سجاد هر روز مقابل دیدگان مادر مثل شمع آب میشد. گاهی با حسرت از پشت پنجره بخش دیالیز بیمارستان بچههایی را که با خوشحالی به مدرسه میرفتند تماشا میکرد. چندبار تلاش کرد به مدرسه برود اما درد کلیه و مشکلات آن اجازه نمیداد از نشستن پشت نیمکت مدرسه لذت ببرد.