طرحی که تحت عنوان صلح توسط واشنگتن و تل‌آویو تدوین شد، نه یک راه حل عادلانه برای غزه، بلکه یک پروژه استعماری برای بازتولید هژمونی، تداوم اشغال است.

باشگاه خبرنگاران جوان؛ مینا عظیمی - در هر درگیری تاریخی، پشت عناوین صلح و بازسازی یک پروژه گسترده‌تر برای بازتولید هژمونی پنهان است. آنچه امروز درباره غزه مطرح می‌شود، نه یک ابتکار عمل صرفا بشردوستانه است و نه یک توافق عادلانه، بلکه تلاشی برای پوشاندن رخت راه حل موقت بر تن نظارت و قیمومیت، و تبدیل خون و ویرانی به یک فرصت سیاسی برای واشنگتن و تل‌آویو است.

در حالی که این پیشنهادات به عنوان راه خروج از بحران ترویج می‌شوند، جوهر آنها یک سوال وجودی برای فلسطینی‌ها مطرح می‌کند: آیا این طرح راه را برای پایان رویای دولت فلسطین هموار می‌کند یا در را به روی قیمومیت جدیدی باز می‌کند که رژیم اسرائیل را در قالبی مدنی‌تر بازتولید می‌کند؟

واشنگتن چگونه طرحی را برای نجات سیاسی نتانیاهو تدوین کرد؟

هرگاه پروژه استعماری صهیونیستی با یک بحران موجودیتی مواجه می‌شود، حامی اصلی او یعنی آمریکا مداخله می‌کند تا بازی سیاسی را به گونه‌ای بازتولید کند که بقا و ادامه رژیم تروریستی اسرائیل را تضمین کند. طرح ۲۱ بندی که دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، برای پایان دادن به جنگ غزه ارائه کرده، از این قاعده مستثنی نیست، بلکه جدیدترین نسخه از تلاش برای تلطیف استعمار تحت نام‌های بشردوستانه و دیپلماتیک است.

این طرح از طریق واسطه‌های سنتی تدوین نشده است، برخلاف آنچه جهان در پرونده‌های فلسطینی عادت داشت ببیند، این بار نه قطر و نه مصر دخیل نبودند، بلکه مستقیما با هماهنگی رژیم تروریستی اسرائیل نوشته شده است، تا مذاکرات به یک فرآیند یک‌جانبه تبدیل شود. در این فرآیند، طرف قدرتمند شروط را دیکته می‌کند، در حالی که مردم فلسطین بین دو گزینه رها می‌شوند: پذیرش قیمومیت یا مواجهه با قتل‌عام بیشتر.

از زاویه‌ای گسترده‌تر، این طرح یک کارت نجات شخصی برای نتانیاهو است. او با یک بحران داخلی خفقان‌آور مواجه است: دادگاه‌های فساد که ممکن است او را به زندان بفرستند و فشار عمومی از سوی خانواده‌های اسرا که او را متهم به شکست در دستیابی به هرگونه فرصت تبادل می‌کنند.

در چنین صحنه‌ای، ترامپ راه خروج سیاسی را برای او فراهم می‌کند: توافقی که آزادی اسرا را در ازای تثبیت یک واقعیت اداری و امنیتی جدید در غزه تضمین می‌کند، که در نهایت تصویری از پیروزی را به افکار عمومی رژیم تروریستی اسرائیل ارائه می‌دهد و زمان بیشتری برای بقای نتانیاهو در قدرت فراهم می‌آورد.

اما واقعیت عمیق‌تر این است که واشنگتن فقط به دنبال نجات نتانیاهو نیست، بلکه به دنبال بازتعریف آینده غزه به گونه‌ای است که با هژمونی آمریکایی-اسرائیلی در منطقه سازگار باشد، حتی اگر به قیمت دفن هرگونه چشم‌انداز برای راه‌حل دولت فلسطین تمام شود.

نجات یا قیمومیت؟

با خواندن بند به بند این طرح، ویژگی‌های پروژه‌ای که هیچ ربطی به آزادی یا حق تعیین سرنوشت ندارد، آشکار می‌شود.

اولا، متن شرط می‌گذارد که غزه باید  منطقه‌ای عاری از افراط‌گرایی و تروریسم  باشد. این عبارتی است که آمریکا برای توصیف گروه‌های مقاومتی به کار برده تا تفسیر آن به دست اسرائیل باز بماند. در واقع هرگونه فعالیت مقاومتی می‌تواند تحت این عنوان طبقه‌بندی شود، که به رژیم تروریستی اسرائیل و متحدانش مشروعیت دائمی برای مداخله می‌دهد.

ثانیا، مدیریت نوار غزه در دست  دولت تکنوکرات انتقالی تحت نظارت یک کمیته بین‌المللی خواهد بود که توسط آمریکا تاسیس می‌شود. این عملا به معنای انتقال غزه از محاصره نظامی مستقیم رژیم تروریستی اسرائیل به یک قیمومیت بین‌المللی پوشیده است، جایی که دست آمریکا (به همراه آن اروپا و کشور‌های عربی) تصمیم‌گیرنده واقعی در تمام جزئیات زندگی روزمره باقی می‌ماند.

ثالثا، ادغام یک نیروی امنیتی بین‌المللی تا زمان  صلاحیت‌دار شدن پلیس محلی فلسطینی. گویی مردم فلسطین یک ملت صغیر هستند که برای مدیریت امنیت داخلی خود به آموزش نیاز دارند، در حالی که هدف واقعی خلع سلاح و برچیدن ساختار مقاومت و ایجاد یک دستگاه امنیتی متناسب با اندازه و منافع اشغالگر است.

علاوه بر این، بعد اقتصادی نیز وجود دارد: منطقه اقتصادی ویژه، کاهش تعرفه‌ها و جذب سرمایه‌گذاری. در نگاه اول ممکن است توسعه‌گرا به نظر برسد، اما در جوهره خود پروژه‌ای برای بازپیوند دادن غزه به اقتصاد منطقه‌ای با شرایط بازار نئولیبرالی است، جایی که توسعه از خارج مدیریت می‌شود و به گونه‌ای هدایت می‌شود که به ثبات امنیتی رژیم تروریستی اسرائیل خدمت کند، نه تقویت استقلال فلسطینی‌ها.

به این معنی، این طرح نه نجاتی  برای غزه، بلکه بازآفرینی یک قیمومیت جدید است که در آن زمین با یک چهره فلسطینی مدیریت می‌شود، اما با جوهر آمریکایی-اسرائیلی که تداوم اشغالگری را تضمین می‌کند.

بلر در قلب توطئه

یکی از بند‌های بحث‌برانگیز که خشم فلسطینی‌ها را برانگیخت، بحث در مورد تونی بلر به عنوان یک گزینه مطرح برای مدیریت مرحله انتقالی بود. برای فلسطینی‌ها، بلر یک میانجی بی‌طرف نیست، بلکه شخصیتی است که نام او با ویرانی و هژمونی گره خورده است.

او کسی بود که نقش اصلی را در توجیه جنگ عراق ایفا کرد و سال‌ها به عنوان فرستاده کمیته چهارجانبه بین‌المللی خدمت کرد، جایی که حضورش بیشتر شبیه به دکوراسیون سیاسی برای تلطیف ادامه شهرک‌سازی‌های اسرائیل بود، نه حمایت واقعی از حقوق فلسطینی‌ها.

جای تعجب نیست که یکی از رهبران حماس او را برادر شیطان و منادی شوم توصیف کند و خواستار محاکمه او به جای اعطای هرگونه پستی در مدیریت غزه شود.

اما صرف مطرح شدن نام بلر، آنچه واشنگتن در ذهن دارد را روشن می‌کند: مدیریت غزه یک مسئله داخلی فلسطین نیست، بلکه عرصه‌ای برای بازیافت نماد‌های نظام بین‌المللی قدیمی است که در دستکاری گفتمان صلح‌طلبانه مهارت دارند، در حالی که عملا در خدمت دستور کار‌های اشغالگران هستند.

در اینجا سؤال اساسی مطرح می‌شود: چه کسی سرنوشت غزه را تعیین می‌کند؟ آیا این مردم فلسطین هستند که صد‌ها هزار شهید، مجروح و آواره داده‌اند، یا سیاستمداران غربی که دستانشان به خون مردم منطقه آلوده است؟

مذاکره زیر آتش: بازتولید فریبکاری

طرح آمریکایی همزمان با ادامه کشتار ماشین جنگی رژیم تروریستی اسرائیل در قتل‌عام و تخریب ارائه می‌شود. هرگونه مذاکره‌ای که زیر آتش مطرح شود، نمی‌تواند متوازن باشد. این همان فریبکاری قدیمی است که فلسطینی‌ها آن را خوب می‌شناسند: ایجاد یک فاجعه انسانی و سپس استفاده از این فاجعه به عنوان یک اهرم فشار برای مجبور کردن قربانی به پذیرش شروط.

بند مربوط به اسرا یک مثال بارز است: آزادی صد‌ها اسیر فلسطینی در ازای بازگرداندن اسرای اسرائیلی. اما چگونه یک درگیری تاریخی به یک پرونده گروگان‌گیری که تعدادشان از چند صد نفر تجاوز نمی‌کند، تقلیل داده می‌شود، در حالی که بیش از دو میلیون انسان برای دو دهه در یک زندان باز به نام غزه زندگی می‌کنند؟ این یک معادله اخلاقی نیست، بلکه جعل سیاسی است که هدف آن وارونه جلوه دادن نقش‌ها است: اشغالگر به قربانی تبدیل می‌شود و مقاومت‌کننده به جلاد.

واشنگتن شریک جرم است

از هفتم اکتبر ۲۰۲۳، اسرائیل، با حمایت کامل آمریکا در غزه نسل‌کشی مرتکب شده است که ده‌ها هزار شهید و مجروح به جا گذاشته است. در عین حال، واشنگتن در حال بازنویسی روایت است تا خود را به عنوان ناجی نشان دهد.

رسانه‌های غربی همان روایت را تکرار می‌کنند: اسرائیل از خود دفاع می‌کند و فلسطینی‌ها صرفا  مخرب هستند. این گفتار بی‌گناه نیست، بلکه بخشی از یک استراتژی جامع‌تر آمریکایی است: ایجاد پوشش سیاسی و اخلاقی برای جنایات و سپس پیشروی با پیشنهادات صلح‌طلبانه که کنترل را با ابزار‌های مختلف بازتولید می‌کند.

به این معنی، طرح آمریکایی تنها تلاشی برای سفیدنمایی نسل‌کشی و منحرف کردن توجه از جنایات به سمت پروژه‌های بازسازی و توسعه  است، گویی مشکل تنها یک بحران زیرساختی است، نه یک مسئله استعمار و اشغالگری.

این مسیر به کجا می‌انجامد؟

اگر قرار باشد این طرح به مرحله اجرا برسد، نتیجه مستقیم آن تثبیت واقعیت قیمومیت، همراه با دفن هرگونه چشم‌انداز برای دولت مستقل فلسطین خواهد بود. صحبت از راهی معتبر به سوی تاسیس دولت در بند پایانی تنها یک پوشش لفظی است که هدفش خرید زمان است، درست همانطور که از زمان اسلو تا به امروز جریان داشته است.

اما تاریخ به ما می‌آموزد که این پروژه‌ها به درگیری پایان نمی‌دهند، بلکه آن را تشدید می‌کنند. ملتی که دهه‌ها در برابر یک محاصره خونین مقاومت کرده و با وجود قحطی و بمباران از شکست سر باز زده، هرگز قبول نخواهد کرد که توسط یک قیمومیت بین‌المللی یا نمادهایی، چون تونی بلر اداره شود. هر تلاشی برای کنار گذاشتن گروه‌های فلسطینی از اداره امور غزه، تنها به تشدید مقاومت و تعمیق مخالفت مردمی خواهد افزود.

پایان رویای دولت یا آغاز قیمومیت جدید؟

آنچه امروز مطرح می‌شود، چیزی جز بازتولید قیمومیت، با چهره‌های جدید و گفتاری نرم‌تر نیست. واشنگتن می‌خواهد خود را در نقش ناجی نشان دهد، در حالی که هدف واقعی آن تضمین امنیت رژیم تروریستی اسرائیل و ثبات نظام سیاسی آن است، حتی به قیمت نسل‌کشی فلسطینی‌ها.

سوال محوری این نیست که آیا طرح آمریکایی در توقف موقت جنگ موفق خواهد شد؟ بلکه این است که این راه حل برای آینده آرمان فلسطین چه معنایی دارد؟ اگر قرار باشد اجرا شود، عملا به معنای پایان رویای دولت فلسطین و آغاز مرحله‌ای از قیمومیت بین‌المللی پوشیده خواهد بود که در آن صحنه به نفع اشغالگر و نه آزادی، بازطراحی می‌شود.

اما همانطور که غزه بار‌ها به ما آموخته است، ملت‌ها برگه روی میز مذاکرات یا اسرا در طرح‌های قدرت‌های بزرگ نیستند. ملتی که محاصره را به صمود (ایستادگی) و ویرانی را به مقاومت تبدیل کرده، قادر است هرگونه تلاشی برای تبدیل آرمان خود به یک پرونده اداری مدیریت شده از خارج را خنثی کند و اینجاست که سوال واقعی مطرح می‌شود: آیا جهان درک می‌کند که کسی که جنگ را می‌سازد، نمی‌تواند واسطه صلح باشد؟

منبع: الخنادق

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۵
در انتظار بررسی: ۲۱
Germany
ناشناس
۱۷:۵۴ ۰۸ مهر ۱۴۰۴
لامصب فکر گرونی و معیشت ملت باشید
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۵:۰۴ ۰۸ مهر ۱۴۰۴
تونی بلر و بوش پسر بخاطر قتل عام در عراق
باید در دادگاههای بین الملی محاکمه شوند
ولی چونکه در دینای بی عدالت و قانون جنگل
حکمفرماست
ازادانه دارند به زندگی نکبت بارشون ادامه میدهند
به امید محاکمه همه قاتلان بشریت
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۴:۵۹ ۰۸ مهر ۱۴۰۴
امریکا بجای سازمان بین الملی انروا
گروه تروریستی black water
که یک گروه اموزش دیده نظامی. امریکایی که بوش پسر در عراق
برای کشتار مردم ازش استفاده کرد
و دولت امارات در یمن ازشون استفاده کرد
و الان در غزه .مردم مظلوم و ستم دیده در صف گرفتن اذوقه را میکشند
حالا ترامپ میخواهد اداره و مدیریت غزه را به گروهی
شبیه black water
بدهد ..در اصل ادامه نسل کشی و جنایت جنگی در غزه و
از بین بردن ارزوی کشور فلیسطینی
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۴:۵۰ ۰۸ مهر ۱۴۰۴
فایده اش اینه که کشتار سرگردانی ترس ووحشت مردم غزه متوقف میشه؟! و
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۴:۵۰ ۰۸ مهر ۱۴۰۴
سنگ بزرگ علامت نزدن است.
آخرین اخبار