اسرار باورنکردنی زندگی زن مشهدی با اجنه

زن ۲۵ ساله‌ای بیان می‌کرد که یک ماه قبل نزد رمالی حیله گر رفته بود تا به قول خودش سحر و جادوی مادر شوهرش را باطل کند، اما او زمانی به منزل رمال رسید که نیروهای اطلاعات کلانتری مکان رمال را به محاصره درآورده بودند.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، از روزی که «بچه جن ها» را در حمام خانه ام کتک زدم و آن‌ها را بیرون انداختم دیگر آزار و اذیت‌های اجنه آغاز شد و روزگارم را سیاه کردند. آن‌ها که چهره‌های ترسناکی دارند خانه و زندگی ام را به هم ریخته اند و از حوادث وحشتناکی می‌گویند که چند ساعت بعد رخ می‌دهد و ...

این سخنان توهم آمیز را زن ۲۵ ساله‌ای بیان می‌کرد که حدود یک ماه قبل نزد رمالی حیله گر رفته بود تا به قول خودش سحر و جادوی مادر شوهرش را باطل کند، اما او زمانی به منزل رمال در خیابان مطهری شمالی رسید که نیرو‌های اطلاعات کلانتری شفای مشهد با صدور دستوری از سوی قاضی غرآبادیان (جانشین معاون دادستان مرکز خراسان رضوی) مکان رمالی پیرمرد ۷۰ ساله را در پی گزارش‌های مردمی به محاصره درآورده بودند.

ماموران اطلاعات کلانتری با کشف آلات و ادوات رمالی، مکان فعالیت پیرمرد را با دستور قضایی پلمب کردند و رمال مذکور را به کلانتری انتقال دادند. در این میان زن ۲۵ ساله‌ای که در خیالاتی توهم آمیز برای باطل کردن سحر و جادوی مادرشوهرش نزد این رمال حیله گر آمده بود وقتی مقابل مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شفا قرار گرفت قصه‌ای توهم انگیز درباره زندگی با اجنه در خانه وحشت را بازگو کرد.

او با اشاره به این راز عجیب گفت: سه سال پیش قنبر به خواستگاری ام آمد او کارمند یکی از ادارات دولتی بود مدتی بعد از آشنایی بیشتر دو خانواده و پس از انجام تحقیقات محلی، در حالی من و او پای سفره عقد نشستیم که مادر شوهرم به طور غیر مستقیم از ازدواج پسرش ابراز نگرانی می‌کرد.


بیشتر بخوانید:

بازداشت دختر نوجوان در صحنه قتل / نقش مبینا چه بود؟


او که پس از مرگ همسرش وابستگی زیادی به تنها فرزندش پیدا کرده بود تصور می‌کرد که من می‌خواهم او را از پسرش جدا کنم. در دوران عقد بیشتر روز‌های آخر هفته را به منزل مادر قنبر می‌رفتم، اما هر بار پس از مشاجره با مادرشوهرم با حالت قهر از خانه آن‌ها خارج می‌شدم چرا که مادر شوهرم بیشتر اوقات در روابط خصوصی من و نامزدم دخالت می‌کرد و هنگامی که من این اجازه را به او نمی‌دادم بحث و جدل صورت می‌گرفت پدر و مادرم و بزرگان فامیل تصمیم گرفتند چاره‌ای برای حل این موضوع بیندیشند و پیشنهاد دادند تا ما زودتر زندگی مشترکمان را آغاز کنیم.

پدرم جهیزیه ام را آماده کرد و من و قنبر به دنبال اجاره منزل مشترک بودیم در حالی که من تمایل داشتم منزلی را در نزدیکی منزل مادرم اجاره کنم مادرشوهرم به اجبار آپارتمانی را در یک منطقه دیگر رهن و اجاره کرد هر چقدر من مخالفت خود را اعلام کردم او نپذیرفت و بدون اجازه ما خانه را قولنامه کرد به طوری که من و همسرم در مقابل عمل انجام شده قرار گرفتیم و چاره‌ای نداشتیم جز این که به خواست مادرشوهرم در آن منزل زندگی مشترکمان را آغاز کنیم در آن هنگام من هدف مادرشوهرم را از این همه اصرار نمی‌فهمیدم تا این که پا به آن خانه وحشت گذاشتم.

در حالی که دوران بارداری ام را سپری می‌کردم متوجه اتفاقات عجیب و ترسناکی در آن خانه شدم مدام وسایل خانه ام جابه جا می‌شد و هنگامی که تنها بودم صدا‌های عجیبی می‌شنیدم به طوری که تصور می‌کردم افراد دیگری جز من در آن خانه زندگی می‌کنند وقتی موضوع را با خانواده ام مطرح کردم آن‌ها گفتند که خیالاتی شده ام همسرم نیز وقتی اوضاع را این گونه دید از من خواست که ماه‌های آخر بارداری ام را در منزل مادرم سپری کنم تا خدای نکرده اتفاقی برای من و فرزندم رخ ندهد.

این زن در ادامه توهماتش افزود:چند ماه بعد از به دنیا آمدن پسرم به منزلم بازگشتم، اما باز هم آن اتفاقات مشکوک رخ می‌داد و من انگار دیگر به آن موجودات ناشناخته عادت کرده بودم تا این که یک روز در حمام خانه دو موجود عجیب را دیدم که فکر می‌کنم دو بچه جن بودند! خیلی عصبانی شدم و آن‌ها را با کتک از حمام خانه بیرون انداختم!

بعد از آن اتفاق آزار و اذیت‌های اجنه در آن خانه وحشت آغاز شد آن‌ها وقتی من در خانه تنها بودم به سراغم می‌آمدند و آزار و اذیتم می‌کردند. آن‌ها ظاهر عجیب و ترسناکی داشتند قدی بسیار بلند، سری کشیده و صورتی پشم آلود! دندان هایشان شبیه نیش‌های حیوانات وحشی بود با همان دندان‌های زهرآگین به من لبخند‌های ترسناکی می‌زدند و بدین وسیله آزارم می‌دادند این زن که در توهمات خود غرق شده بود افزود:آن موجودات گاهی از پشت پنجره اتاق سرک می‌کشیدند و گاهی ناگهان در اتاق را باز می‌کردند و به داخل می‌آمدند خیلی وقت‌ها برای این که مرا اذیت کنند لباس هایم را از کمد بر می‌داشتند و می‌پوشیدند وقتی می‌خواستم بخوابم سرو صدا راه می‌انداختند، در کابینت‌ها را باز و بسته می‌کردند و ظروف را جابه جا می‌کردند وقتی با آن‌ها حرف می‌زدم و می‌گفتم چرا مرا اذیت می‌کنید خواهش می‌کنم دست از سرم بردارید!، پاسخ می‌دادند تو بیجا کردی که بچه‌های ما را در حمام کتک زدی! سر دسته آن‌ها جنی پیر بود که از همه ترسناک‌تر به نظر می‌رسید او وقتی به سراغم می‌آمد با من گفتگو می‌کرد و خیلی وقت‌ها خبر از اتفافات ناگوار آینده می‌داد مثلا می‌گفت قرار است چند ساعت دیگر یک تصادف وحشتناک در یکی از جاده‌های منتهی به مشهد رخ دهد در ابتدا من به او می‌خندیدم و مسخره اش می‌کردم، اما ناگهان چند ساعت بعد خبر این تصادف وحشتناک را در اخبار تلویزیون می‌شنیدم و از ترس خشکم می‌زد!

دیگر از شنیدن اخبار تلویزیون و خواندن صفحه حوادث روزنامه‌ها هراس داشتم. وقتی این اتفاقات را برای خانواده ام شرح می‌دادم آن‌ها باور نمی‌کردند حتی مادرم تصمیم گرفت هنگامی که شوهرم به سر کار می‌رفت و در خانه نبود به منزل ما بیاید تا من در خانه تنها نباشم، اما آن موجودات آن قدر جسور و وحشی شده بودند که در حضور مادرم نیز به سراغم می‌آمدند و آزارم می‌دادند حتی یک بار یکی از آن موجودات می‌خواست مرا در خواب خفه کند من در اتاق خواب روی تخت دراز کشیده بودم هنوز کاملا خوابم نبرده بود که یکی از اجنه بالای سرم آمد او با آن چشم‌های از حدقه در آمده و صورت پشم آلود نگاهی به من انداخت و لبخندی زد دندان هایش همچون نیش‌های یک گرگ درنده و ترسناک بود دستانش را به دور گردنم حلقه زد و فشرد.

نفسم تنگ شد داشتم خفه می‌شدم می‌خواستم فریاد بزنم در اتاق خواب باز بود و مادرم کمی دورتر فرزندم را در آغوش گرفته بود هر چقدر دستم را تکان می‌دادم مادرم نمی‌دید می‌خواستم فریاد بزنم، اما نمی‌توانستم. از آن روز به بعد هر شب یک عدد چاقو بالای سرم می‌گذاشتم تا آن‌ها را فراری دهم و از آزارشان در امان بمانم، چون آن‌ها از چاقو می‌ترسیدند اکنون به دلیل این مشکلات مدتی است با شوهرم دچار مشکل شده ام مادر شوهرم نیز مرا دیوانه خطاب می‌کند و می‌گوید تو لیاقت پسرم را نداری و باید از او طلاق بگیری! نزد چندین رمال رفتم و مبالغ هنگفتی را هزینه کردم، اما متاسفانه مشکلم حل نشد. یکی از رمالان گفت که مادرشوهرت برایت دعا گرفته و جادویت کرده است او نوشته‌ای روی استخوان را برای ابطال سحر داد، اما آن نیز اثری نکرد این رمال پیر را نیز یکی از اقوام معرفی کرد و گفت او در کارش تبحر دارد و حتما مشکلت را حل می‌کند و سحر و جادوی مادر شوهرت را باطل می‌کند ...

زن در حالی که هنوز جملاتش به پایان نرسیده بود انگشت اشاره اش را به سمت پنجره پشت سر مشاور کلانتری دراز کرد و با نشان دادن نقطه‌ای گفت خانم الان یکی از آن موجودات عجیب از پنجره دارد به من و شما نگاه می‌کند!

گزارش‌ها حاکی است ادعا‌های عجیب این زن جوان در حالی رنگ وحشت به خود گرفته بود که وی حاضر نشد به مراکز روان پزشکی مراجعه کند و همچنان به دنبال ابطال جادوی مادر شوهرش بود. این در حالی است که رمالان از همین فضا‌های ذهنی و توهم انگیز برای سودجویی‌های مالی و ایجاد اختلاف و تنفر از اطرافیان به خاطر جذب مشتری و شهرت‌های کاذب بهره می‌برند.

منبع: خراسان

انتهای پیام/

برچسب ها: اخبار حوادث ، رمالی
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۹
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۵:۰۶ ۲۲ خرداد ۱۴۰۱
من اینارو دیدم به زبان محلی بهش میگن الک بی نوس روی دماغشون یه برجستگی شبیه خفاش دارن
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۷:۵۴ ۲۰ دی ۱۴۰۰
واقعیت را می‌گوید خیلی ترسناکه چون به سر خودمم اومد کمکش کنید لطفا به من هم کمک کرد یک مردی که الان به رحمت خدا رفته همیشه قران میخوام برای روحش
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۷:۴۷ ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۰
ممکن هم هست خود خونه مسکون باشه یعنی از قبل داخلش اجنه سکنی داشتن
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۳:۳۲ ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۰
با سلام....
اعوذو بالواحد من شر کل حاسدا و کل خلق رائد یآخذو بالمراصد یکلم الناس
پناه میبرم به خدای یکتا از شر هر موجود حسودی و هر مخلوق
ترسناکی که با حیله و نقشه با مردمان سخن میگوید
و
اعوذو بکلمات الله التامات التی لا یجاوزهن بر و لا فاجر من شر ما ذرء و من شر مابرء و من شر کل دابه ربی آخذ بناصیتها
پناه میبرم به کلمات آرامش دهنده الهی که هیچ فاجر و فاسدی نمیتواند بر آنها پیروز شود و از شر هر موجود راه رونده و خزنده که خداوند بر همگان تسلط دارد
"ترجمه کامل نیست ولی موضوع را میرساند"
این جملات را مرتب بگوید شب و روز ودر مواقع تنهایی و شبها
هرگاه آنان را بخواب ببیند یا در بیداری اورا اذیت کنند به آنها بگوید که شکایت آنهارا به نزد خدا و رسول و امام علی و حضرت زهرا و امام زمان میبرد و باید که با حدت و شدت بگوید وبداند که از او دور خواهند شد و باید که آیه الکرسی را بنویسد و در جای تمیزی در خانه نگهداری کند و یک چاقو و مقداری نمک در یک پلاستیک فریزر بگذارد و زیر بالش خودش و فرزندش و همسرش اگر لازم باشد قرار دهد
و البته بهتر است که از آن خانه نقل مکان کنند
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۳:۱۵ ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۰
کاملا حقیقت داره و بله آنها از شکایت نزد امام علی و حضرت فاطمه میترسند کاش آن زن بیچاره را میشناختم و به او میگفتم چه کند برای خودم اتفاق افتاده اونهم بر اثر جادوی برادر شوهر نامردم که میخواست ارث بچه های منو بالا بکشه این خانم اگه زودتر بهش کمک نشه دیوانه و بیمار میشه نمیدونم چگونه آدما بدون ترس از خدا دست به این اعمال میزنند خدا لعنتشون کنه که خانواده هارو از هم میپاشن آخه بگو زن حسابی تو با این اوصاف هر کسی رو واسه پسرت بگیری همین آش و همین کاسه س مگر اینکه پسرت تا آخر عمرش مجرد و بره دل خودت بشینه لعنتی
Japan
ناشناس
۲۰:۴۲ ۱۸ اسفند ۱۳۹۹
کی میگیه اجنه با کسی کاری ندارن یکی هست بیچاره کرده مارو اسم هم داره بهش میگن ریش قشنگه
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۳:۴۷ ۱۱ بهمن ۱۳۹۹
زن دیوانه نیس حقیقت میگوید از نظر
Germany
ناشناس
۰۳:۳۹ ۱۱ بهمن ۱۳۹۹
جن و این جور موارد کاملا واقعی هستن و اینکه بخوایم بگیم اینا همش توهم هست و... درست نیست.
یک. بنده خدایی که در این زمینه اطلاعات خیلی خوبی داشت در این باره میگفت اجنه اطراف ما هستن اما تا باهاشون کاری نداشته باشی کاریت ندارن (این اتفاق برای یکی از رفیقام که یه مدت رفت دنبال این کار ها داشت میوفتاد اما خدا رو شکر خلاص شد) و برای خلاصی هم اون بنده خدا میگفت تهدیدشون کنی به شکایت پیش حضرت علی.
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۳:۴۰ ۱۰ بهمن ۱۳۹۹
کتاب انسوی مرگ
به همین اتفاقات اشاره کرده دومین داستانشه شبیه همینه
فایلهای صوتی هم اقای مصطفی امینی خواه شرح میده
ولی توصیه کرده این قسمت رو نخونید البته واقعیه
حتما این کتاب رو بخونید ۴۰ بار چاب شده تقریبا جهانی شده
آخرین اخبار