
باشگاه خبرنگاران جوان- این پرونده از خرداد سال ۱۴۰۰ به دنبال اعلام خبر ناپدید شدن یک مرد جواهر فروش به پلیس تشکیل شد. پسر وی گفت: «پدرم هر چند وقت یکبار چند روزی خانه را برای گردش و تفریح ترک میکند. روز حادثه نیز خانه را ترک کرد و تصور میکردم که به مسافرت رفته باشد، اما صبح امروز پیامکی از پدرم دریافت کردم که نوشته بود ۳۰ میلیون تومان نیاز دارد. با او تماس گرفتم، اما تلفن همراهش خاموش بود و همین مسأله شک مرا برانگیخت و احتمال میدهم برای پدرم اتفاقی رخ داده است.»
بدین ترتیب به دستور بازپرس عظیم سهرابی از شعبه نهم دادسرای امور جنایی تهران تحقیقات آغاز و مشخص شد مرد میانسال آخرین بار به خانه مستأجرش که یک خانم دکتر بوده رفته است. وقتی مأموران به سراغ زن جوان رفتند وی گفت: «صاحبخانهام برای تعمیر کولر به اینجا آمده بود و بعد هم رفت و خبری از او ندارم.»، اما بررسی تصاویر دوربینهای مداربسته محل نشان میداد که شب حادثه زن مستأجر به همراه مردی جوان بسته سنگین و مشکوکی را از خانه خارج کرده و در صندوق عقب خودروشان گذاشتهاند.
با بدست آمدن این سرنخ بار دیگر تیم تحقیق به سراغ خانم دکتر رفته و وی لب به اعتراف گشود و گفت: «مدتی قبل تصمیم گرفتم خانهای دو طبقه بخرم، اما پول کم داشتم و از مرد جواهر فروش پول قرض کردم و قرار شد با سودش پول را به او برگردانم. اما نتوانستم بموقع پول را پس بدهم و هرماه هم سودش بیشتر میشد تا جایی که ۷۰۰ میلیون تومان به او بدهکار شدم.
او هر روز سراغ پولش را میگرفت و من هم بهانه میآوردم تا از او مهلت بگیرم. تا اینکه تهدیدم کرد اگر پول را پس ندهم سفتههایم را به اجرا میگذارد من هم موضوع را با نامزدم در میان گذاشتم. او هم پیشنهاد داد که به بهانهای او را به خانه بکشانم تا با تهدید رسیدها را از او بگیریم و نتواند از من شکایت کند. اما وقتی به خانهام آمد گفت رسیدها را نیاورده است. نامزدم میخواست از او برگهای سفید امضا بگیرد که یعنی ما به او بدهی نداریم، اما او قبول نکرد بعد هم نامزدم وی را کتک زد و کشت بعد جسد را داخل پتو قرار دادیم و داخل صندوق عقب خودرو گذاشته و در بیابانهای اطراف دفن کردیم.» با اعتراف متهمان، پرونده به دادگاه کیفری استان تهران رفت و قضات شعبه ۸ دادگاه کیفری باتوجه به درخواست اولیای دم حکم بر قصاص مرد جوان صادر کردند و با تأیید این حکم در دیوانعالی کشور، پرونده برای اجرای حکم به دادسرای امور جنایی پایتخت ارجاع شد.
منبع: روزنامه ایران
واقعا پزشکان مملکت مون چرا همچین شدن؟؟؟
خب
میتونستی خونه دو طبقه تو بفروشی
قرض بنده خدا را پس بدین
تا کجا حماقت کردین؟؟ ک خودتو برده افکار شیطانی نامزدت کردی!
حالا میخواستی چند سال زیر سقف باهاش زندگی کنی؟؟؟
ب روح اموات تون
کتاب نیروی حال
را فراگیر کنین
این چ وضعشه؟
بدهکار تا این اندازه گستاخ میشه؟؟
فعلا نامزد بودن
چرا بدهکاران را اینقدر گستاخ میکنین؟؟
جواهر فروش بنده خدا
خطا کرده؟ ب این خانم دکتر قرض داده؟؟
این خانم دکتر زرنگی کرده
قرض و پرداخت نکرده
خب خونه دو طبقه و میفروخت
یک طبقه میخرید
و قرض و پرداخت میکرد
همین نامزد
میتونست روزی خود خانم دکتر و خفه کنه بخاطر پول
اگر یه فرد عادی بوده حتما کلاه بزرگی هم سر مثلا نامزدش
گذاشته که قتل بر گردن مرد بیچاره باشه
نامزد عزیزش
بخاطر عشق ش به پول خانم دکتر
یک بنده خدا را به قتل رسونده
بنده خدا چ گناهی کرده؟
قرض دادن گناه داره؟ ک بخاطرش ب قتل برسه؟؟
خانم دکتر ب تعویق انداخته بازپرداخت قرض
دو طبقه خونه برای یک خانم دکتر زیادی نیس؟