
باشگاه خبرنگاران جوان، سمیه خلیلی - بحران تعطیلی دولت فدرال ایالات متحده دیگر فقط یک بنبست بودجهای نیست؛ این بار، نشانهای از مرگ تدریجی نظام تفکیک قوا و فروپاشی اقتدار مجلس قانونگذاری در برابر رئیسجمهوری است که بیمحابا قدرت را در دستان خود متمرکز کرده است.
سه هفته از تعطیلی دولت فدرال آمریکا میگذرد و هیچ نشانهای از پایان این بحران سیاسی در پایتخت دیده نمیشود. خیابانهای خالی از کارمندان دولتی، وزارتخانههایی که در سکوت فرو رفتهاند و بنبست مطلق در مجلس نمایندگان، تنها بخشی از تصویری است که امروز از ایالات متحده به جهانیان مخابره میشود. اما در پس این بحران اداری، واقعیتی عمیقتر و خطرناکتر نهفته است: زوال تدریجی قدرت قانونگذاری و صعود بیمهار قوه مجریه، بهویژه در دوران ریاستجمهوری دونالد ترامپ.
مجلس قانونگذاری؛ نهادی که از درون تهی شده است
به نوشتهی نشریه دیسپچ، تعطیلی دولت فدرال را نمیتوان صرفاً نتیجهی اختلافات بودجهای میان جمهوریخواهان و دموکراتها دانست. این تعطیلی، در حقیقت، نشانهای از فلج مزمن نهادی در قلب دموکراسی آمریکاست. مجلسی که روزگاری محور تصمیمسازی و تعادل سیاسی در واشینگتن بود، امروز به نهادی بیاثر تبدیل شده که حتی در برابر اقدامات خودسرانه رئیسجمهور، توان ایستادگی ندارد.
در دهههای گذشته، تفکیک قوا یکی از ستونهای اصلی دموکراسی آمریکایی محسوب میشد. اما در دوران ترامپ، این اصل بیش از هر زمان دیگری تضعیف شد. رئیسجمهوری که آشکارا از مجلس به عنوان مانعی در برابر «خواست ملت» یاد میکرد، اکنون عملاً آن را از کار انداخته است.
تعطیلی دولت یا تمرین اقتدارگرایی؟
تحلیلگران سیاسی در گفتوگو با نشریه دیسپچ این تعطیلی را نه یک اتفاق موقت، بلکه بخشی از الگوی تمرین قدرت مطلقه در ساختار سیاسی آمریکا میدانند. ترامپ و تیم او با استفاده از بحرانهای اداری – از تعطیلی دولت گرفته تا تهدید به وتوی بودجه – عملاً نوعی بازنویسی در روابط میان قوا را آغاز کردهاند. رئیسجمهور، با تکیه بر فرمانهای اجرایی، تصمیماتی را اتخاذ کرده که پیشتر در صلاحیت مطلق مجلس نمایندگان و سنا بود: از اعمال تعرفههای اقتصادی تا صدور فرمانهای نظامی در خارج از کشور.
در دو سال اخیر، ترامپ بدون دریافت مجوز رسمی از مجلس، اقدام به استقرار نیرو در خاورمیانه کرده و تعرفههایی سنگین بر واردات کالا از چین و اتحادیه اروپا وضع نموده است. در گذشته، چنین تصمیمهایی نیازمند بررسی، مناظره و رأیگیری در مجلس بود. اما اکنون، تنها یک امضا از دفتر بیضیشکل کاخ سفید کافی است تا سیاستی ملی یا حتی جهانی شکل بگیرد.
بنبست بودجهای یا بنبست قانون اساسی؟
با وجود آنکه رسانههای جریان اصلی تعطیلی دولت را بیشتر از زاویهی مشکلات اقتصادی بررسی میکنند، واقعیت این است که بحران کنونی ریشه در فروپاشی تعادل قانون اساسی ایالات متحده دارد.
بر اساس گزارش نشریه دیسپچ، روند بودجهریزی در ایالات متحده باید با توافق دو مجلس سنا و نمایندگان آغاز شود، اما در عمل، دولت ترامپ از امضای هرگونه توافقی که با منافع یا سیاستهای شخصیاش همخوانی نداشته باشد، خودداری کرده است.
به این ترتیب، بودجهی فدرال به ابزاری برای باجگیری سیاسی تبدیل شده است. ترامپ بارها تهدید کرده است که اگر بودجه مدنظر او تصویب نشود، دولت را تعطیل نگه خواهد داشت. این تهدیدها نهتنها اقتصاد، بلکه اعتماد عمومی به نهادهای دموکراتیک را نیز تضعیف کرده است.
فروپاشی تدریجی سنت پاسخگویی
یکی از اصول بنیادین دموکراسی آمریکایی، پاسخگویی رئیسجمهور در برابر مجلس قانونگذاری است. اما این اصل در دوران ترامپ به شکلی خطرناک به حاشیه رانده شده است. رئیسجمهور آمریکا بهجای پاسخ به نمایندگان منتخب مردم، ترجیح میدهد تصمیمات خود را از طریق رسانههای اجتماعی اعلام کند. در واقع، شبکههای مجازی جایگزین مجلس شدهاند.
این تغییر، به ظاهر بیاهمیت، در واقع نشانهی یک دگردیسی اقتدارگرایانه است. دولت دیگر خود را موظف به پاسخگویی در چارچوب قانون اساسی نمیداند و ترجیح میدهد مشروعیت خود را از محبوبیت رسانهای یا هواداران خیابانی بگیرد.
ترامپ و سیاست تهدید؛ از تعرفه تا تعطیلی
در نگاه ترامپ، قدرت سیاسی نه از گفتوگو، بلکه از تهدید میآید. همانطور که در سیاست خارجی از «فشار حداکثری» علیه ایران و چین استفاده کرد، در سیاست داخلی نیز همین منطق را به کار بسته است. او با تهدید به تعطیلی دولت، تلاش میکند مجلس را وادار به اطاعت کند؛ و این همان نقطهای است که نظام تفکیک قوا به پایان میرسد: زمانی که ترس جایگزین قانون میشود.
تعرفههایی که بدون تصویب مجلس وضع شدند، به شرکتهای آمریکایی میلیاردها دلار خسارت وارد کردند. اما هیچ کمیسیون نظارتی یا نهادی در مجلس قادر به توقف این روند نبود. تعطیلی دولت نیز ادامهی همین منطق است؛ ابزاری برای تحمیل ارادهی رئیسجمهور، حتی به قیمت فلج کردن کشور.
دموکراسی در حالت تعلیق
نشریه دیسپچ در گزارش خود هشدار میدهد که اگر این روند ادامه یابد، ایالات متحده با نوعی دموکراسی نمایشی روبهرو خواهد شد؛ جایی که انتخابات برگزار میشود، اما نهادهای منتخب دیگر قدرت واقعی ندارند. در چنین فضایی، رئیسجمهور نه به عنوان بخشی از نظام تفکیک قوا، بلکه به عنوان محور مطلق تصمیمگیری عمل میکند. تعطیلی دولت، تنها یکی از نشانههای این تغییر ساختاری است؛ نشانهای از اینکه واشینگتن دیگر پایتخت دموکراسی نیست، بلکه صحنهی آزمایشی برای مدل جدیدی از حکومت شخصمحور است.
از بحران اداری تا بحران مشروعیت
پیامد تعطیلی دولت فقط توقف موقت خدمات عمومی نیست. این بحران، در حال فرسایش مشروعیت کل نظام سیاسی آمریکاست. میلیونها کارمند فدرال بدون حقوق ماندهاند، پروژههای تحقیقاتی متوقف شده، و مؤسسات حیاتی، چون سازمان فضایی ملی و سازمان غذا و دارو در حالت نیمهتعطیل کار میکنند. در چنین شرایطی، شهروندان بیش از هر زمان دیگری احساس میکنند که سیاستمداران پایتخت از واقعیت زندگی مردم جدا شدهاند. این فاصله، همان شکاف خطرناکی است که دموکراسیها را از درون میفرساید.
آیندهای مبهم؛ آیا مجلس بازمیگردد؟
با این حال، برخی از تحلیلگران در نشریه دیسپچ معتقدند هنوز امیدهایی برای بازسازی تعادل وجود دارد. اگر نمایندگان هر دو حزب بتوانند اختلافات سیاسی را کنار بگذارند و از قدرت نظارتی خود در برابر دولت دفاع کنند، شاید بتوان بخشی از اعتبار ازدسترفتهی مجلس را بازگرداند. اما تجربه نشان داده است که در عصر ترامپ، نهادها کمتر از همیشه توان مقاومت در برابر فشارهای سیاسی را دارند.
مرگ آرام قانون اساسی ایالات متحده
تعطیلی دولت فدرال، بیش از هر چیز، نمادی از مرگ آرام قانون اساسی ایالات متحده است. قانونی که بر توازن قدرت میان سه قوه استوار بود، اکنون به سندی تاریخی تبدیل شده که در عمل، از سوی رئیسجمهور نادیده گرفته میشود. در جهانی که ترامپ میسازد، مجلس دیگر نهادی تصمیمگیر نیست، بلکه تماشاگر قدرتنمایی رئیسجمهور است. اگر این روند مهار نشود، شاید روزی مورخان بنویسند: «جمهوری آمریکا نه با کودتا، بلکه با تعطیلی دولتش از پا درآمد.»