
باشگاه خبرنگاران جوان؛ عبدالرضا هادیزاده* - چرخشهای زیاد مواضع کاخ سفید در طول مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا به پایان نزدیک شده است. اظهارات اخیر استیو ویتکاف در مصاحبه با بریتبارت نیوز این مساله را ثابت می کند. نماینده ویژه ترامپ که به نوعی نماینده جناح حامی دیپلماسی محسوب میشد اکنون همان مواضعی را میگیرد که رادیکالهای دولت کنونی آمریکا اتخاذ میکنند.
این صحبتها نشان میدهد که ویتکاف کمتجربه در امر سیاست و دیپلماسی تسلیم رویکرد و گفتمان کسانی چون روبیو وزیر خارجه این کشور شده است. او در مصاحبه خود برخلاف مواضع پیشیناش از برچیدن صنعت غنیسازی ایران و خط قرمز بودن هرگونه تداوم فعالیت هستهای در ایران صحبت کرده است. این اظهارات در حالی است که او پیشتر به حق غنیسازی حداقلی ایران (۳/۶۷)که در برجام نیز تصریح شده اذعان کرده بود.
همانطور که ویتکاف گفته است اصل «صلح از طریق قدرت» که ریشه در رئالیسم تهاجمی دارد در سیاست آمریکای کنونی علیه ایران پیگیری میشود. در این چاچوب، آمریکا، صلح را نه در سایه معامله منصفانه، بلکه در نتیجه سلطه تعریف میکند. در مورد ایران، معنای «صلح» برای آمریکا نه دستیابی به تفاهمی پایدار و برابر بلکه انقیاد داوطلبانه تهران به ساختار مطلوب واشنگتن است؛ سناریویی که در آن ایران حق غنیسازی ندارد و سانتریفیوژهای خود را جمع خواهد کرد و از داشتن حقوق قانونی نیز محروم خواهد شد.
مساله به همینجا نیز ختم نمیشود و شواهد نشان میدهد علاوه بر مساله غنیسازی، دو چالش اساسی دیگر نیز مذاکرات را تهدید میکند. این چالشها نیز به مانند موضوع غنیسازی با انتظارات متفاوت طرفین روبه رو است. ایران خواهان رفع کامل تحریمهای نفتی و بانکی و همچنین دریافت تضمینهای حقوقی برای جلوگیری از تکرار خروج یکجانبه آمریکا از توافق است.
از منظر ایران بدون تحقق این دو مؤلفه، نه امکان اعتمادسازی فراهم است و نه فضای لازم برای شکلگیری به توافق وجود دارد؛ چرا که توافق بدون رفع تحریم انتفاعی را در ازای از دست دادن بخش زیادی از قدرت هستهای کشورمان ایجاد نمیکند. اما طرف آمریکایی تاکنون از گفتوگو بر سر مساله رفع تحریمها طفره رفته است. گذشته از مسائل اساسی و مورد اختلاف یعنی موضوعات غنیسازی و تحریم، تغییر رویکرد فاحش و عجیب نماینده مذاکراتی ویتکاف میتواند به سایر موارد نیز سرایت کند و به زودی طرف آمریکایی خواهان محدودیت در حوزه موشکی کشور نیز بشود.
به همین دلیل میتوان گفت دیپلماسی در دیدگاه کاخ سفید برای رسیدن به همان اهدافی است که از مسیر تهدید نظامی پیگیری میشود؛ با این تفاوت که هزینه سیاسی و انسانی کمتری برای این کشور دارد. در این چارچوب، مذاکره نه گفتوگو میان برابرها، بلکه نوعی تسلیم کنترلشده البته با ژست دیپلماتیک است. پیگیری استراتژی صلح از طریق قدرت، در مذاکرات جاری ایران و آمریکا از سوی کاخ سفید نه به معنای تلاش برای کاهش تنش، بلکه شکلی از اعمال فشار نظاممند از مسیر دیپلماسی است.
اصرار بر برچیدن کامل برنامه هستهای و در عین حال عدم رفع موثر تحریمها، خط قرمزی است که نه با موازین حقوق بینالملل سازگار است و نه با منافع راهبردی ایران همخوانی دارد. مادامی که آمریکا دیپلماسی را ابزاری برای تغییر رفتار یکجانبه و سلب حقوق مسلم کشورها بداند، مسیر مذاکرات به جای توافق، به محفلی برای تقابل تبدیل خواهد شد و این موضوع اکنون و با یکدستی حاکمیت آمریکا در گفتمان ضدایرانی خود را بیش از پیش نشان میدهد. شاید ازین پس باید بیشتر به این فکر کرد که چگونه در (blame game) یا همان بازی سرزنش اجازه غالب شدن روایت آمریکاییها را ندهیم!
*کارشناس بین الملل