روایتی که لیبرال‌ها از نایینی می‌سازند، چهره‌ای مونتاژی دارد، بخشی بریده، بخشی چرخانده، بخشی از سیاق بیرون کشیده. ولی متون و تاریخ می‌گویند: او همیشه در خدمت «ولایت مأذونه شرعیه» بود.

باشگاه خبرنگاران جوان - در یادداشت علیرضا احمدی قره‌زاغ، مدرس حوزه و دانشگاه آمده است: بزرگداشت علامه میرزای نایینی، نه صرفاً یادمانی علمی، که رخدادی تمدنی و روایتی در نبردی معرفتی بود؛ نبردی میان «حقیقت» و «تحریف». آنچه در این کنگره احیا شد، فقط نام یک متفکر فقیه نبود، بلکه پیوند سه حلقه‌ی تاریخی بود: حوزه، انقلاب و مردم. در زمانه‌ای که دستگاه تبلیغاتی سلطه و روشنفکری غرب‌زده در تلاش است تا زنجیره‌ی این پیوند را بگسلد، بازخوانی نایینی به معنای بازشناسی ریشه‌های فقهی انقلاب اسلامی است؛ انقلابی که نه از توفان ایدئولوژیک مدرن، بلکه از ژرفای اجتهاد شیعی جوشید.

نایینی واقعی در برابر نایینی مصادره‌شده

در دهه‌های اخیر، جریان‌های لیبرال و سکولار در داخل و خارج کشور با بهره از ادبیات گزینشی، کوشیده‌اند از نایینی چهره‌ای «غرب‌دوست» و مخالف «ولایت فقیه» ترسیم کنند. آنان با بریدن عبارت‌ها از سیاق تاریخی‌شان و با واژگون‌سازی مفاهیم فقهیِ «ولایت نوعیه» و «حکومت ولایتیه»، او را در برابر فقهای ولایت‌گرا، چون شیخ فضل‌الله نوری و امام خمینی (ره) قرار می‌دهند. در حالی که نایینی، در اثر ماندگار خود، «تنبیه‌الامه و تنزیه‌المله»، از نظام مطلوب اسلامی با عنوان «حکومت ولایتیه» یاد می‌کند و به صراحت، استبداد سیاسی را در برابر «ولایت شرعیه» قرار می‌دهد.

او می‌نویسد که حکومت اگر از مسیر «ولایت مأذونه‌ی شرعیه» خارج شود، دچار «مالکیت استبدادیه» می‌گردد. این تعبیر، صرفاً یک تقابل سیاسی نیست، بلکه تقابل میان دو هستی‌شناسی فقهی است: در نگاه او، «ولایت فقیه» استمرار ولایت معصوم در عصر غیبت است و خروج از آن، به معنای گسستن از عدالت الهی و سیر به سوی سلطه‌ی طاغوت است. بنابراین، نایینی نه تنها نظریه‌پرداز نظم قانونمند در بستر فقه امامیه است، بلکه نخستین نظام‌مندکننده‌ی مفهوم «دولتِ مشروع» بر پایه‌ی ولایت فقهی در جهان مدرن محسوب می‌شود.

علت واقعی جمع‌آوری «تنبیه‌الامه»

یکی از شگرد‌های تحریف تاریخی، استفاده‌ی ابزاری از ماجرای جمع‌آوری نسخه‌های «تنبیه‌الامه» است. مخالفان دین، چنین جلوه می‌دهند که نایینی بعد‌ها از آرای خود بازگشت یا از نقد استبداد دینی پشیمان شد؛ حال آنکه شواهد تاریخی درست برعکس را نشان می‌دهد. در مقطع پس از مشروطه، «مشروطه‌ی انگلیسی» در حال جانشینیِ «مشروطه‌ی مردمی» بود و استعمار، از شعار قانون برای تثبیت نفوذ خود بهره می‌برد. نایینی با بصیرت خاص خود، وقتی دید مکتب او به نام آزادی، به خدمت نفوذ غرب درمی‌آید، از انتشار مجدد اثر صرف‌نظر کرد تا مبانی‌اش به ابزار پروژه‌ی استعماری بدل نشود.

اینجا نایینی نه از مبانی خود عدول کرد، بلکه دقیقاً در امتداد همان مبانی – یعنی ولایت دینی در برابر مالکیت استبدادی و مداخله‌ی اجنبی – ایستاد. سکوت او در اواخر عمر، نه سکوت از سر تردید، بلکه سکوتی مقاومتی بود؛ سکوتی شبیه سکوت روحانیت انقلابی در دهه‌های سلطنت پهلوی، آنگاه که بیان حقیقت ممکن نبود.

پیوند نایینی و شیخ فضل‌الله؛ تقابل یا توازی؟

روایت تحریف‌شده‌ای که غربگرایان ساخته‌اند، نایینی و شیخ فضل‌الله نوری را دو قطب متضاد معرفی می‌کند؛ یکی را نماد «فقه دموکراتیک»، دیگری را «فقه استبدادی». اما مطالعه‌ی دقیق متون هر دو، نشان می‌دهد که اختلاف آنان نه در اصل ولایت فقیه، بلکه در روش تحقق عدالت و صیانت از شریعت بود. شیخ فضل‌الله بر خطر نفوذ غرب از دروازه‌ی قانون غربی تأکید می‌کرد و نایینی خطر استبداد سلطنتی را گوشزد می‌نمود؛ اما هر دو در یک نقطه به هم می‌رسند:

ضرورت حکومت عدل الهی در ذیل ولایت فقیه جامع‌الشرایط.

بدین‌سان، نایینی را باید در تداوم همان جریان فکری دانست که پس از نیم قرن، در نظریه‌ی امام خمینی (ره) به بلوغ رسید. اگر نایینی در عصر مشروطه از «ولایت مأذونه شرعیه» سخن گفت، امام خمینی آن را در قالب ولایت مطلقه‌ی فقیه تبیین و تحقق عینی بخشید. هر دو، بر آن اتفاق دارند که بدون ولایت الهی، قانون و آزادی به دامان طاغوت می‌غلتد.

نبرد روایت‌ها؛ از مشروطه تا انقلاب اسلامی

امروز آنچه در میدان نبرد روایت‌ها جریان دارد، صرفاً یک بحث آکادمیک نیست. تاریخ نایینی را دستکاری می‌کنند تا ریشه‌ی فلسفی انقلاب اسلامی را منها کنند؛ تا بدیل اسلامی در برابر الگوی لیبرال غربی محو شود. تحریف میرزا در واقع تهاجمی معرفتی برای بریدن نسل جوان از سنت اجتهاد سیاسی شیعه است.

اما حقیقت آن است که نایینی در گفتمان معاصر انقلاب، همچون پلی تاریخی عمل می‌کند؛ پلی میان حوزه‌ی مجتهدان صدر مشروطه و حوزه انقلابی قم. او نمونه‌ای از فقیهی است که هم از اصول استنباطی حوزه فاصله نگرفت و هم به مقتضیات زمان و نیاز مردم پاسخ گفت. بازخوانی میرزا یعنی بازگرداندن اعتماد به عقلانیت فقهی شیعه، به مثابه عقلانیتی تمدن‌ساز؛ عقلانیّتی که توان ایجاد دولت، قانون و عدالت دارد بی‌آنکه از توحید جدا شود.

قیام تبیینی در برابر جعل تاریخ

کنگره‌ی نایینی، همان‌گونه که رهبر معظم انقلاب تأکید فرمودند، نه یک گردهمایی علمیِ تشریفاتی، بلکه جهاد تبیین تاریخی بود. این قیام علمی باید استمرار یابد؛ چراکه تحریف اندیشه‌ی علما، مقدمه‌ی تحریف انقلاب است. نسل جدید باید بداند جمهوری اسلامی در خلأ متولد نشد، بلکه بر شانه‌های نایینی‌ها و فضل‌الله‌ها و حائری‌ها برخاست. هر پروژه‌ای که بخواهد میان نایینی و انقلاب تقابل پدید آورد، در خدمت سیاست استکبار برای انقطاع معرفت دینی از تاریخ معاصر است.

بر ماست که با پژوهش مستند، ترجمه‌ی درست و نقد تحریفات کلاسیک و معاصر، چهره‌ی واقعی نایینی را برای افکار عمومی آشکار سازیم. آن‌گاه روشن می‌شود که انقلاب اسلامی نه نقطهٔ گسست از سنت، بلکه نقطهٔ تداوم و تکامل آن است؛ و این حقیقت، همان چیزی است که دشمن از آن می‌ترسد.

در بازخوانی اندیشه‌ی سیاسی نایینی، باید او را نه در قاب یک عصر، بلکه در امتداد یک رسالت دید: رسالت پیوند عقلانیت دینی با عدالت سیاسی. او فقیهی بود که قلم را ابزار جهاد دید و آزادی را در بندگی خدا معنا کرد. اکنون، بازخوانی نایینی یعنی احیای خودباوری حوزه و ایمان ملت در برابر جعل تاریخ؛ میعادگاهی که در آن «فقه»، «عدالت» و «آزادی» در پرتو ولایت به هم می‌رسند.

منبع: مهر

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار