
باشگاه خبرنگاران جوان؛ علی محرابی* - مجموعه اتفاقات اخیر نسبت به هویت و اصالت تاریخی نام خلیج فارس و حاکمیت تاریخی ایران بر جزایر سهگانه بوموسی و تنبهای بزرگ و کوچک و تلاش برای دستدرازی به هویتهای تاریخی ایران و نقض حاکمیت آن بر جزایر خلیج فارس، قلب هر ایرانی را به درد آورده و منجر به تکاپو برای مقابله همهجانبه با این اقدامات شده است.
هرچند اقتدار نظام جمهوری اسلامی ایران و تجربه تاریخی ایرانیان نشان داده که ما خط قرمزهای خود را با خون و آتش ترسیم میکنیم و نه جوهر، اما در این بین بیش از هر چیزی آسیبشناسی این امر مهم بوده که چه عوامل و عللی منجر به تلاش برای دستدرازی به هویت و اصالت تاریخی ایران و میراثهای آن شده است.
لذا بر همگان و به خصوص دستگاههای مسئول و مرتبط واجب است بیش از پیش و دست در دست یکدیگر، مهمترین علل این آسیبها را شناسایی و در نهایت با ارائه راهحل جبران خسران نمایند. در همین راستا با دغدغه سربلندی جمهوری اسلامی ایران، یکی از مهمترین دلایل این اتفاقات به شرح زیر بیان شده است تا شاید مورد توجه و اهمیت قرار گیرد.
بررسی مجموعه سیاستهای دستگاههای سیاستگذار حاکی از آن است که فرهنگ حاکم بر نهادهای تصمیمگیر را باید فرهنگ خشکیمحور با نگاه مطعوف به خشکی و ظرفیتهای آن ارزیابی کرد. لذا عدم وجود فرهنگ دریامحور با نگاه به ظرفیتهای دریایی منجر به غفلت از این حوزه شده که خود را نیز در موارد گوناگون نشان داده است. هرچند طی دو دهه اخیر و به خصوص سالهای گذشته با منویات راهگشای مقام معظم رهبری(مد ظله العالی) اقدامات خوبی توسط برخی نهادها به ویژه در مسائل نظامی و دفاعی نسبت به حوزه دریایی صورت گرفته و تلاشهایی برای فرهنگسازی فرهنگ دریایی انجام شده، اما باید بیان کرد که همچنان ضعفهای گوناگونی در بخشهای متعددی وجود دارد.
یکی از مهمترین ضعفهای موجود را باید در حوزه دیپلماسی عمومی، فرهنگی و علمی و همچنین نهادهای دانشگاهی و مطالعاتی دانست که در مقابل، کشورهای عربی حاشیه جنوبی خلیج فارس رشد روزافزونی در این حوزه داشتهاند. در همین راستا باید بیان کرد که متاسفانه کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس در حال ربودن مرجعیت علمی مطالعات خلیج فارس از ایران بوده و تلاش وافری برای تبدیل خود به مرجع اصلی علمی این حوزه در سطح بینالمللی داشتهاند. این اقدام گسترده این کشورها دیپلماسی عمومی، فرهنگی و علمی فعالی را در پی داشته که در نتیجه آن، بسیاری از جوامع دانشگاهی و علمی از آن متاثر شدهاند.
متاسفانه باید بیان کرد در شرایطی که ایران سرتاسر سواحل شمالی خلیج فارس را به خود اختصاص داده و بر خلاف دیگر کشورهای منطقه از هویتی گرانبها و اصالتی تاریخی برخوردار بوده، اما اکنون با داشتن ضعفهای گسترده در حوزه دانشگاهی و علمی، مرجعیت خود در مطالعات خلیج فارس در سطح بینالمللی را از دست داده و افسوستر آنکه اقدام عاجلی برای جبران این خسران صورت نگرفته است.
با وجود فراهم بودن شرایط بالقوه و ظرفیتهای گوناگون علمی، تاریخی و فرهنگی در ایران، اما در حال حاضر نه تنها در دانشگاههای ایران رشتههای مستقل مطالعات خلیج فارس وجود نداشته و تنها در برخی رشتهها، دروسی معدود و چندواحدی آن هم نه با اهمیت دروس دیگر تدریس میشوند؛ بلکه بسیاری از روندهای گذشته نیز متوقف شدهاند و چه بسیار ایدههایی که تنها در حد نگارش آن روی کاغذ باقی ماندهاند.
از سوی دیگر تنها یک مرکز مطالعاتی خلیج فارس به صورت رسمی در ایران و دانشگاههای آن وجود داشته که آن به هم به علت عدم توجه و رسیدگیهای لازم به آن از جانب نهادهای بالادستی، در حال حاضر به حدی تقلیل یافته و تنزل منزلت پیدا کرده که به جای فعالیتهای گسترده علمی و دیپلماتیک در سطح منطقهای و بینالمللی در راستای وظیفه دیپلماسی علمی و عمومی خود، به برگزاری یک یا نهایتاً چند نشست داخلی در هر سال اکتفا میکند. دیگر مراکز مطالعاتی نیز نهایتاً با اظهار لطف به خلیج فارس تنها به صورت نمادین و بدون هیچگونه فعالیت علنی و تاثیرگذار، یک گروه به نام خلیج فارس تاسیس کرده که آن هم به قول معروف ایرانیان، در گوشه طاقچه اتاق خاک میخورد.
و حال در شرایطی قرار داریم که ایده تبدیل دانشگاه شیراز به قطب مطالعات خلیج فارس در منطقه که بیش از یک دهه پیش مطرح شد را باید در حد آرزویی خیالی و همان ایدههای روی کاغذ دید که فراتر از آن نرفت. افسوس و صدافسوس و وامصیبتا بر این شرایط را زمانی باید خورد که ایران با داشتن هویت، اسناد و اصالت تاریخی هم در حوزههای علمی و دانشگاهی و هم حاکمیت بر خلیج فارس، بیش از هر کشور دیگری ظرفیتهای بالقوهای را برای ارائه و بالفعل کردن آنها داشته و نیاز به هویتسازی از خود با دلار و درهم و دینار ندارد.
نقطه مقابل شرایط مذکور را باید در کشورهای عربی حاشیه جنوبی خلیج فارس مشاهده کرد. مجموعه این کشورها در وضعیتی که نیاز به هویتسازی از خود با دلار و درهم و دینار داشته و نه دارای اصالت و هویت اصیل تاریخی هستند، اما طی یک دهه گذشته و به ویژه سالهای اخیر فعالیتهای گسترده علمی و آکادمیک در سطح بینالمللی داشته و همان طور که پیشتر بیان شد، در حال ربودن مرجعیت علمی مطالعات خلیج فارس از ایران با سرعت بسیار هستند.
بر خلاف ایران نه تنها در دانشگاههای خود اقدام به تدریس چند واحد درس بیاهمیت در برخی رشتهها نکردهاند، بلکه به صورت مستقل در اکثریت دانشگاههای خود رشته مطالعات خلیج فارس را در مقاطع تحصیلی مختلف تاسیس کرده و به جذب اساتید، دانشجویان و پژوهشگران از سراسر دنیا و تربیت آنها مطابق با سیاستهای خود پرداختهاند. از سوی دیگر مجدداً بر خلاف ایران نه تنها یک مرکز مطالعاتی آن هم در سطح برگزاری نهایتاً چند نشست داخلی در هر سال تاسیس نکردهاند، بلکه هر کدام از کشورها و به خصوص کشورهای عربستان سعودی، قطر و امارات متحده عربی هر کدام تعداد قابل توجهی مراکز مطالعاتی خلیج فارس را تاسیس کردهاند که فعالیتهای آنها در سطوح بالای بینالمللی صورت میگیرد.
تاسیس رشتههای مستقل مطالعات خلیج فارس، برگزاری همایشهای بزرگ بینالمللی با حضور اساتید و پژوهشگران برجسته جهانی، جذب اساتید، دانشجویان و پژوهشگران از سراسر دنیا در دانشگاهها و مراکز مطالعاتی خود، تعاملات گسترده با نهادهای علمی و دانشگاهی کشورهای مختلف، اعزام دانشجویان و پژوهشگران خود به دیگر کشورها و... منجر شده که این کشورها دیپلماسی عمومی، فرهنگی و علمی خود در حوزه خلیج فارس را به بالاترین سطح برسانند. اما درد اصلی ماجرا زمانی است که تمامی فعالیتهای آنها در این حوزه با عناوین جعلی و بیپایه «خلیج» و «خلیج عربی» صورت میگیرد. به عبارت دقیقتر نام رشتههای دانشگاهی، مراکز مطالعاتی، همایشهای بینالمللی، پروژههای تحقیقاتی و... آنها عناوین جعلی بوده و متاسفانه این عناوین را با دیپلماسی گسترده خود به دیگر کشورها در سرتاسر کره زمین صادر کردهاند.
تصور کنید دانشجویانی از ملیتهای مختلف که سالها در کشورهای عربی با سیاستهای جعلی آنها تحصیل کرده و سپس به کشورهای خویش بازگشتهاند... تصور کنید اساتید و پژوهشگران برجسته با اعتبار بینالمللی که از سراسر دنیا جذب دانشگاهها و نهادهای علمی کشورهای عربی شده و به تولید آثار علمی بینالمللی با سیاستهای جعلی آنها پرداختهاند... تصور کنید همایشهای بینالمللی، تعاملات علمی و پروژههای مطالعاتی کشورهای عربی با دانشگاهها و مراکز مطالعاتی دیگر کشورهای جهان را که در آنها از عناوین جعلی استفاده میکنند... آنچه که بیان شد تنها گوشهای از دیپلماسی علمی و فرهنگی کشورهای عربی حاشیه جنوبی خلیج فارس در سطح بینالمللی بوده که منجر به صدور گسترده عناوین جعلی این آبراه تاریخی شده و خود را به عنوان مرجع علمی مطالعات خلیج فارس در جهان معرفی کردهاند.
مجدداً و موکداً این حقیقت تلخ و غیرقابل انکار را باید بیان کرد که کشورهای عربی حاشیه جنوبی خلیج فارس با استفاده از غفلت و کمکاری نهادهای علمی-دانشگاهی و دستگاههای متولی و بالادستی ایران، در حال ربودن مرجعیت علمی مطالعات خلیج فارس از ایران بوده و این در شرایطی است که در دیپلماسی علمی و فرهنگی خود نه از عنوان تاریخی خلیج فارس، بلکه از عناوین جعلی و بیاساس استفاده میکنند.
فلذا در این شرایط خطیر در کنار دستگاه سیاستگذاری خارجی کشور و مسئولین رسمی دیپلماسی، بر نهادهای علمی-دانشگاهی و متولیان بالادستی آنها واجب بوده تلاش گسترده خود را در حوزههای غیررسمی دیپلماسی از جمله دیپلماسی علمی و عمومی معطوف داشته و از هویت تاریخی خلیج فارس و حاکمیت ایران بر آن دفاع کنند. در همین راستا صراحتاً و موکداً به نهادهای متولی پیشنهاد میشود طی یک برنامهریزی جامع و هماهنگ با دستگاههای حاکمیتی، اقدامات همهجانبه لازم از جمله تاسیس رشته مطالعات خلیج فارس در دانشگاهها، فعالسازی مراکز مطالعاتی موجود و تاسیس مراکز جدید، جذب دانشجویان و پژوهشگران از سراسر دنیا و نه فقط برخی کشورهای خاص، برگزاری همایشهای بینالمللی با حضور اساتید و پژوهشگران از ملیتهای مختلف، تعاملات و همکاریهای علمی و فرهنگی با دانشگاهها و نهادهای پژوهشی از تمامی کشورها و... را در دستورکار ویژه و اولویت اول خود قرار دهند. در پایان امید است با همت و غیرت همیشگی ملت شریف ایران، خدشهای بر نام تاریخی خلیج فارس وارد نشده و با دیپلماسی علمی، فرهنگی و عمومی همراه با دیپلماسی رسمی دستگاه سیاست خارجی، این نام تاریخی همچون همیشه بر تارک جهان بدرخشد.
* مدیر سابق مرکز مطالعات راهبردی خلیج فارس