
باشگاه خبرنگاران جوان - پنج نفرند، وارد موزهای که اشیای آن قدمتی سه هزار ساله دارند، شدند، میان ویترینها قدم میزنند، چهرههایشان از شوق کشف کردن رخدادهای چندین ساله پُر است، دفترچه یادداشت دست یکیشان، گوشی در دست دیگریست، کنار هر ویترین میایستند، عکس میگیرند، چیزی را توی گوگل جستوجو میکنند اما واقعیت این است انگار هر چه بیشتر میگردند کمتر پیدا میکنند.
یکیشان کنار قطعهای فلزی که به نظر و ظاهر فقط یک قطعه زنگزده میرسد، میپرسد: «این واقعاً چی بوده؟ چرا نگهش داشتن؟» جوابی نیست. نه روی برچسب، نه در صفحات مجازی و مهمتر از همه نه در سالن «راهنمای موزه» وجود دارد که توضیحی بدهد و سوال بعدی خیلی زود از دل سکوت فضای موزه بیرون میزند: «اصلاً چرا باید این همه شیء تحت مراقبت قرار بگیرد؟» این مکالمهها میتوانست برای تک تک اشیای آن موزه اتفاق بیفتد و اما جواب خیلی خیلی کمی گرفته شود.
واقعاً سخت است وارد موزهای شویم که ویترینهای شیشهای، نورهای موضعی، اشیای باستانی با برچسبهای کوتاه از نوشتههایی که معمولاً فقط یک نام دارند و یک تاریخ را، نگاه کنیم، چند عکس بگیریم و بعد شاید بدون هیچ اتفاق یا اطلاعاتی بیرون برویم و با خودمان بگوئیم: «خب، چیز خاصی نداشت…»
موزهها محل گفتوگوی ما با گذشتهاند. اما وقتی این گفتوگو شکل نمیگیرد، تجربه بازدید به عبوری بیاثر تبدیل میشود و آنچه در این میان گم شده «راهنماست»؛ کسی که قرار است صدای اشیای تاریخی باشد.
موزههای بی روایتگر
بیست و هشتم اردیبهشت، روز جهانی موزه و موزهداری، فرصتی است برای مرور آنچه داریم و آنچه باید داشته باشیم. ایران، با پیشینهای چند هزار ساله و تنوعی فرهنگی که در کمتر کشوری دیده میشود، در جایجای خود میزبان موزههایی است که آثار بیبدیل تاریخی، هنری، مردمشناسی و… را در دل خود نگه داشته است. اما پرسش اینجاست: آیا این موزهها با بازدیدکننده حرف میزنند؟ راهنمای پر قدرت و قوی دارد؟
متأسفانه باید بگوییم که بعضی از موزهها انگار شدهاند انبار اشیای قدیمی و تاریخی، در حالیکه قرار است محل گفتوگوی ما با گذشته باشند.
مثلاً در موزه هگمتانه همدان که یکی از مهمترین و غنیترین موزههای تاریخی کشور به حساب میآید بیش از ۲۰۰ شیء باستانی از تمدن کهن در دل ویترینها جای گرفتهاند. از دوران اولیه و قرون معاصر اسلامی گرفته تا ابزارهای زندگی روزمره مردمان هزاران سال پیش. اما وقتی بازدیدکنندهای کنار یک خمره سنگی میایستد و فقط میبیند که کنار آن نوشته شده برای دوره «هخامنشی»، بی آنکه بداند چه بوده، از کجا آمده و چه داستانی پشت آن نهفته است، چیزی از آن تجربه به یاد نخواهد ماند.
البته در برخی موزهها راهنماهایی حضور دارند و تلاش میکنند اطلاعات اولیهای را به بازدیدکنندگان ارائه دهند اما واقعیت این است که در بسیاری از مواقع این حضور یا ناکافی است یا کیفیت لازم را ندارد. کمبود راهنمای حرفهای و مسلط، بهویژه در موزههایی با گنجینههای ارزشمند، یکی از ضعفهای محسوس نظام موزهداری در کشورمان است. وقتی چنین خلأیی وجود دارد، بخشی از تجربه بازدید ناتمام باقی میماند.
بحران راهنما در موزههای ایران
راهنمای موزه، فقط کسی نیست که چند جمله حفظ کرده باشد. او واسطهای میان شیء و معناست. کسی که تاریخ را از پشت شیشه بیرون میکشد و جلوی چشم مخاطب زنده میکند. اما مسئله اینجاست که در بسیاری از موزههای ایران، چنین فردی یا حضور ندارد یا اگر هست، آموزش تخصصی ندیده است.
در ایران، مسیر مشخص و مستمری برای تربیت حرفهای راهنمای موزه وجود ندارد. اغلب افرادی که در موزهها بهعنوان راهنما فعالیت میکنند، یا نیروهای عمومیاند یا تنها با اطلاعات پراکندهای از تاریخ آثار، وظیفه روایت را بر عهده دارند. این در حالی است که راهنمای حرفهای، باید دانشی فراتر از تاریخ داشته باشد، مثلاً شناخت دقیق از فرهنگها و آداب قومیتهای ایرانی، آشنایی با روحیات ملل مختلف، تسلط بر حداقل یک زبان خارجی، توانایی ارتباط مؤثر، سخنوری و حتی درک نسبی از فناوری و قوانین حوزه گردشگری.
نبود چنین آموزشهایی، باعث شده موزههای ایران در بهترین حالت، به گالریهایی مدرن و متفاوت تبدیل شوند که مخاطب با اشیای بیجان مواجه میشود، نه با روایت زندهای از هویت، تاریخ و زندگی مردمانی که زمانی این اشیا برایشان بخشی از روزمره بوده است.
در بسیاری از کشورهای دنیا، راهنمای موزه نهتنها یک شغل رسمی بلکه جایگاهی معتبر و تأثیرگذار در صنعت گردشگری فرهنگی است یعنی به شکلی خاص و درخور آموزشهای منظم، استاندارد و مهارتمحور برای راهنمایان برگزار میشود و بازدیدکننده بدون همراهی راهنما، تصور درستی از موزه پیدا نمیکند.
روایت گمشده در عمارتهای تاریخی
مثلاً در قزوین «کاخ چهلستون» عمارتی از دوره صفوی با طرحی چلیپایی و ایوانی باشکوه، یکی از تجربههای کمتر شناخته شده موزهگردی در ایران را رقم میزند. نقشه معماری بنا بهگونهای طراحی شده که چهار محور آن از تالار مرکزی منشعب میشوند؛ طرحی که بازدیدکننده را درون خود میچرخاند و ناخودآگاه میان فضاها میکشاند.
امروز این عمارت تاریخی، میزبان موزههای متعددی است، از موزه خوشنویسی گرفته تا اشیای شیشهای دوران مختلف اما بسیاری از بازدیدکنندگان، بی آنکه متوجه تنوع این فضاها شوند تنها در تالار اصلی چرخی میزنند یا در ایوان چوبی و باغ قدم میزنند. شاید دلیلش نبود نشانهگذاری دقیق یا اطلاعرسانی مناسب باشد، شاید هم شتابی که اجازه نمیدهد کاوشگر فضا باشیم.
اما اگر چند دقیقهای بیشتر درنگ کنیم، از پلهای بالا برویم یا در یکی از اتاقها را باز کنیم، با لایههایی مواجه میشویم که فراتر از ظاهر یک بنای تاریخی است؛ ترکیبی از معماری اصیل ایرانی، هنرهای تجسمی و روایتهایی که هرکدام بخشی از هویت فرهنگی قزوین را به دوش میکشند. «کاخ چهلستون» با تمام سادگیاش، ظرفیت آن را دارد که به یکی از توقفگاههای ماندگار در ذهن هر بازدیدکننده تبدیل شود البته اگر فقط نگاهمان را کمی عمیقتر کنیم.
تالارهای جهانی
در دل تهران «موزه آبگینه و سفالینهها» بنایی قاجاری با تالارهایی دلفریب و معماری چشمنواز، یکی از خاصترین تجربههای موزهگردی را برای عاشقان به ایران از گردشگر تا توریست خارجی رقم میزند. این موزه در شش تالار خود، مجموعهای ارزشمند از اشیای شیشهای و سفالی را از دوران پیش از تاریخ تا دوره اسلامی و معاصر به نمایش گذاشته است. طراحی داخلی آن، با الهام از عناصر ایرانی و با دستان توانای معمار اتریشی، هانس هولاین، جلوهای منحصربهفرد یافته است؛ طراحیای که هر تالار را به جهانی مستقل و متفاوت بدل کرده است.
با این حال، بسیاری از بازدیدکنندگان، بی آنکه از فلسفه چیدمان شیشهها یا تفاوت معنایی تالارها آگاه باشند، تنها محو تماشای اشیای زیبا میشوند. در چنین فضایی، حضور یک راهنمای مسلط میتواند بازدید را از سطح ظواهر فراتر برده، و درک عمیقتری از تاریخ، هنر و لایههای پنهان معماری ایرانی-مدرن به مخاطب داشته باشد.
در کشورمان اگرچه تلاشهایی در برخی موزههای مهم مانند موزه ملی یا موزههای تخصصی تهران صورت گرفته، اما هنوز این تلاشها محدود، جزیرهای و غیرنظاممند هستند. روز جهانی موزه، شاید بد نباشد نگاهمان را از ساختمان و ویترین و نورپردازی، کمی به «محتوا» هم برگردانیم. محتوایی که فقط با حضور انسانهایی آگاه، علاقهمند و آموزشدیده زنده میشود. موزهها برای نفس کشیدن به روایت نیاز دارند و هیچچیز، جای یک راهنمای خوب را نمیگیرد.
منبع: مهر