وضعیت زبان فارسی در رشته‌های مختلف چگونه است؟

وضعیت آموزش زبان و ادبیات فارسی در رشته‌ای مانند علوم انسانی هم مناسب نیست و به‌ نسبت دانش‌آموزان دو رشته تجربی و ریاضی، در مهارت‌های خواندن و شنیدن، کمترین میزان را دارند.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، زبان و ادبیات فارسی در ایران، عنوانی که هم سهل است و هم ممتنع؛ هم می‌دانیم چیست و هم درک درستی از آن نداریم و ساده انگاشتن این مرحله از آموزش در میان کودکان سبب شده تا بسیاری از دانش‌آموزان فارغ‌التحصیل از مدارس در سطح متوسطه و حتی گاه در سطح دانشگاهی، تسلط کافی به زبان رسمی کشور خود نداشته باشند و ای‌بسا همان‌ها به زبان دیگر، عمدتاً انگلیسی، آشنایی و تسلط کافی داشته باشند.

وضعیت آموزش زبان و ادبیات فارسی در رشته‌ای مانند علوم انسانی هم مناسب نیست، در تحقیقی که از سوی فرهنگستان زبان و ادب فارسی در میان دانش‌آموزان استان تهران صورت گرفته، مشخص شده است که دانش‌آموزان در رشته علوم انسانی، یعنی رشته‌ای که بیشتر با متون ادبیات فارسی و توانایی زبانی سر و کار دارد، به‌نسبت دانش‌آموزان دو رشته تجربی و ریاضی، در مهارت‌های خواندن و شنیدن، کمترین میزان را دارند. کارشناسان عوامل مختلفی را برای این امر برمی‌شمارند؛ از تغییر فرهنگ و سبک زندگی خانواده‌ها گرفته تا مشکلات عمده‌ای که در سیستم آموزشی ما وجود دارد.

حسن ذوالفقاری، استاد دانشگاه و مدیر گروه آموزش زبان فرهنگستان زبان و ادب فارسی، طی ماه‌های گذشته یادداشت‌های متعددی را در این زمینه منتشر کرده است. بنا بر اطلاعاتی که در این یادداشت‌ها ذکر شده، ضعف در مهارت‌های زبانی از جمله خواندن در میان دانش‌آموزان ایرانی امری ریشه‌دار است که گاه تا پایان تحصیلات تکمیلی آن‌ها ادامه دارد. ذوالفقاری با اشاره به دلایل این امر، سیستم آموزشی را که به سمت تربیت تست‌زن ماهر پیش می‌رود، یکی از دلایل این امر برمی‌شمارد و آن را همانند اختاپوسی می‌داند که استعداد‌ها را می‌بلعد.

او در ادامه از تغییر سبک زندگی خانواده‌ها یاد می‌کند؛ خانواده‌هایی که کودکشان هنوز به مهارت‌های زبانی مسلط نیست، اما حاضرند او را در کلاس‌های مختلف آموزش زبان خارجی ثبت‌نام کنند؛ خانواده‌هایی که با کتابخوانی بیگانه‌اند و .... مشروح گفت‌وگوی این استاد دانشگاه را می‌توانید در ادامه بخوانید:

آقای ذوالفقاری، از شما تاکنون یادداشت‌های متعددی درباره ضعف مهارت‌های زبانی در دانش‌آموزان به ویژه مهارت خواندن منتشر شده است. بنا بر اطلاعاتی که در این یادداشت‌ها منتشر شده، دانش‌آموزان ایرانی علی‌رغم اینکه طی سال‌های متمادی آموزش زبان فارسی را در مدارس می‌بینند، هنگام فارغ‌التحصیلی چندان بر مهارت‌های زبانی تسلط کافی ندارند. فکر می‌کنید این موضوع از کجا نشأت می‌گیرد؟

یک بخشی از آن به بچه‌ها بازمی‌گردد که مهارت خواندن در آن‌ها به شکل عادت در نیامده است؛ به عبارت دیگر این دسته از کودکان در محیط خانواده به کتابخوانی عادت نکرده‌اند؛ این در حالی است که برخی از کودکان با مهارت‌هایی که والدین می‌دانند و قرار دادن کتاب کودک در سبد خانواده‌ها، مهارت خواندن در آن‌ها تقویت می‌شود. این دسته از کودکان تنها به کتاب‌های درسی اکتفا نکرده و زمانی را در روز به مطالعه غیر درسی خود نیز اختصاص می‌دهند.

در محیط مدرسه نیز این موضوع را می‌توان از دو وجه بررسی کرد؛ نخست معلم است که باید مهارت‌هایی را بداند تا دانش‌آموز را به کتابخوانی عادت دهد. معلم باید کتاب‌خوان باشد؛ معلمی که چنین ویژگی نداشته باشد چگونه می‌تواند دانش‌آموز را به کتابخوانی سوق دهد. اگر معلمی به‌روزترین کتاب‌ها را نداند و دانشش به کتاب‌های دوران تحصیلش محدود شود و از دنیای کتاب خداحافظی کرده، طبیعتاً نمی‌تواند خواندن را ترویج دهد. ما آموزگارانی داریم که با داشتن مهارت‌ها و با استفاده از ابزار‌های مختلف مانند خواندن بخشی از کتاب‌هایی که مطالعه کرده‌اند، دانش‌آموزان به خواندن کتاب‌های غیر درسی ترغیب می‌کنند.

بخش دیگر این موضوع به کتاب‌های درسی بازمی‌گردد. کتاب‌های درسی از نظر فنی باید به گونه‌ای نوشته شده باشند که خواندن را ساده کنند. این دو وجه دارد؛ وجه نخست این است که متون انتخابی در کتاب‌های درسی باید از جمله آثاری باشد که در کودکان برای مطالعه رغبت ایجاد کند. اگر از میان آثار بزرگانی مانند مولانا، سعدی، حافظ و ... شاهکار‌های ادب فارسی را انتخاب کنیم، طبیعتاً دانش‌آموز اشتیاق به خواندن پیدا می‌کند؛ پس انتخاب درست هم در بالا بردن شوق به مطالعه مهم است.

نکته دیگر اینکه کتاب‌ها در همه موضوعات از ادبیات گرفته تا تاریخ و ... به گونه‌ای نوشته شوند که درست‌خواندن را به بچه‌ها آموزش دهد. درست خواندن منوط به درست نوشتن است. اگر جملات طولانی برای کتاب درسی انتخاب کنیم، خواندن و درک آن دشوار می‌شود. به لحاظ فنی نیز مسائلی در بحث سواد خواندن داریم که از دوره دبستان تا دانشگاه را دربرمی‌گیرد تا مخاطب مهارت‌های خواندن را بیاموزد.

به عنوان نمونه، در شعر مهارت‌هایی داریم که اگر مخاطب آن را نداند، در درست خواندن دچار مشکل می‌شود. این امر دیگر به مباحث انگیزشی ارتباط ندارد، بلکه قواعد و فرمولی است که باید به کودک آموزش داد. ما باید این قواعد را به دانش‌آموز آموزش دهیم تا اگر به مصداقی برخورد کرد، بتواند آن را درست بخواند؛ مثل اینکه در ارتباط با صفت و موصوف در موقعیت‌های مختلف چطور عمل کنیم؟ و ... از این جهت، کتاب‌های درسی باید درست نوشته شده باشد، اصول خواندن قوانینی دارد که در همه دنیا رعایت می‌شود. مثلاً در تندخوانی مهارتی که به فرد می‌آموزند، این است که خطوط اول و دوم هر پاراگراف را بخوانید، زیرا نکته اصلی در قواعد درست‌نویسی در دو خط اول ذکر می‌شود. این‌ها مهارت‌هایی است که باید در کتاب‌های درسی ذکر شود.

مرسوم است که کتاب‌های درسی هر پنج سال یک بار بازبینی و هر ۱۰ سال یک‌بار بازتألیف می‌شوند. فکر می‌کنید در این سال‌ها تغییرات کتاب‌های درسی چقدر با اصول و مطالبی که اشاره کردید، هم‌خوانی داشته است؟ تا چه اندازه در راستای تقویت مهارت‌های زبانی به ویژه مهارت خواندن در دانش‌آموزان بوده است؟

هیچ. کتاب‌های درسی ما به لحاظ تکنیکی و روش‌مندی خیلی براساس و اسلوب علمی نوشته نمی‌شوند. حالا مفاهیم آن نیز جای بحث دارد. وقتی مؤلفی کتاب درسی را می‌نویسد، باید محتوای آن را با یک‌نفر تنظیم کند؛ مانند آهنگ که تنظیم‌کننده می‌خواهد یا مانند فیلم که حتماً نیازمند یک کارگردان است. این موضوع جدای از بحث ویراستار است که البته کتاب‌های درسی معمولاً ویرایش هم نمی‌شوند. قبل از مرحله ویراستاری کتاب نیازمند تنظیم است؛ یعنی کتاب از ابعاد مختلف خواندن، فنی و تکنیکی و ... ارزیابی شود و بعد ویرایش شده و به دست مخاطب برسد.

منبع: تسنیم

انتهای پیام/

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار