باشگاه خبرنگاران جوان، سمیه خلیلی - تحولات اخیر در جغرافیای سیاسی منطقه نشاندهنده آغاز فصلی نوین در بحران غزه است؛ فصلی که در آن، میدان نبرد جای خود را به اتاقهای دربسته دیپلماسی اجباری میدهد. بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، اکنون خود را در موقعیتی میبیند که هر حرکت او تحت نظارت دقیق دونالد ترامپ است. بازگشت سایه ترامپ بر معادلات، نه به معنای یک چک سفید امضا، بلکه به معنای آغاز یک معامله پرریسک است که هدف آن پایان دادن به وضعیت فعلی و عبور به آن چیزی است که «مرحله دوم» نامیده میشود. این گزارش به بررسی لایههای پنهان این معامله، حضور بیسابقه ایالات متحده در مدیریت میدانی و بازیهای جدید در شاخ آفریقا میپردازد.
مرحله دوم؛ گذار از جنگ به مهندسی سیاسی
برای دونالد ترامپ، غزه تنها یک میدان نبرد نیست، بلکه پروژهای است که باید به یک «دستاورد بزرگ» در کارنامه سیاست خارجی او تبدیل شود. او به دنبال تثبیت آتشبسی است که از اکتبر گذشته با فشارهای سنگین بر طرفین تحمیل شده است. ترامپ به خوبی میداند که برای بازسازی تصویر خود به عنوان یک «مذاکرهکننده بزرگ»، به همکاری نتانیاهو نیاز دارد. اما این همکاری برای تلآویو بدون هزینه نخواهد بود. نتانیاهو در این میان با یک پارادوکس مواجه است؛ او از یک سو به حمایتهای سیاسی و اقتصادی واشینگتن برای بقا نیاز دارد و از سوی دیگر، هرگونه عقبنشینی در غزه میتواند ائتلاف راستگرای افراطی او را در داخل از هم بپاشد.
اقتصاد اسرائیل که به دلیل طولانی شدن جنگ در وضعیتی شکننده قرار گرفته، دیگر توان تحمل یک درگیری فرسایشی بیانتها را ندارد. بر همین اساس، «مرحله دوم» غزه اساساً بر پایه یک مدیریت بلندمدت استوار است که در آن، از شدت عملیاتهای گسترده کاسته شده و جای آن را کنترلهای امنیتی نقطهای و استقرار نیروهای بینالمللی میگیرد. نتانیاهو برای فرار از فشارهای داخلی، به دنبال گرفتن «امتیازات جایگزین» از ترامپ است؛ امتیازاتی که ممکن است شامل تغییر در نقشههای ژئوپلیتیک منطقه یا دریافت تضمینهای امنیتی فراتر از مرزهای غزه باشد. این مرحله، در واقع یک قمار سیاسی است که در آن نتانیاهو سعی دارد بقای سیاسی خود را با خواستههای ترامپ تراز کند، حتی اگر این کار به معنای پذیرش یک صلح تحمیلی باشد که با اهداف اولیه او در جنگ فاصله زیادی دارد.
فرماندهی سایه؛ حضور سنگین واشینگتن در میدان
یکی از شگفتانگیزترین ابعاد تحولات اخیر، عمق نفوذ و کنترل ایالات متحده بر جزئیات عملیاتی در غزه است. گزارشهای رسیده از افسران ارشد ارتش اسرائیل حاکی از آن است که واشینگتن دیگر تنها یک حامی تسلیحاتی نیست، بلکه به عنوان یک «مدیر میدانی» عمل میکند. حضور افسران آمریکایی در تقریباً تمامی اتاقهای عملیات و رصد دقیق هرگونه تحرک نظامی، نشاندهنده این است که اسرائیل استقلال عمل خود را در غزه تا حد زیادی از دست داده است. این حضور سنگین، بخشی از استراتژی ترامپ برای اطمینان از این است که هیچ عملیاتی خارج از چارچوب «مرحله دوم» انجام نشود و مسیر معامله بزرگ مسدود نگردد.
نمود عینی این کنترل مطلق را میتوان در بخش کمکهای انسانی مشاهده کرد. ایالات متحده با تعیین سهمیههای دقیق، مانند هدفگذاری ۴۲۰۰ محموله کمکی در هفته، ارتش اسرائیل را تحت فشاری بیسابقه قرار داده است. اگرچه این عدد هنوز به طور کامل محقق نشده، اما نظارت دقیق بر ورود هر کامیون و هر محموله، نشاندهنده این است که غزه به یک آزمایشگاه بزرگ برای «مدیریت بحران تحت نظارت بینالمللی» تبدیل شده است. با آغاز رسمی مرحله دوم و استقرار احتمالی نیروهای بینالمللی، این فشارها نه تنها کاهش نمییابد، بلکه «متمرکزتر و شدیدتر» خواهد شد. در واقع، واشینگتن با در دست گرفتن شریانهای حیاتی غزه، عملاً نتانیاهو را در یک قفس طلایی قرار داده که دیوارهای آن از جنس کمکهای بشردوستانه و نظارتهای نظامی است.
فراتر از مرزها؛ شاخ آفریقا و امنیت دریایی
در حالی که تمام نگاهها به ویرانههای غزه دوخته شده، نتانیاهو در حال باز کردن جبهههای جدیدی در شطرنج ژئوپلیتیک است تا شاید از فشارها در داخل بکاهد. شناسایی رسمی «سومالی» یا ورود به معادلات پیچیده شاخ آفریقا، اقدامی بیسابقه است که نشاندهنده تلاش تلآویو برای یافتن متحدان جدید در مسیرهای حساس دریایی است. این حرکت که در پسزمینه تنشهای دریای سرخ صورت میگیرد، تلاشی است برای مهار نفوذ رقبا و تأمین امنیت خطوط کشتیرانی که برای اقتصاد اسرائیل حیاتی هستند. این قمار ژئوپلیتیک، اگرچه خطر درگیریهای منطقهای را افزایش میدهد، اما برای نتانیاهو به عنوان یک «فرار به جلو» عمل میکند تا افکار عمومی را از بنبست غزه منحرف سازد.
در داخل نیز، بحرانهای امنیتی و اقتصادی به هم گره خوردهاند. حضور بیش از ۲۰ هزار فلسطینی بدون مجوز در محیطهای کاری اسرائیل، یک پارادوکس بزرگ ایجاد کرده است: دولتی که در غزه میجنگد، در داخل به نیروی کار همان جبهه وابسته است. این وضعیت که به عنوان یک «تهدید امنیتی» شناخته میشود، ریشه در فلج شدن چرخهای اقتصادی دارد که دیگر تاب تحمل اخراج کامل این نیروها را ندارد. سکوت دولت در برابر این تضاد آشکار، نشاندهنده عمق استیصالی است که در لایههای مدیریتی اسرائیل نفوذ کرده است. نتانیاهو اکنون در میانهای از آتش قرار دارد؛ از یک سو باید به مطالبات حداکثری ترامپ پاسخ دهد و از سوی دیگر، با بحرانهای امنیتی ناشی از شکافهای داخلی و رقابتهای دریایی دست و پنجه نرم کند. غزه اکنون دیگر فقط یک جنگ نیست، بلکه مرکز ثقل معاملهای است که میتواند نقشه منطقه را برای دهههای آینده بازترسیم کند، به شرط آنکه بازیگران این قمار، بهای سنگین سکوت و سازش را بپردازند.