گشتی در کوچه غربت ها!

این کوچه ای در گزارش ذکر شده یکی از صدها کوچه کشور عزیزمان ایران است که اهالی اش از بار اعتیاد و مواد کمر خم کرده و نیاز به مساعدت دارند تا نه تنها کوچه بلکه مردم منطقه و شهر دیگر ...

به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، این کوچه یکی از دهها کوچه ای است که مردم از آن می ترسند و در ميان مصرف کنندگان مواد نام خاصی دارد؛ کوچه «غربت ها! » همان طور که از اسم اين کوچه بر مي آيد ورود به آن نبايد کار ساده اي باشد. کوچه اي است که تابلو ندارد اما شهرت تا دلتان بخواهد.
 
در فاصله حدود 10 متر از ابتداي کوچه ۲ خودرو به گونه اي پارک کرده اند که امکان تردد خودروي ديگري از کنار آن ها وجود ندارد.ابتداي کوچه چند جوان که حال و روزشان نشان از کسب و کارشان(!) دارد ايستاده اند و افراد را راهنمايي مي کنند ! اما کمي جلوتر افراد زيادي در حال عبور هستند. اين جا بيشتر شبيه يک بازار است تا يک محله مسکوني .
 
رفت و آمد زيادي در اين کوچه انجام مي شود و به جرات مي توان گفت در روز روشن و در انظار عمومي خريد و فروش مواد مخدر به شکل نه چندان پنهان صورت مي گيرد. به دنبال يکي از افراد که مواد مخدر خريداري کرده است .
 
يک کوچه باعث بدنامي منطقه

در اواسط کوچه با چند نفر از اهالي هم کلام مي شويم. يکي از اهالي که از 7 سال قبل ساکن اين محله است به فاضلاب هاي خانگي جاري درخيابان ها اشاره مي کند و مي گويد: اين ها مشکلاتي است که قابل تحمل است ولي معتاداني که در بيابان انتهاي خيابان ساکن شده اند امان ما را بريده اند.

يکي ديگر از اهالي که جواني بسيار برومند و ورزشکار است مي گويد : متاسفانه اين کوچه به پاتوق مواد فروشان تبديل و باعث بدنامي منطقه نوده شده و آبروي مردم محل را برده است .او تاکيد مي کند : مردم اين منطقه افراد خوبي هستند. وي مي گويد : به تازگي در ميان مردم منطقه شايعه شده است که قرار است خانه هاي اين کوچه که مواد مخدر خريد و فروش مي کنند تخريب و به فضاي سبز تبديل شود.

تجمع معتادان در انتهاي خيابان

براي ادامه مسير بايد از خودرو استفاده کنيم. در انتهاي خيابان مردي ميان سال زير سايه درخت ايستاده است کمي آن طرف تر 4 – 5 نفر کنار ديواري که حدود نيم متر ارتفاع دارد نشسته اند حدود 10تا 15 متر از ما فاصله دارند و البته از اين فاصله دودي که از دهان آن ها بيرون مي آيد ديده مي شود. در فاصله 20 متري اين افراد کنار همان ديوار که اين چند نفر نشسته اند سايباني ديده مي شود که به نظر مي رسد چند نفرنيز داخل آن هستند .

کمي اين وضعيت غير عادي است از اواسط کوچه دور مي زنيم و به کنار درختي که مرد ميان سال در سايه اش ايستاده است مي رسيم يک نفر که چوبي را در دست دارد به طرف خودرو مي آيد. تجمع معتادان تزريقي و معتاداني که هر کدام يک "پايپ" براي مصرف ماده مخدر شيشه را در دست دارند توان و جرات پياده شدن از خودرو را از ما مي گيرد . راننده سوال مي کند چه کار کنيم ؟برويم يا پياده مي شويد؟

دوباره به چهره مرد ميان سال نگاه مي کنم معتاد به نظر نمي رسد با اين که چهره اش زمخت است اما به نظر خطرناک نمي رسد. با اين حال وقتي از خودرو پياده مي شوم از راننده و عکاس مي خواهم که مرا همراهي کنند. ابتدا به سراغ همان مرد ميان سال در سايه درخت مي روم او مي گويد : اين جا زميني خريده ام امروز آمده ام ببينم وضعيت زمين ها در اين محدوده چگونه است . او در حالي که نيم نگاهي به معتادان در حال مصرف مواد مخدر مي اندازد مي گويد : "محله خوبي است البته اگر اين معتادان را نداشت. متاسفانه اين جا پاتوق معتادان کريستالي است".
 

