تروریسم دولتی اسرائیل یک مفهوم انتزاعی نیست، بلکه در قالب اقدامات مشخص و تکرارشونده نظیر ترورهای هدفمند، تخریب زیرساخت‌های حیاتی و تحریم بروز می‌یابد.

باشگاه خبرنگاران جوان؛ جولیو کیناپی* - تروریسم دولتی اسرائیل یک مفهوم انتزاعی نیست، بلکه در قالب اقدامات مشخص و تکرارشونده بروز می‌یابد: ترور‌های هدفمند، بمباران بی‌رویه مناطق غیرنظامی، تخریب زیرساخت‌های حیاتی و به‌کارگیری محاصره و تحریم به‌عنوان ابزاری برای مجازات جمعی یک ملت. چه در بمباران‌های پی‌درپی غزه، چه در ترور دانشمندان و فرماندهان ایرانی، و چه در نقض مکرر حاکمیت لبنان، رژیم صهیونیستی الگوی ثابتی از اقدامات آشکارا مغایر با حقوق بین‌الملل به نمایش گذاشته است. آنچه این روند را نگران‌کننده‌تر می‌سازد، واکنش نامتوازن و اغلب ریاکارانه جامعه جهانی است.

واکنش‌های غرب

دولت‌های موسوم به «دموکراسی‌های غربی» دهه‌هاست که به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم در فراهم کردن زمینه‌های تجاوزگری اسرائیل نقش‌آفرینی کرده‌اند. این همراهی در اشکال مختلف دیده می‌شود: حمایت دیپلماتیک در سازمان ملل، مسدود کردن قطعنامه‌هایی که به‌دنبال پاسخگو کردن اسرائیل هستند، و ادامه صادرات سلاح و فناوری‌های نظامی با وجود اسناد آشکار از جنایات جنگی. ایالات متحده، نزدیک‌ترین متحد تل‌آویو، بار‌ها از حق وتوی خود در شورای امنیت برای جلوگیری از تحریم یا تحقیقات بین‌المللی علیه اسرائیل استفاده کرده است. این چتر سیاسی با میلیارد‌ها دلار کمک نظامی سالانه تکمیل می‌شود؛ کمکی که عملاً یارانه‌ای برای تداوم همان اقداماتی است که واشنگتن در دیگر نقاط جهان محکوم می‌کند.

قدرت‌های اروپایی نیز در مجموع نتوانسته‌اند از این سیاست چشم‌پوشی کنند. هرچند برخی دولت‌های اروپایی گاهی در جریان کشتار‌های گسترده در غزه بیانیه‌های تند صادر کرده‌اند، اما این مواضع به‌ندرت به اقدامات عملی منجر شده است. صادرات تسلیحات ادامه دارد، روابط تجاری بدون تغییر مانده و در برخی موارد همکاری‌های امنیتی حتی پس از حملات اسرائیل افزایش یافته است.

یکی از نمونه‌های بارز این استاندارد دوگانه، تأخیر و احتیاط در به‌رسمیت شناختن دولت فلسطین از سوی برخی کشور‌های غربی است. سوئد در سال ۲۰۱۴ فلسطین را به رسمیت شناخت، اما کشور‌هایی مانند ایرلند، اسپانیا و نروژ سال‌ها بعد و آن هم تحت فشار افکار عمومی و پس از حملات شدید به غزه چنین اقدامی کردند. حتی در این موارد نیز این به‌رسمیت‌شناسی‌ها بیشتر جنبه نمادین داشته و به تغییرات واقعی در سیاست‌ها، اعمال تحریم یا تعلیق همکاری‌های نظامی با اسرائیل منجر نشده است. این تعلل در حالی رخ داده که فلسطین از سال ۱۹۸۸ اعلام استقلال کرده و از سوی مجمع عمومی سازمان ملل نیز به رسمیت شناخته شده بود. چنین تأخیری نشان‌دهنده بی‌میلی غرب به مواجهه با ریشه‌های ساختاری منازعه است.

تضاد زمانی آشکارتر می‌شود که به یاد آوریم همین پایتخت‌های غربی در موارد دیگر، هرگاه منافع ژئوپولیتیکشان ایجاب کرده، به‌سرعت دولت‌های جدید را به رسمیت شناخته‌اند. در نتیجه، تأخیر در پذیرش فلسطین حتی در سطح صرفاً دیپلماتیک، نمادی از رویکرد کلی غرب است که برتری سیاسی و نظامی اسرائیل را بر حقوق مشروع مردم فلسطین ترجیح می‌دهد.

واکنش‌ها به تجاوز علیه ایران

مواضع غرب در قبال تجاوزگری اسرائیل علیه ایران نیز همان الگوی یک‌سویه و جانبدارانه را دنبال می‌کند. خرابکاری‌های مکرر، ترور‌های هدفمند و حملات سایبری اسرائیل علیه زیرساخت‌های ایران نه‌تنها با محکومیت روبه‌رو نشده، بلکه اغلب با تأیید ضمنی یا حتی ستایش پنهان همراه بوده است. این اقدامات تحت پوشش «دفاع از خود» یا «مقابله با اشاعه» توجیه می‌شوند؛ در حالی که به‌روشنی در قلمرو یک دولت مستقل و در نقض آشکار قواعد بین‌المللی صورت می‌گیرند.

در روایت غرب، همواره ایران به‌عنوان تهدید اصلی منطقه معرفی می‌شود و نقش اسرائیل در شعله‌ور ساختن تنش‌ها یا نادیده گرفته می‌شود یا به حاشیه رانده می‌شود. ایالات متحده و برخی متحدان اروپایی حتی اطلاعات اسرائیل را در عملیات مشترک علیه ایران به‌کار گرفته‌اند. این استاندارد دوگانه برای کشور‌های جنوب جهانی آشکار است؛ کشور‌هایی که بیش‌ازپیش گفتمان غرب درباره «نظم بین‌المللی مبتنی بر قواعد» را ریاکارانه می‌دانند.

واکنش‌ها به تجاوز علیه غزه

در مورد غزه، واکنش‌های غرب ماهیت واقعی‌تری پیدا می‌کند. نوار غزه ــ یکی از پرجمعیت‌ترین مناطق جهان ــ بیش از ۱۵ سال است که زیر محاصره قرار دارد؛ محاصره‌ای که سازمان ملل آن را یک فاجعه انسانی توصیف کرده است. حملات نظامی دوره‌ای اسرائیل، از جمله در سال‌های ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹، ۲۰۱۴ و در تشدید‌های بعدی، جان هزاران فلسطینی را گرفته است؛ اکثریت آنها غیرنظامی و از جمله شمار زیادی کودک بوده‌اند.

با وجود این، واکنش دولت‌های غربی معمولاً به صدور بیانیه‌هایی خلاصه می‌شود که «حق دفاع از خود اسرائیل» را به رسمیت می‌شناسند و در کنار آن، با زبانی محتاط و حساب‌شده خواستار «خویشتنداری» یا «کاهش تنش» می‌شوند. به‌ندرت پیش می‌آید که این دولت‌ها به واقعیت‌ها اشاره کنند: این‌که غزه تحت محاصره غیرقانونی قرار دارد، جمعیت آن عمدتاً آواره است و خشونت‌ها ماهیتی آشکارا نامتقارن دارند.

تنها زمانی که موجی از خشم عمومی به‌دلیل تصاویر کشتار‌ها یا ویرانی بیمارستان‌ها شکل می‌گیرد، برخی رهبران غربی لحن انتقادی‌تری به خود می‌گیرند. با این حال، این انتقاد‌ها تقریباً هرگز به اقداماتی، چون تحریم، ممنوعیت فروش سلاح یا حمایت از پیگرد حقوقی مقام‌های اسرائیلی منجر نمی‌شود. در عمل، غرب همچنان ابزار لازم برای ادامه تجاوزگری را در اختیار اسرائیل قرار می‌دهد.

واکنش‌ها به تجاوز علیه لبنان

رویکرد غرب در قبال تجاوزگری اسرائیل به لبنان نیز به همان اندازه سهل‌گیرانه است. نقض‌های مکرر حریم هوایی لبنان از سوی اسرائیل ــ از جمله استفاده از خاک لبنان برای حمله به سوریه ــ آن‌چنان عادی شده که به‌ندرت در رسانه‌های غربی بازتاب می‌یابد. در جنگ ۲۰۰۶، هنگامی که بمباران‌های اسرائیل بیش از هزار غیرنظامی لبنانی را به شهادت رساند و زیرساخت‌های حیاتی کشور را ویران کرد، قدرت‌های غربی با درخواست‌ها برای آتش‌بس فوری مخالفت کردند و عملاً فرصت بیشتری به تل‌آویو دادند تا اهداف نظامی خود را دنبال کند.

امروز نیز هرگونه تنش مرزی میان اسرائیل و حزب‌الله تقریباً به‌طور کامل به «نیرو‌های نیابتی ایران» نسبت داده می‌شود، بی‌آنکه اشاره‌ای به این واقعیت شود که اسرائیل همچنان قطعنامه‌های سازمان ملل درباره خروج از خاک لبنان را نقض می‌کند و همواره با موضع تهدیدآمیز نظامی در برابر همسایه شمالی‌اش ظاهر می‌شود.

دولت‌های عربی

دولت‌های عربی در قبال تروریسم دولتی اسرائیل رویکردی متناقض و چندپاره نشان داده‌اند. در سطح بیانی، اتحادیه عرب بار‌ها اقدامات اسرائیل را محکوم کرده و از فلسطین، ایران و لبنان اعلام همبستگی کرده است. اما در عمل، واکنش‌ها بسیار متفاوت بوده است؛ از حمایت واقعی دیپلماتیک و اقتصادی از قربانیان تجاوز تا تمایل پنهان یا آشکار به عادی‌سازی روابط با اسرائیل.

برخی کشور‌ها مانند الجزایر سیاست ثابتی در عدم شناسایی اسرائیل و مخالفت قاطع با سیاست‌های آن داشته‌اند، از پیگرد حقوقی بین‌المللی حمایت کرده و هرگونه عادی‌سازی را رد کرده‌اند. اما برخی دیگر، در قالب «پیمان ابراهیم» یا توافق‌های مشابه، وارد همکاری با تل‌آویو شده‌اند و عملاً منافع راهبردی و اقتصادی را بر همبستگی با فلسطین یا مقابله با تجاوزگری اسرائیل ترجیح داده‌اند.

روند عادی‌سازی روابط، قدرت چانه‌زنی جمعی اعراب را تضعیف کرده، جبهه منطقه‌ای در برابر اقدامات اسرائیل را از هم پاشیده و به تل‌آویو جرأت بیشتری داده تا سیاست‌های تهاجمی خود را بدون ترس از مجازات ادامه دهد. واکنش‌های سرد برخی پایتخت‌های عربی به حملات اسرائیل علیه غزه و لبنان نیز از چشم ملت‌هایشان پنهان نمانده است؛ ملت‌هایی که همچنان با اکثریتی قاطع از آرمان فلسطین حمایت می‌کنند.

سازمان‌های بین‌المللی

سازمان‌های بین‌المللی، به‌ویژه سازمان ملل متحد، اسناد گسترده‌ای درباره نقض حقوق بین‌الملل از سوی اسرائیل گردآوری کرده‌اند. نهاد‌های وابسته به سازمان ملل، گزارشگران ویژه حقوق بشر و کمیسیون‌های مستقل تحقیق بار‌ها شواهدی از جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت در عملیات‌های نظامی اسرائیل ارائه کرده‌اند. با این حال، توانایی این نهاد‌ها برای اقدام قاطع به‌طور جدی تحت‌تأثیر موازنه قدرت‌های سیاسی در درونشان قرار دارد ــ به‌ویژه تسلط کشور‌های غربی در ارکان کلیدی تصمیم‌گیری.

قطعنامه‌های مجمع عمومی سازمان ملل اگرچه از نظر اخلاقی اهمیت دارند، اما فاقد ضمانت اجرایی هستند. در شورای امنیت نیز هرگونه اقدام الزام‌آور غالباً با وتوی ایالات متحده ــ و گاه برخی دیگر از قدرت‌های غربی ــ متوقف می‌شود. این وضعیت به ایجاد فرهنگی از مصونیت منجر شده است؛ جایی که اسرائیل می‌تواند بی‌پروا حقوق بین‌الملل را نادیده بگیرد بی‌آنکه نگران پیامد‌های واقعی باشد.

سازمان‌های غیردولتی محلی و بین‌المللی نقشی کلیدی در ثبت و افشای جنایات اسرائیل و مطالبه پاسخگویی ایفا کرده‌اند. اما همین سازمان‌ها نیز هرگاه یافته‌هایشان روایت غالبِ طرفدار اسرائیل در پایتخت‌های غربی را به چالش کشیده، با فشار‌های سیاسی، کارزار‌های تخریب و محدودیت‌های جدی روبه‌رو شده‌اند.

جمع‌بندی

به‌طور کلی، واکنش‌های منطقه‌ای و بین‌المللی به تروریسم دولتی اسرائیل علیه ایران، غزه و لبنان، نشانه‌ای از یک بحران عمیق در نظام بین‌الملل است. دولت‌های غربی چتر دیپلماتیک و حمایت نظامی در اختیار اسرائیل قرار می‌دهند؛ برخی دولت‌های عربی با روند عادی‌سازی، انسجام منطقه‌ای را تضعیف می‌کنند؛ و سازمان‌های بین‌المللی زیر فشار سیاسی قادر به ایفای نقش مستقل و مؤثر نیستند.

اگر قرار است شاهد پاسخگویی واقعی باشیم، این معادله باید دگرگون شود ــ به‌گونه‌ای که حقوق قربانیان بر منافع ژئوپولیتیک قدرت‌های بزرگ اولویت یابد. شناسایی دولت فلسطین هرچند ضروری است، اما باید با اقدامات عملی همراه شود: از جمله تحریم، ممنوعیت فروش سلاح و پیگرد حقوقی عاملان جنایات جنگی.

تنها در چنین شرایطی می‌توان فرهنگ مصونیتی را که تروریسم دولتی اسرائیل را تداوم بخشیده، در هم شکست و زمینه‌های برقراری صلحی عادلانه و پایدار در منطقه را فراهم ساخت.

*تحلیل‌گر ژئوپلیتیک ایتالیایی و نویسنده سایت سیاست جهانی

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار