حکایت پزشک کهنسالی که خدمت به بیماران را تا لحظه مرگ ادامه می‌دهد

ارائه خدمات پزشکی به بیماران و کمک به شناسایی و درمان بیماری، قصه شیرین زندگی پزشک سالمند خوزستانی است که علیرغم کهولت سن، دست از خدمت بر نمی‌دارد.

به گزارش خبرنگار گروه استان‌های باشگاه خبرنگاران جوان از اهواز، پاسی از شب گذشته بود، رهگذری در خیابان‌های شهر دیده نمی‌شد، هوای سرد و کرونا بسیاری از شهروندان را مجبور به خانه نشینی کرده و فقط عده‌ای به دلایل شخصی در کوچ پس کوچه‌های شهر تردد می‌کنند، جز صدای تاکسی‌ها و خودرو‌های شخصی صدایی در شهر شنیده نمی‌شود.

به فاصله چند متری از یکدیگر گاری‌هایی به چشم می‌خورند که بخار لبوها، نخود‌ها و باقله‌ها در حال پخت گرمی دلپذیری در سوز و سرمای زمستان القا می‌کند و کاسبانی که پیچیده در کاپشن به واسطه فروش همین خوراکی‌ها در کنار آتشی که در حلبی‌های بزرگ برای گرم کردن خود برافروخته اند، نانی حلال بر سفره خانواده می‌گذارند تا محتاج دیگری نباشند، شاید هم نوعی خدمت به شهروندان باشد، اینکه بتوانند ساعتی گرم را برای دیگران با خوردن این خوراکی‌های گرم رقم بزنند.

ز گهواره تا گور مهربانی کن/ حکایت پزشک کهنسال که خدمت به بیماران را تا لحظه مرگ ادامه می‌دهد

حین قدم زدن در سکوت شب در خیابان‌های خلوت اهواز، نام خیابانی توجه مرا به خود جلب کرد، خیابان باستانی حس کنجکاوی ام مرا وادار به رفتن سوی خیابان کرد، دیوار نوشته‌ای که شباهت با نام خیابان داشت ذهنم را درگیر کرد، البته نوشته روی دیوار خیلی قدیمی بود و رنگ و لعابش را از دست داده بود، روی دیوار نوشته بود دکتر عبدالرضا باستانی جراح و متخصص بیماری‌های چشم و عینک نامرئی-گواهینامه از دانشگاه لندن...

دیدن این دیوار نوشته گویای این بود که این پزشک جوان و تازه کار نیست، درِ قدیمی و رنگ پریده‌ای باز بود و نور چراغ نشان می‌داد که در این محل کسی وجود دارد، اما در این ساعت از شب کمی عجیب بود که در این مکان باز باشد، تصمیم گرفتم وارد شوم، عده‌ای پیر و جوان و زن و مرد در سالن انتظار نشسته بودند و معلوم بود که ویژگی خاصی از این پزشک سبب شده تا نیمه‌های شب انتظار بکشند تا او آن‌ها را ویزیت کند.

ز گهواره تا گور مهربانی کن/ حکایت پزشک کهنسال که خدمت به بیماران را تا لحظه مرگ ادامه می‌دهد

تصمیم گرفتم علت این شلوغی و ازدحام جمعیت در این ساعت شب را جویا شوم.

با زن جوانی که مشغول چک کردن دارو‌ها و دفترچه درمانی خود بود، هم صحبت شدم که به خبرنگار ما می‌گفت: این پزشک فردی با تجربه و بسیار با اخلاقی هستند و از سال‌های قبل تاکنون دخترم تحت نظر او در حال درمان است، همچنین از لحاظ علمی در سطح بالایی هستند و از تشخیص و درمان او رضایت داریم.

زن میانسالی روی یکی دیگر از صندلی‌های مطب نشسته بود، بیان داشت: بیش از ۳ ماه است که تحت نظر این پزشک هستم، او احساس مسئولیت زیادی نسبت به بیماران دارد و با دقت زیاد معاینه کرده و با حوصله به حرف‌ها گوش می‌دهد و شاید تعدادی کمی از پزشکان چنین خصوصیتی داشته باشند.

ز گهواره تا گور مهربانی کن/ حکایت پزشک کهنسال که خدمت به بیماران را تا لحظه مرگ ادامه می‌دهد

او اظهار کرد: علیرغم اینکه پزشکان چشم پزشک زیادی وجود دارد، اما تمایل دارم همچنان تحت نظر او باشم، چراکه تشخیص درستی از بیماری دارد و امیدوارم سال‌های سال بتوانند به کار حساسی که دارد ادامه دهد و مردم نیز از علم او بهره ببرند.

مرد جوانی که در سالن انتظار مطب که حال و هوای روزگار قدیم را تداعی می‌کرد، گفت: او دارای مهارت زیادی در زمینه شغلی خود است، ضمن اینکه عشق و علاقه زیادی به مردم خوزستان دارد، ضمن اینکه شخصیتی بسیار ارزشمند به لحاظ علمی و اخلاقی دارد و با توجه به اینکه منزل ما در نزدیکی مطب او قرار گرفته، شاهد حضور و رسیدگی او به بیماران تا پس از نیمه شب هستم و از هیچ تلاشی برای درمان بیماران دریغ نمی‌کند.

ز گهواره تا گور مهربانی کن/ حکایت پزشک کهنسال که خدمت به بیماران را تا لحظه مرگ ادامه می‌دهد

بالاخره نوبت به من رسید تا با این انسان وارسته ملاقات کنم، درِ اتاق که باز شد، عطر روز‌های کودکی به مشامم رسید، تا این حد تصور نمی‌کردم که حال و هوای اتاق پزشک هم رنگ و بوی سال‌های دور را داشته باشد، البته سن او از آنچه که تصور می‌کردم بالاتر بود، ولی دست از خدمتگزاری به هم استانی‌ها علیرغم کهولت سن نکشیده است.

از تولد تا تحصیل در دانشگاه تهران

عبدالرضا باستانی سالمندترین جراح و متخصص بیماری‌های چشم و عینک نامرئی از من استقبال و با نام و یاد خدا صحبت کردن را آغاز کرد و در حالی لبخندی ملیح و دلپذیر چهره اش را پوشانده بود، گفت: در ۶ آبان ماه سال ۱۳۱۱ مصادف با نیمه شعبان در شهرستان دزفول به دنیا آمدم و خداوند عمر زیادی به من عطا کرده و فرصت داده تا در خدمت مردم باشم.

او افزود: حدود ۴ سال از عمرم را در شهرستان دزفول گذراندم و سپس با خانواده به اهواز مهاجرت کردم و در منطقه امانیه ساکن شدیم و جزو اولین سکنه‌های این شهر محسوب می‌شویم و در آن زمان به دلیل اینکه پل سفید یا همان پل فلزی در حال ساخت بود، راهی به جز تردد با بَلَم برای عبور از رودخانه کارون نداشتیم.

ز گهواره تا گور مهربانی کن/ حکایت پزشک کهنسال که خدمت به بیماران را تا لحظه مرگ ادامه می‌دهد

باستانی اظهار داشت: مقطع ابتدایی را در دبستان دانش که به دانش پهلوی معروف بود، گذراندم، همچنین مقطع متوسطه در دبیرستان شاپور که پس از پیروزی انقلاب اسلامی به مصطفی خمینی (ره) تغییر نام داد، تحصیل کردم و پس از قبولی در آزمون سراسری در رشته پزشکی، شاخه طب عمومی دانشگاه تهران تا سال ۱۳۳۹ به تحصیل ادامه دادم.

این پزشک کهنسال بیان کرد: در سال ۱۳۳۹ به عنوان انترن در بیمارستان فارابی تهران فعالیت می‌کردم و با توجه به اینکه مرحوم پرفسور شمس از فعالیت و مسئولیت پذیری ام رضایت زیادی داشت، به عنوان رزیدنت پذیرفته و در سال ۱۳۴۴ با مدرک چشم پزشکی و به عنوان استادیار دانشگاه تهران انتخاب شدم، این در حالی بود که این دانشگاه از سطح علمی بالایی در دنیا برخوردار بود، البته دانشگاه اهواز نیز تاسیس شد و مطلع شدم که این دانشگاه چشم پزشکی ندارد.

او با بیانی شیوا و مهربان ادامه داد: با توجه به اینکه نسبت به استان خوزستان تعصب زیادی فارغ از قومیت و گویش و زبان داشتم و دارم، از موقعیت مطلوبی که داشتم دست کشیدم و به درخواست و اصرار شخصی برای تاسیس دانشگاه چشم پزشکی در دانشگاه اهواز و تدریس این رشته موافقت انتقالی را در تیرماه سال ۱۳۴۷ اخذ و با یاری خداوند بخش چشم را در بیمارستان جندی شاپور راه اندازی کردم.

