
باشگاه خبرنگاران جوان - هویت و تمدن ایرانی، بهعنوان یکی از غنیترین و پویاترین نظامهای فرهنگی در تاریخ بشریت، همواره مورد توجه پژوهشگران، اندیشمندان و سیاستگذاران بوده است. این هویت، که از آمیزهای از ایرانیت، اسلامیت، تشیع و کثرتگرایی فرهنگی شکل گرفته، نهتنها در برابر تهاجمات تاریخی پایداری کرده، بلکه با بازآفرینی فرهنگی و تمدنی، جایگاهی بیهمتا در تاریخ جهانی به دست آورده است. پرسشهای بنیادین درباره چیستی هویت، تعلق سرزمینی و نقش آن در تمدنسازی، از مسائل محوری این حوزه به شمار میروند.
بااینحال، تهدیدات داخلی و خارجی، از جمله ضعف خودآگاهی تاریخی، گسست از میراث فرهنگی و تأثیرات مدرنیته، هویت و تمدن ایرانی را با چالشهایی جدی مواجه کرده است. در این میان، بازسازی نهادهای معناپرداز و تقویت گفتمان تمدنی میتواند راهگشای احیای این میراث ارزشمند باشد. در این گفتگو، از سلسله گفتگوهای موضوع هویت و تمدن، دکتر زهرا روحاللهی امیری، عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه باقرالعلوم، و دکتر رسول نوروزی فیروز، استادیار گروه مطالعات تمدنی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، دیدگاههای خود را در این زمینه بیان کردهاند.
خودآگاهی تاریخی، کلید بیداری تمدنی ایرانیان
دکتر زهرا روحاللهی امیری با بیان اینکه هویت و تمدن با پرسش از خودآگاهی و خودشناسی در انسان آغاز میشود، تأکید کرد که هر فرد با سؤالاتی درباره چیستی خود، تعلق به سرزمین و تاریخ مواجه است. این تأمل، درک هویت و تمدن را تقویت کرده و مسئله تمدنی را در انسان فعال میکند. به گفته وی، برای ایرانیان با تاریخ کهن و پرفرازونشیب، این موضوع اهمیت بیشتری دارد، زیرا انسانها در جستجوی معنا هستند که ریشه در تاریخ، فرهنگ و گذشته دارد.
آشنایی با تاریخ ایران، از جمله تاریخ اندیشهها، حکمتها و مقاومتها، بیداری تمدنی را تقویت میکند. روحاللهی امیری افزود که تاریخ بهعنوان حافظه، هویت را زنده نگه میدارد و توجه به هویت و تمدن در ایرانیان از نیاز درونی و عوامل بیرونی مانند حافظه تاریخی نشئت میگیرد. وی تأکید کرد که بدون خودآگاهی هویتی، توجه به هویت و تمدن فعال نمیشود، اما با بیداری آن، فرد و جامعه به این مسائل توجه خواهند کرد.
این عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم در ادامه اظهار داشت که هویت انسان از نگرشها، ایدئولوژیها و زیست انسانی شکل میگیرد و عناصری چون ایرانیت، تشیع و اسلامیت بهعنوان عوامل کلیدی در شکلدهی باورها و هویت فردی و جمعی نقش دارند. به باور وی، تمدن با دستاوردهای مادی و معنوی تعریف میشود که ریشه در معانی تاریخی و فرهنگی دارند. برای مثال، حکمت و عرفان در بعد معنوی و معماری متأثر از نگرشهای دینی در بعد مادی، تمدن ایرانی را متمایز میکنند.
روحاللهی امیری توضیح داد که حسگرایی، ناسیونالیسم و معنویتگرایی ایرانی، که از جغرافیای شرقی و خاستگاه دینی سرچشمه میگیرند، هویت ایرانیان را از دیگران متمایز کرده و وجه تمایز جمعیت ایرانی را در برابر دیگر جوامع شکل میدهند. وی افزود که هویت در نسبت با دیگری تعریف میشود و با قرار دادن «ما» در برابر «آنها»، از طریق پرسشهایی درباره چیستی، تعلق سرزمینی و ریشههای قومی و تاریخی معنا مییابد. این تمایزات با برجستهسازی شباهتها و تفاوتها میان «من» و «دیگری» شکل میگیرند و هویتها بر پایه معانی برساخته در بسترهای فرهنگی و اجتماعی ساخته میشوند.
این استاد تاریخ خاطرنشان کرد که هرچند برخی هویت را ذاتی و ثابت میدانند، اما هویتها در بستر زمانی گذشته، حال و آینده تغییر میکنند و این پویایی به آنها امکان میدهد تا در تعامل با فرهنگ و تاریخ، معانی جدیدی پیدا کنند. رابطه هویت و تمدن یک پیوند همافزا و دیالکتیکی است که در آن، دستاوردهای مادی و معنوی تمدن به پرسشهای کیستی و چیستی انسان پاسخ میدهند.
روحاللهی امیری تأکید کرد که عناصر کلیدی مانند زبان فارسی، شجاعت و پایداری فرهنگی، تمدن ایرانی را از دیگر تمدنها متمایز میکنند و هویتهای فردی و جمعی را در این بستر شکل میدهند. این عناصر، که ریشه در تاریخ و فرهنگ دارند، نهتنها هویت ایرانی را تعریف میکنند، بلکه با ایجاد تمایز نقابها، تمدن ایرانی را بهعنوان مجموعهای یکتا از دستاوردها و ارزشها در برابر دیگر تمدنها قرار میدهند.
وی در ادامه به گستردگی جغرافیایی و تاریخی تمدن ایرانی اشاره کرد که از ماوراءالنهر تا بینالنهرین را در بر میگیرد و با تنوع فرهنگی و ادغامپذیری، خود را از دیگر تمدنها متمایز کرده است. به گفته روحاللهی امیری، این تمدن از دوره باستان تا اسلامی، در دوگانه «خودی» و «دیگری» تعریف شده و عناصری چون ایرانیت، اسلامیت و حتی تأثیرات یونانی را در خود پذیرفته است. وی افزود که پایداری فرهنگی ایرانی، با وجود حملات متعدد از شرق و غرب مانند کوشانها، یونانیها و مغولها، توانسته هویت اصیل خود را حفظ کرده و بازتولید کند.
این تمدن با پذیرش کثرتگرایی، اقوام متنوعی چون کرد، لر، بلوچ و عرب را در کنار هم بهصورت مسالمتآمیز جای داده و هویت جمعی ایرانی را شکل داده است. روحاللهی امیری تأکید کرد که زبان و ادبیات فارسی بهعنوان مشترک فرهنگی، عامل پیوند ملتهای مختلف در این جغرافیا بوده و تمدن ایرانی را به یک چهارراه تمدنی تبدیل کرده که واسطهای میان تمدنهای چین، هند و بینالنهرین بوده است.
این عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم در ادامه اظهار داشت که معنویتگرایی و عقلانیت فلسفی، دو ویژگی کلیدی این تمدن هستند که با تولید مفاهیم عمیق فلسفی، عرفانی و ادبی، عمق فرهنگی آن را نشان میدهند. وی افزود که این تمدن با انباشت معنا، هویتهای متعددی را در بستر تاریخی خود ایجاد کرده و با وجود بحرانهای تاریخی، از حمله سلوکیان تا مغولها، توانایی احیای خود را حفظ کرده است. موقعیت جغرافیایی ایران بهعنوان چهارراه ورود و خروج اقوام، شجاعت و مبارز بودن ایرانیان را در مواجهه با تمدنها و اقوام خارجی تقویت کرده است.
این ویژگی، همراه با کثرتگرایی فرهنگی و پایداری در برابر تهاجمات، هویت ایرانی را بهعنوان یک هویت پویا و مقاوم تعریف کرده است. روحاللهی امیری تأکید کرد که تمدن ایرانی با ترکیب عناصر مادی و معنوی، نهتنها معانی متعددی تولید کرده، بلکه بهعنوان یک تمدن گفتمانساز، با تولید مفاهیم عمیق و پایدار، جایگاه خود را در تاریخ جهانی تثبیت کرده است.
روحاللهی امیری در انتها هشدار داد که هویت و تمدن ایرانی با تهدیدات فرهنگی و اجتماعی مواجه است که به ضعف خودآگاهی تاریخی و تمدنی منجر شده است. وی توضیح داد که نسلهای جدید ارتباط فعالانهای با گذشته تاریخی خود برقرار نکردهاند، که این مسئله به ضعف نهادهای معناپرداز مانند آموزشوپرورش، دانشگاه و رسانه بازمیگردد. این نهادها به جای تولید روایتهای کلان تمدنی، به بازتولید شعارگونه هویت ایرانی روی آوردهاند، که باعث فرسایش حافظه تاریخی و به حاشیه رانده شدن نمادها و الگوهای معناساز شده است.
وی افزود که کثرتگرایی، که در گذشته عامل قوام تمدن ایرانی بود، امروز به یک فرهنگ متصلب تبدیل شده و برخی اقوام احساس طردشدگی و کاهش تعلق به هویت ایرانی دارند. این مسئله، همراه با تردید در تعلق به جغرافیای سیاسی ایران، به دلیل نبود انسجام در گفتمان هویتبخش تشدید شده است. روحاللهی امیری خاطرنشان کرد که عوامل خارجی نیز با ایجاد خودباختگی فرهنگی در برابر تمدنهای دیگر، بهویژه غرب، این تهدیدات را تقویت کردهاند. وی افزود که بحرانهای اقتصادی و معیشتی نیز توجه به هویت و فرهنگ گذشته را به مسئلهای فرعی و تجملی تبدیل کرده، زیرا دغدغههای زیستی اولویت یافتهاند.
این استاد تاریخ تأکید کرد که تهدیدات هویت و تمدن ایرانی در مثلثی از معنا، ساختار و حافظه شکل گرفتهاند و حافظه تاریخی ایرانی، با وجود انباشت معنایی گذشته، به دلیل ضربات تاریخی مانند عصر مغول، عهد قاجار و جنگهای جهانی، دچار فرسایش و خودکمبینی فرهنگی شده است. برای رفع این تهدیدات، بازسازی نهادهای معناساز و بازاندیشی در گفتمان تمدنی ضروری است. روحاللهی امیری در پایان تأکید کرد که اگر ساختارهای سیاسی و نهادهای فرهنگی برای تولید معنا و انسجام احیا شوند، امکان بازآفرینی هویت و تمدن فاخر ایرانی فراهم خواهد شد، که نیازمند یک پروژه فکری، فرهنگی و نهادی است.
تمدنسازی از درون؛ ضرورت تحول فردی برای نهضت تمدنی
دکتر رسول نوروزی فیروز با بیان اینکه بحث ایشان بر مسئله عقبماندگی و توسعه متمرکز است و به چگونگی رهایی از فاصله با جهان غرب مدرن میپردازد، اظهار داشت که ثروت و دارایی میتواند ظواهر مادی تمدن را فراهم کند، اما انسان متمدن با شخصیت تمدنی درونزا تنها از طریق هویت و شخصیت شکل میگیرد. به گفته وی، تمدنسازی از فردیت و از درون به بیرون آغاز میشود و نیازمند تحول درونی است. نوروزی فیروز افزود که هویت تمدنی، متمایز از هویت ملی، در سالهای اخیر برجسته شده و با اراده قوم و تغییر درونی به تمدن نوین اسلامی یا نظم تمدنی جهانی منجر میشود. وی تأکید کرد که رویکردهای قرآنی و نظریهپردازانه بر ضرورت تغییر درونی قوم برای تحقق تمدنسازی تأکید دارند.
این استادیار گروه مطالعات تمدنی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در ادامه توضیح داد که تمدنها بر یک ایده هدایتگر یا کانون استوارند که به هویت گره خورده است. در ایران، هویت ایرانی با اسلامیت، تشیع و ایرانیت تعریف میشود. به گفته نوروزی فیروز، در دوره پهلوی، تأکید بر ایرانیت و نمادهایی مانند جشنهای ۲۵۰۰ ساله بود، اما تشیع حاشیهای شد. در انقلاب اسلامی، تشیع و ولایت فقیه بهعنوان کانون هویت و تمدن برجسته شدند.
وی افزود که تعریف هویتساز در هر دوره متفاوت است؛ در پهلوی، ملیگرایی غالب بود و اسلامیت زینتبخش، اما در انقلاب اسلامی تلاش بر ایجاد تعادل بین ایرانیت، تشیع و مدرنیته است. این تعادل برای شکلگیری تمدن نوین اسلامی ضروری است و از فردیت و نهادهای هویتساز مانند حوزههای علمیه آغاز میشود.
این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد که هویت تمدنی در سالهای اخیر از هویت ملی متمایز شده و بهعنوان یک فرایند پویا و متکثر دیده میشود. به باور وی، برخی نظریهها هویت و تمدن را بهصورت ثابت و غیرقابل تعامل میبینند، اما دیدگاههای دیگر تمدن را بهعنوان یک کلاننظام فرهنگی یا مناسبات انسانی تعریف میکنند که میتواند متکثر باشد. نوروزی فیروز با اشاره به مفهوم ایرانشهر بهعنوان یک مفهوم تمدنی، اظهار داشت که این مفهوم اقوامی مانند کردها را در بر میگیرد، حتی اگر زبانشان متفاوت باشد. وی افزود که تغییر در اولویتهای هویتی، مانند آنچه در ترکیه از «ترک مدرن مسلمان» به «مسلمان ترک مدرن» رخ داد، نشاندهنده تأثیر هویت بر ظهور پدیدههای تمدنی مانند عثمانیگری است.
وی در ادامه اظهار داشت که تمدن میتواند بهعنوان جایگزینی قوانین مدنی بهجای قوانین نظامی یا یک کلاننظام فرهنگی مانند ایرانیت یا جهان عرب تعریف شود. به گفته نوروزی فیروز، در ایران، اقوام مختلف با زبانها و فرهنگهای متفاوت بدون درگیری قومیتی در کنار هم زیستهاند، که نشاندهنده یک هویت تمدنی منسجم است.
این انسجام تمدنی از تعادل بین عناصر هویتساز ناشی میشود و برخلاف مناطقی مانند افغانستان یا ترکیه، که درگیریهای قومیتی دارند، ایران به دلیل تعریف هویت ایرانی بهعنوان یک مفهوم برساخته و جهانشمول، توانسته است تکثر را در دل یک تمدن واحد حفظ کند. وی تأکید کرد که حوزه اعتبار تمدنی، ویژگی کلیدی هویت و تمدن ایرانی است که امکان بازتولید فرهنگی و تمدنی را حتی پس از تخریب فراهم میکند. این حوزه اعتبار، ناشی از تاریخ و تجربه زیسته، به ایران توانایی جذب و تعامل با تمدنهای دیگر را بدون گرفتار شدن در جنگ ذاتی یا بحران هویت میدهد.
این استادیار گروه مطالعات تمدنی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در ادامه به نقش زبان فارسی بهعنوان ظرف هویتساز اشاره کرد و افزود که تکثرگرایی و عقلگرایی در کنار تنوعات شیرین، مانند چندزبانگی و آزادی زبان محاوره، این تمدن را متمایز میکند. نوروزی فیروز اظهار داشت که تمدن ایرانی با ترکیب عقلانیت، معنویت، تصوف و تجارت، در فضاهایی مانند میدان نقش جهان، یک کمپلکسیتی مثبت ایجاد کرده است.
این پیچیدگی در تعامل نهادهایی مانند مسجد، بازار، حوزه علمیه و قدرت سیاسی، یک سیستم هماهنگ و چندوجهی را شکل داده که عدالت، آموزش و فرهنگ را درهمآمیخته است. وی با اشاره به تدریس مکاسب در حوزه صبح زود، تأکید کرد که این هماهنگی با نیازهای بازار و جامعه، میراث تاریخی از هخامنشیان تا جمهوری اسلامی را نشان میدهد که با حفظ آزادی ادیان و فرهنگها، از خشونتهای قومیتی جلوگیری کرده و یک هویت منسجم را تقویت کرده است.
نوروزی فیروز در انتها هشدار داد که تهدیدات هویتی و تمدنی ایران بیشتر از عوامل داخلی ناشی میشوند تا خارجی. وی توضیح داد که غرب با شناخت دقیق از تمدن ایرانی و توانایی آن در هضم مهاجمان، مانند اعراب، مغولها و یونانیها، از طریق زبان و مذهب عقلگرا و معنویتگرا، به جنگ هویت ایرانی آمده است. به گفته وی، تغییر الفبا، بهعنوان ابزار جنگ زبانی، در مناطقی مانند ترکیه، آسیای میانه و شبهقاره، ارتباط مردم با میراث مکتوب را قطع کرد و باعث اختلال هویتی شد.
نوروزی فیروز افزود که در ایران، هرچند تلاشهایی در دوره پهلوی برای تغییر الفبا انجام شد، اما مقاومت در برابر این تغییرات، بهویژه حفظ زبان پارسی و دسترسی به متونی مانند شاهنامه، حافظ و قرآن، مانع از قطع کامل ارتباط با گذشته شده و هویت ایرانی را تا حدی حفظ کرده است. وی تأکید کرد که اختلال هویتی ناشی از قطع ارتباط با میراث عقلانیت، عرفان، تصوف و معنویت، در کنار سیاستهای لائیزم در دورههایی مانند پهلوی و عثمانی، به تضعیف بازتولید تمدنی منجر شده است.
نوروزی فیروز در پایان اظهار داشت که راهحل این تهدیدات، تقویت ارتباط با میراث تاریخی و تعامل با محیط پیرامون است. تکرار الگوهای موفق گذشته، مانند میدان نقش جهان که عدالت، تعامل طلبه، بازاری و فقیه را تضمین میکند، میتواند به بازسازی هویت کمک کند. وی تأکید کرد که ایرانیان با بازگشت به استانداردهای تمدنی، مانند شهرسازی صفویه یا حفظ عفت و حیا، و از طریق تجربه جهان اسلام و غرب، میتوانند از سرگشتگی هویتی رهایی یابند و با تقویت زبان پارسی و میراث مکتوب، در برابر جنگ زبانی و لائیزم تحمیلی مقاومت کنند.