باشگاه خبرنگاران جوان - دولت ترامپ در اقدامی پرحاشیه، فروش جنگنده پیشرفته F-۳۵ را به عربستان سعودی تصویب کرد. این توافق، با وجود ستایشهای تکنولوژیک از هواپیما، به دلیل نگرانیهای امنیتی حیاتی، از جمله نشت فناوری به چین و تضعیف برتری نظامی اسرائیل، به مثابه یک قمار بزرگ قلمداد میشود.
پیامدهای راهبردی: معمای حفظ برتری و جلوگیری از نشت فناوری
تصمیم دونالد ترامپ برای فروش پیشرفتهترین جنگنده ایالات متحده، یعنی F-۳۵ لایتنینگ II، به عربستان سعودی، یک دوگانگی استراتژیک عمیق را در سیاست خارجی آمریکا و تعاملات خاورمیانهای نمایان ساخت. این توافق که در سفر اخیر محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی، به ایالات متحده تأیید شد، منافع مالی و سیاسی کوتاهمدت را در تضاد مستقیم با ملاحظات امنیتی بلندمدت واشنگتن قرار داده است. در قلب این بحث، دو نگرانی محوری وجود دارد که این فروش را به یک ریسک بزرگ تبدیل میکند: خطر دسترسی قدرتهای رقیب به فناوری محرمانه و تضعیف توازن قوا در خاورمیانه.
خطر سرقت فناوری و منافع چین
F-۳۵ نه صرفاً یک هواپیمای جنگی، بلکه یک سیستم یکپارچه با فناوری پنهانکاری (Stealth)، سنسورهای پیشرفته و شبکههای اطلاعاتی است که آن را به گرانبهاترین دارایی تکنولوژیک در زرادخانه هوایی آمریکا تبدیل کرده است. منتقدان این توافق به شدت هشدار میدهند که فروش چنین سامانهای به یک شریک خارجی، بهویژه در منطقهای که ثبات سیاسی بلندمدت آن نامعلوم است، خطر سرقت فناوری توسط دشمنان استراتژیک آمریکا، بهخصوص چین، را به طرز چشمگیری افزایش میدهد.
فناوریهای کلیدی F-۳۵، از جمله طراحی رادارگریز و نرمافزارهای یکپارچه آن، عصاره چندین دهه سرمایهگذاری پنتاگون هستند. در صورت سقوط یا دسترسی عوامل خارجی به قطعات این هواپیما در عربستان، یا حتی هک شدن شبکه دادههای آن، پکن میتواند اطلاعات ارزشمندی را به دست آورد که به طور مستقیم برای توسعه جنگندههای نسل پنجم خود (مانند J-۲۰) مورد استفاده قرار دهد. این نگرانی امنیتی، ترامپ را متهم میکند که با تبدیل عربستان به یک «چاه پول سعودی»، حاضر شده است امنیت تکنولوژیک حیاتی آمریکا را به خطر اندازد.
تضعیف برتری نظامی کیفی اسرائیل (QME)
بر اساس قوانین و سیاستهای دیرینه ایالات متحده، حفظ «برتری نظامی کیفی» (Qualitative Military Edge - QME) اسرائیل در منطقه خاورمیانه یک تعهد قاطع است. این سیاست تضمین میکند که اسرائیل با داشتن برتری تکنولوژیک آشکار بر تمام همسایگان خود، حتی در صورت اتحاد احتمالی آنها، توانایی دفاع از خود را داشته باشد.
فروش F-۳۵، که پیشرفتهترین هواپیمای عملیاتی در منطقه پس از در اختیار داشتن آن توسط اسرائیل است، به عربستان سعودی عملاً این برتری را تضعیف میکند. منتقدان استدلال میکنند که انتقال این قابلیتهای نسل پنجم به ریاض، توازن حساس منطقه را به هم میزند. اگرچه عربستان یک شریک امنیتی است و روابط غیررسمی با اسرائیل در حال بهبود است، اما تضمین QME یک خط قرمز دفاعی برای تلآویو بوده و نقض آن میتواند پیامدهای جدی برای ثبات منطقهای داشته باشد. بدین ترتیب، این تصمیم نه تنها ریسکی برای امنیت فنی آمریکا، بلکه یک تغییر دهنده قواعد بازی برای متحد کلیدی آن در خاورمیانه محسوب میشود.
۲. F-۳۵: ستایشها و نقدهای یک برنامه پرهزینه
تناقض اصلی در بحث فروش F-۳۵، نه تنها به ملاحظات ژئوپلیتیک، بلکه به ماهیت خود هواپیما بازمیگردد. F-۳۵، که برای جایگزینی چندین هواپیمای مختلف در نیروی هوایی، دریایی و تفنگداران دریایی آمریکا طراحی شده است، همزمان مورد تمجید و انتقادهای شدیدی قرار دارد.
نماد «جهش تکنولوژیک»
سازندگان و حامیان F-۳۵ از این جنگنده به عنوان «جهش تکنولوژیک» و «سنگبنای امنیت جهانی» یاد میکنند. این هواپیما مجهز به یک سیستم سنسوری پیشرفته است که امکان ادغام اطلاعات از منابع مختلف را فراهم میکند و به خلبان یک آگاهی موقعیتی بینظیر میبخشد. قابلیتهای رادارگریز آن، به آن اجازه میدهد تا در فضاهای نبردی با دسترسی ممنوع (A۲/AD) نفوذ کرده و اهداف را نابود کند. در این دیدگاه، F-۳۵ نه یک هواپیمای معمولی، بلکه یک «سازه اطلاعاتی پرنده» است که قابلیت بقا و فرماندهی در نبردهای مدرن را تضمین میکند.
لقب «چاه پول نظامی» و ضعفهای عملکردی
در مقابل، مخالفان و منتقدان پروژهای که «گرانترین برنامه هزینهای تاریخ پنتاگون» لقب گرفته است، تصویر بسیار متفاوتی ارائه میدهند. این پروژه با تأخیرهای مکرر، افزایش سرسامآور هزینهها و مشکلات فنی مداوم همراه بوده است که آن را عملاً به یک «چاه پول نظامی» تبدیل کرده است. انتقاد محوری این است که در طول سالها توسعه و میلیاردها دلار هزینه، F-۳۵ نتوانسته به طور کامل به وعدههای خود عمل کند.
منتقدان ادعا میکنند که این جنگنده ذاتاً یک هواپیمای «نامطمئن» است که هزینههای عملیاتی و نگهداری بسیار بالایی دارد. مهمتر آنکه، از لحاظ عملکردی، ادعا میشود F-۳۵ «هیچ کاری را عالی انجام نمیدهد» و در برخی پارامترهای حیاتی مانند توانایی مانور یا سرعت، «کمتوانتر از مدلهای قبلی» نظیر F-۱۶ یا F-۱۵ است. این نقصها، نگرانیها در مورد فروش آن را دوچندان میکند: آیا ایالات متحده صرفاً با هدف تخلیه بودجههای هنگفت سعودی، یک هواپیمای گرانقیمت با بازدهی مشکوک را به متحد خود میفروشد؟
دینامیکهای سیاسی فروش: چاه پول سعودی و میراث ترامپ
صرفنظر از قابلیتهای خود F-۳۵ یا خطرات استراتژیک آن، این فروش را باید در بستر سیاسی و اقتصادی دولت ترامپ و ارتباط خاص او با خاندان سلطنتی سعودی تحلیل کرد. این تصمیم فراتر از یک معامله دفاعی استاندارد، نمایانگر اولویتبندی خاصی در کاخ سفید بود.
اولویت سود و نقدینگی سعودی
دولت ترامپ رویکردی صریحاً تجاری به معاملات تسلیحاتی داشت. رئیسجمهور ترامپ بارها تأکید کرد که قراردادهای تسلیحاتی بزرگ با ریاض، که با میلیاردها دلار نقدینگی سعودی انجام میشود، نه تنها شغل ایجاد میکند، بلکه به نفع اقتصاد آمریکاست. عبارت «چاه پول سعودی» که در گزارش ایندیپندنت به آن اشاره شده، ماهیت این رابطه را خلاصه میکند: دسترسی به بودجههای عظیم سعودی برای تأمین مالی برنامههای دفاعی آمریکا، حتی به بهای نادیده گرفتن هشدارهای امنیتی.
فروش F-۳۵ در این چارچوب، به عنوان یک تصمیم مبتنی بر نفع اقتصادی فوری تلقی میشود تا یک تصمیم مبتنی بر ارزیابی راهبردی دقیق. این رویکرد، در تقابل با سنت سیاستگذاری دفاعی آمریکا قرار داشت که معمولاً بر مبنای حفظ تعادل نظامی در منطقه و جلوگیری از رقابت تسلیحاتی پیشرفته استوار بود.
میراث دیپلماسی ترامپ
این توافق همچنین بخشی از یک الگوی بزرگتر در دیپلماسی ترامپ بود که به دنبال تقویت روابط با سعودیها به عنوان وزنه تعادلی در برابر نفوذ ایران در منطقه بود. ترامپ، با چشمپوشی از مسائل حقوق بشری و با هدف تشکیل یک جبهه واحد سنی-عربی علیه تهران، آماده بود تا تعهدات تاریخی آمریکا، از جمله سیاستهای محدودکننده تسلیحاتی را کنار بگذارد.
فروش F-۳۵ به بنسلمان، نه تنها به تقویت توان نظامی ریاض منجر میشود، بلکه به طور نمادین، عمق اتحاد ترامپ با عربستان را نشان میداد. این اقدام در واقع یک پیام سیاسی قدرتمند بود که کاخ سفید، ریسکهای منطقهای و بینالمللی را به نفع یک اتحاد سیاسی-مالی قوی با شریک خود در خاورمیانه پذیرفته است. در نهایت، این قمار ترامپ با پیشرفتهترین فناوری آمریکا و حساسترین توازن منطقهای، میراثی از یک تصمیم بحثبرانگیز با پیامدهای نامعلوم را بر جای گذاشته است که همچنان توسط منتقدان در واشنگتن مورد ارزیابی قرار میگیرد.