
باشگاه خبرنگاران جوان - ایران، بهعنوان یکی از معدود تمدنهای زنده جهان، همواره محل تلاقی و پیوند تاریخ، فرهنگ و هویت بوده است؛ هویتی که نه صرفاً در حافظه تاریخی، بلکه در زیست روزمره و واکنشهای جمعی جامعه جاری است. این هویت ریشه در سنتهای کهن، ادبیات فارسی، میراث حماسی و پیوند ناگسستنی با اسلام دارد و در طول قرون توانسته است با حفظ روح وحدتبخش خود، بحرانها را به فرصت بدل کند. با وجود این میراث پربار، خلأ یک نظریهپردازی منسجم درباره مفهوم ایران همچنان محسوس است؛ نیازی که در روزگار کنونی، با فشارهای نظام جهانی و چالشهای مدرن، بیش از پیش اهمیت مییابد.
دکتر سید حسین شهرستانی، عضو هیئت علمی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی، و دکتر عبدالمجید مبلغی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، در این نشست به بیان دیدگاههای خود درباره چیستی هویت تمدن ایرانی، ضرورت بازتعریف آن در بستر گفتمان انقلاب اسلامی، پیوند تنگاتنگ هویت و تمدن در تاریخ ایران، و ظرفیتهای این هویت برای تعامل با جهان معاصر و عبور از بحرانها پرداختند.
خلأ نظریهپردازی منسجم درباره مفهوم ایران
در ابتدای این نشست، دکتر سید حسین شهرستانی با اشاره به ریشههای علاقهمندی خود به مفهوم ایران و هویت ایرانی، گفت که این علاقه از محیطی ادبی و خانوادگی آغاز شد؛ جایی که از دوران کودکی با آثار حافظ و ادبیات فارسی انس گرفته بود. وی افزود که این گرایش در دوران دانشجویی، با تمرکز بر مباحث تمدنی، غربشناسی و انقلاب اسلامی، شکلی پژوهشی به خود گرفت و حدود پانزده سال پیش، ضرورت بازتعریف گفتمان انقلاب اسلامی در ذیل هویت ملی و ایرانی را به طور جدی احساس کرد.
وی در ادامه با بیان اینکه انقلاب اسلامی در عمل از ایران در حوزههای مختلف نظامی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی دفاع کرده است، خاطرنشان کرد که با وجود این واقعیت، مفهوم ایران و هویت ملی عمدتاً در قالب تبلیغات، مانند انتخابات یا مناسبتهای ورزشی، نمود یافته و به صورت یک نظریه منسجم بروز نکرده بود. این عضو هیئت علمی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی تصریح کرد که همین خلأ، زمینهساز آغاز پروژهای پژوهشی شد تا هویت ایرانی به خودآگاهی نظری رسیده و در چارچوب گفتمان انقلاب اسلامی صورتبندی علمی پیدا کند.
به گفته او، این رویکرد در تحلیل وقایعی همچون شهادت سردار سلیمانی و واکنشهای گسترده مردمی نسبت به آن، به روشنی خود را نشان داد و بستری برای فهم و بازخوانی هویت ملی فراهم آورد. وی افزود که بهمنظور تعمیق این مسیر، مطالعه شاهنامه به عنوان متن بنیادین هویت ایرانی در اولویت قرار گرفت و در طول حدود یک دهه، با تدریس و بررسی آن از منظر انسان معاصر، محتوایی شکل گرفت که اکنون در حال تبدیل شدن به یک سنت نظری در حوزه «ایراناندیشی» است؛ سنتی که امکان تحلیل مسائل امروز ایران را با پشتوانهای عمیق و نظری فراهم میآورد.
هویت بهعنوان نرمافزار معنوی تمدن
شهرستانی در ادامه با اشاره به تعریف تمدن بهعنوان یک واحد اجتماعی بزرگ و خودکفا که همچون یک ارگانیسم واحد و منسجم عمل میکند، آن را همسنگ «مدینه کبرای» فارابی دانست؛ مفهومی که مجموعهای از مدنها را در برمیگیرد و واحدهای تمدنی بزرگی، چون تمدن ایرانی یا اسلامی را شکل میدهد. وی در ادامه، فرهنگ را جنبه لطیفتر و انتزاعی زندگی تمدنی معرفی کرد که در حوزههایی، چون هنر، علم و فلسفه نمود مییابد و هویت را «نرمافزار» معنوی تمدن دانست که به ساختارهای اقتصادی و سیاسی معنا و جهت میبخشد.
وی در ادامه با بیان اینکه رابطه هویت و تمدن ماهیتی دیالکتیکی دارد، توضیح داد که هویت در متن تمدن شکل میگیرد و به بستر تاریخی و اجتماعی وابسته است؛ همانگونه که پیکر تمدن بدون روح هویت بیجان خواهد بود، هویت نیز بدون بستر تمدنی امکان ظهور ندارد. به گفته این عضو هیئت علمی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی، در فرآیند تاریخی، تمدن ابتدا در شرایطی مبهم حرکت میکند تا هویت در آن قوام گیرد و پس از آن، هویت همچون چراغ راه، مسیر پایداری و جهتگیری تمدنی را روشن میکند.
او همچنین با اشاره به این که مدنیت به معنای عام هرگونه زیست انسانی را شامل میشود و هیچ جامعهای بیرون از آن وجود ندارد، خاطرنشان کرد که تمایز انسان از حیوان در زیست مبتنی بر قانون و گذار از غریزه به فرهنگ و شریعت است. وی افزود که در معنای خاص، تمدن ایرانی با عبور از زیست قبیلهای به زیست دولت-ملت و شکلگیری یک امپراتوری فراگیر، هویتی فراقومی و وحدتبخش پدید آورده که روابط عقلانی و مفهوم سیاست و شهروندی را جایگزین روابط خونی و قبیلهای کرده است.
ایران؛ سرزمین میانه و محور تعادل شرق و غرب
این استاد دانشگاه در ادامه با اشاره به اینکه تمدن در معنای عام همزاد زیست انسانی است و هیچ وضعیت غیرتمدنی برای انسان قابل تصور نیست، گفت: از آغاز خودآگاهی بشر، تمدن نیز حضور داشته است؛ چه از منظر الهیاتی و چه از دیدگاه علمی. وی افزود: در معنای خاص، «مدینه کبرا» یا تمدن بزرگ، به واحد اجتماعی فراگیر و پایداری اطلاق میشود که در اوج سلامت به عالیترین قوام خود میرسد و هرچند ممکن است دچار ضعف یا افول شود، بیتمدنی به معنای واقعی وجود ندارد.
وی در ادامه با بیان اینکه احوال تمدنی همواره با هویت پیوند خورده است، خاطرنشان کرد: ایده ایران، فراتر از مولفههای فرهنگی، چون جغرافیا یا تاریخ، حقیقتی واحد و متعالی است که در شاهنامه و سنت ادبی ایران تجلی یافته و بهعنوان سرزمین میانه، نقطه تعادل تمدنی جهان را شکل داده است. این عضو هیئت علمی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی تأکید کرد: ایران نه شرقی است و نه غربی، بلکه قطبی مستقل است که شرق و غرب را تعریف کرده و توان جمع کثرات و برقراری گفتوگو میان خرد و دلاوری را دارد.
او با اشاره به اینکه این نقش تعادلبخش در سنت فلسفی و عرفانی ایران، از سهروردی تا ملاصدرا، با بهرهگیری از مفهوم نور بهعنوان نماد وحدت در کثرت بازتاب یافته، گفت: ایده «نه شرقی، نه غربی» ریشه در همین خودآگاهی تمدنی دارد و ایران را به سرزمینی گشوده به جهان و پیوندخورده با سرنوشت آن تبدیل کرده است. همچنین، ادبیات فارسی بهویژه شعر، همچون نخ تسبیحی هویت ایرانی-اسلامی را در طول تاریخ حفظ کرده و حتی با پذیرش اسلام، هویتی ترکیبی و وحدتبخش میان دو سنت ایرانی و اسلامی به وجود آورده است.
ضرورت بازگشت به خودآگاهی فرهنگی از مسیر علوم انسانی و هنر
دکتر شهرستانی با اشاره به اینکه مفهوم ایران بهعنوان یک ایده متعالی و وحدتبخش فراتر از مجموعهای از مؤلفههای فرهنگی یا قومی است، گفت: این ایده در زبان و ادبیات فارسی، بهویژه در شاهنامه، به خودآگاهی رسیده و زبان فارسی نهتنها ابزار ارتباط، بلکه بستری فراقومی برای شکلگیری ملت به معنای «شعب» است، برخلاف نظم قبیلهای مبتنی بر روابط خونی. وی افزود: ادبیات فارسی با ویژگیهایی، چون ایهام و پیچیدگی، جوهره هویت ایرانی را در قالب فرهنگ حماسی و پهلوانی شکل داده است؛ هویتی که در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس نمود بارزی یافت و همواره در برابر تسلیم به نظم جهانی مقاومت کرده و با سیالیت خود توان تعامل با اضداد را حفظ کرده است.
وی در ادامه با بیان اینکه تهدیدات امروز هویت و تمدن ایرانی بیشتر از مناسبات جهانی مدرن، نظام سرمایهداری و شهرنشینی جدید نشأت میگیرد، خاطرنشان کرد: این جریانها با روح فتوت و جوانمردی ایرانی در تضادند؛ اما روح سیال ایرانی میتواند این تضادها را در خود هضم کند و بدون تغییر ذات تکنولوژی یا مدرنیته، هویت تاریخی خود را پاس بدارد. این عضو هیئت علمی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی تأکید کرد: گشودگی ایران به جهان، حتی به غرب، همواره همراه با مقاومت بوده و از مرزبندیهای سخت پرهیز کرده است. به گفته او، برای عبور از این تهدیدات، بازگشت به خودآگاهی فرهنگی و تاریخی از طریق علوم انسانی و هنر ضروری است تا بنیادهای هویتی که در انقلاب و جنگ نقشآفرین بودند، تقویت شده و از انحراف مصون بمانند.
این استاد دانشگاه در انتها با اشاره به اینکه تمدن اسلامی–ایرانی ایدهای در حال تحقق است، تصریح کرد: این تمدن نه کاملاً حاضر است و نه غایب؛ بلکه در ساختارهایی، چون سپاه و بسیج، ریشهدار در هویت پهلوانی ایران، تجلی یافته است. وی افزود: این نهادها، هرچند بدون خودآگاهی نظری کامل، از سنت حماسی الهام گرفتهاند، اما عدم این خودآگاهی میتواند موجب انحراف شود. او راهکار حفظ اصالت و پایداری این تمدن را بازخوانی ریشههای تمدنی و ادبی در حوزههای علمی و فرهنگی دانست تا ایران همچنان نقش تعادلبخش خود را بهعنوان سرزمین میانه در جهان ایفا کند.
تاریخ زنده ایران در برابر حافظه تاریخی تمدنهای کهن
دکتر عبدالمجید مبلغی در ابتدای سخنان خود با اشاره به ریشهدار بودن حس تعلق به ایران و هویت ایرانی در ناخودآگاه جمعی، گفت: این احساس گویی بخشی از دیانای آگاهی ماست و نمیتوان نقطه آغاز روشنی برای آن تعیین کرد. وی با ابراز شگفتی از بیاعتنایی برخی به ایران، افزود: چگونه ممکن است کسی بر خوان گسترده این سرزمین نشسته و از نعمتهای آن بهرهمند باشد، اما به گرایشهایی، چون پانترکیسم، پانکردیسم یا پانعربیسم دل ببندد و ایران را نبیند؟
وی در ادامه با اشاره به تجربههای شخصی خود و سفر به اروپا، توضیح داد: در آنجا با طی مسافت کوتاهی از چندین کشور با زبان، تاریخ و فرهنگ متفاوت عبور میکنیم، اما در ایران، فاصلهای به اندازه نهاوند تا طوس که معادل چندین کشور اروپایی است، با وحدت درونی و پیوستگی عمیقی همراه است؛ پیوستگیای که ریشه در روح مشترک ایرانی دارد. این عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با یادآوری منش روحانی و فرهنگدوست پدربزرگ مادریاش، گفت: وی کتابخانهاش را «فردوسی» نامیده بود و شاهنامه موروثیاش را با احترام در جایگاهی همعرض قرآن قرار میداد، احترامی که از پیوندی اصیل و درونزا با هویت ایرانی سرچشمه میگرفت.
او تأکید کرد که این پیوستگی زنده در ایران، مشابهی در دیگر نقاط جهان ندارد؛ حتی چین و هند، با وجود گستره تمدنیشان، در مرتبهای فروتر قرار میگیرند. به گفته وی، تمدنهایی، چون یونان و روم گذشته خود را صرفاً در حافظه تاریخی نگه داشتهاند، حال آنکه در ایران، تاریخ همچنان در زندگی جاری و فعال است و این روح پویا جایگاهی منحصربهفرد در میان تمدنهای زنده جهان به ایران بخشیده است.
پیوند ناگسستنی هویت و تمدن در تاریخ ایران
عبدالمجید مبلغی با اشاره به پیوند تنگاتنگ هویت و تمدن در ایران گفت: برخلاف بسیاری از نقاط جهان که تمدن پدیدهای کهن و هویت امر جدید تلقی میشود، در ایران این دو چنان در هم آمیختهاند که گویی روحی واحد در کالبد تاریخ و فرهنگ این سرزمین جاری است. وی افزود: هویت ملی در ایران نه برساختهای صرفاً مدرن، بلکه ادامه یک جریان تمدنی زنده و ریشهدار است که در طول تاریخ خود را بازتولید کرده است.
وی در ادامه با تبیین چیستی هویت، اظهار داشت: هویت در عمیقترین لایه خود به تعریف ما از خودمان بازمیگردد و در سطوح مختلف از محلی تا ملی شکل میگیرد، اما هویت ملی اصلیترین شاخص تمایز ما از دیگران است. این عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با اشاره به اینکه در غرب، ملت حاصل قرارداد اجتماعی و گسست با نظمهای پیشین است، خاطرنشان کرد: در ایران، هویت ملی فراتر از این قرارداد مدرن بوده و ریشه در تداوم تاریخی و فرهنگی دارد.
او افزود: تمدنها همواره فراز و فرود دارند؛ برخی نابود شده و برخی به تمدنهای دیگر منتقل شدهاند، اما ایران در کنار هند و چین از معدود تمدنهای زندهای است که خودآگاهی تمدنی خود را حفظ کرده است. به گفته وی، ایران با ارجاع مداوم به عقبه تمدنی و با تکیه بر فرهنگ، ادبیات و تجربه تاریخیاش، جایگاهی پویا و متمایز در میان تمدنهای معاصر دارد.
انعطاف و توان احیای ایران در مواجهه با بحرانها
این استاد دانشگاه در ادامه با اشاره به مفهوم «تمدن زنده» گفت: تمدن زنده تداومی درونی و پویا دارد که نه صرفاً یک پیوستگی تاریخی، بلکه ظرفیتی بالقوه است و در بزنگاههای بحرانی به فعلیت میرسد. وی افزود: ایرانیان، حتی با وجود گسستهای تاریخی، از طریق پلهای ذهنی به گذشته خود متصلاند و این اتصال در واکنشهای جمعی به بحرانها، بهویژه در مواجهه با تهدیدات خارجی، آشکار میشود.
وی در ادامه تأکید کرد: خودآگاهی تمدنی پدیدهای پیچیده و تدریجی است که لزوماً در بیان نظری آشکار نمیشود، بلکه در لحظات خطیر بهصورت شور و هیجان درونی جلوه میکند. این واکنشها، برخاسته از عقبه تمدنی، میتواند حتی مخالفان یا منتقدان را در زمان بحران به صف دفاع از هویت جمعی بکشاند.
این عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با بیان اینکه دولت و ملت در ایران ریشه در ظرفیتهای تمدنی دارند و صرفاً تکرار مدل دولت-ملت اروپایی نیستند، افزود: کشورهایی که فاقد این پشتوانهاند یا مانند یک شرکت اداره میشوند و یا در بحران به فروپاشی میرسند. به گفته او، ایران به دلیل این عقبه تاریخی و فرهنگی، در بحرانها انعطاف و توان احیا دارد و این ویژگی در رویدادهایی، چون جنگ دوازدهروزه بهوضوح در اتحاد جامعه حول هویت مشترک نمایان شد.
لزوم رویکرد انتقادی برای شناخت هویت پیچیده ایران
دکتر مبلغی با اشاره به موقعیت میانه و معتدل هویت تمدنی ایرانی گفت: این هویت نه مانند تمدن آسماننگر یونانی صرفاً ایدهمحور است و نه مانند تمدن هندی زمینمحور، بلکه با پیوند امر آسمانی و زمینی، «حکمت» را بهعنوان ویژگی محوری خود برساخته است؛ حکمتی که در فقه، بهصورت دستگاه شناختی فهم معاملات و تعاملات، نمود یافته است. وی افزود: این هویت برخاسته از اقلیم کاروانسرایی ایران است که توانایی جذب و هضم فرهنگها را دارد و از بحرانها فرصت میسازد.
وی در ادامه با انتقاد از علوم انسانی معاصر غربی، بهویژه وجه غیرانتقادی و تجربهمحور اروپایی آن، تأکید کرد: چنین رویکردی قادر به فهم این سنت ایرانی نیست و به جای روشنگری، به محو هویت تمدنی ما میانجامد. این عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی خاطرنشان کرد: برای شناخت این هویت پیچیده، نیاز به رویکردی انتقادی و متناسب با سرشت تمدنی ایران است.
او با اشاره به اینکه این هویت در بحرانها، بهویژه در مواجهه با دشمن خارجی، بهشکل خودجوش و نیرومند نمایان میشود، افزود: این گوهر ایرانی، فراتر از محاسبات و پیشبینیها عمل کرده و همواره تهدید را به فرصت بدل کرده است. به گفته مبلغی، برخلاف جوامعی که در بحران فرو میپاشند، ایران به پشتوانه این ظرفیت تاریخی و تمدنی، به همبستگی و انعطافپذیری میرسد و با نقد و تقویت این ظرفیت میتوان راهی برای تجددی ایرانی و پایدار یافت.
دستگاه آگاهی فقهی؛ عنصری پیونددهنده در هویت ایرانی
این استاد دانشگاه در ادامه با اشاره به ریشه هویت تمدنی ایرانی در «دستگاه آگاهی فقهی» گفت: این آگاهی پلی میان امر زمینی و آسمانی میسازد و به جای محدود ماندن به زندگی فقیهانه، ناظر بر تعاملات و معاملات روزمره با نگاهی کلی و متعالی است. وی افزود: این ویژگی، که در تاریخ و اندیشه ایران از پیش از اسلام تا امروز جریان دارد، بیانگر خلاقیت فکری عمیقی است که علوم انسانی معاصر غربی به دلیل محدودیتهای ذاتی خود در فهم امر متعالی، از درک آن ناتوان مانده است.
وی در ادامه با انتقاد از «کجبینی نظاممند» علوم انسانی غربی که متأثر از سنت قرون وسطایی اروپا بخش بزرگی از تاریخ و سنت ایرانی را نادیده میگیرد، گفت: این دستگاه آگاهی فقهی حتی در ذهنیت فقهای معاصر نیز بهگونهای است که میتواند با یک حکم، مسیر تاریخ را تغییر دهد و ظرفیت جامعهپذیری بینظیر ایرانیان در جذب و هضم فرهنگهای دیگر را آشکار کند.
این عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بحران اصلی هویت ایرانی را ناآگاهی نسبت به سنت و ظرفیت تمدنی دانست و تصریح کرد: این ناآگاهی که ناشی از فقدان رویکرد انتقادی به سنت است، مانع بهرهگیری آگاهانه و مستمر از استعدادی میشود که در بحرانها خودجوش عمل کرده و سازندگی درونی ایجاد میکند. او افزود: بازگشت پرسشگرانه و نسل به نسل به سنت، با بهرهگیری از ظرفیت انتقادی آن و کمک علوم انسانی معاصر، میتواند مسیر تجدد ایرانی را هموار سازد.
هویت تمدنی ایرانی–اسلامی؛ محصول درهمتنیدگی دو ریشه تاریخی
مبلغی در ادامه با اشاره به پیوند عمیق و تاریخی ایران و اسلام گفت: هویت تمدنی ایرانی–اسلامی محصول درهمتنیدگی این دو است و نمیتوان آنها را بهصورت مکانیکی یا دوگانهانگار از هم جدا کرد. وی افزود: این هویت نه تنها در دوره تشیع، بلکه در هزار سال حضور سنیمذهبان در ایران، با چهرههایی، چون غزالی و فخر رازی که ذهنیت باطنگرای ایرانی را با فقه ظاهری آمیختند، شکل گرفته و تکامل یافته است؛ نادیده گرفتن این بخش از تاریخ همچون مثله کردن تمدن اسلامی است.
وی در ادامه تأکید کرد که این هویت واحد و پویا در ظرف تاریخی ایران پردازش شده و به دلیل ظرفیت میانهروی ایرانی، قابلیت دربرگرفتن تمام تنوعهای جامعه را دارد، حتی برای کسانی که کمتر به هنجارهای اسلامی پایبندند.
این عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با انتقاد از نگاه ایدئولوژیک یا دوگانهانگار به این هویت گفت: استفاده ابزاری از اسلام یا ایران برای ایجاد شکاف اجتماعی، مانع درک ظرفیت تمدنی آن است. او پذیرش تنوع جامعه و تأکید بر پیوند وجودی ایران و اسلام را راهی برای حفظ و تقویت این هویت در برابر چالشهای معاصر دانست.