداد ۱۳۹۸
از این ستون تا اون ستون فرجیه ضمنا پای بی گناه پای دار می ره اما بالای دار نمیده جانم انشالله که آزاد بشه