ز گهواره تا گور مهربانی کن/ حکایت پزشک کهنسال که خدمت به بیماران را تا لحظه مرگ ادامه می‌دهد

تعصب به وطن مرا از لندن به اهواز کشاند

باستانی با بیان اینکه در سال ۱۳۴۹ دانشگاه لندن با بورسیه برای اخذ مدرک فوق تخصص چشم پزشکی موافقت کرد، گفت: در سال‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۷۱ در دانشگاه مورفیلد لندن به تحصیل و در رشته استرابس یا دورچی‌های چشم تحصیل کردم و سپس به ایران و اهواز بازگشتم، این در حالی بود که پرفسور‌ها و پزشکان لندن اصرار بر زندگی در این شهر داشتند و از می‌خواستند از بازگشت به وطن منصرف تا بتدریج در پست و مقاوم‌های بالاتر مشغول شوم.

او تصریح کرد: از آنجایی که پیشرفت علمی و پزشکی دانشگاه جندی شاپور اهواز و خدمت مردم خوزستان سرلوحه کارم بود، پیشنهاد‌ها را قبول نکردم و سال‌های زیادی به عنوان استاد دانشگاه، هیئت علمی و پزشک و جراح در این دانشگاه خدمت کردم و در آخرین سال‌های خدمت رئیس دانشکده پزشکی بیمارستان گلستان بودم.

معاینه و درمان رایگان بیماران و مجروحان جنگی

عبدالرضا باستانی در تشریح خاطرات سال‌های ۸ سال دفاع مقدس و جنگ تحمیلی بیان داشت: در سال‌های جنگ نابرابر و حمله رژیم بعث عراق به ایران، شرایط اهواز پس از انفجار در زاغه‌ها بسیار نابسامان بود، بطوریکه نیرو‌های عراقی تا پشت دروازه‌های شهر پیشروی کرده بودند و همه کار‌های شخصی را تعطیل کرده بودیم و در بیمارستان رازی معاینه و درمان مجروحان جنگی را انجام می‌دادیم.

ز گهواره تا گور مهربانی کن/ حکایت پزشک کهنسال که خدمت به بیماران را تا لحظه مرگ ادامه می‌دهد

او اظهار کرد: همچنین در ۲ سال ابتدای جنگ تحمیلی، ویزیت رایگان بیماران را انجام می‌دادم و نکته قابل توجهی که از سوی دولت ابلاغ شده بود، ممنوعیت تردد با خودرو‌های شخصی بود و از آنجاییکه من دوچرخه داشتم و با این وسیله نقلیه تردد می‌کردم و اتفاق جالبی در این رابطه رخ داد و سال‌های زیادی است که در ذهنم ماندگار شده است.

دوچرخه شخصی تنها وسیله نقلیه برای انتقال رزمنده به بیمارستان

این پزشک کهنسال افزود: روزی از روز‌های تلخ و افتخار آفرین جنگ، یکی از رزمندگان جبهه‌های جنگ در حالیکه ترکش به صورت و چشم او اصابت کرده بود و دچار کمبود وسیله نقلیه و آمبولانس برای انتقال بیمار از بیمارستان تازه تاسیس و غارت زده آپادانا به بیمارستان رازی مستقر در ساختمانی نیمه کاره در منطقه نادری کنونی بودیم، ضمن اینکه امکانات و تجهیزات برای انجام جراحی‌های مهم و بزرگ فراهم نبود.

باستانی گفت: علیرغم جثه ضعیفی که داشتم، بحمدالله توانستم با مشقت و سختی مجروح را با همان شرایط نامساعد جلوی دوچرخه قرار داده و به بیمارستان رازی منتقل کنم و او را تحت عمل جراحی چشم قرار دهم و پس از بهبودی از بیمارستان مرخص شد و این اتفاقات به عنوان یکی از خاطرات خوب و لذت بخش دوران جوانی ام ماندگار شده است.

ز گهواره تا گور مهربانی کن/ حکایت پزشک کهنسال که خدمت به بیماران را تا لحظه مرگ ادامه می‌دهد

او به موضوع جالبی که ۴ سال پس از وقوع آن اتفاق رخ داد اشاره و تصریح کرد: پس از ورود به فرودگاه مهرآباد تهران در حالیکه از کنفرانس علمی-پزشکی در انگلستان به کشور برگشته بودم، متوجه شدم نام مرا صدا زدند و مامور مرزی فرودگاه که همان مجروح جنگی بود مرا شناخت و خاطرات آن روز‌های برای من تداعی شد.

تار و پود من به عشق میهن آغشته است

این پزشک کهنسال و دلسوز درخصوص وفاداری به وطن و زادگاهش بیان داشت: همه تار و پود من آغشته به عشق وطن و کشور ایران و مردم خوزستان است و متعهد هستم به اندازه‌ای هرچند ناچیز به مردم خدمت کنم و امیدوارم لایق میهمن پرستی و میهن دوستی باشم و از روزی که بیماری کرونا شیوع پیدا کرد خود را در مطب قرنطینه کرده ام و بدون ترس از کرونا با رعایت شیوه نامه‌های بهداشتی، اعمال جراحی مهم نظیر انحراف عضله‌های چشم را انجام می‌دهم.

ز گهواره تا گور مهربانی کن/ حکایت پزشک کهنسال که خدمت به بیماران را تا لحظه مرگ ادامه می‌دهد

عبدالرضا باستانی در پایان با اشاره به انجام حداقل ۴۰ هزار عمل جراحی چشم گفت: از خداوند می‌خواهم تا روز‌های پایانی عمرم بتوانم به مردم کشور و هم استانی‌ها و شهروندان غیور و صبور اهواز خدمت کنم و خداوند این مختصر خدمات را از من نگیرد و دیگر پزشکان نیز به امر خدمت رسانی به بشر تشویق شوند.

روز‌های عمر بدون بازگشت می‌گذرند، خدمت به مردم و هموطن سرلوحه کسانی است که بدون هیچ چشم داشتی از هیچ تلاشی برای رسیدن به آرامش درون دریغ نمی‌کنند، مثل همین پزشک که علیرغم کهولت سن، با گام‌های استوار در جاده خدمت رسانی حرکت می‌کند و نمی‌خواهد تا آخرین نفس از حرکت بایستد.

گزارش از ملیحه گریزی نسب

انتهای پیام/گ

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱۱
در انتظار بررسی: ۰
Austria
ميلاد
۱۳:۱۰ ۲۸ دی ۱۳۹۹
ممنون بابت تهيه اين گزارش بسيار جالب،واقعأ حس خوبيه وقتيكه ميبينيم هستند هنوز افراديكه خدمت به هم نوع رو بالاتر از پول ميدونن.خداوند تن سالم و عمر با عزت به ايشون عطاء كنه
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۲:۵۲ ۲۸ دی ۱۳۹۹
درود بر شرفت
Iran (Islamic Republic of)
مرتضی - همدان
۱۲:۲۷ ۲۸ دی ۱۳۹۹
الهی عمرت دراز
الهی هميشه تنت سالم
الهی هميشه سرافراز
الهی هميشه سلامت
الهی من به فدايت
خدا نگهدارت قهرمان من
Iran (Islamic Republic of)
بهروز
۱۱:۵۵ ۲۸ دی ۱۳۹۹
انشاءالله سلامت باشند و خدمت صادقانه ایشان سرلوحه پزشکان جوانمان باشه.
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۱:۴۵ ۲۸ دی ۱۳۹۹
ماشا... خداوند عمرت را زیاد کند بدیل خدمت. واقعا افتخار میکنم به این پزشکانی که از خود گذشته اند.
Iran (Islamic Republic of)
سید محمد
۱۱:۲۸ ۲۸ دی ۱۳۹۹
وقتی میگن خدا عمر با عزت بهت بده یعنی این دمش گرم
Iran (Islamic Republic of)
فاطمه
۱۰:۴۶ ۲۸ دی ۱۳۹۹
خدا حفظشون کنه
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۰:۲۰ ۲۸ دی ۱۳۹۹
خدا حافظش باشه.
Iran (Islamic Republic of)
رضا
۰۹:۵۹ ۲۸ دی ۱۳۹۹
درود بر شرفت
Iran (Islamic Republic of)
دکتر Ah
۰۹:۵۰ ۲۸ دی ۱۳۹۹
امید واررم پزشکی مثل تو بشم
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۷:۱۲ ۲۸ دی ۱۳۹۹
اين بابا يه فرشته است نه آدم