
باشگاه خبرنگاران جوان- در دنیای امروز که جنگها تنها با سلاحهای نظامی پیش نمیروند، جنگ روانی و عملیات ماورایی نیز به ابزاری پیچیده برای تأثیرگذاری بر جوامع تبدیل شدهاند. اما سؤال اینجاست: آیا دشمنان اسلام، از طلسم و اجنه به عنوان سلاحی پنهان در نبرد با ایران استفاده میکنند؟
حجتالاسلام حسین عرب، کارشناس حوزه فرقههای انحرافی و مباحث ماورایی، در جلسهای بهصورت علمی و مستند به این موضوعات پرداخته و زوایای پنهان آن را روشن نموده که در ادامه متن تحلیل و پاسخ به این سوالات در اختیار مخاطبین و علاقهمندان قرار میگیرد.
در قرآن کریم و منابع دینی ما، به تأثیرپذیری قوم یهود از فرهنگ جادو و جادوگری در مصر باستان اشاره شده است. هنگامی که بنی اسرائیل از رود نیل گذشتند، به حضرت موسی (ع) گفتند: «اجْعَلْ لَنَا إِلَـٰهًا کَمَا لَهُمْ آلِهَهٌ» (برای ما معبودی قرار ده، همانگونه که آنان معبودانی دارند). این درخواست نشان دهندهٔ تأثیر عمیق فرهنگ شرک آلود و جادوزدهٔ مصر باستان بر آنان بود. همچنین، ماجرای گوسالهٔ سامری و انحراف آنان پس از خروج از مصر، گواه دیگری بر این تأثیرپذیری است.
تمدن فرعونی که بر پایهٔ جادو و سلطهٔ شیطانی استوار بود، با آمدن حضرت موسی (ع) به چالش کشیده شد. هنگامی که موسی (ع) در برابر ساحران فرعون قرار گرفت، معجزهٔ الهی او بر تمامی جادوهای آنها پیروز شد. در «یَوْمِ الزِّینَه» (روز آرایش و نمایش جادو)، ساحران به میدان آمدند، اما پس از مشاهدهٔ معجزهٔ موسی (ع)، به حقانیت او ایمان آوردند. این رویداد، نشان دهندهٔ تفاوت آشکار بین سحر و معجزه بود و حجتی الهی بر مردم آن زمان محسوب میشد.
البته طبیعی است که تربیت یک امت و استحکام باورهای دینی آنها، به زمان نیاز دارد. حضرت موسی (ع) نیز یک شبه نیامد تا بنی اسرائیل را از این انحرافات نجات دهد؛ سالها مقاومت کرد، رنجها کشید و با موانع بسیاری روبه رو شد تا سرانجام، به فرمان الهی، آنان را از سلطهٔ فرعونیان رهایی بخشید.
این فرهنگ در متون عرفانی و تحقیقی یهودیت، همچون پژوهشهایگرشوم شولم (Gershom Scholem)، به این نکته اشاره شده که فرهنگ جادو و جادوگری همانند سمومی مهلک در عروق یهودیت نفوذ کرده و پس از خروج از مصر، همچون میراثی شوم در تاریخ این قوم جاری شده است.
یکی از برجستهترین نمودهای این انحراف، در دوران حضرت سلیمان (ع) رخ داد. قرآن کریم در آیهٔ ۱۰۲ سورهٔ بقره به گروهی از یهودیان اشاره میکند که پس از فوت حضرت سلیمان، به او نسبت سحر و جادو دادند. در حالی که در شریعت موسی (ع)، جادوگری در آیین یهود حرام و کفر محسوب میشد و جزو شریعت موسوی نبود.
برخی از یهودیان حتی مقام نبوت حضرت سلیمان (ع) را انکار کردند و او را صرفاً به عنوان «پادشاه سلیمان» (King Solomon) معرفی نمودند.
در تفسیر آیه ۱۰۲ سوره بقره، خداوند متعال به روشنی پاسخ این شبهات را بیان میفرماید: «وَ مَا کَفَرَ سُلَیْمَانُ» - حضرت سلیمان (ع) هرگز مرتکب کفر نشد. آنچه اتفاق افتاد، این بود که شیاطین کافر، سحر را به مردم میآموختند. به بیان سادهتر، پس از رحلت آن پیامبر الهی، عدهای پیدا شدند و ادعا کردند که قدرت حضرت سلیمان (ع) ناشی از سحر و جادو بوده است! در حالی که حقیقت کاملاً متفاوت بود.
نکته ظریف اینجاست که حضرت سلیمان (ع) به اذن پروردگار بر شیاطین تسلط داشتند؛ این تسخیر شیاطین، نه از طریق مراسم جادو و جنگیری، بلکه به فرمان الهی محقق میشد. اما پس از ایشان، برخی افراد با سوءاستفاده از این موضوع، شروع به یادگیری سحر از شیاطین کردند و ادعا نمودند که همان کاری را میکنند که سلیمان نبی (ع) انجام میداد!
در این میان، حکمت الهی جلوهگر میشود: خداوند دو فرشته به نامهای هاروت و ماروت را فرستاد تا به مردم نشان دهند تفاوت بین معجزه پیامبران و سحر شیاطین چیست. این فرشتگان به نوعی «کلاس آموزشی» برگزار کردند تا حقیقت را آشکار سازند. اما باز هم عدهای بیماردل، به جای عبرت گرفتن، از این آموزهها سوءاستفاده کردند و به تعبیر عامیانه، «دکان سحر و جادو» باز نمودند!
اما برخی افراد، از این آموزهها برای ایجاد اختلاف بین زن و شوهر و سایر امور ناپسند استفاده کردند.
این داستان عبرتآموز نشان میدهد که چگونه یک حقیقت الهی میتواند در دستان افراد نااهل، به ابزاری برای گمراهی تبدیل شود. همانگونه که امروز نیز شاهدیم برخی با سوءاستفاده از مفاهیم دینی، مردم را گمراه میکنند.
در بررسی تاریخی این مسئله، شاهد پیوندهای معناداری هستیم که ریشه در سنت شفاهی یهود دارد. این باورها که سینه به سینه منتقل شده بود، در قرون وسطی به صورت مدون درآمد و در قالب پدیدهای به نام «عرفان یهودی» یا «کابالا» (Kabbalah) ظهور کرد. پیروان این مکتب ادعا کردند که علاوه بر تورات مکتوب (عهد عتیق)، سنت شفاهی خاصی نیز از پیامبران بنیاسرائیل - از حضرت آدم (ع) تا حضرت موسی (ع) و دیگر انبیا، به آنان رسیده است.
آنان این سنت شفاهی را که به زعم خود از نسلی به نسل دیگر منتقل شده بود، در قالب متونی مانند «زوهر» (Zohar) تدوین کردند. با مطالعهی مبانی این عرفان، به وضوح میتوان تأثیرات عمیق مفاهیم سحر و جادو را مشاهده کرد؛ مفاهیمی که حول محور قدرت الفاظ، علوم غریبه و ارتباط با موجودات ماورایی میچرخد.
نکتهی قابل تأمل اینجاست که در این مکتب برخلاف تعالیم قرآنی که بر تسخیر شیاطین توسط حضرت سلیمان (ع) به اذن الهی تأکید دارد مفاهیمی کاملاً متفاوت مطرح میشود. آنان اگرچه از الفاظی مانند «ملائکه» استفاده میکنند، اما به تصریح قرآن کریم، در حقیقت با جنیان در ارتباطند. این انحراف فکری که ریشه در دوران باستان دارد، تا به امروز نیز ادامه یافته و در قالب مکاتب مختلف عرفان یهودی تداوم پیدا کرده است.
در عصر حاضر، مکتب کابالا در دو کانون اصلی در حال ترویج است:
رژیم صهیونیستی با مرکزیت «بنیاد بنی باروخ» و نیویورک با محوریت «کابالا سنتر»
این دو نهاد، نقش محوری در اشاعهی «کابالای مدرن» ایفا میکنند که وجوه تمایز آشکاری با نسخهی سنتی آن دارد. کابالای مدرن با رویکردی عامهپسند، محدودیتهای گذشته را کنار گذاشته است. در حالی که در سنت قدیم:
زنان از مشارکت محروم بودند، افراد زیر ۴۰ سال مجاز به فراگیری نبودند
این تحول عمدتاً که با شعار «همگانیسازی عرفان»، آموزههای پیچیدهی کابالا را در قالب مفاهیم روانشناسی موفقیت، جذب ثروت و حل مشکلات روزمره بازتعریف کردند. این بازآفرینی کارکردگرایانه، بهویژه با:
- تولید محتوای فارسی
- راهاندازی دورههای آموزشی چندزبانه
در حال تبدیل شدن به ابزاری برای نفوذ فرهنگی در جوامع مختلف است. این روند، مصداق بارز بهرهگیری نظام سلطه از مفاهیم بهظاهر معنوی برای پیشبرد اهداف استعماری محسوب میشود.
در بررسی تاریخی ارتباط یهود با جنگرایی و جادوگری، ریشههای این پدیده را باید در مصر باستان جستوجو کرد. این باورها به تدریج در سنت یهودی نفوذ کرده و تداوم یافته است. با این حال، تأکید میکنم که بر اساس شریعت اصیل موسوی همان شریعت حضرت موسی (ع) و آیات موجود در کتاب مقدس عبری، سحر و جادو به شدت حرام و ممنوع شمرده میشود.
نکته جالب توجه اینجاست که بسیاری از خاخامها و روحانیون یهودی (ربیها) با اینگونه امور به شدت مخالفند. در واقع، جریانهای سنتی یهودیت از مخالفان سرسخت عرفان کابالا محسوب میشوند. برخی از این خاخامها با تعابیر تندی مانند «سم مهلک در رگهای یهودیت» به مقابله با این پدیده برخاستهاند و معتقدند کابالا به آیین اصیل یهودی آسیب میزند.
این تاریخچه از چند منظر قابل بررسی است:
از دیدگاه تاریخ جهان، از منظر تاریخ یهود، در منابع اسلامی و وحیانی ما این مطلب تایید میشود
همه این منابع به شکلی وجود این ارتباطات و تأثیرات را تأیید میکنند. در متون اسلامی به ویژه، به صراحت به این موضوعات اشاره شده و موضع شرع در قبال آنها بیان گردیده است.
در بررسی تطبیقی این موضوع با شرایط معاصر، باید با احتیاط و دقت علمی برخورد کرد. شواهد تاریخی نشان میدهد که ارتباط برخی جریانهای یهودی با امور ماورایی، ریشه در سنتهای کهن دارد و تا به امروز نیز ادامه یافته است. این را نمیتوان به سادگی انکار کرد. با این حال، وقتی به مصادیق عینی در دوران معاصر میرسیم مانند ادعای استفاده رژیم صهیونیستی از جاسوسان جنی برای یافتن محل شهید نصرالله یا سرقت اسناد جمهوری اسلامی باید بسیار محتاط بود.
نکته کلیدی اینجاست که هرچند این ارتباطات به شکل کلی در طول تاریخ ثابت شده، اما تطبیق آن بر موارد خاص امروزی بدون ارائه شواهد متقن و مستند، کاری خطرناک و گمراهکننده است. این نوع تحلیلها اگرچه ممکن است جذاب به نظر برسد، اما در عمل به جبهه مقاومت آسیب میزند؛ چرا که:
اولاً: توجه را از روشهای واقعی و موثر مقابله منحرف میکند
ثانیاً: ما را در دام تحلیلهای احساسی و غیرعلمی گرفتار میسازد
ثالثاً: به دشمن بهانه میدهد تا مبارزان مقاومت را به خرافهگرایی متهم کند
راه صحیح این است که ضمن پذیرش سابقه تاریخی این روابط، در تطبیقهای معاصر نهایت دقت را به خرج دهیم و بدون سند قطعی، به نتیجهگیری نپردازیم. این همان روش خردمندانهای است که هم از نظر عقلی قابل دفاع است و هم با موازین شرعی سازگاری دارد. در نبرد با استکبار جهانی، باید بر استراتژیهای مستدل و واقعبینانه تکیه کنیم، نه بر فرضیات اثباتنشده.
در بررسی روندهای فکری معاصر، شاهد پدیدهای نگرانکننده در فضای انقلابی و جامعه اسلامی هستیم: گرایش فزاینده به تحلیلهای ماورایی و باطنیگرایانه غربی درباره پدیدههای انقلاب اسلامی و جبهه مقاومت. این موج که روزبهروز در حال تشدید است در بین نیروهای انقلابی است، نیازمند واکاوی و مراقبت جدی است.
نکته هشداردهنده این است که این گرایشها:
فاقد مبانی صحیح عقلی و نقلی هستند، از پشتوانههای قرآنی و روایی بیبهرهاندو بهصورت ناموزون و غیرمنسجم در حال گسترشاند.
به عنوان یک طلبه با مطالعهای هرچند محدود، با کنار هم گذاشتن فکتهای موجود به وضوح میتوان این روند را رصد کرد. جالب اینکه دشمن نیز این تمایل را تشخیص داده و احتمالاً در حال برنامهریزی برای بهرهبرداری از آن است.
این نوع نگاه ماورایی که:
از چارچوبهای عقلانی خارج میشود، به منابع معتبر دینی استناد نمیکند و بیشتر به تحلیلهای رمزآلود و غریب میپردازد، میتواند به تدریج جایگاه تفکر نظاممند اسلامی را در تحلیل مسائل سیاسی و اجتماعی تنزل دهد. اینجاست که ضرورت بازگشت به مبانی اصیل قرآنی و روایی، و پرهیز از تفسیرهای شخصی و سلیقهای از مسائل ماورایی، بیش از پیش احساس میشود.
در بازخوانی تاریخی این موضوع، باید به خاطر آوریم که از همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی (ره) و با جانفشانی ملت ایران، شاهد بروز برخی گرایشهای ماورایی در جامعه بودیم. نمونههایی مانند ادعای دیده شدن تصویر امام در ماه، اگرچه در آن مقطع ممکن بود با نیت مثبت و برای تقویت روحیه انقلابی مطرح شده باشد، اما نشاندهنده همان رگههای نگرانکننده بود.
این روند به مرور زمان نه تنها کاهش نیافته، بلکه به شکل نگرانکنندهای در حال تشدید است. بررسی خاطرات مسئولان آن دوران، مانند یادداشتهای مرحوم هاشمی رفسنجانی، نشاندهنده موارد متعددی از این دست است؛ از پیشگوییهای مختلف گرفته تا واکنشهای غیرعقلانی به برخی رخدادها. هرچند ممکن است این موارد در حد کنشهای فردی و خانوادگی باقی مانده باشد، اما همین توجهها نشاندهنده عمق نفوذ این نگرشهاست.
نکته تاسفبار این است که این گرایشهای ماورایی:
فاقد پایه و اساس قرآنی و روایی هستند با عقلانیت اسلامی در تضادند میتوانند به تدریج جایگزین تفکر نظاممند دینی شوند
این در حالی است که دشمن نیز این ضعف را شناسایی کرده و احتمالاً در حال طراحی برنامههایی برای تشدید و بهرهبرداری از آن است. بنابراین، هوشیاری و بازگشت به مبانی اصیل اسلامی در تحلیل رویدادها، بیش از پیش ضروری به نظر میرسد.
در مرور خاطرات و اسناد تاریخی، موارد متعددی از توجه به امور ماورایی در سطوح مختلف به چشم میخورد. نمونههایی مانند دعوت از افرادی که ادعای توانایی تشخیص معادن از طریق نگاه به زمین را داشتند، هرچند در ظاهر ممکن است ساده به نظر برسد، اما در واقع نشاندهندهی عمق نفوذ این نگرشها حتی در سطوح مدیریتی است. این رویکرد، سیگنالهای خطرناکی به جامعه ارسال میکند و به تقویت باورهای غیرعقلانی دامن میزند.
با گذر زمان و رسیدن به دهههای هشتاد و نود، این گرایشها به ویژه در دوران دولتهای احمدینژاد شدت بیشتری یافت. فضای هیجانی آن دوره که ترکیبی از شعارهای انقلابی شدید و احساسات ضداستکباری بود، بستری مناسب برای رشد چنین تفکراتی فراهم کرد. در این میان، ظهور چهرههایی مانند آقای مشایی و حواشی پیرامون ایشان، بر شدت این جریان افزود.
اظهارنظرهایی مانند بیان مرحوم آیتالله مصباح درباره آقای احمدینژاد بود که هرچند به صراحت سخن از سحر نگفته بودند، اما با تعبیر «انگار سحر شده» به نوعی به این فضا دامن زدند. اینگونه اظهارات در کنار حواشی مانند ارتباطهای احتمالی با پیشگوها و امور ماورایی، فضایی را ایجاد کرد که در آن، حاشیهها گاهی از متن پررنگتر مینمود.
این روند که از سطح جامعه تا برخی سطوح مدیریتی گسترش یافته بود، نه تنها کمکی به پیشرفت جبههی مقاومت نکرد، بلکه با ایجاد انحرافهای فکری، انرژیهای انقلابی را به سمتوسوهای نامناسب هدایت نمود. امروز که به آن دوره نگاه میکنیم، بهتر میتوانیم پیامدهای منفی اینگونه نگرشها را درک کنیم.
در آن برهه، شاهد تشدید قابل توجه گفتمان مهدویت و ظهور بودیم که با فعالیت جریانهایی مانند انجمن حجتیه و موسسه موعود همراه شد. نکته قابل تأمل، ادعاهای عجیبی بود که در فضای عمومی مطرح میشد؛ از جمله اظهارات آقای شفیعی سروستانی، مسئول موسسه موعود که مدعی شد از ۱۲۰۰ نشانه ظهور تنها ۵ مورد باقی مانده است. این در حالی بود که هیچ منبع معتبری برای این آمار وجود نداشت و سؤالات جدی درباره روش شناسی این ادعاها مطرح میشد.
همزمان، مستند «ظهور بسیار نزدیک است» که توسط گروهی آمریکایی تولید شده بود، با حمایت موسسه موعود به آن پرداخته شد. مستند ارایول، آبستن حواشی بسیاری گردید. آقای رائفیپور نیز در این فضا ظهور کرد و با سخنرانیهای خود درباره فراماسونری و مسائل ماورایی، بر التهاب فضای موجود افزود.
جالب اینکه در ادامه، بخش دوم این مستند به معرفی فردی به نام عبدالله هاشم به عنوان «منجی ظهور کرده» پرداخت که بعدها ارتباط این فرد با جریان انحرافی احمد الحسن بصری (یمانی دروغین) آشکار شد. این نشان میداد چگونه یک پروژه حساب شده در حال شکلگیری بود تا افکار عمومی را به سمت پذیرش مدعیان دروغین مهدویت سوق دهد.
در اوج این جریانات، حتی شاهد تطبیقهای نابجای شخصیتهای سیاسی مانند آقای احمدینژاد با نشانههای ظهور بودیم که با واکنش علما و مراجع از جمله حضرت آیتالله طبسی مواجه شد. ایشان در جلسهای در فیضیه به شدت با این تطبیقهای غیرمنطقی و تعیین وقت برای ظهور که در روایات به شدت نهی شده، مخالفت کردند.
در کنار این موارد، اخبار دستگیری غیبگویان و مدعیان ارتباط با ماوراءالطبیعه مانند عباس غفاری که ارتباطاتی با بدنه دولت داشت، نشان میداد این جریان تا چه حد در ساختارهای رسمی نفوذ کرده بود. این فرد که از دوران آقای هاشمی فعالیت میکرد، در زمان دولت آقای احمدینژاد به اوج فعالیت خود رسیده بود.
این روند نشان میدهد چگونه یک شبکه سازمانیافته از جریانهای به ظاهر مذهبی، تولیدکنندگان محتوا و مدعیان دروغین، در حال ایجاد فضایی هیجانی حول محور مهدویت بودند که نه تنها با معیارهای عقلانی و شرعی سازگار نبود، بلکه میتوانست به انحراف کامل این مفهوم اصیل اسلامی بینجامد.
در تحلیل این روند نگرانکننده، باید به زنجیرهای از عوامل توجه کرد که در تقویت باطنیگرایی غیرعقلانی در جامعه مؤثر بودهاند:. تولیدات رسانهای نامناسب:
مانند سریالهای ماورایی در ماه مبارک رمضان، تقلید نابهجا از سبک هالیوودی، ترویج مفاهیم انحرافی تحت پوشش برنامههای مذهبی. پدیدههای اجتماعی بحرانزا:
شیوع گسترده بحث تجربیات نزدیک به مرگ (NDEs)
موج غیببینی و ادعاهای ماورایی
شرایط بحرانی کرونا و القای حس آخرالزمانی. بسترهای فرهنگی مساعد:
فضای مبهم و پرابهام که زمینه رشد شبهعرفانهاست
کمرنگ شدن تفکر نقادانه و عقلانی
گرایش به تفسیرهای احساسی از رویدادها
در این میان، موضعگیری هوشمندانه رهبر معظم انقلاب در آن برهه حساس بسیار راهگشا بود. ایشان با درک عمیق از این خطرات، همواره بر چند نکته کلیدی تأکید داشتند:. پرهیز از تفسیرهای غیرمنطقی از رویدادها. عدم پذیرش ادعاهای ماورایی بدون سند معتبر. ضرورت پایبندی به مبانی اصیل اسلامی.
این رویکرد حکیمانه نشان میدهد که چگونه میتوان در عین حفظ باورهای اصیل دینی، از افتادن در دام خرافهگرایی و باطنیگرایی افراطی جلوگیری کرد. امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند بازخوانی این رهنمودها و تطبیق آن با شرایط حاضر هستیم.
در تحلیل این موضوع باید به سخنان عمیق و راهگشای رهبر معظم انقلاب اشاره کرد که در اوج فضای ملتهب کرونا و با رعایت پروتکلهای بهداشتی، با استناد به آیه شریفه «وَجَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیَاطِینَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ» فرمودند: در سنت الهی، پیامبران و مجاهدان راه حق همواره با دشمنانی از جنس شیاطین انسی و جنسی مواجه بودهاند. این بیان نورانی متأسفانه توسط برخی به شکلی نادرست تفسیر شد و حتی تا حد ارجاع به سکانسهای فیلمهای هالیوودی تنزل داده شد!
نکته تأسفبار اینجاست که برخی با استناد به فیلمی مانند جوخه انتحار که در آن صحنهای نمایش داده میشود چگونه یک موجود ماورایی اسناد محرمانه را سرقت میکند خواستهاند سخنان رهبری را به این شبههنرهای غربی گره بزنند. این در حالی است که اگر واقعاً نفوذ شیاطین جن به این سادگی بود، دشمنان سالها پیش از این شیوه برای نابودی جمهوری اسلامی استفاده میکردند. آیا منطقی است که برای دستیابی به اسناد محرمانه، به جای استفاده از شبکههای گسترده جاسوسی، تکنولوژیهای پیشرفته و روشهای متعارف، به موجودات ماورایی متوسل شوند؟!
این نوع برداشتهای سطحی و غیرمنطقی، نه تنها با مبانی دینی ما سازگار نیست، بلکه نشاندهندهی خطرناکترین نوع انحراف فکری است که میتواند تمام دستاوردهای عقلانی و علمی نظام را تحت الشعاع قرار دهد. باید توجه داشت که سخنان رهبری مبتنی بر مبانی عمیق قرآنی است و هرگز نباید آن را با اینگونه تصاویر تخیلی و غیرواقعی خلط کرد. اینجاست که ضرورت بازگشت به تفکر نظاممند اسلامی و پرهیز از برداشتهای احساسی و غیرعقلانی بیش از پیش آشکار میشود.
این رویکردهای سطحی و نامستند که متأسفانه در فضای عمومی رواج یافته، دقیقاً در نقطه مقابل تفکر نظاممند اسلامی قرار دارد. به جای مراجعه به منابع اصیل قرآنی و روایی که حدود و ثغور قدرت جنیان و شرایط استفاده از آن را به روشنی تبیین میکند، شاهدیم برخی با استناد به سکانسهای فیلمهای هالیوودی، در حال ایجاد رعب و وحشت در جامعه هستند. این همان رفتار «مرجفین» است که قرآن کریم در سوره احزاب از آن نهی فرموده: کسانی که با سخنان بیاساس، مردم را میترسانند و روحیه آنان را تضعیف میکنند.
حقیقت آن است که این تحلیلهای وهمآلود و غیرعقلانی، صرفاً به ایجاد روحیه انفعال و ترس در جامعه دامن میزند. مردم عادی که تخصصی در مسائل استراتژیک ندارند، با مشاهده اینگونه ادعاها به اشتباه میپندارند دشمن از راههای ماورایی بر ما مسلط است و ما خلع سلاح هستیم. این در حالی است که واقعیتهای میدان کاملاً خلاف این ادعاها را ثابت میکند.
نمونه بارز آن، عملیات غرورآفرین «طوفان الاقصی» بود که چگونه بخشی از جبهه مقاومت، با وجود سالها محاصره و فشار، ضربهای مهلک و جبرانناپذیر به پیکره رژیم صهیونیستی وارد کرد. امروز که شاهد ناتوانی این رژیم در کنترل حتی ۳۶۰ کیلومتر مربع غزه هستیم، به وضوح میتوان روند زوال و انحطاط آن را مشاهده کرد. حملات اخیر به ایران نیز چیزی جز فرافکنی برای پوشش دادن شکستهای پی در پی نیست.
پس به جای گرفتار شدن در دام این تحلیلهای غیرمنطقی، باید:به سراغ مبانی اصیل قرآنی و روایی برویم، واقعیتهای میدان را با عقلانیت و تدبیر تحلیل کنیم، به قدرت حقیقی جبهه مقاومت ایمان داشته باشیم و از افتادن در دام پروپاگانداهای دشمن بپرهیزیم.
این همان مسیر روشنی است که قرآن کریم و رهبری حکیمانه انقلاب به ما نشان دادهاند. راهی که نه بر اساس وهم و خیال، که مبتنی بر عقلانیت، تدبیر و ایمان به وعدههای الهی است.
در تحلیل این وضعیت، چند نکته اساسی قابل توجه است:
واقعیتهای میدان جنگ: مقاومت حماس با وجود تمام توان نظامی رژیم صهیونیستی، همچنان پابرجاست
ناتوانی دشمن در کنترل حتی منطقه کوچک غزه پس از ماهها جنگ، نشانه ضعف استراتژیک آن است
دستگاههای اطلاعاتی دشمن حتی قادر به پیشبینی حمله طوفان الاقصی نبودند
جریانهای انحرافی: ظهور عرفانهای نوظهور مانند آسترولوژی (طالعبینی) که ریشه در علوم غریبه دارد.
فعالیت افرادی در ایران مانند علی مهدینژاد (آرش آنالیز) و حسین لکی با ادعاهای پیشگویی، تلاش برای گره زدن این ادعاها به حوادث منطقه و حوادث کشور بود
آسیبشناسی: این جریانها با ایجاد هیجان کاذب، ذهن جامعه را از واقعیتها منحرف میکنند، پیشگوییهای دروغین و تطبیقهای نادرست، اعتماد عمومی را سلب میکند
راهکار:بازگشت به تحلیلهای واقعبینانه بر اساس دادههای عینی، پرهیز از تفسیرهای ماورایی و غیرعلمی از رویدادها
این جریانهای انحرافی، با ایجاد هیاهو و هیجان کاذب، تنها به تضعیف روحیه جامعه و انحراف افکار عمومی از مسائل اصلی کمک میکنند. در حالی که واقعیتهای میدان به وضوح نشان میدهد قدرت اصلی در صحنه، همان اراده مردمی و مقاومت اسلامی است که در طوفان الاقصی و دیگر صحنههای نبرد به اثبات رسیده است.
مثلا پیشگوییهایی که فردی در ماه مشخص شده از مسئولیت خود استعفا میدهد و اینطور نشد. این نکته بسیار مهمی است. شاید کسی بگوید: شاید شرایط تغییر کرده باشد. در پاسخ باید گفت اگر چنین باشد، پس چرا آنها سخن نمیگویند؟ اگر قرار باشد چنین استدلالی را بپذیریم، آنگاه اساساً هیچ چیز قابل گفتنی باقی نمیماند.
از سوی دیگر، برخی حوادث به صورت تصادفی رخ میدهند. حال اگر بخواهم توضیح دهم که چگونه ممکن است فردی با شیاطین جن ارتباط برقرار کند و اخباری دریافت نماید، باید به این نکته توجه کرد که قرآن کریم و روایات معصومین (ع) به صراحت بیان میکنند: «بیشتر اخباری که شیاطین جن به انسانها میدهند، دروغ است.»
به عنوان مثال، فرض کنید از یک منبع پنج خبر دریافت میکنید؛ احتمالاً سه مورد از آنها نادرست خواهد بود. انسان عاقل پس از مدتی میآموزد که چگونه این اخبار را ارزیابی کند. مثلاً ممکن است بشنوید: در فلان منطقه قیمت کالاهای خاصی افزایش یا کاهش خواهد یافت. اما وقتی بررسی میکنید، میبینید از هر صد خبری که این منبع داده، نود مورد آن کذب بوده و تنها ده درصد درست از آب درآمده است.
(در اینجا صرفاً برای ملموس کردن بحث، مثال اقتصادی زدم) در چنین شرایطی، آن نود درصد اخبار نادرست قطعاً به شما ضرر مالی وارد خواهد کرد.»
شما دفعهٔ بعد که آمد، باید بگویید هر بار یک چیز گفتید و با این حرفها آنقدر به ما ضرر زدید که دیگر قابل جبران نیست. هرچند ممکن است بگویید: «آقا، من فلان بار درست گفتم!»، اما وقتی از صد بار، نود بار اشتباه کردهاید، دیگر چه اعتباری دارید؟ شما پدر ما را درآوردید با این همه ضرری که زدید!
آدم عاقل به چنین اخباری توجه نمیکند، اما گاهی یک جو روانیِ خاص پیرامون این مسائل ایجاد میشود؛ فضایی احساسی و عاطفی که در آن، این حرفها مقبول میافتد. مثلاً در شرایطی مثل دولت احمدینژاد، انقلابها، طوفانهای سیاسی، یا حتی پدیدههایی مثل کرونا، زمینه را برای آینده مبهم و ترسناک برای مردم فراهم میکند. در چنین فضایی، هیجان و احساسات غلبه میکند و مردم، بهجای تحلیل منطقی، دنبال کسانی میگردند که ادعای آگاهی از غیب دارند.
حالا این پدیدههای نوظهور وارد میدان شدهاند؛ شاخهای جدید که به ظاهر محور مقاومت را تأیید میکند و میگوید: «جمهوری اسلامی ابرقدرت منطقه خواهد شد» یا «ما در این جنگ پیروز میشویم!» این جریان، شبیه همان طالعبینی و عرفانهای نوظهوری است که قبلاً هم وجود داشت، اما حالا به شکلی جدید با جبههٔ مقاومت گره خورده است. متأسفانه حتی بخشی از مردم ما، از جمله بعضی از بچههای مذهبی و انقلابی، و گاهی برخی از خواص، به این حرفها گوش میدهند و دنبال این هستند که ببینند فلان پیشگو چه چیزی دربارهٔ حوادث منطقه گفته است.
همان بحث تجربیات نزدیک به مرگ که قبلاً اشاره کردم، حالا با یک عنصر جدید مواجه شدهایم؛ برنامههایی مثل برنامهی مخرب آقای موزون.
باید به تأثیر ناملایم این برنامهها بر بنیانهای دینی توجه کنیم، نه صرفاً به احساسات سطحی. مثلاً کسی میگوید: «پسرم نماز نمیخواند، اما از وقتی تجربهی نزدیک به مرگ را شنیده، نمازخوان شده!» این صرفاً یک هیجان موقتی است. فردا اگر یکی بیاید و بگوید: «در حالت کما یا خواب چنین چیزی را دیدم»، باز هم همین واکنشهای احساسی را ایجاد میکند. اما اینها مثل بادی میآیند و میروند. مسئله اینجاست: چرا اسلام اینقدر بر عقل تأکید میکند؟ اصول دین را باید با عقل و تحقیق بپذیری، نه با خواب و رویا.
روایتی میفرماید: «دین خدا بالاتر از آن است که کسی در خواب بگوید فلان چیز درست است یا فردا چنین میشود.» بعضی میگویند: «خواب دیدیم امام حسین خوب است» یا «خواب دیدیم فلان شخص بد است.»، اما مگر میشود اساس دین را بر خواب بنا کرد؟ اگر کسی بپرسد: «چرا امام حسین خوب است؟» و جوابش این باشد: «چون در خواب دیدم!»
یا اگر کسی بگوید: «امام رضا (ع) حق است، چون فلانی خواب دیده یا فلان مریض شفا یافته»، اینگونه استدلالها صحیح نیست. چرا؟ چون بسیاری از بیماران به حرم امام رضا (ع) میروند، اما شفا نمیگیرند.
اما یک متدین که مبانی فکری درستی دارد، چه میگوید؟ میگوید: امام رضا (ع) مصلحت ندانسته که این بیمار شفا پیدا کند. همان خدایی که حکیم و داناست، اولیایش نیز چنیناند. من نمیدانم چه مصلحتی در کار بوده، اما میدانم که امام رضا (ع) حکیم است.
مثالش مانند پدر و مادری است که به فرزند بیمارشان شکلات نمیدهد، حتی اگر کودک گریه کند و اصرار داشته باشد. آیا پدر و مادر او را دوست ندارند؟ چرا، بسیار هم دوستش دارند! اما میدانند که اگر آن شکلات را به او بدهند، حالش بدتر میشود.
این نکته بسیار مهم است که مبانی و نظام فکری دینی باید به درستی تبیین شود. امروز شاهد پدیدهای مثل «تجربیات نزدیک به مرگ» هستیم که هرچند ممکن است برای برخی جذاب باشند، اما آثار مخربی نیز دارند؛ همانطور که پیشتر اشاره کردم.
متأسفانه در کنار این جریان، یک حرکت غیررسمی دیگر هم شکل گرفته است؛ مثلاً فردی ادعا میکند از نیروهای امنیتی است (که اگر واقعاً چنین باشد، جای سؤال است که چرا مجموعههای مربوطه اجازه میدهند او بهصورت گسترده در رسانهها فعالیت کند و سخنان بیاساس مطرح سازد).
یا فرد دیگری به نام آقای صادق بود که حتی یک طلبه نیز همواره همراه اوست و با استنادهای ظاهری به آیات و روایات، حرفهای او را توجیه میکند.
گاهی اوقات سخنان برخی افراد هیچ پشتوانهی مستند دینی ندارد، اما با تحریف روایات، تلاش میکنند مشابهتی ساختگی بین گفتههای خود و متون دینی ایجاد کنند. مثلاً میگویند: ببینید! این حرف عیناً در روایات آمده! در حالی که چنین نیست. حتی اگر کلیپی از این ادعاها منتشر شود، باز هم قابل اعتماد نیست.
به عنوان مثال، فردی ادعا میکند: «چند روز پیش به جایی رفتم و پس از بازگشت، تب شدید کردم. با وجود مصرف دارو، حالم بهتر نشد. در حالت نیمههوشیار، چیزهایی از عالم غیب دیدم!» سپس این تجربه را به حدیث کسا وصل میکنند که پیامبر (ص) در خانه حضرت زهرا (س) فرمودند:
إِنِّی أَجِدُ فِی بَدَنِی ضَعْفًا (در بدنم ضعف احساس میکنم).
اما سؤال اینجاست:
آیا هر کس تب کند و چیزهایی ببیند، میتواند آن را به عالم غیب مرتبط بداند؟
آیا روایتی وجود دارد که بگوید تب کردن نشانهی ارتباط با ارواح است؟ یا اینکه اینها توجیهاتی است برای جعل دلایل دینی؟
تجربیات نزدیک به مرگ: واقعیت یا فریب؟
همین فرد ادامه میدهد: در این تجربیات نزدیک به مرگ (که به ظاهر بامزه، اما در واقع خطرناک هستند)، چیزهایی دیدم که قابل بیان نیست! سپس به مرور، بخشهایی از این ادعاها را بازگو میکند و میگوید: این را قبلاً دیده بودم، اما الآن تعریف میکنم!
بنده قصد ندارم درستی یا نادرستی این ادعاها را بررسی کنم، اما سؤال اساسی این است:
ماهیت این تجربیات چیست؟
آیا هر کسی که ادعای ارتباط با عالم غیب دارد، میتواند آن را به دین نسبت دهد؟
یا اینکه اینها بهانههایی برای توجیه ادعاهای بیاساس است؟
استادان عرفان و فلسفه این مباحث را بررسی کردهاند، اما متأسفانه به گوش مردم نمیرسد. این فرد آنتن شبکه چهار را برمیدارد و برنامههایی را پخش میکند که پر از ادعاهای تجربیات نزدیک به مرگ، خوابهای عمیق، حالت کما و بیهوشی است. خودش هم بعداً تأکید میکند که این افراد نمردهاند، بلکه در حالتی شبیه به خواب عمیق بودهاند. همه انسانها در خواب ممکن است حقایقی ببینند که گاه با رویای صادقه تطابق دارد و حتی علم و روایات هم این را تأیید میکنند. اما در مقابل، بسیاری از خوابها «اضغاث احلام» (خوابهای آشفته و بیمعنی) هستند.
در عالم مثال (که همه چیز نمادین است) چیزهایی دیده، اما آیا هر چه دیده درست است؟ تعبیر خواب کار هر کسی نیست؛ نیاز به معبّری مانند حضرت یوسف (ع) دارد، نه کسانی که در بازارهای شلوغ ادعای تعبیر خواب میکنند. ممکن است چیزی که در خواب بد به نظر میرسد، در واقع نشانه خیر باشد، اما اینجا مسئله فراتر از یک خواب ساده است.
خطر اصلی اینجاست که این افراد بر اساس یک سری رویاها و مکاشفات (که معلوم نیست چقدر واقعی یا خیالی هستند) شروع به تحلیلهای نظامی و سیاسی میکند. مثلاً میگوید: اسرائیل تا فلان نقطه پیشروی کرده و تانکهایش آماده حمله هستند!
این حرفها ترس بیدلیلی در جامعه میاندازد. بعد هم برای خوشبینکردن مردم میگوید: در نهایت ما پیروز میشویم! اما سؤال این است: آیا میتوان استراتژی نظامی یک کشور را بر اساس خواب و مکاشفه تعیین کرد؟
بعد هم پیشنهادهایی میدهد مثل: «باید بحرین را بزنیم، پایگاه آمریکا در بحرین را هدف قرار دهیم، مقر منافقین در آلبانی و سوئد را نابود کنیم!»
آیا فکر میکنید این حرفها بیاثر است؟ همین الآن جنگ روانی سنگینی علیه جمهوری اسلامی در جریان است. رسانههای غربی مدام ایران را تروریست معرفی میکنند، در حالی که خودشان با فیلمهای هالیوودی، داعش را به نام اسلام جا میزنند و از طرف دیگر، یهودیان را به عنوان قربانیان تاریخی نمایش میدهند. این بازی رسانهای یک جنگ تمامعیار است و اگر عقلانیت در مدیریت افکار عمومی حاکم نباشد، چه بسا تصمیمهای احساسی و غیرواقعبینانه، مشکلات بزرگی ایجاد کند.
حالا در چنین فضایی، فرض کنید واقعاً یک موشک نقطهزن به مراکز تجمع منافقین در یک کشور خارجی اصابت کند.
سوال اینجاست:
- حقوق بینالملل چه واکنشی نشان خواهد داد؟
- افکار عمومی جهان چگونه قضاوت خواهد کرد؟
حتی اگر بخواهید این اقدام را توجیه کنید و بگویید: آنها ۱۷ هزار نفر از ما را کشتهاند!
باز هم نتیجهای جز این نخواهد داشت که جهان فریاد بزند: «دیدید؟ جمهوری اسلامی واقعاً یک خطر جهانی است!»
خطر نفوذ ادعاهای غیرعقلانی در بین خواص
حالا اگر کسانی بیایند و چنین مواضعی را تبلیغ کنند، خطر اصلی حتی عمیقتر میشود:
وقتی برخی از خواص جامعه (که گاه مسئولیتهای مهمی هم دارند) به این حرفها اعتبار میدهند، وضعیت بغرنجتر میشود.
متأسفانه برخی از این ادعاها حتی بین مسئولان و چهرههای انقلابی هم نفوذ کرده است. مثلاً جریان انحرافی علی یعقوبی در دهه ۸۰ که مدعی ارتباط با جنها بود و میگفت: ما شیاطین جنی را به زنجیر میکشیم و رژیم صهیونیستی را نابود میکنیم!
این حرفها بیشتر شبیه فیلمهای هالیوودی است تا تحلیلهای دینی و عقلانی.
این افسانهها و داستانهای هالیوودی را نقل نکنید.
جز مبنای عقل و روایات و قرآن و حکمت اگر مبحثی را مطرح کنیم قابل قبول نیست.
موجودات جنّی در دنیا واقعی هستند و رژیم صهیونیستی نیز یکی از دشمنانی است که باید با آن مقابله کرد؛ اما مسئله اصلی، شناخت دشمن حقیقی است: شیاطین از جن و انس. این شیاطین تنها به شکل فیزیکی ظاهر نمیشوند، بلکه اغلب از طریق وسوسههای ذهنی، القای گناه و آلوده کردن انسانها عمل میکنند.
اگر بخواهیم بر اساس قرآن، روایات، عقل و حکمت بحث کنیم، قطعاً جبههٔ حق، دشمنانی از شیاطین جنّی دارد. اما دشمنی شیاطین جنّی همیشه به این شکل نیست که مثلاً بیایند و بگویند: «سلام، من فلان شیطانم!» نه! گاهی وسوسههایی در ذهن میاندازند، گاهی انسان را به گناه آلوده میکنند، و گاهی با آرزوهای پوچ و دروغین آدمی را از راه حق منحرف میسازند.
قرآن به ما میگوید که چگونه با آنها مقابله کنیم:
ـ «إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطَانِ کَانَ ضَعِیفًا» (نقشهٔ شیطان همیشه ضعیف است).
«وَإِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ» (اگر وسوسهای از شیطان به تو رسید، به خدا پناه ببر).
ـ خداوند در قرآن شیوههای فریب شیطان را افشا میکند و راههای مقابله با آن را آموزش میدهد.
سلطهی شیطان شامل کسانی میشود که خطوات آنها را دنبال میکنند، آرام آرام صورت میگیرد و بعد عنصر شیطان میشود و در گرایشات انسان نفوذ میکند و به این معنا تسخیر میکند که ترامپ و نتانیاهو مسخرش شیطان است.
ما باید با تمسک به قرآن و عقل سلیم، خود را از شرّ شیاطین حفظ کنیم، نه اینکه صرفاً به داستانپردازیهای غیرواقعی اکتفا نماییم. قرآن حقیقت ناب را بیان میکند و ما باید از این حقیقت برای مبارزه با شیاطین استفاده کنیم.
طلسمها در بسیاری از موارد بیاثر هستند و صرفاً یک توهم یا فریب محسوب میشوند. طبق آموزههای قرآنی و روایی، شیاطین و جنها میتوانند در امور انسان دخالت کنند، اما این ارتباط تنها در صورتی مؤثر است که فرد خود را در معرض تسلط آنها قرار دهد. به عبارت دیگر، اگر کسی از گناه و نافرمانی الهی دوری کند، راه نفوذ شیاطین بر او بسته میشود.
شیطان همواره در تلاش است تا انسان را بترساند و از راه حق منحرف کند، اما قدرت او محدود است. همانطور که در روایات اشاره شده، شیطان مانند سگی است که فقط پارس میکند و اگر انسان از او نترسد، نمیتواند آسیبی برساند. شیطان تا آخرین لحظه از وسوسهکردن انسان دست برنمیدارد، ولی پیروزی نهایی با کسانی است که ایمان محکم داشته باشند.
تفسیر حوادث بر اساس باورهای غیرعقلانی و بدون استناد به قرآن و روایات معتبر، خطرناک است. اینگونه تفکرات نهتنها ترس و تردید بیاساس ایجاد میکند، بلکه ممکن است منجر به تصمیمگیریهای نادرست در زندگی فردی و اجتماعی شود. تأکید مقام معظم رهبری بر عقلانیت و دوری از خرافات، نشاندهنده اهمیت این موضوع است.
باید مراقب بود که در دام تحلیلهای ماورایی بیاساس نیفتیم. بهترین راه مقابله با شیطان و جنهای موذی، تقویت ایمان، عمل به دستورات الهی و پرهیز از گناه است. ترس از طلسم و امور خیالی، تنها موجب تضعیف روحیه میشود، در حالی که توکل بر خدا و عقلگرایی، انسان را از هرگونه آسیب مصون میدارد.
مثلاً خاطرهای از یکی از نیروهای حزبالله نقل میشود که پیشگویی کرده بود: عراق سقوط میکند، حزبالله سه جنگ میکند و در آخر پیروز میشود!
حالا سؤال اینجاست:
آیا میتوان استراتژی جنگ را بر اساس چنین پیشگوییهایی تنظیم کرد؟
آیا اینگونه ادعاها به مردم امید واقعی میدهد یا ترس و توهم؟
قرآن نگفته پیروز میشوید، چون فلانی خوابش را دیده!
بلکه فرموده: إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ" (محمد/۷): اگر خدا را یاری کنید، خدا هم شما را یاری میکند.
پیروزیهای حزبالله و مقاومت نتیجه عقلانیت، تدبیر، توکل به خدا و امدادهای الهی بوده، نه پیشگوییهای مبهم.
ماوراءالطبیعه در جنگ: اعتدال یا افراط؟
نکته مهم این است که ما منکر وجود جن و ملائکه نیستیم. قرآن و روایات به صراحت به این موجودات اشاره کردهاند؛ اما:
خطر اصلی این است که برخی میخواهند هر اتفاقی را با تحلیلهای ماورایی توجیه کنند.
- مثلاً میگویند: ما در جنگ ۳۳ روزه پیروز شدیم، چون ملائکه کمک کردند!
در حالی که حزبالله با تدبیر نظامی و مقاومت پیروز شد، نه با ذکر و وردهای عجیب.
حتی اگر کمکهای غیبی هم باشد (که هست)، شرط آن استقامت و عقلانیت است، نه نشستن و انتظار کشیدن برای معجزه
رزمندگان ما در عملیاتها هم از تاکتیکهای نظامی استفاده میکردند و هم به امدادهای غیبی ایمان داشتند. مثلاً در خاطرات جنگ میخوانیم که ۳ رزمنده با تکنیکهای روانی دشمن را فراری دادند، در حالی که عراقیها فکر میکردند با ۳۰۰ نفر طرف هستند! این ترکیب عقلانیت و ایمان است، نه تحلیلهای افراطی ماورایی.
رهبر انقلاب بارها بر عقلانیت تأکید کردهاند: جنگ را با تحلیلهای واقعبینانه باید پیش برد، نه با خواب و پیشگویی.
خواص و روحانیون باید مراقب باشند: نقل خاطرات ماورایی اگر بدون تبیین صحیح باشد، فقط به هیجانات کاذب دامن میزند.
قرآن و روایات معیار است: هر ادعایی باید با مبانی دینی و عقلانی سنجیده شود، نه با احساسات و توهمات.
در کتاب خاطرات آیتالله ریشهری آمده که شهید بزرگوار سید حسن نصرالله (ره) همواره بر عقلانیت و توکل به خدا تأکید داشتند. ایشان بهعنوان عالمی دینی، هرگز تصمیمات استراتژیک را بر اساس پیشگوییهای بیاساس قرار نمیدادند، بلکه با تکیه بر علم، برنامهریزی دقیق و ایمان راسخ، مقاومت را هدایت میکردند.
این رویکرد عقلانی همراه با توسل به اهلبیت (ع) و امدادهای غیبی الهی، منجر به پیروزیهای حماسی مانند جنگ ۳۳ روزه و تقویت ساختار مستحکم حزبالله لبنان شد. شهید نصرالله (ره) با ترکیب هوشمندانه عقلانیت و ایمان، الگویی بینظیر از مقاومت آگاهانه را به نمایش گذاشتند که هماکنون نیز بهعنوان سرمشق مبارزان راه حق شناخته میشود. الحمدلله رب العالمین.
در تحلیل این موضوع باید توجه داشت که نظام فکری شهید نصرالله و بزرگان دیگری مانند آیتالله شیرازی بر پایهای مستحکم از معارف اسلامی استوار بوده است. وقتی ما به بیان اینگونه مسائل در فضای نبرد و جنگ میپردازیم، باید با دقت تمام آن را در چارچوب صحیح اندیشه اسلامی و با توجه به بستر و شرایط خاص آن مطرح کنیم. بیان سادهانگارانه و هیجانی این مطالب، مثل اینکه صرفاً با استناد به گفتههای افراد نامشخص بخواهیم به مردم دلگرمی بدهیم که نترسید ما پیروزیم، نه تنها اثر مثبتی ندارد، بلکه ممکن است تصورات نادرستی در اذهان عمومی ایجاد کند.
قرآن کریم به صراحت میفرماید: "ضَربْتُم فَیُضْرَبُونَ کَما ضَرَبْتُم" (هم ضربه میزنید و هم ضربه میخورید) که نشان میدهد در میدان نبرد هم پیروزی هست هم شهادت و آسیب؛ بنابراین باید از ارائه تحلیلهای سطحی و غیرکارشناسی که ممکن است باعث ایجاد انتظارات غیرواقعبینانه شود پرهیز کرد و حقایق را آنگونه که هست، با حفظ تعادل و بر اساس موازین اسلامی بیان نمود. این رویکرد هم به تقویت روحیه مردم کمک میکند و هم از ایجاد توهمات خطرناک جلوگیری مینماید.
جنگ را باید آرام آرام و با عقلانیت تحلیل کرد. مسئله را باید با نگاهی منطقی و حسابشده بررسی کرد، نه با هیجانات زودگذر. اینکه بگوییم آتشبس شد، چون فلان اثر نفوذ کرده یا همه دولتمردان ما پای کار هستند، اینگونه تحلیلها سطحی و غیرواقعبینانه است.
قبلاً در اوج جنگ، بچههای انقلابی بودند که برخی به ساحت شهید باقری توهین میکردند و میگفتند فرماندهان میترسند! اما امروز همانها هعزاداری میگیرند. ملاک چیست؟ شهید باقری که آمد رئیس ستاد شد، برخی گفتند حرف آقا را گوش نمیدهد! حالا همانها مدعی شهیدپروری شدهاند.
حضرت آقا در دیدار با دانشجویان فرمودند: فرماندهان ما ترس ندارند، اما عقلانیت و تدبیر لازم است. در نماز جمعهای که پس از شهادت سیدحسن نصرالله (ره) برگزار شد، ایشان با آن هیجان عمومی، باز هم بر عقلانیت تأکید کردند. آقا نشستند، نماز جمعه را اقامه کردند و در همان سخنرانی نشان دادند که هدف، دهانخردکردن دشمن است، اما با برنامه و محاسبه.
نباید فکر کنیم هرکس داد میزند و شعار میدهد انقلابیتر است. جنگ، مدیریت میخواهد. همانطور که رهبری فرمودند: «عقلانیت، شرط اول پیروزی است.» هیجانات کاذب فقط دشمن را خوشحال میکند، اما تدبیر و برنامهریزی او را زمینگیر میکند.
در آخرین دیدار حضرت آقا با مجلس خبرگان (پس از رویدادهای طوفان الاقصی) که جمعی از علمای بزرگ و مراجع معظم حضور داشتند، انتظار میرفت ایشان صرفاً به بیان آیات نصرت الهی بسنده کنند؛ اما رویکرد ایشان بسیار درسآموز بود:
۱. تحلیل عقلانی و راهبردی: ابتدا با استناد به تحلیلهای مستند بینالمللی و ارزیابی میدانی، به تشریح دلایل قطعی پیروزی جبهه مقاومت پرداختند.
۲. تأیید الهی: سپس با استناد به وعده صریح قرآن «وَلَیَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ» بر یاری خداوند تأکید کردند.
ترکیب حکیمانه منطق و ایمان: ارائه همزمان تحلیلهای عینی با استناد به وعدههای الهی
الگویی برای مواجهه با مسائل کلان: نشان دادند که حتی در جمع علما و مراجع نیز باید مسائل را با استدلالهای عقلانی تبیین کرد
پرهیز از سطحینگری: عدم اکتفا به شعارهای کلیشهای، بلکه ارائه تحلیلهای مستدل و مستند
درسهایی برای جامعه نخبگان و عموم مردم
این رویکرد به ما میآموزد که:
- در تحلیل مسائل مهم، هم به عوامل مادی توجه کنیم هم به امدادهای غیبی
- از شعارزدگی و تحلیلهای تکبعدی پرهیز کنیم
- بدانیم که وعدههای الهی از مجرای علل و عوامل عینی محقق میشوند
چهل سال پیش، جبهه مقاومت در چه وضعیتی بود؟ حتی سنگ هم نداشتند! امروز، اما سنگ به موشک تبدیل شده و رزمندگان حماس، حزبالله لبنان و شیعیان مظلوم که روزگاری در لبنان و جهان اسلام به فجیعترین شکل تحت ستم بودند، اکنون به قدرتهای تأثیرگذار تبدیل شدهاند.
- یمنیهای مظلوم که روزی تحقیر میشدند، امروز ناوهای آمریکایی را هدف قرار میدهند و آمریکا نمیتواند کاری کند!
- گروههای کوچک در لبنان، غزه و یمن، امروز قدرتهای بزرگ را به چالش کشیدهاند.
- اسرائیل هرچه تلاش کند، در نهایت شکست خواهد خورد، چون وعده الهی است و سنتهای تاریخی و عقلانی نیز این را تأیید میکنند.
ضعف روزافزون آمریکا در صحنه جهانی:
آمریکا امروز بسیار ضعیفتر از گذشته است:
به دلیل بدهیهای سرسامآور، شکست در ائتلافهای منطقهای و جهانی و ناتوانی در مقابله با مقاومت
حضرت آقا در بیاناتی فرمودند: به دشمن ضربه زدیم، اما اگر در زمینه دانش موشکی و فناوری پیشرفت بیشتری داشتیم، ضربات سنگینتری وارد میکردیم. خداوند با کسی تعارف ندارد؛ هر چه بکاریم، درو میکنیم. این همان وعده صادق الهی است که در آیات قرآن هم آمده: «إِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا وَیَأْتُوکُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هَٰذَا یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ بِخَمْسَهِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِکَهِ مُسَوِّمِینَ» (آل عمران/۱۲۵).
اما نکته کلیدی اینجاست:
- قرآن میگوید: «وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ ذَٰلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ» (آل عمران/۱۸۶). یعنی پیروزی مشروط به صبر، تقوا و تدبیر است.
- ما برخلاف دشمن که پشتوانهاش قدرتهای پوشالی است، به خداوند متکی هستیم: «وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ» (طلاق/۳).
-، اما این توکل به معنای دست روی دست گذاشتن نیست. همانطور که امیرالمؤمنین (ع) در نهجالبلاغه تأکید میکنند: العقل غریزه تزید بالعلم والتجارب (عقل غریزهای است که با علم و تجربه رشد میکند).
اگر در میدان جنگ پیروز شویم، این پیروزی ظاهری است.
اگر شهید شویم، این هم پیروزی است.
اما شرط اصلی، «حاکمیت عقلانیت بر تصمیمگیریها» است. همانطور که رهبر انقلاب بارها تأکید کردهاند: پیشرفت علمی و فناوری نباید فدای هیجانات زودگذر شود.
ما در نبرد حق علیه باطل، دو سلاح داریم:
۱. توکل بر خدا (که وعده نصرت داده است).
۲. عقلانیت و تدبیر (که مسئولیت ماست).
همانطور که امام علی (ع) فرمودند: مَنْ عَمِلَ بِغَیْرِ عِلْمٍ کَانَ مَا یُفْسِدُ أَکْثَرَ مِمَّا یُصْلِحُ
(هر که بدون علم عمل کند، فسادش بیش از اصلاحش خواهد بود).
آیا میتوان تحلیل جنگ را فقط به عوامل مادی محدود کرد؟ قرآن و روایات به صراحت از وجود جن و ملائکه سخن میگویند، و اینها اموری واقعیاند، نه خرافات. اما مسئله این نیست که با ذکر و ورد بخواهیم ملائکه را تسخیر کنیم یا به دنبال پیشگوییهای عجیب باشیم. شرط نصرت الهی و کمک ملائکه، «استقامت» است. صبر، استقامت و به کار بردن عقلانیت نیاز است.
رزمندگان دفاع مقدس خاطرات عجیبی نقل میکنند؛ مثلاً مواقعی که تعدادشان بسیار کم بود، اما دشمن آنها را با شمار زیادی تصور میکرد. آیا این فقط یک تکنیک روانی بود؟ یا واقعاً نیروهای ماورایی در کار بودند؟ برخی شهودات نشان میدهد که گاهی امدادهای غیبی به شکلهای مختلف ظهور میکنند، اما این به معنای نشستن و انتظار کشیدن برای معجزه نیست. رزمندگان هوشمندانه از تاکتیکهای نظامی استفاده میکردند، اما در پسزمینه، گاهی حوادثی رخ میداد که از تحلیل مادی فراتر بود.
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در نبرد حاضر میشوند؛ در یکجا برای مبارزه با خوارج در جنگ نهروان، و در جای دیگر، توصیههای ایشان را در یکی از جنگها میبینیم که حضرت چه میکنند.
من ترجمه میخوانم؛ خطبهی هفتادوهشت نهجالبلاغه را میبینم که حضرت میخواستند به سوی خوارج بروند. یکی از یاران آمد و گفت:ای امیرمؤمنان! اگر در این ساعت حرکت کنی با توجه به اطلاعی که از اوضاع ستارگان دارم و از طریق علم نجوم میترسم به پیروزی نرسی.
حضرت فرمودند:
«آیا گمان میکنی به ساعتی راهنمایی میکنی که هرکس در آن ساعت حرکت کند، زیان و ضرر از او دور میشود؟»
و برحذر میداری از ساعتی که هرکس در آن حرکت کند، زیان و ضرر خواهد دید؟ میفرمایند: آیا میخواهی بگویی که این ساعتِ شب نحس است و فلان؟! در حالی که تو یک تصمیم کلان داری، تصمیمی که با خوارج میروی تا چشم فتنه را کور کنی!
یکی بلند شد و گفت: آقا! نرو الآن، چون قمر در عقرب است! (منظورم این نیست که بخواهم مانع شوم، اما...) تو یک تصمیم بزرگ داری، چه جایگاهی داری که چنین حرفی را وارد میکنی؟!
سپس حضرت فرمودند: «هرچه تو را در این گفتار تصدیق کند، قرآن را تکذیب کرده است.»
این کلام بسیار سنگینی است! یعنی اگر الآن بنشینی و حرفِ فلان منجم و ستارهشناس را ملاک قرار دهی و بگویی «این کار را نکن»، «فلان وقت موشکها را بزنیم بهتر است»، یا «فلان منطقه را بگیریم، چون طالع بینی میگوید...»، در واقع کسی که این حرف را تأیید کند، قرآن را تکذیب کرده است.
به گمان خود، از یاری خواستنِ خداوند برای رسیدن به خواستهها و دفع مشکلات بینیاز شده است!
بر اساس سخن تو، کسی که به گفتهات عمل کند، باید تو را ستایش کند، نه خدا را!
این روایت بسیار عمیق و زیباست و امروز هم مصداق عینی دارد:
در میدان عمل، وقتی پایین میآیی و با فرقهها و جریانهای انحرافی درگیر میشوی، میبینی که برخی فقط دنبال فروش «پکیج» خودشان هستند و میخواهند خود را مطرح کنند.
مثل برخی افراد معروف (مثلاً آقای آرش آنالیز و امثال او) که میگویند: «من یک دوره آموزشی دارم، ۲۴ میلیون، ۱۰ میلیون، ۲ میلیون... ما هزار نفر عضو داریم، ببینید چقدر سود میشود!»
هدفش فقط فروش پکیجش است!
پسای مردم! از آموختن علوم انحرافی مانند طالعبینی و نجومِ گمراهکننده بپرهیزید!
نجوم در مفهوم انحرافی خود، انسان را از مسیر الهی دور میسازد، حال آنکه قرآن کریم ستارگان را نشانههایی برای هدایت بشر قرار داده است. آنجا که میفرماید: و اوست که ستارگان را برای راهیابی شما در تاریکیهای خشکی و دریا آفرید.
اما وقتی نجوم به ابزاری برای کهانت و ادعای غیبگویی تبدیل شود، سرانجامی جز گمراهی ندارد. همانگونه که منجمِ بدعت گذار، چون کاهن است و کاهن، چون ساحر، و ساحر راهی جز جهنم نخواهد داشت. این انحرافات تدریجی، انسان را از یاد خدا غافل کرده تا به ورطه هلاکت میکشاند.
در مواجهه با این انحرافات، راه نجات همانا تمسک به ذکر خداست: «بسم الله الرحمن الرحیم» باید شعار حرکت ما باشد. حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) در خطبه شصت و شش نهج البلاغه با بیانی ژرف، تلفیق حکمت الهی و تدبیر نظامی را به نمایش میگذارند.
ایشان نه به ذکر صرف که به آمادگی همه جانبه تأکید میفرمایند: از تقوای الهی گرفته تا آمادگی سلاح و روانشناسی رزم.
آنجا که میفرمایند دندانها را به هم فشرده دارید گویی این کار از تیزی شمشیر دشمن میکاهد، یا تأکید میکنند که پیش از نبرد، سلاحها را بیازمایید تا در میدان کارایی داشته باشند. از گوشه چشم و خشمناک بنگری و با لبه تیز شمشیر بجنگید و اصول نظامی را میگوید.
این تصویر کاملاً متفاوت است با آنچه گاه در برخی بازنماییهای دفاع مقدس میبینیم، جایی که گویی رزمندگان ما تنها با تکبیر به میدان میرفتند. حال آنکه معجزات نظامی مانند عملیات فتح المبین و والفجر، حاصل ساعتها برنامه ریزی و تدبیر سردارانی، چون شهید باقری بود که عقلانیت نظامی را با ایمان الهی درآمیختند. همانگونه که شهید علم الهدی فرمود: عاقلانه میاندیشیم و عاشقانه عمل میکنیم.
این است همان سنت الهی که در شکافتن دریا به دست موسی (ع) نیز تجلی یافت؛ معجزهای که با معیارهای مادی محض قابل سنجش نیست.
* سوال یکی از مخاطبین:
دعا نویسی و باز کردن سر کتاب جزو سحر محسوب میشود؟
نظرتان در مورد کتاب سه دقیقه در قیامت چیست؟
پیش از این اشاره شد و مجدداً تأکید میکنم که اساس این بحث به سخنان مقام معظم رهبری بازمیگردد که فرمودند شیاطین جن و انس دست در دست هم برای ضربه زدن فعالیت میکنند.
نکته مهم اینجاست که وقتی ماهیت جن را به درستی بشناسیم، خواهیم فهمید که شیاطین جن لزوماً به شکل مستقیم و محسوس ظاهر نمیشوند، بلکه همان وسوسههای درونی که در دل انسان میافکنند، خود مصداق بارز اقدامات شیطانی است.
آیات قرآن کریم به صراحت بیان میکنند که شیاطین جن توانایی جابجایی اشیاء را دارند، چنانکه در سوره نمل آمده است: «عِفْرِیتٌ مِنَ الْجِنِّ» که اشاره به این توانایی دارد. البته این اقدامات همواره مشروط به وجود روزنههایی است که انسان به روی آنها میگشاید. مهمترین نکته در مباحث دینی این است که متوجه باشیم تسلیم شیاطین جن شدن به چه معناست؛ این تسلیم گاه به شکل واضحی ظهور نمیکند، بلکه وقتی تحلیلهایمان را بر اساس گفتههای جنها و امور ماورایی تنظیم میکنیم، در واقع داریم گوش به فرمان آنها میسپاریم، و این خود مصداقی از همان تسلیم ناخواسته است.
مقام ولایت و تشخیص مصادیق آن از مباحث عمیق دینی است که پذیرش آن مستلزم بصیرت کامل است. نفوذ شیاطین جن و انس به صورت تدریجی و نامحسوس اتفاق میافتد، به گونهای که آرام آرام انسان را به سمت اهداف شوم خود هدایت میکنند. قرآن کریم در سوره شعراء به صراحت اشاره میفرماید که شیاطین جن اگرچه توانایی آوردن خبر را دارند، اما نود درصد اخبارشان دروغ و گمراه کننده است: «وَإِنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ إِلَیٰ أَوْلِیَائِهِمْ» (انعام: ۱۲۱).
این همان چیزی است که در اصطلاح قرآنی «افک اثیم» نامیده میشود، دروغ بزرگی که به تدریج در وجود انسان نفوذ میکند.
اگر خود را جای فرماندهان رژیم صهیونیستی بگذاریم، میبینیم که چگونه شیاطین جن با آوردن اخبار دروغین سعی در فریب دارند. همانطور که در مورد شهید سید حسن نصرالله (ره) نیز شاهد بودیم، چگونه دشمن تلاش میکرد با انتشار اخبار کذب، واقعیت را تحریف کند. اما نکته کلیدی اینجاست که بر اساس آموزههای قرآنی، باید هوشیار بود که حتی اگر شیاطین جن صد بار خبر بیاورند، نود بار آن دروغ محض است. این همان قاعده قرآنی است که میفرماید: «وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ»
(قلم: ۵۱) - کافران با نگاههای شیطانی خود میخواهند شما را بلغزانند.
حقیقت وجود شیاطین جن را نمیتوان انکار کرد، چنانکه قرآن به صراحت از «تنزل الشیاطین» سخن میگوید، اما باید توجه داشت که بزرگترین توطئه آنها ایجاد تردید و وسوسه در دل مؤمنان است. امروز هم که شاهد هستیم چگونه دشمنان اسلام از هر وسیلهای برای گمراه کردن مردم استفاده میکنند، باید به یاد داشته باشیم که بهترین سلاح در برابر این توطئه ها، تمسک به قرآن و عترت است. همانطور که امیرالمؤمنین (ع) فرمودند:
مَنْ تَمَسَّکَ بِحَبْلِ اللّهِ وَحَبْلِ الْوَلَایَهِ نَجَا // هر که به ریسمان خدا و ولایت چنگ زند، نجات مییابد.
مسئله نفوذ شیاطین جن و انس از منظر قرآنی حائز اهمیت ویژهای است. قرآن کریم به صراحت بیان میفرماید که شیاطین توانایی انتقال اخبار را دارند، اما غالب این اخبار کذب و گمراهکننده است. همانطور که در سوره شعراء آمده، شیاطین پیوسته به اولیای خود وحی میکنند تا انسانها را گمراه سازند. این نفوذ بهصورت تدریجی و نامحسوس صورت میگیرد، بهگونهای که فرد گاه حتی متوجه تسلیم شدن در برابر وسوسههای شیطانی نمیشود.
مصداق بارز این مسئله را میتوان در رفتار رژیم صهیونیستی مشاهده کرد که پیوسته از اخبار دروغین برای فریب افکار عمومی استفاده مینماید. همانگونه که در مورد مقاومت اسلامی و شخصیتی مانند شهید سید حسن نصرالله شاهد بودیم، چگونه دشمن با انتشار اخبار کذب سعی در تحریف حقایق داشت. این دقیقاً مصداق همان «افک اثیم» قرآنی است که بهعنوان دروغی بزرگ و فریبنده توصیف شده است.
نکته حائز اهمیت این است که بر اساس آموزههای قرآنی، حتی اگر شیاطین صد بار خبری را نقل کنند، نود بار آن دروغ محض است. این همان هشداری است که قرآن کریم در سوره قلم بیان میفرماید، آنجا که از توطئه کافران برای لغزاندن مؤمنان سخن میگوید. بنابراین، مؤمنان همواره باید هوشیار باشند و بدانند که بهترین سلاح در برابر این توطئهها، تمسک به قرآن و عترت است. همانگونه که امیرالمؤمنین علی (ع) فرمودند، تنها کسانی که به ریسمان الهی و ولایت چنگ زنند، از این دامهای شیطانی نجات خواهند یافت.
حقیقت وجودی شیاطین جن و تواناییهای آنان هرچند در قرآن مورد تأیید قرار گرفته، اما باید توجه داشت که بزرگترین خطر آنها ایجاد تردید و وسوسه در دلهای مؤمنان است. امروز نیز شاهد هستیم که چگونه دشمنان اسلام از هر وسیلهای برای گمراه کردن مردم استفاده میکنند. در چنین شرایطی، تنها راه نجات، پایبندی به تعالیم قرآنی و پیروی از ولایت است که مانند لنگرگاهی امن، مؤمنان را از طوفانهای فکری و شبهات شیطانی حفظ مینماید.
وقتی میبینیم برخی افراد به تجربههای خوابی یا رویاهای شخصی استناد میکنند و حتی نمایندگان مجلس بر اساس این خوابها توییت میزنند و خاطرات نقل میکنند، باید بسیار هوشیار باشیم. اینجاست که برخی میگویند: خوب است ما هم برویم نقشی بازی کنیم! اما به راستی، آیا این اقدام عاقلانهای است؟ آیا باید برای انحراف دشمن، خود به بازی با چنین مفاهیمی بپردازیم؟
من به شخصه به برخی عناصری که در این فضاها فعالیت میکنند، بسیار مشکوک هستم. روش کار آنها مشخص است: اول یک شخصیت میسازند، سپس با سخنان فریبنده مانند «پیروزی جمهوری اسلامی قطعی است» یا «ایران ابرقدرت منطقه خواهد شد»، اعتماد افراد را جلب میکنند. اما در ادامه، پیامهای خطرناکی القا میکنند؛ مثلاً میگویند: «ایران تجزیه خواهد شد، اما مقاومت نکنید!» این همان نقطه خطرناکی است که باید به دقت مورد توجه قرار گیرد.
مصداقهای عینی این انحرافات در جامعه ما قابل مشاهده است. نمونه آن فردی است که با وجود تظاهر به مذهبی بودن، توصیههای نادرستی میکند. موردی که اشاره شد، فردی بود که مشکلات خانوادگی داشت و به جای دریافت راهنمایی صحیح، با این توصیه غلط مواجه شد که «زیاد قرآن خواندن باعث اذیت موکلین سورهها میشود» این نوع القائات نه تنها بیاساس است، بلکه نشانه بارز انحراف در فهم دین است. اینجاست که اهمیت تشخیص مراجع معتبر و علمای راستین آشکار میشود. راه صحیح این است که در مسیر عبودیت، با رعایت دستورات ائمه اطهار (ع) و تحت نظر علمای ربانی حرکت کنیم، نه اینکه به هر کسی که لباس روحانیت پوشیده است اعتماد کنیم.
در مورد کتاب سه دقیقه در قیامت و ادعاهای مربوط به تجربیات نزدیک به مرگ، باید با احتیاط برخورد کرد. اینگونه تجربیات شخصی هرچند ممکن است برای فرد تجربهکننده جذاب باشد، اما نمیتواند مبنای تحلیلهای سیاسی یا اجتماعی قرار گیرد. همانطور که تجربیات آقایان شنود و صادقان نشان میدهد، اینگونه گزارشها اغلب آمیخته با تخیلات و برداشتهای شخصی است. تجربیات نزدیک به مرگ را به عنوان مبنای دینداری قرار دادن بسیار خطرناک است.
سلطه شیاطین و راههای مقابله با آن از منظر قرآن و روایات:
قرآن به صراحت در سوره فتح و نحل اشاره میکند که شیاطین جنی توانایی نفوذ و سلطه بر انسانها را دارند، اما این سلطه مشروط است: «إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ». شرط اصلی نفوذ شیاطین، گسست انسان از ولایت الهی و پناه بردن به شیطان است. وقتی انسان از مسیر عبودیت خارج شود، زمینه را برای تسلط شیاطین فراهم میکند.
در آیات قرآن کریم به صراحت به مسئله نفوذ شیاطین اشاره شده است. آیه ۱۰۰ سوره نحل بیان میکند که شیاطین تنها بر کسانی تسلط پیدا میکنند که آنان را به ولایت بپذیرند. این یک هشدار جدی است که نشان میدهد چگونه با پذیرش ولایت شیطانی، راه برای نفوذ و گمراهی باز میشود. نسخه کلان مقابله با این نفوذ، همان عبودیت و بندگی خالصانه است که در سوره فتح نیز به آن اشاره شده است. راهکار عملی این است که به دستورات علمای بزرگوار عمل کنیم: انجام واجبات، ترک محرمات، مشارکت در امور خیر، مراقبه و محاسبه نفس. این مسیر آرام ولی مستمر، بهترین راه برای مصون ماندن از نفوذ شیاطین است.
راه نجات از شر شیاطین، حرکت در مسیر عبودیت است - همانطور که علمای بزرگوار و امام راحل (ره) تأکید کردند: انجام واجبات، ترک محرمات، انجام مستحبات ترک مکروهات مراقبه و محاسبه نفس که دستور علما و امام راحل ما میباشد. این مسیر آرام و پیوسته، انسان را به مقاماتی میرساند که شیاطین قدرت نزدیک شدن به او را نخواهند داشت.
در روایات دستورات خاصی برای دفع شیاطین آمده است: دعاهای خاص، اعمال مشخص، پرهیزهای غذایی و رفتاری. اینها نه علوم غریبه، بلکه بخشی از تعالیم اصیل دینی هستند. اما نکته کلیدی اینجاست که این دستورات و روایات فقط در چارچوب عبودیت و اطاعت از ائمه معنا پیدا میکنند.
شیطان گاهی همین دستورات روایی را از زبان افراد منحرف به ما میرساند تا ما را به انحراف بکشاند؛ بنابراین تشخیص مصداق واقعی این دستورات بسیار مهم است. تنها در سایه عبودیت واقعی و تبعیت از مراجع معتبر میتوان این دستورات را به درستی به کار گرفت و از افتادن در دام شیطان جلوگیری کرد.
هشدار درباره انحرافات در مسیر معنوی و تفسیرهای نادرست از تأثیرات قرآنی:
این فرد با وجود تظاهر به تدین و حفظ قرآن، دچار یک انحراف آشکار شده بود. او ادعا میکرد به دلیل مرور زیاد قرآن، «موکلین سوره ها» او را اذیت میکنند! این یک تحریف خطرناک از مفاهیم قرآنی است. قرآن که خود بزرگترین ذکر و مایه آرامش است («أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»)، چگونه میتواند منشأ آزار باشد؟
نکات کلیدی این ماجرا:
خطر اتکای کورکورانه به مشاوران ناآگاه:
این فرد به جای مراجعه به علمای راستین، به کسی پناه برد که با توجیهات واهی، اساس قرآن را زیر سؤال برد. این نشان میدهد حتی کسانی که لباس روحانیت میپوشند ممکن است دچار انحرافات فکری باشند.
تلههای شیطانی در مسیر عبادت:
شیطان گاه با القای تفکرات نادرست، حتی عبادات صحیح را بهانهای برای گمراهی قرار میدهد. این همان «إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا» است.
معیار تشخیص راه درست:
- تطابق کامل با تعالیم قرآن و عترت
- عدم تناقض با عقل سلیم
- هماهنگی با سیره علمای ربانی
راه حل واقعی:
به جای پذیرش کورکورانه چنین سخنانی، باید به منابع معتبر دینی مراجعه کرد. اگر در مسیر قرآن و عبادت مشکلی پیش آمد، علت را نه در خود قرآن، بلکه در:
نیتهای ناخالص
روشهای نادرست یا مشاوران ناصحیح باید جستوجو کرد.
مسئله تجربیات نزدیک به مرگ و رویاها نیازمند دقت نظر خاصی است. باید توجه داشت که نفس انسان با قوای ادراکی خود قادر به درک برخی حقایق است، همانطور که در حکمت اسلامی به آن اشاره شده است. رویاهای صادقه نیز واقعیت دارند، چنانکه بسیاری افراد تجربیاتی داشتهاند که بعدها به وقوع پیوسته است. اما نکته اساسی اینجاست که نمیتوان هر خوابی را مبنای عمل قرار داد. تفاوت است بین رویای صادقه که ممکن است حاوی پیامی باشد با خوابهای عادی که ممکن است ناشی از عوامل جسمی مانند پرخوری باشد. تبدیل کردن تجربیات نزدیک به مرگ به مبنای دینداری، خطری است که میتواند آسیبهای جدی به همراه داشته باشد.
این داستان نمونه بارز تحریف مفاهیم قرآنی است! چگونه ممکن است "موکلان قرآن" باعث اذیت انسان شوند؟ این ادعا نه تنها خلاف صریح آیات قرآن است که میفرماید: «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ» (سوره اسراء/۸۲)، بلکه نشانهای از همان بدعتهای خطرناکی است که ائمه (ع) دربارهشان هشدار دادهاند.
شیطان گاهی عبادتهای صحیح را به انحراف میکشاند؛ همانطور که خوارج با قرآنخوانیهای ظاهری، مقابل امیرالمؤمنین (ع) ایستادند.
روایات تأکید میکنند: «مَنْ عَمِلَ فِی بِدْعَتِهِ... أَفْضَلُ عِبَادَتِهِ عِنْدَ الشَّیْطَانِ» (کسی در بدعت عمل کند، حتی عباداتش مورد رضایت شیطان است!).
این فرد با توجیه «حال خوب عبادات» فریب خورده بود؛ در حالی که امام صادق (ع) فرمودند: «إِذَا رَأَیْتُمُ الرَّجُلَ قَدْ حَسُنَتْ عِبَادَتُهُ وَخَشُوعُهُ فَلَا تُغْتَرُّوا بِهِ» (هرگاه کسی را با عبادت و خشوع دیدید، فریب نخورید).
تطابق با قرآن و سنت معصومین (ع):هر دستوری -حتی به نام دین- باید با منابع اصیل سازگار باشد.
عقل سلیم: چگونه ممکن است ترک قرآن «دستور دینی» باشد؟! این تناقض آشکار با عقل است.
مراجع معتبر: به جای پیروی کورکورانه، باید از علمای ربانی که به قرآن و عترت پایبندند، سؤال کرد.
این داستان نشان میدهد شیطان حتی از نماز شب و قرآنخوانی هم سوءاستفاده میکند.
تأکید میکنیم: دستورات دفع شیاطین در قرآن و روایات وجود دارد، اما شرط اجرای آنها، تبعیت از ولایت معصومین (ع) و پرهیز از بدعت است.
همانطور که امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: «اَلْحَقُّ لاَ یُعْرَفُ بِالرِّجَالِ؛ اِعْرِفِ الْحَقَّ تَعْرِفْ أَهْلَهُ» (حق را با افراد نشناس؛ حق را بشناس تا اهلش را بشناسی).
در روایات معصومین (ع) دستورات خاصی وجود دارد که ممکن است در نگاه اول عجیب به نظر برسد. این دستورات که شامل دعاهای خاص، اعمال ویژه و حتی توصیههای غذایی میشود، در واقع ابزارهایی برای دفع شر شیاطین هستند. اما نکته مهم اینجاست که این دستورات باید در چارچوب عبودیت و با رعایت شرایط خاص انجام شود. خطر زمانی است که افراد سودجو این دستورات را از متن روایات خارج کرده و به شکل نادرست استفاده میکنند. نمونه بارز این سوءاستفادهها را در رفتار خوارج میبینیم که ظاهری مذهبی داشتند، اما در باطن منحرف بودند.
منبع: فارس