خسته نباشيد

متوجه نگاه هاي افراد کنار ديوار که مواد مخدر مصرف مي کردند مي شوم . بلند مي گويم "خسته نباشيد" ...چند نفر نيم خيز مي شوند که دوباره مي گويم "راحت باشيد با اين آقا کار داشتم ".

با او خوش و بشي مي کنم تا معتادان احساس آرامش کنند و در فرصت مناسب به سراغ آن ها بروم اما درهمين حين يکي از افرادي که کنار ديوار نشسته به طرف ما مي آيد . او قدي بلند ، قامتي کشيده و باريک دارد به محض رسيدن از او سوال مي کنم آقا شما واليباليست هستي ؟ او اين سوال را پاسخ مي دهد و مي گويد: نه بابا ورزش کجا و ما کجا ؟ او ميزان تحصيلات خود را کارشناسي عنوان مي کند و مي گويد : در حوالي بولوار معلم ساکن هستم و فقط براي استعمال مواد مخدربه اين محله مي آيم .از او درباره مشکلات محله مي پرسم که مي گويد : مشکلات که زياد و فراوان است مشکلات معتادان (!) مشکلات جوانان، بيکاري و .....

او درباره افرادي که در اين محدوده سرگرم مصرف مواد مخدر هستند و يا در سايه سايبان ها خوابيده اند مي گويد : بسياري از اين افراد از طرف خانواده ها طرد شده اند و ديگر خانواده اي ندارند.

آن جواني که زمان رسيدن ما چوبي در دست داشت و با دقت به حرف هايي که بين ما رد و بدل مي شود گوش مي کند، مي گويد : آيا من که به دليل جواني و ندانم کاري به دام مواد مخدر افتاده ام بايد سر به بيابان بگذارم ؟ او که مدير کل بهزيستي استان را هم مي شناسد مي گويد : خانم دکتر ... براي اين معتادان چه کرده است؟

آمدم تفريح کنم و برگردم
 
با يکي از اين معتادان به سراغ ۲ مرد و يک زن که درسايه درختان کمي آن طرف تر نشسته اند مي رويم ، زن معتاد ناي حرف زدن ندارد و به زحمت سرش را کمي بالا مي آورد اما مجدد به همان حالت قبلي بر مي گردد و نگاهش به زمين گره مي خورد. مردي که سن اش بيش از ۵۰ سال به نظر مي رسد مي گويد: چرا از من عکس مي گيريد؟ من به همراه خانواده ام آمدم اين جا تفريحي کنم و برگردم!! با اين حال فرد معتادي که همراه ما بود با او صحبت مي کند و او را قانع مي کند که با ما همکاري کند ....
 

سايبان معتادها

به همراه اين دومعتاد به پشت يک ديوار که در کنار درختان قرار دارد مي رويم در اين ضلع زمين 2-3 سايبان قراردارد. چند چوب را به ديوار تکيه داده و روي آن را چند تکه پارچه انداخته اند تا از آفتاب در امان باشنداما برخي قسمت هاي پارچه روي سايبان ها سوخته است واز بيرون افرادي که داخل هستند ديده مي شوند . يکي از معتادان مي گويد : من با شما نمي آيم . دليل اش را که مي پرسم مي گويد: به فردي که از او پايپ خريده ام بدهکارم و بهتر است تا مرا نديده از اين جا دور شوم.

جواني در محل ورودي يکي از اين سايبان ها نشسته است،او مي گويد :"3-4 سال است که مواد مخدر مصرف مي کنم البته قبلا شيشه مصرف مي کردم اما اکنون مصرف شيشه را کنار گذاشته ام و فقط ترياک مصرف مي کنم "از او مکان خريد مواد مخدر را سوال مي کنم که با دست به طرف کوچه هاي همين اطراف اشاره مي کند و مي گويد : در « ....» يک طرف خيابان مواد مخدر مي فروشند يک طرف ديگر افراد مصرف مي کنند .

پارچه اي که کنار ورودي سايبان قرار دارد را بر مي دارم يک مرد و2 زن داخل آن هستند. يکي از معتادان که مرا همراهي مي کند خطاب به آن ها مي گويد : "غريبه نيستند آشنا هستند" يکي از آن ها مي گويد : شوهرم سال ها پيش فوت کرد من هم که تنها شده بودم نمي دانم چرا حماقت کردم و به مصرف مواد مخدر روي آوردم .

براي خريد مواد مي آيم

او که مدعي مي شود در يکي از محله هاي مشهد براي خودش خانه و زندگي دارد مي گويد : هفته اي يک بار براي خريد مواد مخدر به اين محل مراجعه مي کنم و امروزهم براي تهيه مواد آمده بودم که تصميم گرفتم تا شب کنار اين افراد باشم بعد به خانه بروم .اوبزرگ ترين آرزويش را ترک مواد مخدر عنوان مي کند و اظهار مي دارد : تا به حال چند بار ترک کرده ام ولي رفيق ها اطرافم را مي گيرند و دوباره مصرف مي کنم مگر اين که اين افراد اطرافم نباشند تا ديگر مواد مصرف نکنم ...

وي تصريح مي کند : اول ترياک مصرف مي کردم بعد از مدتي که ترياک گران شد به مصرف "گرد" روي آوردم واز 3 سال قبل تاکنون ماده مخدر کريستال مصرف مي کنم .

جواني که داخل سايبان نشسته بيرون مي آيد و مي گويد : براي من مهم نيست که از چهره ام عکس گرفته شود و حتي عکسم چاپ شود.
 

ساخت و فروش روزانه 50 پايپ

وي مي گويد : از تهران به مشهد آمدم و در اين محله روزانه50 پايپ درست مي کنم و به معتادان مي فروشم . او پيک نيکي را که در محل خروجي گاز آن يک آچار شمع قرار داده است روشن مي کند و مي گويد : لوله هاي آزمايشگاه را از بازار خريداري و روي شعله اين پيک نيک پايپ درست مي کنم و به معتاداني که براي مصرف مواد مخدر به اين محل مي آيند مي فروشم .او انواع مختلف پايپ را که ساخته است نشان مي دهد و مي گويد : پايپ ساده هزارتومان وپايپ هايي که روي لوله آن حقه دارد 2 هزار تومان است .

تشکيل يک خانواده !

او تاکيد مي کند : همه درآمدم را صرف خريد شيشه مي کنم و با همين چند نفردر اين جا مصرف مي کنيم ما شب و روز با هم هستيم و اين جا يک خانواده تشکيل داده ايم .او به زن ميانسالي که کنارش نشسته اشاره مي کند و مي گويد : "اين زن مثل مادرم است "...

زن ميان سال درحالي که دودي از پايپ مرد جوان مي گيرد ادعا مي کند: امسال چند نفر در سرماي زمستان اين جا تلف شدند . زن جوان هم مي گويد : يکي از شب ها چند نفر از اراذل و اوباش به ما حمله کردند و شروع به فحاشي کردند من هم چاقو را از جيبم بيرون آوردم و چند ضربه به آن ها زدم.

محل تهيه مواد

از آن ها محل تهيه مواد مخدررا سوال مي کنم که همه آن ها هماهنگ مي گويند :" کوچه غربت ها "

مرد جوان مي گويد : ما فقط مصرف کننده ايم و براي تامين هزينه هاي مواد پايپ درست مي کنم البته چون تقاضا مي کنند و گرنه حتي اگر من هم پايپ درست نکنم يک نفر ديگر درست مي کند او مدعي مي شود : "پايپ سوراخ شده جرم دارد اما پايپ سوراخ نشده جرم ندارد وبه همين دليل من سوراخ نمي کنم و بدون سوراخ مي فروشم(!) ". او يکي از پايپ هاي سورا خ نشده را روي آتش مي گيرد تا سوراخ کند و در چند ثانيه اين کار را انجام مي دهد .مرد جوان به همراه زن ميان سال که چهره اش پير به نظر مي رسد سرگرم مصرف کريستال مي شوند ...
 
 

دلنوشته هايي در دفتر خاطرات يک زن شيشه اي

اين زن 32 ساله تقويم سال 1387 که خاطراتش را روي آن مي نويسد به من نشان مي دهد . او در يکي از صفحات نوشته است :

" بهترين روزمن روزي است که براي خود و همشهريانم کاري انجام دهم من الان چند سال است که معتاد شده ام چون عاشق دود بودم باعث بدبختي خودم شدم و هرچه پول داشتم خرج سيگار و مواد مخدر مي کردم و دود مي کردم . مواد آدم را بيچاره و بي آبرو مي کند... دلم مي خواهد مصرف شيشه را ترک کنم و سر زندگي ام برگردم دلم براي پسرم تنگ شده ، دلم براي خواهرانم تنگ شده، چه خوب مي شد که به خانه برگردم و با خانواده زندگي کنم . به اميد و آرزويي که دوباره برگردم...»
 
برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۲:۴۳ ۲۲ بهمن ۱۳۹۴
غربتی
آخرین اخبار