اسناد نوبل: جمالزاده ۳ بار نامزد شد، اما دربار پهلوی شاعری دیگر (بسیج خلخالی) را برای جایزه ادبیات معرفی کرد.

باشگاه خبرنگاران جوان - محمدعلی جمالزاده، مردی که با طنز، واقعیت را نوشت و با سادگی، ادبیات نوین ایران را ساخت. او همان نویسنده‌ای است که از دل «کباب غاز» طنز اجتماعی را زاده کرد و تا آستانه نوبل ادبیات رفت.

همه‌مان داستان «کباب غاز» را در کتاب ادبیات دوران مدرسه خوانده‌ایم؛ همان که طنز دلنشین و موقعیت کمیکش چنان در ذهن‌ها ماند که نام محمدعلی جمالزاده، نویسنده‌اش، برای همیشه در حافظه جمعی ما ثبت شد. اما شاید کمتر کسی بداند نویسنده همین داستان پرخنده، روزگاری تا آستانه دریافت جایزه نوبل ادبیات هم پیش رفته بود.

پدر داستان‌نویسی نوین ایران

محمدعلی جمالزاده را «پدر داستان کوتاه فارسی» می‌نامند. او در سال ۱۳۰۰ خورشیدی با انتشار مجموعه‌ی «یکی بود، یکی نبود»، ادبیات فارسی را وارد مرحله‌ای تازه کرد. داستان‌های این مجموعه، برخلاف نثر سنگین و مصنوع روزگار خود، با زبانی ساده و نزدیک به گفتار مردم نوشته شده بود. همان زبان شیرینی که امروز در «کباب غاز» یا «فارسی شکر است» می‌خوانیم. جمالزاده نخستین کسی بود که زندگی روزمره مردم کوچه و بازار را به ادبیات آورد. قهرمان‌هایش نه شاه و وزیر، بلکه همان آدم‌های معمولی بودند که از گرفتاری‌ها، بی‌پولی‌ها و تناقض‌های جامعه می‌نالیدند. او با نگاهی رئالیستی و طنزی گزنده، درد‌های اجتماعی زمانه را روایت می‌کرد؛ طنزی که هم می‌خنداند و هم تلنگر می‌زد. به تعبیر پژوهشگران، آثار جمالزاده نقطه‌ی آغاز «رئالیسم اجتماعی» در ایران‌اند. او نه در خیال و اسطوره، بلکه در واقعیت زندگی مردم کاوش می‌کرد؛ همان چیزی که بعد‌ها در نوشته‌های صادق هدایت، بزرگ علوی، جلال آل‌احمد و احمد محمود ادامه یافت.

طنزی از دل رنج و واقعیت

طنز جمالزاده از نوعی تلخی پنهان سرچشمه می‌گیرد؛ تلخیِ مردی که جامعه‌اش را دوست دارد، اما از نادانی‌ها و بی‌عملی‌هایش دلگیر است. طنز برای جمالزاده، نه تفنن که ابزار نقد اجتماعی است. او بی‌آنکه شعار بدهد، ما را در آینه خنده با خودمان روبه‌رو می‌کند.

جمالزاده و نوبل ادبیات

اما یکی از شگفت‌انگیزترین بخش‌های زندگی او، ماجرای نامزدی‌اش برای جایزه نوبل ادبیات است. با آزاد شدن اسناد مرتبط با نوبل ادبیات سال ۱۹۶۹، روشن شد که نام محمدعلی جمالزاده در فهرست ۱۰۳ نفره کاندیدا‌های آن سال قرار داشته است. پیشنهاد نام او را ایران‌شناس دانمارکی یس پیتر آسموسن داده بود. اما این تنها بار نبود. جمالزاده سه بار برای نوبل ادبیات نامزد شد:* در سال ۱۹۶۵ به پیشنهاد ریچارد نلسون فرای، ایران‌شناس برجسته دانشگاه هاروارد؛ * در سال ۱۹۶۷ به پیشنهاد احسان یارشاطر، استاد دانشگاه تهران و بنیان‌گذار دانشنامه ایرانیکا؛ * و در نهایت در سال ۱۹۶۹ به پیشنهاد آسموسن دانمارکی.

گفته می‌شود خود جمالزاده بعد‌ها مدعی بود که شانس زیادی برای دریافت جایزه داشته، اما حمایت دربار پهلوی از چهره‌ای دیگر مانع از آن شد. در سال‌هایی که جمالزاده به نوبل نزدیک شد، یک ایرانی دیگر نیز از طرف استادان ایرانی به این جایزه معرفی شد: محمدقلی بسیج خلخالی، شاعر و سناتور، که مشهورترین اثرش منظومه‌ای در ستایش آبراهام لینکلن بود. جمالزاده در کتاب خود، «اسنادی از مشاهیر ادب معاصر ایران» (جلد ۴، صفحات ۴۲۵–۴۲۸)، با نثری شیرین روایت می‌کند که شانسش برای نوبل زیاد بود، اما دربار پهلوی از او حمایت نکرد و ترجیح داد بسیج خلخالی برنده شود. جمالزاده شرح می‌دهد: «سالیان بسیار پیش از این، از دوست واقعا خوب و صدیق و بسیار فعالم در کار ادب، آقای دکتر یارشاطر نامه‌ای در ژنو به دستم رسید، حاکی بر این که ایرانشناس معروف دانمارکی از دانمارک به نیویورک، به او نوشته است که اگر جمالزاده داوطلب جایزه ادبی نوبل بشود، چون خودم هم از اعضای کمیته ادبی این جایزه هستم، گمان می‌کنم بی‌نتیجه نباشد. قبول کردم و به خودم گفتم اگر آرزو بر جوان عیب نیست، چرا بر پیرانِ سالخورده عیب باشد…»

او ادامه می‌دهد: «معلوم شد آرزویم نه تنها عیب نیست، بلکه ممکن است بی‌نتیجه هم نباشد. لهذا به دوستان محترم، کتباً مطلب را به عرض رساندم… ولی در همان ایام، روزنامه «ژورنال دو تهران» که به زبان فرانسه از طرف روزنامه اطلاعات در تهران به طبع می‌رسد، به دستم رسید و در همان صفحه اول به خط درشت دیده شد که از طرف ایران و ایرانیان و با سفارش و توصیه مخصوص پادشاه ایران، یک تن از دانشمندان ایران… معرفی شده است. فوراً دستگیرم شد که هوا پس است و هرچند آرزو بر پیران هم عیب نیست، ولی اصرار، زشت و ناپسند است… و چنان فهمیدم که خود این شخص محترم که در کار مطبوعات و سیاست دارای شهرتی بود، خود را به سوئد رسانیده بود تا داوطلبی خود را به کمیته اطلاع دهد…» جمالزاده در پایان با همان لحن تلخ و لبخندآمیز خود می‌نویسد: «این غم هم در عاشقی بالای غم‌های دیگر.» هرچند این گفته هرگز رسماً تأیید نشده، اما همین واقعیت که نویسنده‌ای ایرانی در دهه ۱۹۶۰ میلادی، سه بار نامزد معتبرترین جایزه ادبی جهان شده، نشان از اعتبار جهانی قلم او دارد.

یادگاری که مانده است

جمالزاده بیش از نود سال زیست و بخش بزرگی از عمر خود را در ژنو گذراند، اما هیچ‌گاه از ایران و زبان فارسی جدا نشد. او در ۱۷ آبان ۱۳۷۶ چشم از جهان فروبست؛ اما هر بار که در صفحه‌ای از «کباب غاز» یا «یکی بود، یکی نبود» لبخند می‌زنیم، در حقیقت داریم با او گفت‌و‌گو می‌کنیم. نویسنده‌ای که با طنز و سادگی، دنیای ادبیات ایران را از قصه‌های تعلیمی و کهن به دنیای مدرن داستان وارد کرد. جمالزاده، مردی که از دل خنده، حقیقت را فریاد زد و با زبان مردم، صدای مردم شد. نویسنده‌ای که اگرچه نوبل را نگرفت، اما دل و زبان فارسی را فتح کرد.
منبع: فارس

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار